🔘 بسه...‼️
📌 #باهم بخوانیم داستانی دیگر از #وفاداری زنهای یزدی....
🍃 چون دختر پنجم خانواده بود اسمش را #بسه گذاشتند یعنی دیگر دختر بس است. پدرش مردی ساده، مومن و اهل یکی از دهاتِ #میبد بود که بر اثر خشکسالی، بی آبی و بی زمینی به شهر یزد #مهاجرت کرده بود. او در ساخت کارخانه ی اقبال در سالهای ۱۳۱۱ شاگرد بنا بود. بعد از ساخت کارخانه همانجا کارگر شد. پنج تا دختر قد و نیم قد و یک پسر داشت. زنش خانه دار بود.
🍂 آن مرد با حقوقِ ناچیزش #زندگی را راه می برد. همه اشان در یک اتاق زندگی می کردند. اتاقی که از دوده هیزم و چراغ موشی سیاه بود. نیمی از اتاق فرش داشت و نیمه ی دیگرش زمین خالی بود. مرد هرگز دنبال درآمد دیگری نبود. وقتی از کارخانه #آزاد می شد، هر جا روضه بود او پای ثابت آن می شد. سر ماه حقوقش را کلاً به زنش می داد و در تمام ماه جیبش خالی بود. او هرگز از هیچکس هیچ چیز قبول نکرد. دو تا دخترهایش با کارگری کمک خرج خانه بودند. پسرش هم شاگرد مسگر بود.
🍃 قرار شد بسه را #عروس کنند. #اکبرسیاه از اعقاب سیاهان آفریقا بود. یعنی بابایش کاکاسیاه بود. از آن کاکا سیاه ها که در گذشته به عنوان غلام برای کارگری در خانه ی اعیان به #یزد می آوردند. معمولاً آنها را از #بندرعباس می آوردند. خیلی قدیم، شاید اوایل دوره ی #قاجار سیاه ها را مستقیم از آفریقا به خصوص از زنگبار می آوردند. ولی پدر اکبر در بندرعباس متولد شده بود.
🍂 اکبر صورتش سیاه و موهایش فرفری بود. خواهر و مادرش هم همین طور بودند. بسه را با پا در میانی یکی دو نفر به اکبر سیاه که کمک راننده بود دادند. هیچ کس از بسه نپرسید که تو می خواهی زن این آدم سیاه بشوی یا نه؟ جای این بحث هانبود باید یک نان خور از خانه ی #پیرمرد کم می شد. بسه #دختر سفید و تپل مپلی بود. از همه دخترهای پیرمرد خوشگل تر بود. شوهر سیاه بود و زن سفید.
🍃 یک اتاق دخمه مانند، بالای یک طویله ی شتری کرایه کردند و عروس و داماد به آنجا رفتند از #جهیزیه خبری نبود. یک پلاس، یک چراغ فیتیله ای و اندکی خرد و ریز جهیزیه ی او را تشکیل می داد بسه #عاشق این مرد سیاه شد. شوهرش را مثل فرشته می دانست و او را می پرستید. شوهرش بسیاری از شب ها به خانه نمی آمد. اوایل زندگی او می گفت: چون کمک راننده است به مسافرت می رود.
🍂 گاهی که اکبر به خانه می آمد بوهای بدی از دهانش می آمد. بسه نمی دانست آن بوها از چیست! کم کم فهمید که شوهرش #نجسی می خورد ۷_۶ ماهی از عروسی آنها گذشته بود که به بسه #خبر دادند شوهرش گاهی به محله ی #خراب شهر می رود و با زن های هر جایی است. ولی بسه مرد را دوست می داشت و می گفت: این حرف ها #دروغ است.
🍃 هنوز یکسال نشده بود که اکبرسیاه به بسه #خرجی نمی داد. بسه در قسمت پنبه پاک کنی کار خانه ی اقبال #کارگر شد. خودش خرجی خودش را در می آورد. اکبرسیاه سر ماه پیدایش می شد و از بسه پول می گرفت. بسه حقوقش را به او می داد. فکر می کرد اگر به اکبر پول بدهد او به خانه می آید. ولی غیبت های اکبرسیاه به خانه ماه به ماه بیشتر و عشق بسه روز به روز به اکبرسیاه زیادتر می شد.
🍂 هیچ کس جرات نداشت با بسه راجع به اکبرسیاه #صحبت کند یعنی صحبت کردن اشکال نداشت به شرط آنکه فقط خوبی های اکبر را می گفت. اگر کسی از بدی های او می گفت بسه #قهر می کرد. خواهر و مادر اکبرسیاه از آن زنهای به اصطلاح #سلیطه ی روزگار بودند. می گفتند: اکبر، بسه را نمی خواهد و به همین خاطر دائماً دنبال زنهای دیگر است؛ باید او را #داماد کرد. این دوتا زن سیاه دائم در حال #جزاندن بسه و به خواستگاری رفتن برای اکبر بودند.
🍃 در این میان بسه صاحبِ دوتا #بچه شد. بالاخره اکبر سیاه دوباره داماد شد، ولی سر ماه برای گرفتن پول بسه سری به او می زد. بسه هم هی بچه اضافه می کرد ولی بیشتر بچه هایش می مردند. از ۵ تا بچه یک پسر و یک دختر ماندند. بسه نذر و نیاز می کرد که اکبر به خانه برگردد. همیشه نذر و نیازش سر ماه برآورده می شد. در طول ماه او روزها به کارخانه می رفت و شب ها تا صبح در #فراق اکبر گریه می کرد دعا می کرد او هر کجا هست #سالم باشد. مثل روز برایش روشن بود که اکبر روزی به خانه برخواهد گشت.
🍂 همیشه می گفت: اکبر خودش خوب است این مادر و خواهرش هستند که نمی گذارند او زندگی کند. وقتی بسه یک بچه بیشتر نداشت، یکی از خواهرهایش به او گفته بود که این مرد برای تو #شوهر نمی شود بیا و #طلاق بگیر. بسه مدت ها با خواهرش قهر بود که چرا چنین حرفی زده است. بعد از چندسال اکبر از زن دوم هم صاحب چند تا بچه شد. گاه سر ماه هم نمی آمد از بسه #پول بگیرد. بسه خودش می رفت اکبر را پیدا می کرد و نصف حقوقش را به او می داد.
👇👇👇👇
🍃 بسه می گفت: اکبر خرج دارد، نباید به #زحمت بیفتد! بعد ده دوازده سال خبر آمد که اکبر زن سوم هم گرفته است. بسه برایش فرقی نمی کرد که اکبر چندتا زن بگیرد او فقط می خواست که اکبر #سالم باشد،کسی به بسه گفته بود: اگر به #مشهد و پیش امام رضا (ع) برود و در آن جا #دخیل ببندد اکبر به خانه بر می گردد. بسه سالی یکی دوبار از کارخانه ی اقبال #مرخصی می گرفت و عازم مشهد می شد. هربار که از مشهد بر می گشت از بس گریه کرده بود چشم هایش خراب تر می شد. در مشهد تمام مدت پشت پنجره فولاد گریه می کرد و از امام رضا(ع) اکبر را می خواست.
🍂 مادر بسه با هزار بدبختی باید بچه های او را نگه می داشت تا بسه به کارخانه و مشهد برود. بچه ها هم کم کم بزرگ می شدند و ماه به ماه بابایشان را نمی دیدند. اکبر هم راننده پایه ی یک و وضع مالی اش بهتر شده بود. ولی تفریحاتش هنوز به راه بود عرقش را می خورد، سه تا زن داشت. گاهی تریاک هم می کشید. از زن سوم هم دارای یک پسر شد. ولی عملاً او به هیچ یک از زن ها #خرجی نمی داد. اصلاً در فرهنگش خرجی دادن وجود نداشت. در #فرهنگ او، زن برای این بود که کار کند و خرج شوهر را بدهد.
🍃 تازه مادر و خواهرش معتقد بودند که اکبر #بیچاره شده چون زن خوب گیرش نیامده است. بعد از زن سوم روزی خواهرش برای زن چهارم به خواستگاری رفت که با لنگه ی کفش از او پذیرایی کرده بودند. اکبر از زن سوم و بچه اش خبر نمی گرفت. می گفتند سال به سال احوال آن زن و بچه اش را نمی گیرد. اکبر بیشتر پیش زن دومش بود. مشهد رفتن های بسه سال به سال بیشتر می شد و غیبت کردن های اکبر از خانه طولانی تر. هر چند ماه یکبار اکبر دو ساعتی به خانه می آمد.
🍂 دیگر از بسه پول هم نمی گرفت و بسه هر چه پس انداز می کرد در مسافرتِ #مشهد خرج می شد. بسه می گفت: دلم #فغون می کند، دلم از فراق اکبر می خواهد بترکد. تنها جایی که می توانم راحت #گریه کنم و آرامش پیدا کنم پشت پنجره فولاد امام رضا(ع) است.باید چندماه یکبار به مشهد بروم و پشت پنجره فولاد گریه کنم. آقای تقی پور #سرکارگر کارخانه اقبال مرد بسیار خوبی بود. من هرگز آقای تقی پور را ندیده ام؛ ولی از ده ها کارگر کارخانه ی اقبال خوبی ها و حمایت های او را از کارگران شنیده ام.
🍃 او که وضع بسه و پدر و مادرش را می دانست، به او کمک می کرد که هر چند ماه یکبار به مشهد برود. دختر آقای تقی پور هم عروس مشهد بود. بسه بیشتر مواقع مهمان او می شد و خرج مسافرخانه نداشت. آقای تقی پور در اوایل ازدواج بسه و اکبر سیاه چندبار #وساطت کرده بود تا شاید اکبر مردِ #زندگی شود ولی اکبر مرد خانه نبود.
🍂 بالاخره بعد از بیست و چند سال روزی اکبر به بسه می گوید می خواهد با او #زندگی کند. کاری دائمی در بندرعباس پیدا کرده بود و می خواست بسه و بچه ها را با خود به بندرعباس ببرد. بسه می گفت: نذر و نیازها و مشهد رفتن هایش #اثر کردهراست. او کارخانه را رها کرد و همراه اکبر راهی بندرعباس شد. هر چه خواهرها به او گفتند که کارت را رها نکن سوابق بیمه ات از بین می رود می گفت: یک ساعت با اکبر بودن را با همه ی دنیا #عوض نمی کند.
🍃 یک سالی بسه بندرعباس بود. ولی همانجا هم اکبر هفته، هفته خانه نمی آمد. می گفت: کارش در اطراف بندرعباس است. بالاخره بعد از یک سال به بسه گفته بود به یزد برگرد #نوبت زن دومم است که به بندرعباس بیاید بسه با دو بچه به یزد برگشت. به علت غیبت طولانی او را از کارخانه #اخراج کرده بودند. بسه بیکار و بی درآمد شده بود. #خدا آقای تقی پور را خیر دهد کارش را درست کرد و او دوباره در کارخانه مشغول کار شد و در قسمت پنبه پک کنی، پنبه پاک می کرد.
👇👇👇👇
🍂 بچه های بسه بزرگ شده بودند، پدر و مادرش هم مردند. بالاخره اکبر هم صاحبِ #ماشین شد. یعنی در موقعِ #انقلاب او راننده ی یکی از وایت های ۱۸ چرخه بود که معروف بود مال شاهپور غلام رضا است. می گفتند که شاهپور غلام رضا صاحبِ #تشکیلاتی است که چند هزار ماشین دارد. راست و دروغ بودن این موضوع را من نمی دانم ولی اکبر صاحب ماشینی شد که راننده اش بود. کار و بارش #بهتر شد. سن و سالش حدود ۵۵ سال رسیده بود و دیگر دنبال زن گرفتن نبود. #انقلاب هم باعث شده بود که ظاهراً اصلاح شود. گاهی که از مسافرت می آمدبرای بچه ها مقداری هندوانه و خربزه می آورد.
🍃 بسه هنوز در همان اتاق اجاره ای با بچه هایش زندگی می کرد. #جنگ عراق علیه ایران ادامه داشت. پسر اکبر سیاه از زن سومش راهی جبهه شد و در جنگ #شهید شد. اکبر سیاه پدر شهید و وابسته به #بنیاد شهید شد. او پدر شهیدی بود که شاید در تمامِ #عمر برایش یک ماه هم #پدری نکرده بود. وقتی پسرش شهید شد او هم واقعاً یا ظاهراً، آن را خدا می داند، #تغییرحالت داد. مشروبش را کنار گذاشت و به #مسجد می رفت.
🍂 در یک تصادف در جاده ی #جیرفت تریلی اکبرسیاه داغون شد. او در سن ۶۰ سالگی دوباره راننده ی مردم شد. ماشین مجانی ۵ سالی بیشتر وفا نکرد. بسه دوباره گریه می کرد و سر ماه چند تومانی از حقوقش را به اکبر می داد که او حالا #پدرشهید است و خرجش زیاد است. بازهم بسه سالی چند بار به مشهد می رفت و پشت پنجره فولاد گریه می کرد که امام رضا(ع) اکبر را به او برگرداند.
🍃 پسر بسه بزرگ شد و در یکی از ارگان های دولتی مشغول به کار شد. دخترش عروس شد و اکبر #پیر، ولی بسه هر شب سر کوچه منتظر اکبر می نشست. بسه آنقدر گریه کرد که چشم هایش #باباغوری شد. کم کم از کارخانه #بازنشسته شد. دیگر اکبر سال به سال هم احوال او را نمی پرسید، روزی هم باخبر شدیم که اکبرآقا بر اثر سکته به لقاءالله پیوست و تمام مراسمی که باید برای پدر یک شهید به عمل آید برای او هم به عمل آمد.
🍂 بسه سالهاست هر هفته به #خلدبرین می رود و #قبراکبر را بغل می گیرد و به سختی می گرید و می گوید حالا مال خودم هستی. بسه حالا (۱۳۸۷) هفتاد و پنج سال دارد، بچه هایش سر وسامانی دارند ولی او هنوز در یک اتاق اجاره ای زندگی می کند. روزها و شب ها به یاد شوهرش است هنوز اگر شما جرات دارید به او بگویید اکبر خودش هم #نااهل بود بسه می گوید اکبر خودش خیلی خوب بود، خواهر و مادرش بد بودند که دائم می خواستند او را داماد کنند. بسه با #عشق اکبر سیاه زنده است. #زن از این #وفادارتر در همه ی دنیا #پیدا می شود.
📚 شازده حمام، جلد۱، دکتر محمد حسین پاپلی یزدی
📩 سمیّه خیرزاده اردکان
@zarrhbin
🚨تیراندازی به ساختمان شهرداری هشتگرد
🔹فرماندار ساوجبلاغ در خصوص تیراندازی صبح امروز چهارشنبه به ساختمان شهرداری شهر جدید هشتگرد گفت: این تیراندازی با انگیزه تروریستی انجام نشده است.
🔹به گفته وی، این فرد که یک راننده تاکسی است به دلیل تخریب ساخت و ساز غیرمجازش در یکی از روستاهای شهرستان با شهرداری دچار اختلاف شده و به همین دلیل دست به این کار زده است/ ایسنا
@zarrhbin
شهروندان شایسته
پایبندی به فرهنگ شهروندی، زندگی شهری را آسان و شیرین میکند. مهمترین اصول اخلاقی و فرهنگ همزیستی را در شهرهای کوچک و بزرگ، این گونه برشمردهاند:
۱. شهروندان شایسته، حقوق همدیگر را مراعات میکنند، حتی به قیمت زیان خود.
۲. شهر را همچون خانۀ خویش میبینند و در آبادانی و بهبود آن میکوشند.
۳. چندان در لاک خود فرو نمیروند که سیاست در دست شیادان افتد و چندان در سیاست و سیاستبازی نمیغلتند که از زندگی خویش وامانند.
۴. آسایش دیگری را بر آسایش خویش مقدم میدانند یا دستکم به اندازۀ آسودگی خویش به آسودگی دیگران اهتمام میورزند.
۵. سرنوشت همگان را سرنوشت خویش میشمارند. نه احساس تنهایی میکنند و نه دیگران را تنها میگذارند.
۶. میکوشند که به اندازه مصرف میکنند، و به همان اندازه و بلکه بیشتر، مفید باشند.
۷. زبان به ادب میگردانند و نگاه مهربان از همسایگان و همکاران دریغ نمیکنند و لبخند از چهره برنمیگیرند.
۸. به حقوق شهروندی خویش میاندیشند اما از وظایف خود غفلت نمیکنند.
۹. همذاتپنداری در آنان چندان قوی است که با غم دیگران میگریند و با شادی دیگران میخندند.
۱۰. انسانها را فراتر از افکار و باورهایشان میبییند؛ یعنی ملاکشان برای دوستی یا دشمنی با کسی، باورهای شخصی او نیست؛ شخصیت و رفتار او است.
۱۱. رانندگی آنان تنشزا نیست و آرامش و آهستگی را در همهحال مراعات میکنند.
۱۲. خشونت کلامی ندارند؛ حتی در نزاعهای ناگزیر.
۱۳. بخشی از درآمد خود را برای بهبود زندگی دیگران صرف میکنند؛ زیرا میدانند که زندگی بهتر، یا برای همه است یا برای هیچ کس٫
۱۴. قانون را چنان پاس میدارند که گویی بهترین و تنها پناهگاه انسان بر روی زمین است. راه قانونی، تنها راهی است که میشناسند و میپیمایند؛ اگرچه راههای دیگر کوتاهتر و آسانتر به نظر آید.
۱۵. بار خود را بر گردۀ دیگران نمیگذارند؛ حتی اگر بتوانند و زمینۀ آن فراهم باشد.
۱۶. بیش از آنکه دیگران را نصیحت کنند، خود را میپایند و بیشتر از آنچه میگویند، میدانند و عمل میکنند.
۱۷. همشهریگری نمیکنند؛ اما همۀ شهروندان را برادران و خواهران شهری خویش میدانند.
۱۸. هرگز در حریم خصوصی دیگران سرک نمیکشند؛ هرگز!
۱۹. بهشدت از داوری دربارۀ دیگران میپرهیزند.
۲۰. خود را دوست دارند، اما خودخواه نیستند؛ پاکیزه و زیبا میپوشند، اما تفاخر نمیکنند؛ غبطه میخورند، اما حسادت نمیورزند؛ کتاب میخوانند، اما فضلفروشی نمیکنند؛ دست دیگران را میگیرند، اما بر کسی منت نمیگذارند؛ در شهر زندگی میکنند، اما طبیعت را بیشتر دوست دارند و در پاکیزگی آن میکوشند؛ خونگرم و مهرباناند، اما در ورود به زندگی دیگران، اندازه را نگه میدارند.
ارسالی از :موتاب
@zarrhbin
آماده سازي گنجينه قنات اردكان براي همايش قنات، ميراث ماندگار
قنات يكي از شاهكارهاي مهندسي ايران باستان مي باشد و اردكان قطب گردشگري قنات كشور قرار گرفته است و مورد استقبال گردشگران ايراني و خارجي قرار گرفته است
به گزارش روابط عمومي اداره كل ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري استان يزد حميد مشتاقيان رئيس شهرستان اردكان گفت: در حال آماده سازي گنجينه قنات اردكان هستيم تا به استقبال از اساتيد و محققاني كه براي همايش قنات ميراث ماندگار به شهرستان اردكان تشريف مي آورند باشيم
مشتاقيان افزود: گنجينه قنات اردكان از خانه تقديريان كه فضائي مناسب براي معرفي وسائل حفر قنات و همچنين فضائي براي پخش ويديوهاي مستند قنات خواهد بود
مشتاقيان گفت: قنات مجموعه گنجينه قنات در فاز اول به طول ٢٠٠ متر سال گذشته بهره برداري شد و امسال تا تاريخ ٣٠ بهمن با تكميل مراحل نورپردازي حدود ٣٠٠ متر ديگر أضافه خواهد شد
حميد مشتاقيان گفت: همايش قنات، ميراث ماندگار در تاريخ ١ و ٢ اسفند در دانشگاه پيام نور اردكان برگزار مي شود
@zarrhbin
جشن سده، جشن فروغ و روشنایی، جشن شکوفایی مهر در دل و جان ایرانیان، بر همه ایرانیان راستین شاد و فرخنده باد🔥
در دهمین روز یا آبان روز از بهمن ماه با افروختن هیزمی که مردمان، از پگاه بر بام خانه خود یا بر بلندی کوهستان گرد آوردهاند، این جشن آغاز میشود.
در اشارات تاریخی این جشن همیشه به شکل دسته جمعی و با گردهمایی همه مردمان شهر و محله و روستا در یک جا و با برپایی یک آتش بزرگ برگزار میشده است. مردمان در گردآوردن هیزم با یکدیگر مشارکت میکنند و بدین ترتیب جشن سده، جشن همکاری و همبستگی مردمان است.
همه مردمانِ سرزمینهای ایرانی بر بلندای کوهها و بام خانهها، آتشهایی برمیافروخته و هنوز هم کموبیش بر میافروزند. مردمان نواحی مختلف در کنار شعلههای آتش و با توجه به زبان و فرهنگ خود، سرودها و ترانههای گوناگونی را خوانده و آرزوی رفتن سرما و آمدن گرما را میکنند. همچنین در برخی نواحی، به جشنخوانی، بازیها و نمایشهای دستهجمعی نیز میپردازند.
جشن سده یک جشن ملی ایرانیان است و اختصاص به یک دین و گروه ویژه ندارد.
آتش مهرِ میهن در جشن سده فروزان باد❤️
@zarrhbin
تسنیم:
به نام خدای حلیم و حکیم!
هیس! مدادها فریاد نمی زنند!!
مدادها؛ موجوداتی بی زبانند که با مدیریت افکار، حرف های انباشته در سینه را روی کاغذ منعکس می کنند. فریادی ندارند اما با قدرت نفوذ خود، فریاد خیلی ها را در می آورند. کافیست بنویسی؛ «دلار گران شد!» داد همه بلند می شود؛ یکی هوار می کشد و بشکن می زند که آخ جون! خوب شد دلارهایم را نفروختم، دیگری آه می کشد و گریه می کند که چرا دلارها را فروختم.!! دیگری لبخندی تلخ می زند و می گوید؛ این هم از برجام!! یکی داد می زند؛ باز هم حباب کاذب!! دیگری می پرسد؛ دلار گران شد، نان هم گران می شود؟!
در آستانه 40 سالگی انقلاب، مدادهای مجازی بشدت جای مدادهای حقیقی را گرفته اند. جوهرها به کلیدها تبدیل شده اند و کاغذها به صفر و یک ها!! پاکن ها به دِلیت و آفرین ها به اینتر و لایک!! اما جوهره مدادها فرقی نکرده است؛ بعضی مدادها جناحی اند، برخی مستقل، برخی بی ادب و برخی با ادب، برخی در کمین مدادی خاص و برخی اما رئوف و بخشنده، برخی مانع ساز و برخی سکوی پرواز، برخی از خود باخته و افسرده و برخی موج آفرین و شاداب، برخی انسان سوز و برخی انسان ساز، برخی دم دمی مزاج و برخی قاطع و استوار، برخی فقط خوش تیپند اما وابسته و برخی ساده اما مستقل، برخی به دنبال لبخند دیگران و برخی حقیقت گو، برخی هیپی می زنند و ساز مخالف، برخی خارجی و جاسوس! و برخی ایرانی و وفادار، برخی خود فروش و نامرد و برخی مردِ مرد، برخی حساس و برخی پوست کلفت، برخی سر یار خود به دار می سپارند و برخی یار خود را سربلند، برخی انقلاب ساز و برخی بی تفاوت، برخی ...
ببین که مدادها چه متنوعند!! البته می دانم که فهمیدی اینها کنایه بود!! هر مدادی، نماینده تفکر صاحب خویش می باشد!
در آستانه آستان بهار 98 ببین اهل کدام مدادی؟! یا به عبارتی ببین فکرت چگونه است؟ اگر بی تفاوت و بی فکری! مدادی برگزین که پشیمان نشوی!! بی تفاوت بمانی، ذغال قلیان می شوی! و اگر مستقل نباشی چند شغله می شوی!! سلام و دو صد بدرود بر مدادهای با ادب و انقلاب ساز!! خدایا مدادهای خوب را از ما نگیر! آمین
جواد حاجی اکبری
زمستان 97
@zarrhbin
✅ بارگیری دومین محموله کیک زرد اردکان
🔷دومین محموله کیک زرد تولید کشور امروز به تاسیسات فراوری اورانیوم اصفهان ارسال شد.
🔹 مدیر مجتمع رضایی نژاد اردکان گفت : این بارگیری در مراسمی رسمی با حضور دکتر صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی ایران در مجتمع صنعتی شهید رضایی نژاد اردکان انجام شد .
وی افزود : این محموله 30 تنی از معدن اورانیوم ساغند اردکان استحصال شده که پس از مراحل فراوری شامل خردایش .لیچین ، فروشویی ، خالص سازی و رسوب گیری بسته بندی وآماده ارسال شده است .
کیک زرد در واقع، خاک معدنی اورانیوم است که پس از گذراندن مراحل تصفیه و پردازش های لازم، از سنگ معدنی آن در معدن اورانیوم ساغند اردکان تهیه می شود.
شهرستان اردکان حلقه اول چرخه سوخت هسته ای به شمار می رود و پروژه ساغند اردکان ، نمود عینی فعالیت در زمینه استحصال اورانیوم از منابع طبیعی است. تأسیسات موجود در این کارخانه، اورانیوم را از عمق 350 متری استخراج می کند.
اورانیوم استخراجی از معدن ساغند، در منطقه اردکان (جاده اردکان- چوپانان) در مجتمع شهید رضایی نژاد پس از اعمال فرایندهای مختلف شیمیایی و فیزیکی به کیک زرد تبدیل می شود.
این محصول پس از تولید دراردکان در تاسیسات فراوری اورانیوم اصفهان معروف به کارخانه یوسی اف خالص سازی نهایی می شود و سپس جهت غنی سازی به کارخانه نطنز ارسال می شود .
محصول تولید شده در این کارخانه به شکل میله های سوخت مورد استفاده نیروگاه های اتمی قرار می گیرد.
@zarrhbin
هدایت شده از ذرهبین درشهر
📣 از تبلیغات نترسید!
تبلیغات هزینه نیست، بلکه سرمایه گذاریست
💥تبلیغ محصول و کسب و کار شما در کانال پرطرفدار،پرمخاطب و مردمی#ذرهبین_در_شهر
👇👇👇👇
@shahryare2
⚠️ سرپرستان خانواده توجه کنند ⚠️
🌀 داشتن بیمه تامین اجتماعی بسیار به جا و عالیه ، ولی آیا حقوق بازنشستگی آن به تنهایی میتواند پاسخگوی نیازهای مالی آینده ی خانواده ی ما باشد؟!
🌀 آیا امروزه و در حال حاضر پدران و بازنشستگان ما در رفاه کامل هستند و دغدغه ای ندارند؟!
🌀 آیا نمیبینیم که بازنشستگی برای بسیاری از افراد ، تازه شروع یک شغل جدید است ؟!
🌀 آیا فردی که 30 سال زحمت کشیده این شایستگی را ندارد که در ایام پیری یک زندگی در شان سن و سال خود داشته باشد؟!
🌀 آیا بازنشستگی تامین اجتماعی به تنهایی هزینه های سنگین آن دوران مانند هزینه تحصیلات فرزندان ، درمان و دارو به علت کهولت سن ، جهیزیه ، سرمایه شغلی بچه ها ، رفت و آمدهای فامیلی و توقعات اطرافیان و ...را میتواند جوابگو باشد؟؟
💎 با بیمه عمر یک حقوق بازنشستگی دیگر خواهید داشت. علاوه بر اینکه تمام حساب کتابهای مالی اون شفافه ، امکان دریافت وام از صندوق ، امکان بازخرید صندوق در مواقع لزوم
✅ حالا بماند پوششهای بسیار عالی بیمه عمر که برای سرپرست خانواده در طول مدت قرارداد در نظر گرفته شده مانند
📌 غرامت بیماری خاص ، سکته قلبی ، سکته مغزید، عمل قلب باز ، پیوند اعضای اصلی بدن و سرطان
📌 غرامت نقص عضو حادثه و هزینه پزشکی حادثه .بیمه تکمیلی sos
📌 غرامت از کار افتادگی دائم ، آتش سوزی منزل مسکونی زلزله ، و پوشش فوت ....
✳️ بیمه تامین اجتماعی یا هر بیمه دیگر مانع از داشتن بیمه عمر نیست و شما می توانید از تمام مزایای آن بهره مند گردید.
⚠️ همین امروز اقدام کنید. شاید فردا دیر باشد
#نمایندگی _طاهری اردکانی
09162618065
✅ مراقب حرکات خودجوش باشید!
نماز جمعه نزدیک است. اتفاقات و حواشی اخیر در مسئله انتصاب رئیس آموزش و پرورش اردکان بهتر بود در فضایی اداری و خصوصی تر و بین مسئولان مطرح و پیگیری شود؛ اما نشد!
رسانه ای شدن اختلاف دیدگاه ها که منجر به واکنش مسئولان و سپس واکنش رسانه ها شد و در ساعات گذشته بیشترین سهم از مطالب گروه ها و رسانه های مجازی را به خود اختصاص داد؛ به صلاح جامعه و به نفع هیچکس نبود.
در شرایط فعلی که در آستانه چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی قرار داریم و تنگناهای اقتصادی و معیشتی به مردم فشار آورده؛ دامن زدن به این مسائل اتحاد را از بین برده و باعث تزریق ناامیدی به جامعه می شود.
روز جمعه؛ اولین نماز جمعه پس از این اتفاقات برگزار می شود. تجربه نشان داده که برخی گروهها از این موقعیت بهره برداری سیاسی و جناحی خواهند کرد. طومار نویسی، توزیع شبنامه، تجمع و شعار دادن از جمله اقدامات همیشگی بوده است. کما اینکه زمزمه هایی مبنی بر برنامه ریزی برای برخی اقدامات شنیده می شود.
روز جمعه؛ اولین روز از چهلمین فجر است. خوب است امام جمعه؛ نماینده و فرماندار محترم به جریانات مختلف که هر یک موافقانی دارند و وزن سیاسی و اجتماعی هر کدام مشخص است؛ توصیه کنند از اقدامات تفرقه افکنانه خودداری شود؛ چه بسا دامنه دار شدن این اقدامات، اثرات و تبعات جبران ناپذیر و واکنشهای بعدی را بدنبال داشته باشد.
@zarrhbin
⁉️آرامش بعد از طوفان !
دیدار مسئولان شهرستان اردکان با خانواده شهید قانعی؛ اولین شهید انقلاب در اردکان
عصر چهارشنبه دهم بهمن
@zarrhbin
در آستانه چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب شکوهمند جمهوری اسلامی ایران چند کلامی مختصر و کوتاه با برادر عزیز حجت الاسلام حمید کمالی ریاست محترم حوزه
برادر عزیز که ملبس به لباس پیامبر هستید و از جانب #مردم عرایض تان را به گوش ملت می رسانید سئوالی که ذهن مخاطبین را به خود مشغول کرده این است که چرا هنگام انتخاب شهردار مهر سکوت بر لب زده بودید چرا نگفتید که اردکان جوانانِ #نخبه برای تصدی پست #شهرداری کم ندارد.
برادر عزیز چرا ما باید در آغازین روزهای چهلمین سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی مردم ایران با پیش کشیدنِ مباحث حاشیه ای بر طبلِ #تفرقه بین مردم بکوبیم و به نوعی دل دشمنان انقلاب اسلامی ایران را شاد کنیم.
برادر عزیز، مردم خوب می دانند و می فهمند که دیکته ی نانوشته، غلطی ندارد پس چرا به مدیرانی که بومی بوده و هستند فرصت حضور و نشان دادن توانایی هایشان را نمی دهید.
برادر عزیز گزارش کامل دیدار حوزویان را با نماینده ی محترم به یُمن فضای مجازی، همه ی مردم خواندند و به قضاوت نشستند و دلشان گرفت از اینکه با عنوان #دغدغه_مشکلات_مردم برگزار شد. اما اگر انصاف داشته باشیم بیشتر از اینکه این جلسه براساس دغدغه ی مشکلات مردم برگزار شده باشد نوعی تسویه ی حسابهای طیفی و سیاسی بود و مردم از آنچه که به نام آنها برگزار می شود و حل مشکلاتشان کم رنگ است دل خوشی ندارند.
برادر عزیز نمی دانم تا چه حد با متون سیاسی آشنا هستید اما دشمنان و فرصت طلبان، عمر انقلابها و مخصوصاً انقلاب اسلامی ایران را چهل سال برآورد کرده اند!!! پس چرا می خواهیم با مباحث و حواشی دل دشمنان را شاد کنیم و مهر تایید بر نظریه های آنها بزنیم.
برادر عزیز، ما را به آینده ی این شهر و دیار امیدوار کنید، و خوب است که همه می دانیم و شاهدیم که مردم زیر بار مشکلات اقتصادی و معیشتی و تحریم ها کمرشان در حال خم شدن است اما با بزرگواری خمی به ابرو نمی آورند چرا که انقلاب و #نظام را دوست دارند و برای به ثمر رسیدن آن بخشش هایی داشته از نوع فدا کردن جان و هرگز هم ادعایی نداشته و ندارند و منتی هم بر احدی نمی گذارند و امور را نیز به نام خود قبضه نمی کنند؛ اما دلشان هم نمی خواهد که به خاطر انتصاب یک مدیر که طبق مستندات با اجماع نظرات انتخاب شده است، شاهد تفرقه و جدایی بین مسئولینش باشد.
برادر عزیز بگذارید #اردکان در سایه ی وحدت مسئولین و مردمش در روز جمعه دوزادهم بهمن ماه، جشن های انقلابش را با شادی برگزار کند. در نامه تان نوشته بودید که ایام #فاطمیه است به همان خدای فاطمه سلام الله علیه قسم آزردن دل امت پیامبر نکوهیده است و پسندیده نیست.
و در پایان ناگفته نماند که #انتقاد بر هر مسئولی وارد است از نماینده و فرماندار بگیرید تا امام جمعه ی محترم و شخص شخیص شما، چرا که می دانیم معصومین ما از عدد ۱۴ بیشتر تجاوز نمی کند اما انتقاد باید منصفانه و به دور از جناح بندی های سیاسی باشد و در یک کلام کسی خریدار #نقد_سیاه در جامعه نیست چه برسد به مردم که ولی نعمت ما بوده و هستند. و ناگفته نماند که از متن شما جز بغض و کینه چیز دیگری نمی توان برداشت کرد و با کمال تاسف باید گفت نگارش چنین متنی، هرگز زیبنده ی شخصیتی که ریاستِ #حوزه را یدک می کشد، نبود.
از شما و تمام مخاطبین بزرگوار عذرخواهی می کنم که با اطاله ی کلام مزاحم اوقات شریفتان شدم؛ باشد که همه ی ما در سایه سار حضرت حق، بهترین ها را برای مردم و جامعه ی اسلامی مان رقم بزنیم و آنها را به فرداهایی از جنس نور امیدوار کنیم.
#ارسالی
دلواپس مردم و فرداهای انقلاب
@zarrhbin