eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
289 دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
‌متن کمی طولانیه اما ارزش خوندن داره 👇👇👇👇👇 اذان گفتن پشت چراغ قرمز توسط شهید 🌱 یه موتور گازی داشت که هر روز باهاش می رفت مدرسه و بر میگشت. ☝ یه روز عصر پشت موتور نشسته بود که رسید به چراغ قرمز ، ترمز زد و ایستاد. یه نگاه به دور و بَرِش کرد و رفت بالای موتور. و شروع کرد به اذان دادن. 👈 نه وقت اذان بود ،نه ظهر بود ، نه وقت اذان مغرب. هر کی اقا مجید و نمیشناخت میخندید و هر کیَـم میشناخت ، مات و مبهوت نگاهش میکرد که این مجید چِش شده ؟! وقتی ماشینا حرکت کردند و رفتند. دوستانش به سمتش اومدن و‌گفتن چرا اذان میدادی.، ‌‌‌‌مجید نگاهی بهشون انداخت و گفت؟! مگه متوجه نشدید ؟؟؟ پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود. که عروس توش بی حجاب نشسته بود.و آدمهای دور و برش داشتن نگاش میکردند.🌱 🍀 منم دیدم تو روز روشن. جلو چشم امام زمان داره گناه میشه ، به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانم پرت بشه .دیدم این بهترین کاره....🍀 @yousof_e_moghavemat
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۸۰ 🌸 غیرتمندیِ یک رزمنده‌ی مسیحی #متن_خاطره روبرت دورانِ خدمت سربازی منتقل شد به جبهه‌ی غرب، و روزهای آخرِ سـربازی‌اش رو توی منطقه‌ی عملیاتی میمک گذراند. فرمانده بهش گفت: چند روز بیشتر به پایانِ خدمتت باقی نمونده، لازم نیست اینجا بمونی و می‌تونی به پشتِ خـط برگردی. اما روبرت قبول نکرد و گفت: تا آخرین روزی که اینجا هستم این اسلحه مال من است و نمی‌گذارم تپه به دستِ دشمن بیفتد ، من تا آخرین قطره‌ی خونم با بعثی‌های عراقی می‌جنگم ... همین‌کار رو هم‌کرد و بالاخره شهید شد... 📌خاطره‌ای از زندگی مسیحی شهید روبرت لازار 📚منبع: کتاب گل مریم ، نوشته دکتر بوداغیانس #شهیدمسیحی #غیرت #استقامت #مبارزه @yousof_e_moghavemat
👆خاکریز خاطرات ۱۱۲ 🌸 نامه‌ی عاشقانه‌ی شهید برای من و شما... @yousof_e_moghavemat
‍ 🔰عین. شین .قاف ،میشود !💓 سه حرفی که برای یک‌جور معنا میشود. برای من و امثال من، معنای دقیقی ندارد و نیست ما در این سه حرف به دنبال چه هستیم، اما می شناسم آنهایی را که این سه حرفی برایشان در چهار حرف دیگر معنا میشود. عشق، 🌸در (ع) معنا میشود! و حسین معنی و مریدان او هم آزاده اند. 🔰آزاده های که بار دیگر به میدان آمدند تا ثابت کنند اگر هزاروچهارصدسال پیش نبودند که به ندای اربابشان بگویند، حال هستند و به ندای لبیک میگویند 🔰در قاموس مریدان حسین، همین بس که غیرتشان ریشه در دارد ، و مقاومتشان ریشه در صبر🥀🌱 (س) و آزادگی ‌شان را هم از دارند. . 🔰قدیر هم یکی از حسین بود که پایان دفتر زندگی اش را متفاوت رقم زد. 💖را در حسین(ع) معنا کرد و راه حضرت عشق را گرفت تا به آخر رسید.به رسید.🍂 🔰مگر نه اینکه شرط 🌷جنون است.او مجنون بود و عشقی منتهی به 💥را در خود پرورید. اصلا گویی از ابتدا چشم گشوده بود‌ تا در نور خلاصه شود.چه مبارک . چه .آری! همین است. {حا یا سین نون؛ تلک آیات الجنون} 🌷 @yousof_e_moghavemat
🍃او را به عاشقی می‌شناختند.عاشقی برای ارباب. یک محله بود و یک علمدار 🍂انگار نمی شود از کنار این دریایِ بگذری و خیس نشوی و محال است خیس شوی و غرق نشوی! عباس هم از غرق شدگانِ در دریایِ عشق است.و دستِ نوازشش بر سر یتیمان، درد بی‌پدری را کمتر می‌کرد. 🍃بعد از سربازی، در رشته "تربیت کودک" دانشگاه علامه طباطبایی مشغول شد تا بانگِ اورا به سمت و سوی خود کشاند. وقتی امام (ره)خاکِ وطن را با قدومش معطر کرد، عباس از آنهایی بود که جانش را برای محافظت از امام بر دست گرفته بود. بعد ها که قرعهِ سرنگونی به نامِ افتاد ، عباس اولین نفر بود که وارد ساختمان شد. 🍂گویی این همه را وامدار نامش است.عباس آقایی که در شجاعت زبانزد است عباس‌گونه اش او را به خاکِ کشاند و نمک‌گیرِ وادیِ عاشقان شد.در عملیات صورتش مجروح شد اما پس از چندی دوباره رهسپارِ جبهه بود. 🍃در سال ۶۲، مَحرَمِ حریمِ یار شد! به رفت. مادر می‌گوید: " از حج که باز گشت، گفتم : عباس ! خوش به حالت که رفتی و خانه خدا را زیارت کردی )) گفت: (( خیلی دلم می خواهدملاقات و زیارت خدا نصیبم شود)) 🍂باید خالص باشی و برای نه از جان که از بگذری تا تو را بخرد. مثل عباس! رها از همه دلبستگی‌ها، در گوشِ یار سخن از می‌گفت تا که در نیمه شبی، در پنجوین ، ترکشِ سرگردانِ یک خمپاره در جانش آرام گرفت. والفجر۴ بال پروازی شد تا در بیکرانِ آسمان، به محضرِ برسد🕊 ✍نویسنده: زهرا قائمی @yousof_e_moghavemat
🍃شلوغیِ دنیا، گرد میشود بر دل مینشیند و ارام ارام تار میکند چشم های وجودت را... میان این شلوغی ها تنها غوغای اهل معرفت است که میشود همان تافته ی جدا بافته؛ ‌آنچنان سیاهی هارا از وجودت میزداید که گویی چشم هایت دید تازه ای یافته اند! 🍃عبدالکریم همان اهل معرفت بود؛ جوانی رشید که تبسم همیشگی اش جان میبخشید امیدت را، میشد مردانگی را در چشم هایش دید زمانی که در اوج جوانی چشم بر تعلقاتش بست و دل سپرد به جبهه و جنگ.... 🍃اصلا خود به تنهایی معلم آموختن عشق بود! تمامی قدم هایش در جاده ی زندگی را نذر رضای خدا کرده بود. صدای را که میشنید به سوی خالقش‌ میرفت و به جا می‌اورد رسم بندگی اش را... 🍃ایات قران را نیز با جانش تلاوت میکرد و سبقت میگرفت در نشان دادن دلدادگی اش. تمامی این ها زمینه شد برای نوکر شدن! شیعه تاب نمی اورد اسیرشدن بانوی صبر را... 🍃برای دفاع از حرم ال الله راهی سوریه شد. شهری که جای جایش تداعی کننده روضه های جانسوز اسارت است. رفت تا عباس بشود برای حضرت زینب(س) و چه خوب راهی را برگزید، چه خوب به چشم امد و دست خدا اورا به عنوان فداییِ خواهرحسین(ع) نزد خود برد... 🍃تویی که محضر اربابت ابرومند شدی شفاعت میکنی گنهکاران زمینی را؟! ✍️نویسنده: اسماء همت 🌸به مناسبت 📅تاریخ تولد : ٢۵ دی ۱٣۴٨ 📅تاریخ شهادت : ۱٩ تیر ۱٣٩۴ 🕊محل شهادت : تدمر_سوریه 🌹مزار شهید : گلزار شهدای اهواز @yousof_e_moghavemat
این عکس را که می بینم وجودم سرشار از غرور و افتخار می شود اینها نوجوانانی بودند که عموما با دستکاری در شناسنامه های خود قهرمانانه جانشان را کف دست می گرفتند و به قلب دشمن می تاختند. و که اینها به و انقلابشان داشتند بی نظیر بود و بعید میدانم در هیچ جای دنیا با این اندازه بتوان پیدا کرد. جرعه ای چون ریخت ساقی الست بر سر این شوره خاک زیر دست جوش کرد آن خاک و ما زان جوششیم جرعه دیگر که بس بی کوششیم @yousof_e_moghavemat
هشت سال ! با منتخب جهان جنگیدیم یک وجب خاک ندادیم .... @yousof_e_moghavemat
به محض بستری شدن به بهانه‌‌ ی اینکه حالشان بهترست وبرای مجروحین دیگر نیز تخت خالی نیست ، در اولین فرصت فـرار را بر قـرار ترجیح می‌ دادند و خودشان را به جبهه می‌رساندند. @yousof_e_moghavemat
سنگر می‌سازم برای مردانی کـه از تیرها استقبال می‌کنند و از مرگ نمی‌ترسند ..! @yousof_e_moghavemat