25.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⬛ #شهادت_امام_جعفر_صادق_ع_تسلیت_باد 🚩
آیه ی طهارتی ، شیخ الاسلام امتی
مظهر صداقتی ، راوی هر روایتی
قسم به خاک بقیع ، قسم به غربت تو
حرم شده دل ما برای تربت تو
#شیعه
#شهادت
#حاج_محمود_کریمی
#هیئت
#شب_شهادت_امام_جعفر_صادق_علیه_السلام_1397
@yousof_e_moghavemat
🇮🇷 عکس کمتر دیده شده از
حاج قاسم سلیمانی(پیراهن آبی دارند)
در کنار سرداران
شهید مهدی باکری(از سمت چپ نفراول ردیف جلو)
احمد کاظمی (ردیف عقب نفردوم از سمت چپ)
و مهدی زین الدین(نفر اول از سمت راست ردیف جلو)
صفا و اخلاص شما کجا
من جامانده کجا....
#شهید_مهدی_زین_الدین
#شهید_مهدی_باکری
#شهید_قاسم_سلیمانی
#شهید_مهدی_کاظمی
@yousof_e_moghavemat
📝🍃| #خـاطـره...
☘خوش رویی وخوش اخلاقی....🌸
محمدرضا خـاکی بود، خیلی اهـل تفریـح و گـردش و بیـرون رفتن بود، واسه رفـقاش مرام و معـرفت میزاشت، اگر کسـی بهش رو میزد روشـو زمین نمینداخـت، تا جایی که مـا واسـه کارهای اداریمون، واسه خـرید کردنمون، واسه مسافـرتامون، واسه کـسب درآمدمون، همیشه دوسـت داشتیم محمـدرضا همراهـمون باشه، هیچـوقت از با محمـدرضا بودن خسته نمیشدیم زمان پیشـش خیلی سریع میـگذشت چونکه مخـصوصا محـمدرضا اهل شوخی و خنده بود، اگر هم از کـسی نـاراحت میشد سریع به روش میاورد، کینه تـوزی نمیکرد و همیشـه دنبال آشـتی دادن و دوستی بود، شاید همـین خوشرویی و خوش اخلاقیش محـمدرضا رو واسه حـضرت زیـنب (سلام الله علیها) قیمـتی کرد
#بهنقلازدوست_شهید
#شهید_محمدرضا_دهقانامیرے
🌷
@yousof_e_moghavemat
⭕️نشسته بودیم داخل اتاق. مهمان داشتیم. صدایی از داخل کوچه آمد. ابراهیم سریع از پنجره نگاه کرد. شخصی موتور شوهر خواهر او را برداشته و در حال فرار بود!
🔸بگیرش ... دزد ... دزد! بعد هم سریع دویدم دم در. یکی از بچههای محل لگدی به موتور زد. دزد با موتور نقش بر زمین شد!
تکه آهن روی زمین دست دزد را برید و خون جاری شد. چهره زرد دزد پر از ترس بود و اضطراب. درد میکشید که ابراهیم رسید. موتور را برداشت و روشن کرد و گفت: سریع سوار شو!
🔹رفتند درمانگاه، با همان موتور. دستش را پانسمان کردند. بعد هم با هم رفتند مسجد! بعد از نماز کنارش نشست؛ چرا دزدی میکنی!؟ آخه پول حرام که ... دزد گریه میکرد. بعد به حرف آمد: همه این ها را میدانم. بیکارم، زن و بچه دارم، از شهرستان آمدهام. مجبور شدم.
ابراهیم فکری کرد. رفت پیش یکی از نمازگزارها، با او صحبت کرد. خوشحال برگشت و گفت: خدا را شکر، شغل مناسبی برایت فراهم شد. از فردا برو سرکار. این پول را هم بگیر، از خدا هم بخواه که کمکت کند. همیشه به دنبال حلال باش. مال حرام زندگی را به آتش میکشد. پول حلال کم هم باشد برکت دارد.
#شهید_ابراهیم_هادی
#درس_اخلاق
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
#سپاه_محمد_ص_می_آید 🚩
✔
🌸
◼ طی مدت حضور نیروها در دمشق، #متوسلیان علاوه بر نظارت و مشارکت فعال بر روند شناسایی خطوط مقدم جبهه بقاع، چند مانور شهری هم برای نیروها ترتیب داد.
در مانوری که روز جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۶۱ در شهر دمشق برگزار شد، نیروها با نظم و انضباط خاصی جهت شرکت در مراسم نماز جمعه به مسجد اموی رفتند. آنان در صفوفی متشکل و منظم، دوشادوش مردم دمشق، نماز وحدت آفرین جمعه را اقامه کردند و سپس جهت زیارت مقام «رأس الحسین (ع)» روانه آنجا شدند. این مانور خیابانی نیروها، برای اهالی پایتخت سوریه بسیار عجیب و تکان دهنده بود. در بازار حمیدیه، مردم دمشق، از کوچک و بزرگ اشک شوق می ریختند.
◼ #سعید_قاسمی، از افراد شرکت کننده در این مانور می گوید:
... یادم نمی رود مردم آن روز با چه اشتیاقی به طرف بچه ها هجوم می آوردند و با گریه و زاری با ما صحبت می کردند. توی حرف هایشان واژۀ #انتقام از همه بیشتر شنیده می شد. یک جا زنی سالخورده، اشک ریزان به طرف #حاج_احمد آمد و با گریه به زبان عربی مطالبی را خطاب به #حاجی گفت.
#حاج_احمد رو کرد به مترجم و از او پرسید : این خانم چه می گوید؟
مترجم ما همینطور که گریه می کرد، جواب داد: «او می گوید ما تنها امیدمان به لشکر محمّد (ص) است؛ فقط لشکر #محمّد (ص) است که می تواند ما را نجات بدهد.
#حاج_احمد بعد از شنیدن این حرف ها به شدت تکان خورد و به گریه افتاد. باورم نمی شد فرماندهی مثل #حاجی با آن همه اقتدار، این طور منقلب بشود و اشک بریزد.
دیدن اشک های حاجی خیلی برایم عجیب بود. او که تعجب مرا دیده بود، به من گفت : « برادر سعید، ببین! ببین این صحنه ها را ... می بینی این مردم چه می گویند؟!
⚘
💐
📷 شناسنامه تصاویر: 📷 جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۶۱ ، جمهوری عربی سوریه، بازار حمیدیه دمشق - رژه مسلحانه رزمندگان قوای محمد رسول الله(ص) در خیابان های دمشق
✅ گوشۀ سمت راست تصویر اول و دوم ، سردار #حاج_احمد_متوسلیان
سمت چپ تصویر، سردار سعید قاسمی در صف اول با دستهای بالارفته و سربند سفید.
😍
🌸
#اولین_مدافعان_حرم
#خرمشهرها_در_پیش_است
@yousof_e_moghavemat
امام صادق عليهالسّلام فرمود:
"کونوا لَنا زَیناً وَ لاتَکونوا عَلَینا شَیناً شما شیعیان اسباب افتخار ما ائمه باشید، زیور ما باشید، مایه ننگ و عار و خجلت و شرمندگی ما نباشید؛ یعنی طوری باشید که در میان سایر مسلمانان نمونههایی از تقوا و پاکی و درستی باشید. فرمود: طوری باشید که وقتی مردم شما را میبینند بگویند رَحِمَ اللهُ جَعْفَراً خدا بیامرزد امام جعفر صادق علیه السلام را، چه شیعیان خوبی درست کرده."
📚شهید مطهری، آشنایی با قرآن، ج٣، ص١٣٠
🖤شهادت امام صادق عليهالسّلام به تمامی مسلمین تسلیت باد🖤
🏴 #شهادت_امام_جعفر_صادق
@yousof_e_moghavemat
#سپاه_محمد_ص_می_آید 🚩
🌺
🌸
💠 #حاج_احمد_و_زیارت_مقام_رأس_الحسین (ع) 🕌
✔
◼
🔹 آن روز #متوسلیان حال خوشی داشت؛ مخصوصاً وقتی که برای زیارت مقام مقدس #رأس_الحسین_علیه_اسلام رفته بود. علی نیکو گفتار صفا می گوید:
✔
«خُب، ما نیروهای قدیمی #حاج_احمد بودیم؛ یعنی از وقتی که حاجی #مریوان بود، ما هم افتخار داشتیم کنارش باشیم. روحیه ای که ما از ایشان دیده بودیم، روحیه ای نظامی و به قول معروف، مقرراتی بود. هرچند در کنار این روحیۀ نظامی گری، از نظر معنوی هم حال خوشی داشت، اما حال آن روز #حاج_احمد ، یک حال دیگری بود. ایشان در کنار #مقام_رأس_الحسین (ع)، مثل این تعزیه خوان ها، همینطور از مقام آن مکان می گفت و اشک می ریخت؛ طوری که با صدای بلند گریه می کرد و می گفت: "برادرها، اینجا رأس #حسین (ع) را به نیزه زدند و عمۀ سادات را به اسیری آوردند؛ اینجا شامیان به اهل بیت امام حسین علیه السلام آن چنان ظلمی روا داشتند که روی تاریخ را سیاه کردند." #حاجی آن روز همینطور می گفت و دور آنجا پابرهنه می چرخید، اشک می ریخت و زار می زد.
پس از مراسم به پادگان برگشتیم و آمادۀ شنیدن سخنرانی #برادر_احمد شدیم.
...
✅ ادامه دارد...
⬇️
➡️
📔 با اختصار از کتاب ارزشمند و خواندنی #همپای_صاعقه 📚
🏷
📎
📸 📸 عکس یادگاری رزمندگان در پایان زیارت مقام رأس الحسین علیه السلام با فرمانده شان #حاج_احمد_متوسلیان
۲۸ خرداد ۱۳۶۱ ، دمشق.
📩
🔹 سردار نصرت الله قریب و #جاویدالاثر_تقی_رستگار_مقدم نیز در تصویر حضور دارند.
📥
#حاج_احمد_متوسلیان
#احمد_متوسلیان
#خرمشهرها_در_پیش_است
#زینب_کبری سلام الله علیها
#یا_زینب (س)
@yousof_e_moghavemat