eitaa logo
ذره‌بین درشهر
17.5هزار دنبال‌کننده
60.2هزار عکس
9.3هزار ویدیو
187 فایل
آیدی جهت هماهنگی درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
ذره‌بین درشهر
#یکی بود..... هنوزم هست..... @zarrhbin
بسم الله الرحمن الرحیم 🍃 و من قصّه ی تو را این گونه آغاز می کنم. یکی بود، هنوزم هست...... ، علی اکبر🌷 (تولد: ۱۳۱۳ ه.ش.) اوّلین رئیس مجلس شورای اسلامی و چهارمین رئیس جمهوری ایران ✅ در یکی از روستاهای رفسنجان به نام متولد شد. مردی کشاورز و و عمویش روحانیِ بود. ✅ در به قم رفت و به تحصیل در پرداخت. او طلبه ای کوشا، ، و موفق بود؛ به طوری که از دست جایزه گرفت. ✅ از همان آغاز به دنبال و طرح مسائل جدید بود و از این رو با و مجله ی را انتشار داد که بسیاری پیدا کرد. ✅ با آغازِ به رهبری ، هاشمی رفسنجانی در شمار در آمد که و به سربازیِ اعزام شد. پس از سربازی، به مبارزه ی علمی و عملی از طریقِ سخنرانی، و فعالیت های اجتماعی ادامه داد. ✅ در دو دهه ی ۵۰ و ۴۰، در معرضِ بود و بارها تحت تعقیب قرار گرفت، شد و دید. ✅ در سال ۱۳۵۳ مخفیانه به امام خمینی به رفت و پس از دیدار با ایشان، در نیز با ، شیعیان لبنان و مجاهدان فلسطینی کرد. در همان سفر به اروپا و آمریکا و ژاپن رفت و کشورهایِ را دید. ✅ پس از بازگشت به ایران، بار دیگر همراهِ ، و بسیاری به افتاد، اما با از زندان آزاد شد. ✅ هاشمی رفسنجانی از بدو انقلاب اسلامی، همواره در رده ی بوده و در شکل دادن به نقش بسیار ایفا کرده است. ✅ نمایندگی و مجلس شورای اسلامی، مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس خبرگان، از جمله مسئولیت های او در این سالها بوده است. ✅ در نیز از سوی امام خمینی جنگ را عهده دار بود. از آثار اوست: سرگذشت فلسطین یا کارنامه ی سیاه استعمار، امیرکبیر قهرمان مبارزه با استعمار، تفسیر راهنما و خاطرات. یاد و نامش گرامی و راهش پر رهرو باد... 📚 فرهنگ نامه ی نام آوران (آشنایی با چهره های سرشناس تاریخ ایران و جهان) 📩 سمیّه خیرزاده اردکان 🗞 روزنامه جمهوری اسلامی با خانم عفت مرعشی همسر آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در تاریخ ۱۳۹۷/۱۰/۱۵ مصاحبه ای انجام داده است که ایشان در پاسخ به این چنین می گویند: 🎤 در آستانه ی دومین سالگرد رحلت ایشان جای خالی ایشان تا چه حد احساس می‌شود؟ 💠 من به جای خالی ایشان در زندگی و در دوران‌های مختلف عادت کرده بودم، از ابتدای ازدواج زندان و بعد از انقلاب، ماندن ایشان در مجلس و جبهه رفتن‌های زیاد. حال که ایشان در کنار مراد و امامش آرمیده، از محل دفن ایشان راضی هستم و مخصوصاً از عزّتی که خدا روز تشییع با برای ایشان ایجاد کرد و از همه مردم که ایشان را بدرقه کردند تشکّر می‌کنم، هر پنجشنبه که سر مزار ایشان می‌روم و با ایشان درددل می‌کنم. با توجه به فیلم‌ها و کتاب‌ها و مطالبی که هنوز هم برای ایشان ساخته یا نوشته می‌شوند، هنوز هم احساس می‌کنم آشیخ اکبر و تاثیر گذار است که این برای من است. 🍃 و برای اطلاعات عمومی شما مخاطب فهیم، آیت الله هاشمی رفسنجانی از جمله معدود سیاستمداران ایرانی بودند که داشتند؛ یعنی خاطرات خود را به صورت روزانه یادداشت می نمودند. و حُسن ختام، جمله ای تفکر برانگیز از ایشان که می فرمایند: "تحریف و سانسور و ، قدرتِ اقناعِ را ندارد." .... @zarrhbin
ذره‌بین درشهر
#باهنر، محمدجواد🌷 (۱۳۶۰_۱۳۱۲ه.ش.) 👇👇👇👇👇👇👇 @zarrhbin
، محمدجواد🌷 (۱۳۶۰_۱۳۱۲ه.ش.) روحانی مبارز ✅ در و در خانواده‌ای پیشه‌ور به دنیا آمد. پس از تحصیل در ، در ۲۰ سالگی به رفت. ✅ در آن‌جا از درس علمای بزرگ حوزه، مانند ، و استفاده کرد. هم‌زمان نیز با تحصیل در ، "مدرک دکترای الهیات" خود را دریافت کرد. ✅ # محمدجوادباهنر شخصیتی اندیشمند، مبارز و بود. در قم با طلّاب دیگری چون و و جمعی دیگر در انتشار "نشریه‌ی مکتب تشیّع" همکاری داشت. ✅ در فعّال بود. به همین سبب بعد از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، مدتی دستگیر و شد. در سال ۱۳۵۰ نیز به کلی گردید. ✅ یکی از بنیانگذارانِ ، عضوِ و از مؤسسانِ بود. او از سوی مردم "کرمان" به عضویتِ انتخاب شد. ✅ در سال ۱۳۵۹، در دولت ، مسئولیتِ وزارتِ و پرورش را به عهده گرفت. ✅ هنگامی که ، "رئیس جمهوری" شد، او را در مقام به مجلس معرفی کرد(۱۳۶۰). ✅ امّا در ۸ شهریور همان سال این بر اثر انفجار بمبی که "منافقین" در محل منفجر کردند، به رسیدند. ✅ در سال‌های قبل از انقلاب در استخدامِ "آموزش و پرورش" بود و با و ، در تالیف ، همکاری می‌کرد. نامش گرامی، یادش جاویدان و راهش پر رهرو باد...🥀 📚 فرهنگ نامه‌ی نام‌آوران (آشنایی با چهره‌های سرشناس تاریخ ایران و جهان) 📩 سمیّه خیرزاده اردکان 📌 امروز هشتم شهریور مصادف است با سال‌روز شهادت شهیدان ، یاد و نامشان گرامی. 💠 می‌فرمایند: تا مدارس ما اصلاح نشود؛ ، ضمانتی برای "تداوم" ندارد. 💠 و در خاطرات، اینگونه از یاد شده است: وقتی گزارش کار در رابطه با نحوه‌ی کار در نهضت سوادآموزی برای می دهند، امام می‌گویند: شما این همه کار کرده‌اید و هیچ نمی‌گویید. ایشان می‌گویند: «چه لزومی دارد که آن را مطرح کنم؟» می گفت:«ترجیح می‌دهم کارهای یک وزیر را انجام بدهم ولی اسم وزیر را نداشته باشم.» به گفت: چرا کارهایی را که انجام می دهید مطرح نمی کنید برای جامعه؟ می‌گفت: حالا چه لزومی دارد مطرح کنیم که ما این کارها را کردیم؟  💠 و باز در نقلِ اینگونه از ایشان یاد شده است؛ در مسافرت‌ها می‌گفت: من چیزی احتیـاح ندارم؛ لحافــم، است، پتویم ، دیگر چه می‌خواهم. این سخنان را در زمانی که نخست‌وزیر مملکت اسلامی نیز بود، مکرر بیان می‌کرد. در زمانی که بود و به همراه نخست وزیر به منطقه‌ی جیرفت و کهنوج می‌رفت، شب را در اداره‌ی آموزش و پرورش با عبا به عنوان روپوش و کفش به صورت بالش به خواب می‌رفت. @zarrhbin
ذره‌بین درشهر
‍ 📌 آشنایی با مشاهیر و مفاخر ایران و جهان #اکبر_هاشمی‌رفسنجانی(۱۳۱۳_۱۳۹۵) 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 @zarrhbin
‍ 📌 آشنایی با مشاهیر و مفاخر ایران و جهان (۱۳۱۳_۱۳۹۵) 🔘اکبر هاشمی بهرمانی، معروف به هاشمی رفسنجانی روز سوم شهریور ماه سال ۱۳۱۳ ، در روستای از جلگه نوق شهرستان رفسنجان و در خانواده‌ای و نسبتاً به دنیا آمد. او یکی از ۹ فرزند میرزا علی هاشمی بهرمانی و ماه بی‌بی صفریان است. پدرش تحصیلات حوزوی داشت و از باغداران و کشاورزان منطقه بود. 🔘 نام‌خانوادگی هاشمی با آنکه سید نیستند به این دلیل برای این خانواده انتخاب‌شده که نام جد پدری‌شان بوده است. اکبر هاشمی تحصیلات را از سن ۵ سالگی در آقا سید حبیب آغاز کرد و در مکتب خانه «زن ملا عبدالله» ادامه داد ، اما در ۱۴ سالگی به خاطر ظرفیت‌های کم و امکانات محدود روستا و باهدف ادامه تحصیل در حوزه علمیه به قم رفت. 🔘استادان وی در قم سید حسین طباطبایی بروجردی، روح‌الله خمینی، سید محمد محقق داماد ، محمدرضا گلپایگانی ، سید محمدکاظم شریعتمداری ، شهاب‌الدین نجفی مرعشی و حسین‌علی منتظری بوده‌اند. 🔘 بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سقوط دولت قانونی و حصر محمد مصدق به روی آورد، با تبعید آیت‌الله خمینی (ره)، نقش وی در با شاه در داخل کشور پررنگ‌تر شد؛ با آنکه او از تاسوعای سال ۱۳۳۷ با علیه سلطنت در همدان ، وارد میدان مبارزه علیه پهلوی شد و ۷ بار، مجموعاً ۴ سال و ۵ ماه به جرم فعالیت علیه دولت آن زمان، بازداشت و شد و حتی علی‌رغم معافیت، به رفت اما نخستین مسئولیت‌های رسمی مبارزه را چند ماه قبل از پیروزی انقلاب پذیرفت و به انتخاب امام(ره) و به همراه چهار روحانی دیگر شد که پس از انقلاب هم‌ عضو آن شورا و سرپرست وزارت کشور برای برگزاری اولین انتخابات ریاست جمهوری در ایران بود. 🔘 اکبر هاشمی رفسنجانی  در سال ۱۳۳۷ با ، فرزند سید محمد صادق مرعشی ازدواج کرد. حاصل ازدواج عفت مرعشی و هاشمی رفسنجانی ۵ فرزند به نام‌های فاطمه، محسن، فائزه، مهدی و یاسر است. 🔘دو دختر او با دو پسر آیت‌الله لاهوتی اشکوری امام‌جمعه سابق رشت و از دوستان هاشمی رفسنجانی در دوره زندان ، ازدواج کردند  رئیس بنیاد امور بیماری‌های خاص و نماینده تهران در دوره پنجم مجلس شورای اسلامی بود.  هاشمی پسر بزرگ اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس کنونی شورای شهر تهران است.  هاشمی فرزند چهارم وی است، در گذشته مسئولیت‌هایی را در وزارت نفت بر عهده داشت.  هاشمی کوچک‌ترین فرزند اکبر هاشمی رئیس دفتر هیئت‌امنای دانشگاه آزاد بود. 🔘نام اکبر هاشمی رفسنجانی در میان اسامی تصمیم‌گیرندگان و صاحبان فکر و ایده‌های اثرگذار در ، همواره خودنمایی می‌کند. این فرمانده بر اساس لیاقت و تدبیر بالای خود توانست نظر امام راحل را به خود جلب کند و بر اساس حکم بنیان‌گذار انقلاب اسلامی را در دست بگیرد. 🔘هاشمی رفسنجانی با پایان دوران ریاست جمهوری رهبر انقلاب، انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۶۸ شد و با کسب اکثریت آراء ایران شد. وی چهار سال بعد و در سال ۱۳۷۲ نیز در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شد و در مجموع به مدت ۸ سال رئیس‌جمهور ایران بود. در آن دوران با توجه به شرایط جدید کشور و پایان جنگ، اقدامات گسترده‌ای را در ابعاد گوناگون سیاست داخلی و خارجی ، اقتصادی ، نظامی و امنیتی انجام داد که به دوران  شهرت یافته است و خود نیز به معروف شد. اکبر هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۸۴ در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرد و در دور دوم از محمود احمدی‌نژاد شکست خورد. وی در سال ۱۳۹۲ برای چهارمین بار در انتخابات ریاست جمهوری نامزد شد که صلاحیت وی از سوی شورای نگهبان احراز نشد و سخنگوی شورای نگهبان دلیل آن را عدم توانایی جسمی لازم عنوان کرده بود. 🔘سرانجام هاشمی رفسنجانی که از سال ۱۳۶۰ تا ۱۸ دیماه ۱۳۹۵ خاطرات هر روزشان را می‌نوشت ، پس از عمری جهاد و مبارزه عصر روز یکشنبه ، ۱۹ دی ماه ۱۳۹۵ در حال شنا در دچار عارضه قلبی شد و عملیات احیا توسط وی حاصلی نداشت و پس از انتقال ایشان با علائم ایست قلبی به بیمارستان شهدای تجریش مراحل برای وی انجام شد؛ اما تلاش بیش از یک‌ساعته احیای وی ناموفق ماند و ساعت ۱۹:۳۰ دقیقه همان روز در ۸۲ سالگی مرگ وی اعلام شد. 🔘پس از دو شب وداع تاریخی مردم با پیکرشان در حسینیه ، صبح روز سه‌شنبه ۲۱ دی ۱۳۹۵ و پس از اقامه نماز توسط در دانشگاه تهران از خیابان انقلاب تا حرم امام خمینی(ره) تشییع ملیونی شد و در جوار امام راحل و مضجع شریفش به خاک سپرده شد. ▪️روحش شاد ، یادش گرامی و راهش ادامه‌دار 🥀 @zarrhbin
📌"امید ابوالحسنی" 💠 فرهنگ《 سبیل گرو گذاشتن 》 🖋وقتی کورسوی امید معجزه می‌کند... 🔗جوان کم‌تجربه با یک‌‌لالباس ، عازم شد؛ شهری در ۱۳۰۰ کیلومتری قطب شمال. شهری در عرض جغرافیایی ۷۸ درجه و ۱۳ دقیقه شمالی؛ یعنی ۱۲ درجه بالاتر از مدار قطبی. یعنی ۱۱۰۰ کیلومتر از شمالی‌ترین نقطه‌ی آلاسکا بالاتر. 🔗دوستانش به امید گفته بودند که در آن سرزمین ۴.۵ ماه شب کامل است و ۴.۵ ماه روز کامل . گفته بودند حالا که می‌رود ، روزها دارد بلند می‌شود. گفته بودند که از حالا به بعد بیشتر به آنجا می‌روند. روزها در حال بلند شدن بود و کم‌کم روزهای بدون شب فرا می‌رسید. آن‌ها به امید گفته بودند حداکثر شش ماه می‌تواند در آن سرزمین کار کند و با شروع زمستان باید به برگردد. 🔗امید به امید تابستان و هوای گرم رهسپار آن مجمع‌الجزایر گردید. او به امید فروغ روشنایی، به سفر کرد. ساعت ۲:۳۰ دقیقه بعدازظهر وارد فرودگاه لانگ‌یر‌باین شد. او سرمای آنجا را پیش‌بینی نکرده بود . فکر کرده بود زمستان گذشته و بهار آمده است . هنوز فکر هوای دلکش نوروز را در سر داشت. اما درجه حرارت فرودگاه ۲۷- درجه بود. همین که از هواپیما قدم بیرون گذاشت ، حس کرد وارد فریزر شده است. حتی فرصت نکرد زیپ کوله‌پشتی‌اش را باز کند. فرصت نکرد دنبال لباس گرم بگردد؛ هرچند لباس گرم با خودش نیاورده بود. چه می‌دانست ؟ فکر کرده بود تابستان را در این شهر می‌ماند و اول زمستان به ترمسو باز می‌گردد. هیچ‌چیزی از آب و هوای این شهر نمی‌دانست. 🔗جلوِ فرودگاه از شدت سرما داشت بی‌حال می‌شد‌. نزدیک بود زمین بخورد. خیز برداشت تا خودش را داخل تاکسی بیندازد. ناگهان پایش روی لغزید و به تاکسی برخورد کرد و روی زمین ولو شد. راننده تاکسی با تعجب او را به داخل ماشین کشاند و پتویی دورش پیچید . درجه بخاری ماشین را بالا برد و یک لیوان به او داد. امید با نوشیدن قهوه کمی زبانش باز شد. کاغذ آدرس را نشان راننده داد. تاکسی درجه حرارت ۲۷- را برای هوای بیرون نشان می‌داد. او اولین تجربه اش را در پشت سر می‌گذاشت. به او گفته بودند باید در یک فروشگاه سیار کار کند . ماشینی کهنه را تبدیل به ساندویچ و بستنی‌فروشی کرده بودند. او باید در این ماشین آهنیِ قراضه کار می‌کرد و در همان جا می‌خوابید. همان‌روز ماشین را به او تحویل دادند. روز که چه عرض کنم. در تاریخ ۱۲ مارس (۲۳ اسفند) هنوز طول روز به یک ساعت نمی‌رسید . ولی چند ساعتی هوا بود . ماشین کنار دریا مستقر بود. حرکت نمی‌کرد . اتاقی‌آهنی بود . 🔗صاحب‌کار لباسی نسبتا گرم و چندتخته پتو به امید داد. ولی مگر می‌شود در اتاقی آهنی در این درجه حرارت خوابید؟ جوان را نیروی جوانی‌اش نگه می‌داشت. عشق به همراه با غیرت و جوانمردی ، دل جوان کُرد را گرما می‌بخشید. روزهای اول مشتری چندانی نداشت . چندنفر قایق‌سوار ، چندتا کارگرکشتی و چند کارگر بندر . هنوز از خبری نبود. هرچه تلاش می‌کرد، آهن‌قراضه گرم نمی‌شد. سوخت گران بود. سوخت اصلی جزیره بود. 🔗زغال‌سنگ‌ در می‌سوخت و برق می‌شد. تمام وسایل برقی بود. برق هم گران . امید اگر می‌خواست ماشین را با بخاری برقی گرم کند ، هیچ پولی برایش باقی نمی‌ماند. سرانجام مقداری زغال‌سنگ پیدا کرد . اما گاز و بخار آن خطرناک بود! روزها به تدریج بلندتر و گرم‌تر می‌شد. 🔗بالاخره امید روزِ بدون شب را دید. روشنایی، امیدواری‌اش را افزایش می‌داد. اما خورشید نیمه‌شب ، خورشید عالمتاب بدون شب ، به نوبه‌ی خود زحمتی بود . زندگی متعادل ، خوب است. طبیعت هم در ، خوش و خرم است . چشمان امید را خواب نمی‌گرفت . او از خورد و خوراکش می‌زد. می‌خواست چول جمع‌ کند و برای مادرش بفرستد . سه ماه در آن زندان آهنین کار کرد و خوابید . استخوان‌درد گرفت. ماهیچه‌های پایش از سرما می‌گرفت. دکتر به او گفت در این آب‌و‌هوا باید تغذیه‌ی بهتری داشته باشد. اما پول کافی نداشت و مزدش خیلی ناچیز بود . ‌ 🔗 امید روز‌به‌روز بیشتر کلافه می‌شد. عجیبی او را فرا گرفته و اسیر این جزیره شده بود. درست چند روز پس از ورودش به جزیره ، دولت نروژ قانون جدیدی را وضع کرد که بر طبق آن ورود به جزایر اسوالبارد و خروج از آن فقط با ارائه امکان‌پذیر بود . پاسپورت را در ترمسو کنترل می‌کردند؛ همان‌جایی که پاسپورت مرا کنترل کردند. پلیس و اداره‌ی پلیس نداشت. اما در ترمسو پاسپورت‌ها را کنترل می‌کردند. قانون عوض شده بود . هرکس وارد جزیره می‌شد ، می‌توانست تا هر وقت که بخواهد بماند . اما برای ورود به جزیره و خروج از آن ، پاسپورت بود. در این شرایط ، امید شده بود. او پاسپورت نداشت. در یک شهر کوچک زندانی شده بود . 👇👇👇