#سپاه_محمد_ص_می_آید 🚩
🏷
✈
🔸️به دنبال ابلاغ دستور فرماندهی کل سپاه، روند بازگشت نیروهای اعزامی به ایران آغاز شد و جمع کثیری از نیروهای بسیجی طی چند پرواز از دمشق به تهران انتقال یافتند. اکنون تنها کادرهای ستادی و عملیاتی #تیپ_۲۷ در سوریه و بخشی از بِقاع لبنان حضور داشتند و متوسّلیان به اتفاق همّت، درصدد تدوین جدول زمانبندی شده، برای مراجعت تدریجی آنها به ایران بودند.
🛩
✔
🚩
✍ برگشتید؛ امّا چه برگشتنی!!! بدون احمد...💔
.
.
📸 رزمندگان #تیپ_۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ - #شهید_سید_محمدرضا_دستواره و #شهید_حسن_زمانی در تصویر قابل مشاهده هستند.
💐
🌺
#قوای_محمد_رسول_الله (ص)
@yousof_e_moghavemat
⚘﷽⚘
📌اسراف
تکه نان خشکی را روی زمین دید.
خم شد و آن را برداشت.
در کنار کوچه نشست و با آجر به آن نان کوبید
وخرده های آن را در مقابل پرندگان ریخت تا نان اسراف نشود.
📚برشےازکتاب خداےخوبابراهیم
#شهیدابراهیمهادے
🌷
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
👊 #من_اسلحه_ام_را_تحویل_نمی_دهم 😅
👇
↘️
💠 [روز ۱۸ تیر ۱۳۶۱، پس ورود قوای محمد رسول الله (ص) به فرودگاه دمشق و همچنین استقبال و سخنرانی #حاج_احمد_متوسلیان و مقامات نظامی سوری برای رزمندگان ایرانی] علی اکبر محتشمی پور، سرهنگ صیاد شیرازی، سرهنگ سلیمی، سرهنگ محسن رضایی، #احمد_متوسلیان و چند نفر دیگر که لباس فرم سپاه به تن دارند، در بین محافظان سپاهی و ارتشی خود وارد کاخ میشوند.
دم در ورودی، یکی از افسران به طرف #حاج_احمد_متوسلیان می آید و با احترام چیزی به او می گوید. #حاج_احمد با تعجب به محتشمیپور میگوید: «ببخشید حاج آقا، ایشان چه فرمایشی دارند؟»
محتشمیپور می گوید: «ایشان دارد می گوید لطفاً اسلحه کُلت خود را که به کمر بسته اید، تحویل بدهید.»
#احمد لبخندی میزند و میگوید: «یک سرباز، همیشه در حال نبرد است و هیچ وقت خود را خلع سلاح نمیکند.» و دستهایش را به علامت نفی جلوی او می گیرد. افسر جملاتی به عربی می گوید. رفیقدوست می آید کنار احمد و میگوید: «حاجی جان! مثلاً داریم میرویم خدمت رئیس جمهور کشورشان! این یک قانون است. باید اسلحه ات را تحویل بدهی!» ولی حاج احمد امتناع میکند.
[با توصیه های محمود مسافری - از محافظین سپاه - #حاج_احمد باز هم زیر بار نرفته و با نگاه تندی به او می گوید:] «من که متوجه نشدم آقای سفیر چی و چطوری حرف من را به آنها منتقل کرد، ولی از تو که یک سپاهی هستی بعید است این حرف را بزنی. ما باید ابهت مان را در اینجا نشان بدهیم که فردا بتوانیم فرماندهی کنیم. شما محافظ هستید، یک وظیفه دارید، ولی بنده فرمانده نظامی هستم، قرار نیست سلاحم را تحویل بدهم...من می خواهم دو تا لشکر او [حافظ اسد] را فرماندهی کنم، پس بزرگ شان باید این را بفهمد. من با این نگاه این کار را می کنم، وگرنه خودم خوب می دانم که از نظر امنیتی باید اسلحه را تحویل بدهم. »
[به هر صورت، آن روز #حاج_احمد_متوسلیان با اسلحه کُلت خودش روبروی حافظ اسد نشست] و [محافظان] حتی نتوانستند از او بخواهند تا خشاب و گلوله های اسلحه های خود را خالی کرده و تحویل آن ها بدهد.
✔
↘️
✍ این یعنی اقتدااااااااااااااااااررر....💪👊😅
📝 کلمات و جملات داخل کروشه از بنده است و بقیه مطالب از کتاب بسیار جذاب، ناب و خواندنی #راز_احمد به نگارش رزمنده گرانقدر #حمید_داود_آبادی می باشد.
📚
📝 دوستان، هرطور شده این کتاب رو تهیه کنید و بخونید! مطالبی توی کتاب بیان شده که واقعا ناب و دسته اوله و برای اولین باره که عنوان میشه! یا علی...🖐
#سپاه_محمد_ص_می_آید
#قوای_محمد_رسول_الله_ص
@yousof_e_moghavemat
قرار بود توی نماز جمعه سخنرانےکند.
گفتہ بودند بگذار معرفیت ڪنیم.
گفته بود نہ،
فقط بگیــد
یکے از سپاهی هاست...
گفتیم بهتره ها! بگیم فرمانده سپاهی،
حرف هات بیشتر خریدار داره...
گفت :
حرف اگر حرف باشہ،
اثر خودش رو مے گذاره...
#سردارشهید_ناصر_کاظمی
@yousof_e_moghavemat
#خاطرات_شـهید
●هروقت قرار بود مأموریت برود. اگر من راضی نبودم تمام تلاشش را می کرد یا مأموریت را نرود و یا به هر نحوی مرا راضی می کرد. اما این بار فرق داشت. مدام گریه می کردم تا منصرفش کنم، اما نه به گریه هایم توجه کرد تا سست شود و نه از رفتن منصرف شد.
صبح با اشک و قرآن بدرقه اش کردم.
●دستی به صورتم کشید و خیسی اشکم را به سر و صورتش زد و گفت " بیا بیمه شدم. صحیح و سالم بر میگردم"
ﺭاﻭﻱ : #همسر_ﺷﻬﻴﺪ
#شهید_شجاعت_علمداری
@yousof_e_moghavemat
دل، چو در دام عشق منظور است
دیده را جُرم نیست، معذور است
ناظرم در رُخَت، به دیده ی دل
گرچه از چشم ظاهرم، دور است
#شهید_یوسف_رضا_رضایی
@yousof_e_moghavemat
دو برادر شهید مجتبی و مصطفی بختی🌹
#شهادت ۹۴/۴/۲۲
#الگوبرداری_از_شهدا 📢
#شهید_مدافعحرمـ #مصطفی_بختی 🕊🌺
📌خیلی صبـــور و مهربون بودن، اززمانی که بچه ها نوزاد بودند میگفتند که هر جـــــایی برای عزاداری آقا امام حســین علیه السلام میرید این بچه ها رو هم با خودتون ببرید،
📌چون بچه وقتی بدنیا میاد از روز اول متوجه همه چیزهستش ومن خیلی دوست دارم بچه ها ازهمین الان بادین ومذهب خودشون آشناباشندوخوب درکش کنند😊
📌همیشه احترام همه رونگه میداشتن براشون بزرگ و کوچیک نداشت میگفتند همه دارای شخصیت هستند وباید احترامشون رونگه داریم☝️
📌بچه هاروخیلی دوست داشت میگفت بچه هاروح پاکی دارندکه آدم روبه خدا نزدیکتر میکنن😍
📌من هیچوقت ندیدم درمقابل پدرومادرشون پاهاشون رودرازکنندخیلی مودب وبااحترام باهاشون صحبت میکرد.👌
#نقل_ازهمسر_شهید
@yousof_e_moghavemat
#خاطرات_شهید
از همان روزی که پا در عرصه ی جهاد نهاد و به کردستان یا به جبهه ی دارخوئین آمد
روی یک موضوع تاکید داشت؛ «کار فرهنگی»🌹
هیچ کس نمی دانست که جنگ چه مدت طول می کشد.
اما او راه شناخته بود. فعالیت #فرهنگی او مثل سخنرانی و قرآن و دعا و... یک محور اساسی داشت و آن «نماز جماعت» بود.
نماز معراج مومن می دانست.
کلید حل مشکلات را اهمیت به #نماز معرفی می کرد.
مصطفی آن زمان که فرماندهی بزرگ بود خود را طلبه ای کوچک می شمرد!
او قبل از اینکه بر جسم نیروها فرماندهی کند بر #دل های آن ها فرماندهی می کرد.
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
@yousof_e_moghavemat
جنگ پُر بود
از نگاههای آخرینی که
خشکید و عکس شد
خیره ماند و قاب شد
و یک چیز میان تمامشان مشترک بود
درون تمامشان پُر از حرف بود ...
#رزمنده
#دفاع_مقدس
@yousof_e_moghavemat
⚘﷽⚘
⚘الســـــــــــــلام علیکــــــــ یامـولانا یا صـاحب الزمـان (عج)⚘
سلام بر تو
اے مولایے که یک لحظه ما را
فراموش نمےکنے
و دستان مهربانت
همیشه پشت و پناه ماست
من منتظر روے دلارام تو هستم...
گاهے چقدر سخت میشود انتخاب کرد
وقتےسر دو راهے قرار دارے
و باید هر دو را انتخاب کنے
شادےبودنش؛
و غم نداشتنش...
یڪ عمر با همین احساس زندگے ڪرده ام
یڪ عمــر ...
عاشق باشے ودستت از دامان معشوق کوتاه ؛
فقط دلخوش به بودنش هستے و
دعاگوے سلامتےاش
غمِ نداشتن اش جاے تمامِ دردهاے دنیا را پُر میکند...
ٖ
سلام حضرتِ باران
سلام بوے بهار
دنیا اسیرِ غم و رنج و
چشم براهِ نجاتِ شماست
چشم براهِ دیدنتان
ٖ
سلام حضرت یاسین
سلام عطرِ نسیم
کاش با ظهورتان
تمام شود این غم و رنج هاے بیشمار
تمامِ شود حسرت نداشتن ها و
بےتو بودنها ...
#السلام_علیک_یا_صاحب_الزمان
@yousof_e_moghavemat