#شهید_چمران
بعنوان یڪ وظیفہ مقدس،باید #دفاع از فلسطین و جبل عامل را سرلوحہ #مبارزات انسانی همه قرار دهیم و نابودے صهیونزیسم و امپرپالیسم جهانے را جز رسالت مقدس اسلامے خود میدانیم.
📎پ ن :
نمےدانم این شهیـد را
چگونه مےشود توصیف ڪرد
گاهے عارفـ ، گاهی فیلسوفــ
گاهی دانشمند، گاهے فرمانـده
گـــاهی عاشــــق ...
ولــے هر ڪہ بـود،
دیگر ماننـدش نخواهد آمد
#شهید_چمران 🌷
#چریک_انقلاب
#کانال_شهدایی_یاد_یاران
@yadyaaran
💞 #عاشقانه_شهدا
میگفت:
بزرگ شدن و قدکشیدن بچه هامو و... همه چی رو دوست دارم ببینم ولی خب #اعتقاداتم اجازه نمیده.😞
منم از ته دل راضی بودم که تو این راه رفته، توی راه اهل بیت... اگه بهش میگفتم بخاطر من نرو... پس #خودش چی میشد...
لحظه آخر بهش پیامک زدم، گفتم: راضی ام به رفتنت... دوست دارم تمام تلاشت #دفاع باشه...منم اینجا تاجایی که میتونم از بچه ها مراقبت میکنم🌹.
تو فقط دعا کن...
کاش میدونستی چه #تکیه_گاه محکمی هستی...❤️
#هدیه تولدم قابی بود باخط قشنگش که نوشت... فاطمه ی عزیزم
مهرتان سنجیده ام
خوبان فراوان دیده ام
اما تو چیز دیگری...
#شهید_حسن_غفاری🌷
#شهید_مدافع_حرم
#برشے_از_زندگینامه_شهید🌷
#لباس_سبز_دامادے💞
سال ۶۷ روز #نیمه_شعبان با لباس سبز پاسداری به خواستگاریم آمد . با لحنی دلنشین و ساده با من از #شهادت ، #اسارت و #جانبازی و مشکلاتی که در آینده در سر راه وجود دارد ، سخن گفت . منزلشان در کنار منزل ما بود و من ایشان و خانوادهشان را از قبل می شناختم . من هم پذیرفتم که با #سید همراه شوم، مهریه ما چهارده سکه به نیت ۱۴ معصوم (ع) بود . #سید_عبدالحسین بعد از خواستگاری به جبهه برگشت و چهل روز بعد آمد و مراسم #عقد و عروسیمان همزمان با حضور اقوام و جمعی از رزمندگان در ایام نیمه شعبان روزچهاردهم فروردین سال ۶۷ برگزار شد .عبدالحسین #نوزده سال و من #شانزده سال داشتم . سرسفره عقد ایشان با همان #لباس_سبز پاسداری حاضر شدند من از خواهر ایشان تقاضاکردم اگر ممکن هست به ایشان بگویند لباسشان را عوض کنند ولی ایشان نپذیرفتند و گفتند این #لباس ، لباس #زندگی و #مرگ من است و این نشانه ای جز این نداشت که او همیشه آماده و حاضر برای #پاسداری از همه آن چیزهایی بود که به آن عقیده داشت ، حتی شب از #ازدواجش و این برای من یک #سعادت محسوب می شد که برای چنین شخصی انتخاب شدم
شب #ازدواجمان او می گفت و من گریه می کردم از دوستان #شهیدش، از رفقایی که در سخت ترین شرایط مشغول #دفاع از کشورمان هستند و در راه دین خدا جانبازی می کنندشروع زندگی ما با سخن از شهادت ادامه زندگی با رابطه با خانواده #شهدا و دهه سوم زندگیمان با #شهادت همسر #عزیزم رقم خورد و چه زیبا به آرزویش رسید .
✍به روایت همسربزرگوارشهید
#شهید_سید_عبدالحسین_موسوی_نژاد
#سردار قربانی در توصیف شجاعت #شهید مهدی میرزایی:👇
اگر بخواهم از میان ۳۰۰ هزار #رزمنده ای که در تمام طول #دفاع مقدس به کارگیری کردم از #۵ نفر به عنوان #شجاع یاد کنم به طور قطع یکی از آنها #مهدی میرزایی است. #نقش او را به هیچ عنوان نمیتوان در تاریخ #دفاع مقدس #نادیده گرفت.
🍃⚘🍃
مزار #شهید مهدی میرزایی و برادر ایشان
#شهید رضا میرزایی
گلزار #شهدای مشهد.
🍃⚘🍃
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم،شهدای هسته ای
و علی الخصوص شهیدان سرفراز
💠 شهید مهدی و رضا میرزایی 💠
🌷 صلوات 🌷
✨ التماس دعای فرج وشهادت✨
یاعلی مدد
#اوج_بندگی
#سیره_شهدا
┄┅═══✼✼═══┅┄
همیشه با #وضو بود، میز کارش هم رو به #قبله بود، موقع مونتاژ میرفت وضو میگرفت و میآمد.
یکبار به شوخی گفتم آقا مرتضی! وسواسی شدی؟
گفت: نه! کارکردن برای #شهدا یک حریمی دارد. راجع به جنگ بایستی درست وارد شد. ماشهی دوربین را میخواهی بچکانی، قبلش یک سری #مقدمات دارد.
┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄
شهید سید مرتضی آوینی : #شهادت در رکاب #امام_خمینی زیباست اما #دفاع از #ولی_فقیه حاضر از آن زیباتر است؛ #خون_دادن برای امام خمینی زیباست، اما #خون_دل_خوردن برای#امام_خامنه ای از آن هم زیباتر است.
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
#عِنْدَرَبِّهِمْيُرْزَقُون
.
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🌺🍃🌸
🌸
🌟به نام او که ترسیمگر صفحه #جغرافیایی و خالق بشر در زمین است😊
🎈بشری که #مَلَک در شگفتی او مانده و فلک بعد از هزاران چرخ، او را در نقطهای رها میکند که ماحَصَل #تقوا و رفتار خویش بوده! حال میخواهد آن نقطه جهنم👹 باشد یا #بهشت!
🌟ولی حالا حرف قلم از بندهای است که فلک و ملک حیران او ماندند و به هنگام رهایی، به نقطهای به #پرواز درآمد که اهل زمین غبطه خوردند به حالش؛ نامش #مجتبی بختی بود، یا شاید هم جواد رضایی*.
🎈که در همهمه سبز بهار وَ به هنگامه #تلاوت_آیات نور خداوند، این تحفه بهشتی را به امانت به خانوادهاش سپرد؛ و مادرش چه خوب رسم#امانتداری میدانست که سر #مجتبی را فدای تن بیسر ارباب کرد.😔
🌟زندگی مجتبی شاید در همین دوسال دوندگی و بیقراریاش برای#دفاع از حریم #عمه_سادات خلاصه میشد و همین گرهای بود که مجتبی هرچه سعی در باز کردنش داشت، کورتر میشد و با دعا و رضایت مادر بود که این گره باز شد و مقدمهای شد بر آسمانی شدنش!
🎈امسال ششمین بهار است که مادر ، تولد سیوسهسالگی مجتبی را بر سنگ سرد مزارش جشن میگیرد!
🌟میلادت مبارک #مدافع_زینبسلاماللهعلیها
پ.ن*:[ شهیدان مجتبی و مصطفی بختی با نامهای مستعار بشیر زمانی و جواد رضایی برای دفاع از حرم به سوریه رفتند.]
✍نویسنده: مهدیه نادعلی
#شهید_مجتبی_بختی
💐تاریخ ولادت : ۱٢ فرودین ۱۳۶۷
💐تاریخ شهادت : ٢٢ تیر ۱٣٩۴
💐محل شهادت : تدمر سوریه
💐مزار:مشهد،بهشترضا علیهالسلام
✨ #شبتون_شهدایی ✨🌙
ایشان در سال ۹۲ کارشناسی ارشد را در تهران خواند. #شهید همیشه پیگیر اخبار وضعیت #سوریه بود و میگفت: «دوستانم دارند سری به سری به سوریه اعزام میشوند و ما هم #وظایفی نسبت به #دفاع
ازحرم حضرت زینب (س)⚘، شیعیان و مسلمانان داریم.» نهایتاً هم با تخصصهایی که داشت به عنوان #مربی #تاکتیک نظامی در آموزش گردانها به سوریه اعزام شد.
🍃⚘🍃
#نحوه #شهادت #شهید 😔
دوست شهید به نام محمد صباغ که در همان عملیات #جانباز شدند برایمان نقل کردند که #مدافعان حرم در #منطقه العیس با تروریستها درگیر بودند. درگیری از شب تا اذان صبح ادامه پیدا میکند. نزدیکیهای صبح دشمن تکی میزد و آقای صباغ در همین درگیری مجروح میشود و# آقا ابراهیم هم به #شهادت میرسد. چون منطقه در دست تروریستها بود موفق نمیشوند پیکر #شهید را به عقب منتقل کنند.😔💔
🍃⚘🍃
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای
و علی الخصوص شهید سرفراز
💠شهید ابراهیم عشریه💠
🌷 صلوات 🌷
✨ التماس دعای فرج وشهادت✨
یاعلی مدد
🍃وصیت نامه اش را که میخوانی، از "امید" حرف زده است، #امید به اتفاقات پیشرو. امید به آنچه #خدا برایش مقدر کرده است.
🍃جوانِ #شجاعدل، دست آرزوهایش را میگیرد و به دلِ صحرا میزند. به #دفاع میرود تا مبادا تاریخ، تکرار کند آنچه را که خون به دلِ #محبان گذاشته است. خانواده و فرزند را میگذارد و به سمت امید میرود. امید به خریده شدن، به پرواز، امید به #وصال...
🍃مهدی را #عشق و امید بالِ پرواز داد، عشق به #اهلبیت و امید به وصال، و از برکتِ خونش، پایِ حرامیها از سوریه بریده شد.
🍃ما نیز امیدواریم. امیدوار که مهدی ها، دستِ دلِ #خطاکارمان را بگیرند و به از منجلاب گناه بیرون کشند. غرق در ظلمتِ #گناه، دست و پا میزنیم و هیچ راه نجاتی نیست.
✨ایهاالشهید؛ دستمان را بگیر تا شاید نورِ امید به تو، دلمان را روشن کند.
♡ #پروازت_مبارک، امید دلهای گرفتار♡
✍نویسنده : #زهرا_قائمی
🌹به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_مهدی_موحدنیا
📅تاریخ تولد : ۱۸ فروردین ۱۳۶۶
📅تاریخ شهادت : ۲۷ آبان ۱۳۹۶
🥀مزار شهید : سبزوار
🕊محل شهادت : منطقه بوکمال
تاريخ تولد : 1337
محل تولد : اهواز- آخرين مسؤوليت : فرمانده سپاه هويزه
سال شهادت : 16 دي ماه 1359
نحوه شهادت : اصابت گلوله تانك
تحصیلات : دانشجوی رشته تاریخ
#شهید_حسین_علمالهدی تنها 22 سال داشت که به فیض #شهادت نایل شد. سید محمدحسین، فرزند آیتالله حاج سید مرتضی، در هشتم مهر 1337 در اهواز چشم به جهان گشوده بود.
#شهید حسین علمالهدی زیر ذرهبین ماموران #ساواک بود. در اولین دستگیری، وی را در بند نوجوانان زندانی کردند؛ پس از مدتی که خانواده حسین موفق به دیدنش میشوند، وی در پاسخ به اینکه چه چیزی لازم داری که برایت بیاوریم، گفت: «فقط یک جلد قرآن برایم بیاورید.»
دانشجوی سال دوم دانشگاه مشهد در رشته تاریخ بود، با شروع #جنگ_تحمیلی همراه با گروهی از دانشجویان و نیروهای #بسیجی، به سوی جبهههای #دفاع حق علیه باطل شتافت.
#شهید_دفاع_مقدس
🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃
#کانال_شهدایی_یاد_یاران
@yadyaaran
🕊۲۴ ابان ماه، سالروز شهادت شهید #جاویدالاثر مدافع حرم حجت الاسلام و المسلمین #صالح_حسن_زاده...
اغتشاشگران #عمامهای را می اندازند
که قبل آنها داعش انداخته
آن هم، از سر شیر #مردانی که با پشت پا زدن به همهی زیباهای دنیا و دلبستگی هایش
رخت رزم پوشیدند و از شما #دفاع کردند
و حتی پیکرشان بازنگشت....
🌷هدیه به ارواح طیبه همه شهدا فاتحه و صلوات💐💐💐
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃
#کانال_شهدایی_یاد_یاران
@yadyaaran
#پیکریکهبعداز۱۲سالبهوطنبرگشت
#محمدرضا ۱۳ سالش بود که با دستکاری شناسنامه به جبهه کردستان رفت. بعدها خودش تعریف کرد تا رسیدن به کردستان، زیر صندلی #قطار پنهان شد، میترسید یک وقت او را برنگردانند. پایش که به جبهه رسید دیگر #ماندگار شد. برای مرخصی خیلی کم به سبزوار میآمد، اقوام میپرسیدند: #محمدرضا چرا اِینقدر جبهه میروی؟ بگذار بقیه بروند! او ناراحت میشد و با #دلخوری میگفت مگر جبهه سهمیهبندی است که هر کسی سهمیهاش را برود! ما برای #دفاع از مملکت و ناموس مان میرویم. محمدرضا ۶ سال جبهه بود تا سال ۶۵ که در #عملیات آبیخاکی #کربلای۴ در منطقه شلمچه،جزیرهماهی به شهادت رسید اما پیکرش بعد از ۱۲ سال در تاسوعای سال ۷۷ به وطن برگشت و #تشییع شد.
حضور همیشگی در ستاد پشتیبانی #جنگ
من از روزی که #محمدرضا به جبهه رفت تا آخرین روزهای جنگ را در ستاد پشتیبانی بودم. در ستاد، همراه بقیه خانمها قند میشکستم، نانهای محلی که از روستاها میآورند را بستهبندی میکردم، کلوچه میپختم. #تابستانها برای رزمندگان لباس زیر میدوختم و زمستانها هم کلاه و شال میبافتم. شبهای بلند زمستان، کیسههای پُر از کلاف کاموا را به خانه میآوردم و با خدابیامرز همسرم برای #رزمندگان کلاه و شالگردن میبافتیم. سال ۶۵ بعد از شنیدن خبر #شهادت پسرم باز هم به ستاد میرفتم. بعضیها میپرسیدند: چرا بعد از شهادت پسرت به ستاد میروی؟