eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
287 دنبال‌کننده
18هزار عکس
3.1هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤شهادت امام جعفر صادق علیه السلام را تسلیت عرض می نماییم🖤 @yousof_e_moghavemat
۲۷ خرداد ۱۳۹۹
به یاد آیا جای این سؤ‌ال وجود ندارد كه چرا اینها این زندگی را برگزیده‌اند؟ دیگر كیست كه نداند این برادران زندگی پُرمشقت جنگ را از سر رضا و شكر برگزیده‌اند و نه تنها لب به آه و ناله نمی‌گشایند، بلكه همواره پروردگار متعال را شكر می‌گویند كه آنان را توفیقی اینچنین عنایت فرموده است. چرا؟ مگر نه این است كه غریزه‌ی حفظ حیات انسان را به سوی رفاه و فرار از مرگ می‌كشاند؟ جواب روشن است؛ خداوند فلاح اخروی انسان را در گذشتن از خود و وابستگی‌های آن نهاده است و اسوه‌ی این امر واقعه‌ی كربلاست. انسان همواره میزان و معیار خویش را از آرمانش كسب می‌كند و آرمان ما كربلاست. آنجا كه سیدالشهدا (ع) آن‌همه مشقات و مصیبت‌های جان‌گداز را برای خود و اصحاب و خانواده‌ی خویش به جان خرید، بر ما فرض است كه به ایشان تأسی كنیم، و این امت به‌راستی كربلایی است. در بطن همه‌ی تلاش‌های ما آرمان كربلا نهفته است و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تا امروز، لحظه‌ای بر ما نگذشته است جز آنكه آن را با عاشورا محك زده‌ایم، و سر استقامت ما نیز اینجاست. ( ) @yousof_e_moghavemat
۲۷ خرداد ۱۳۹۹
📝 متن خاکریز خاطرات ۲۰۷ 🌺 نامه‌ی شهیدبهشتی به قاضیِ متکبّر شهیـد بهشتی به یک قـاضیِ دادگاه نامه زده و برایش نوشته بود: « شنیده‌ام وقتی به مأموریت می‌روی، ساکِ خود را به همراهت می‌دهی تا برایت بیاورد ؛ این نشانه‌ی تکبر است که حاضری دیگران را خفیف کنی... » . 🌹خاطره‌ای از زندگی روحانی مظلوم شهید آیت الله بهشتی 📚منبع: کتاب صد دقیقه تا قیامت / نوشته مجید تولایی . @yousof_e_moghavemat
۲۷ خرداد ۱۳۹۹
25.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩 آیه ی طهارتی ، شیخ الاسلام امتی مظهر صداقتی ، راوی هر روایتی قسم به خاک بقیع ، قسم به غربت تو حرم شده دل ما برای تربت تو @yousof_e_moghavemat
۲۷ خرداد ۱۳۹۹
🇮🇷 عکس کمتر دیده شده از حاج قاسم سلیمانی(پیراهن آبی دارند) در کنار سرداران شهید مهدی ‌باکری(از سمت چپ نفراول ردیف جلو) احمد کاظمی (ردیف عقب نفردوم از سمت چپ) و مهدی زین الدین(نفر اول از سمت راست ردیف جلو) صفا و اخلاص شما کجا من جامانده کجا.... @yousof_e_moghavemat
۲۷ خرداد ۱۳۹۹
📝🍃| ... ☘خوش رویی وخوش اخلاقی....🌸 محمدرضا خـاکی بود، خیلی اهـل تفریـح و گـردش و بیـرون رفتن بود، واسه رفـقاش مرام و معـرفت میزاشت، اگر کسـی بهش رو میزد روشـو زمین نمینداخـت، تا جایی که مـا واسـه کارهای اداریمون، واسه خـرید کردنمون، واسه مسافـرتامون، واسه کـسب درآمدمون، همیشه دوسـت داشتیم محمـدرضا همراهـمون باشه، هیچـوقت از با محمـدرضا بودن خسته نمیشدیم زمان پیشـش خیلی سریع میـگذشت چونکه مخـصوصا محـمدرضا اهل شوخی و خنده بود، اگر هم از کـسی نـاراحت میشد سریع به روش میاورد، کینه تـوزی نمیکرد و همیشـه دنبال آشـتی دادن و دوستی بود، شاید همـین خوشرویی و خوش اخلاقیش محـمدرضا رو واسه حـضرت زیـنب (سلام الله علیها) قیمـتی کرد 🌷 @yousof_e_moghavemat
۲۷ خرداد ۱۳۹۹
⭕️نشسته بودیم داخل اتاق. مهمان داشتیم. صدایی از داخل کوچه آمد. ابراهیم سریع از پنجره نگاه کرد. شخصی موتور شوهر خواهر او را برداشته و در حال فرار بود! 🔸بگیرش ... دزد ... دزد! بعد هم سریع دویدم دم در. یکی از بچه‌های محل لگدی به موتور زد. دزد با موتور نقش بر زمین شد! تکه آهن روی زمین دست دزد را برید و خون جاری شد. چهره زرد دزد پر از ترس بود و اضطراب. درد می‌کشید که ابراهیم رسید. موتور را برداشت و روشن کرد و گفت: سریع سوار شو! 🔹رفتند درمانگاه، با همان موتور. دستش را پانسمان کردند. بعد هم با هم رفتند مسجد! بعد از نماز کنارش نشست؛ چرا دزدی می‌کنی!؟ آخه پول حرام که ... دزد گریه می‌کرد. بعد به حرف آمد: همه این ها را می‌دانم. بیکارم، زن و بچه دارم، از شهرستان آمده‌ام. مجبور شدم. ابراهیم فکری کرد. رفت پیش یکی از نمازگزارها، با او صحبت کرد. خوشحال برگشت و گفت: خدا را شکر، شغل مناسبی برایت فراهم شد. از فردا برو سرکار. این پول را هم بگیر، از خدا هم بخواه که کمکت کند. همیشه به دنبال حلال باش. مال حرام زندگی را به آتش می‌کشد. پول حلال کم هم باشد برکت دارد. @yousof_e_moghavemat
۲۷ خرداد ۱۳۹۹
۲۷ خرداد ۱۳۹۹
💗 حاج احمد 💗
🚩 ✔ 🌸 ◼ طی مدت حضور نیروها در دمشق، علاوه بر نظارت و مشارکت فعال بر روند شناسایی خطوط مقدم جبهه بقاع، چند مانور شهری هم برای نیروها ترتیب داد. در مانوری که روز جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۶۱ در شهر دمشق برگزار شد، نیروها با نظم و انضباط خاصی جهت شرکت در مراسم نماز جمعه به مسجد اموی رفتند. آنان در صفوفی متشکل و منظم، دوشادوش مردم دمشق، نماز وحدت آفرین جمعه را اقامه کردند و سپس جهت زیارت مقام «رأس الحسین (ع)» روانه آنجا شدند. این مانور خیابانی نیروها، برای اهالی پایتخت سوریه بسیار عجیب و تکان دهنده بود. در بازار حمیدیه، مردم دمشق، از کوچک و بزرگ اشک شوق می ریختند. ◼ ، از افراد شرکت کننده در این مانور می گوید: ... یادم نمی رود مردم آن روز با چه اشتیاقی به طرف بچه ها هجوم می آوردند و با گریه و زاری با ما صحبت می کردند. توی حرف هایشان واژۀ از همه بیشتر شنیده می شد. یک جا زنی سالخورده، اشک ریزان به طرف آمد و با گریه به زبان عربی مطالبی را خطاب به گفت. رو کرد به مترجم و از او پرسید : این خانم چه می گوید؟ مترجم ما همینطور که گریه می کرد، جواب داد: «او می گوید ما تنها امیدمان به لشکر محمّد (ص) است؛ فقط لشکر (ص) است که می تواند ما را نجات بدهد. بعد از شنیدن این حرف ها به شدت تکان خورد و به گریه افتاد. باورم نمی شد فرماندهی مثل با آن همه اقتدار، این طور منقلب بشود و اشک بریزد. دیدن اشک های حاجی خیلی برایم عجیب بود. او که تعجب مرا دیده بود، به من گفت : « برادر سعید، ببین! ببین این صحنه ها را ... می بینی این مردم چه می گویند؟! ⚘ 💐 📷 شناسنامه تصاویر: 📷 جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۶۱ ، جمهوری عربی سوریه، بازار حمیدیه دمشق - رژه مسلحانه رزمندگان قوای محمد رسول الله(ص) در خیابان های دمشق ✅ گوشۀ سمت راست تصویر اول و دوم ، سردار سمت چپ تصویر، سردار سعید قاسمی در صف اول با دستهای بالارفته و سربند سفید. 😍 🌸 @yousof_e_moghavemat
۲۷ خرداد ۱۳۹۹