eitaa logo
ذره‌بین درشهر
17.4هزار دنبال‌کننده
60.2هزار عکس
9.3هزار ویدیو
187 فایل
آیدی جهت هماهنگی درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ورود رئیس سازمان انرژی اتمی ایران به استان یزد ✍️"‌علی اکبر صالحی" معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان انرژی اتمی ایران وارد استان یزد شد و مورد استقبال "محمدعلی طالبی" استاندار یزد قرار گرفت. @zarrhbin
📌 پاسخ حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید اسماعیل شاکر امام‌جمعه اردکان به سخنان امروز فرماندار شهرستان بسمه‌تعالی فرماندار محترم اردکان جناب آقای مقیمی با سلام و تحیات ✅ صوت سخنان شمارا در جلسه تودیع و معارفه مدیران جدید و قدیم آموزش‌وپرورش گوش دادم. انتظار این بود که در غیاب ما درباره نامه صحبت نمی‌کردید و تفسیرهای خاص ارائه نمی‌دادید. ✅ از شما پنج سؤال دارم که یادداشت کرده‌ام و فقط دو سؤالش را در این مجال مطرح می‌کنم و پاسخی صادقانه می‌طلبم. 🔶🔶🔶 سؤال اول: من کار به پوپولیست ندارم فقط می‌دانم و خدا شاهد است که خود شما در بیداری و نه خواب، از نماینده محترم پیش من گلایه کردید که رویم فشار آورده باید فلان شخص را ببری در فرمانداری و به فلانی پست معاونت بدهی!!! از بردن نام شخص سفارش شده برای معاونت معذورم. اگر صحیح است پس شما باید بابت نوشتن نامه و برداشتن فشار از رویتان از من تشکر کنید، نه انتقاد. و حتی اگر نامه من تند بوده بخشی بابت گلایه خود شما از نماینده محترم است که البته در سخنرانی‌ها و جلسات، آن‌چنان از ایشان نام می‌برید و یاد می‌کنید! ما اهل اردکانیم و صاف و ساده و نام این برخوردهای دوگانه را نفاق می‌گذاریم. اگر هم صحیح نیست لازم نمی‌بینم به سخنان دیگرتان جواب بدهم. 🔶🔶🔶 سؤال دوم: شما آقای مهدی زاده را به اتاق خود دعوت کردید و در حضور خود ایشان، با مدیرکل محترم صحبت نمودید و گفتید؛ ایشان مورد تأیید ما و امام‌جمعه و دفتر نماینده است و بابت این موضوع با من هم مشورت گرفتید و تأیید کردم. جناب آقای وطنخواه هم به من گفتند گزینه مهدی زاده مورد تأیید ماست. آقای مهدی زاده حی و حاضر و شاهد است. پیگیری شما چطور شد؟! و چرا یک‌دفعه، شخص دیگری را مطرح می‌کنید و با اصرار پیگیر آن می‌شوید؟! این بازی کردن با آبروی افراد نیست؟! مانند بازی این‌یک ماهه شماها با فرزند شهید .... ✅ پنج نفر نام‌برده شده؛ آقایان رضاپور، ادبی، فداکار، کارگر و مهدی زاده هستند. مردم عزیز از آن‌ها خواهند پرسید که آیا از سوی مدیرکل محترم دعوت به مصاحبه شده‌اند یا نه!؟ ✅ از شما می‌خواهم به خاطر مصالح شهر و مردم، این بحث را ادامه ندهید! من از بداخلاقی شما و برداشت‌ها و مفهوم گیری‌های شگفتتان از نامه‌ام (مخصوصاً مفهوم بنده شیطان در برابر بنده خدا و گرا دادن توهین امام‌جمعه به مدیران دلسوز که خیلی بی‌انصافی است و اینکه انتصاب قانونی نبوده!!) می‌گذرم. ✅ این چند سطر هم در پاسخ سخنان یک‌طرفه شما نوشتم. در صورت ادامه این بحث رسماً شما و نماینده محترم را _ باهم _ به گفتگوی دوطرفه در برابر مردم و دوربین دعوت می‌کنم تا با طرح سه سؤال باقیمانده و شنیدن حرف‌ها و نظرهای دو طرف، خودشان قضاوت کنند و حقیقت را جویا شوند. ✅ اگر هم واقعاً مرا بداخلاق و بی‌انصاف و گنهکار می‌دانید به حرمت سن و سال بیشترتان کوتاه بیایید. ✅ جناب آقای مقیمی، شمارا نمی‌دانم؛ اما من خدا را شکر، مدیون و وابسته هیچ حزب و جناح و شخصی نیستم و با هر دو طیف اصلاح‌طلب و اصولگرا ارتباط دارم و مشورت هم می‌گیرم.همین فردا نیز آماده تحویل مسئولیت می‌باشم. همچنین مورد هجمه و انتقاد برخی عزیزان از هر دو جناح قرار می‌گیرم که از خداوند شرح صدر بیشتر می‌طلبم. ✅ از رسانه‌ها هم می‌خواهم به خاطر مصالح شهر و مردم به این بحث دامن نزنند، چون اختلاف میان مسئولان ارشد شهر به نفع هیچ‌کس نیست. 🔹🔹🔹 ضمناً تنها کانال ارتباطی ما در فضای مجازی کانال " قلب فرهنگی " است و نامه‌های رسمی دفتر و امام‌جمعه فقط از این کانال رسانه‌ای می‌شود. سه‌شنبه‌شب، نهم بهمن‌ماه 97 سید اسماعیل شاکر امام‌جمعه اردکان @zarrhbin
#جام_ملت_های_آسیا | نیمه نهایی قطر 4- امارات 0 صعود مقتدرانه قطر به فینال، بدون گل خورده و با حذف میزبان ضعیف مسابقات @zarrhbin
متولدان مرداد 95 به بعد واکسن فلج اطفال تزریق کنند ❌❌❌❌❌❌ رئیس مرکز مدیریت بیماری‌های واگیر وزارت بهداشت گفت: شرایطی فراهم شده تا کودکانی که متولد مرداد سال 95 به بعد هستند و واکسن تزریقی فلج اطفال را نتوانسته اند دریافت کنند، یک نوبت واکسن تزریقی فلج اطفال را تزریق کنند. @zarrhbin
شغل جالب همسر ظریف ریاست انجمن همسران دیپلمات‌های‌وزارت‌امورخارجه برعهده مریم‌ایمانیه، همسر محمدجواد‌ظریف‌است. 🔹همسران سفرا در این انجمن پیش از اعزام به خارج از کشور، آموزش‌هایی را می بینند که با قدرت و با اعتماد به نفس بیشتری بتوانند در نقش همسر سفرا انجام وظیفه کنند و با حقوق و مسئولیت‌های خود، بیشتر آشنا شوند. @zarrhbin
نماینده محلات: آقای رییس‌جمهور مگر فقرا دل ندارند؟ سلیمی، نماینده محلات خطاب به رییس‌جمهور: 🔺قیمت برنج سر به فلک کشیده، شیر و لبنیات قیمت بالایی دارند. مگر فقرا دل ندارند؟ فقط باید ثروتمندان از امکانات استفاده کنند و فقرا باید برای برنج تایلندی صف بکشند؟ 🔺گفته می‌شود یک نامه محرمانه به برخی وزارتخانه‌ها داده شده مبنی بر اینکه چند جوان فعال در ستاد انتخابات آقای روحانی استخدام بشوند. 🔺عدالت کجا رفته؟ این همه جوان بیکار وجود دارد و نامه محرمانه هم برای استخدام ندارند. آقای رئیس جمهور شما رئیس جمهور همه جوانان هستید./ایسنا‌ @zarrhbin
🚩 بازداشت مسئول بخش توزیع گوشت یک فروشگاه زنجیره‌ای معروف 🔹کمیته مقابله با گرا‌فروشی کالاهای اساسی دادستانی تهران در بازرسی‌های خود، در شعب یکی از فروشگاه‌های معروف زنجیره‌ای که گوشت‌های تنظیم بازار را عرصه می‌کنند، حضور یافتند اما با یخچال‌های خالی از گوشت مواجه شدند. 🔹اعضای این کمیته در بازدید از سردخانه فروشگاه مزبور متوجه شدند مسئول بخش توزیع گوشت‌ فروشگاه، گوشت‌ها را به جای عرضه به مردم در سردخانه دپو کرده و روی بسته‌های آن نام خودش را نوشته است که قاضی ذبیح‌زاده در همان جا دستور بازداشت مسئول متخلف را صادر کرد. @zarrhbin
💖هرشب _یک حدیث💖 امیرالمؤمنین عليه السلام 🔰خردمند به خود تكيه مى كند و نادان به . 🔶العاقِلُ يَعْتَمِدُ على عَملهِ، الجاهِلُ يَعْتَمِدُ على أمَلهِ 📙غررالحكم حدیث 1240 @zarrhbin🌷
در دیاری که پر از دیواراست به کجا باید رفت؟ به کجا باید پیوست؟ به که باید دل بست؟ حس تنهای درونم گوید بشکن دیواری که درونت داری چه سوالی داری؟ تو خدارا داری و خدا"اولو آخرباتوست👍👍👍👍 شبتون بدور از دلتنگی یا حق 👋 @zarrhbin
4_5940501268622476518.mp3
8.1M
🎧 یار باش 🎤 گرشا رضایی بـا «تــو»... من از این دنیا دیگه چیزی نمیخوام😍 💢 @zarrhbin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸زندگى رانفسى 💐ارزش غم خوردن نيست ... 🌸آرزويم اين است🙏 💐انقدرسير بخندى كه ندانى 🌸غم چيست ... 🕊سلام 💐چهارشنبه تون پرازمهربانی 🌸روزگارتون پراز امیـد 💐دنیاتون پراز محبت 🌸رزق تون پراز برکـت 💐لحظه هاتون پراز شادی 🌸عشق هاتون پراز پاکی و 💐زندگیتون پراز آرامش باشه 🌸روزتون زیبـا و در 💐پناه خـدا @zarrhbin
خدایا! از بد کردن آدمهایت شکایت داشتم به درگاهت،اما شکایتم را پس می گیرم. من نفهمیدم.فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی تا هر زمان که دلم گرفت از آدمهایت، نگاهم به تو باشد. گاهی فراموش می کنم که وقتی کسی کنار من نیست، معنایش این نیست که تنهایم،معنایش این است که همه را کنار زدی تا خودم باشم و خودت. با تو تنهایی معنا ندارد. مانده ام تو را نداشتم چه می کردم!دوستت دارم ، خدای خوب من! @zarrhbin
هدایت شده از ذره‌بین درشهر
🍃 اندیشه های ناب... 💠 ادب....⁉️ ✅ این است که از خانه آیی و با هیچ کس نکنی مگر آنکه او را از خود بینی. 📚 پرتوی از کلام امام حسین(ع)، ص۴۱ @zarrhbin
🔘 بسه...‼️ 📌 بخوانیم داستانی دیگر از زنهای یزدی.... 🍃 چون دختر پنجم خانواده بود اسمش را گذاشتند یعنی دیگر دختر بس است. پدرش مردی ساده، مومن و اهل یکی از دهاتِ بود که بر اثر خشکسالی، بی آبی و بی زمینی به شهر یزد کرده بود. او در ساخت کارخانه ی اقبال در سالهای ۱۳۱۱ شاگرد بنا بود. بعد از ساخت کارخانه همانجا کارگر شد. پنج تا دختر قد و نیم قد و یک پسر داشت. زنش خانه دار بود. 🍂 آن مرد با حقوقِ ناچیزش را راه می برد. همه اشان در یک اتاق زندگی می کردند. اتاقی که از دوده هیزم و چراغ موشی سیاه بود. نیمی از اتاق فرش داشت و نیمه ی دیگرش زمین خالی بود. مرد هرگز دنبال درآمد دیگری نبود. وقتی از کارخانه می شد، هر جا روضه بود او پای ثابت آن می شد. سر ماه حقوقش را کلاً به زنش می داد و در تمام ماه جیبش خالی بود. او هرگز از هیچکس هیچ چیز قبول نکرد. دو تا دخترهایش با کارگری کمک خرج خانه بودند. پسرش هم شاگرد مسگر بود. 🍃 قرار شد بسه را کنند. از اعقاب سیاهان آفریقا بود. یعنی بابایش کاکاسیاه بود. از آن کاکا سیاه ها که در گذشته به عنوان غلام برای کارگری در خانه ی اعیان به می آوردند. معمولاً آنها را از می آوردند. خیلی قدیم، شاید اوایل دوره ی سیاه ها را مستقیم از آفریقا به خصوص از زنگبار می آوردند. ولی پدر اکبر در بندرعباس متولد شده بود. 🍂 اکبر صورتش سیاه و موهایش فرفری بود. خواهر و مادرش هم همین طور بودند. بسه را با پا در میانی یکی دو نفر به اکبر سیاه که کمک راننده بود دادند. هیچ کس از بسه نپرسید که تو می خواهی زن این آدم سیاه بشوی یا نه؟ جای این بحث هانبود باید یک نان خور از خانه ی کم می شد. بسه سفید و تپل مپلی بود. از همه دخترهای پیرمرد خوشگل تر بود. شوهر سیاه بود و زن سفید. 🍃 یک اتاق دخمه مانند، بالای یک طویله ی شتری کرایه کردند و عروس و داماد به آنجا رفتند از خبری نبود. یک پلاس، یک چراغ فیتیله ای و اندکی خرد و ریز جهیزیه ی او را تشکیل می داد‌ بسه این مرد سیاه شد. شوهرش را مثل فرشته می دانست و او را می پرستید. شوهرش بسیاری از شب ها به خانه نمی آمد. اوایل زندگی او می گفت: چون کمک راننده است به مسافرت می رود. 🍂 گاهی که اکبر به خانه می آمد بوهای بدی از دهانش می آمد. بسه نمی دانست آن بوها از چیست! کم کم فهمید که شوهرش می خورد ۷_۶ ماهی از عروسی آنها گذشته بود که به بسه دادند شوهرش گاهی به محله ی شهر می رود و با زن های هر جایی است. ولی بسه مرد را دوست می داشت و می گفت: این حرف ها است. 🍃 هنوز یکسال نشده بود که اکبرسیاه به بسه نمی داد. بسه در قسمت پنبه پاک کنی کار خانه ی اقبال شد. خودش خرجی خودش را در می آورد. اکبرسیاه سر ماه پیدایش می شد و از بسه پول می گرفت. بسه حقوقش را به او می داد. فکر می کرد اگر به اکبر پول بدهد او به خانه می آید. ولی غیبت های اکبرسیاه به خانه ماه به ماه بیشتر و عشق بسه روز به روز به اکبرسیاه زیادتر می شد. 🍂 هیچ کس جرات نداشت با بسه راجع به اکبرسیاه کند یعنی صحبت کردن اشکال نداشت به شرط آنکه فقط خوبی های اکبر را می گفت. اگر کسی از بدی های او می گفت بسه می کرد. خواهر و مادر اکبرسیاه از آن زنهای به اصطلاح ی روزگار بودند. می گفتند: اکبر، بسه را نمی خواهد و به همین خاطر دائماً دنبال زنهای دیگر است؛ باید او را کرد. این دوتا زن سیاه دائم در حال بسه و به خواستگاری رفتن برای اکبر بودند. 🍃 در این میان بسه صاحبِ دوتا شد. بالاخره اکبر سیاه دوباره داماد شد، ولی سر ماه برای گرفتن پول بسه سری به او می زد. بسه هم هی بچه اضافه می کرد ولی بیشتر بچه هایش می مردند. از ۵ تا بچه یک پسر و یک دختر ماندند. بسه نذر و نیاز می کرد که اکبر به خانه برگردد. همیشه نذر و نیازش سر ماه برآورده می شد. در طول ماه او روزها به کارخانه می رفت و شب ها تا صبح در اکبر گریه می کرد‌ دعا می کرد او هر کجا هست باشد. مثل روز برایش روشن بود که اکبر روزی به خانه برخواهد گشت. 🍂 همیشه می گفت: اکبر خودش خوب است این مادر و خواهرش هستند که نمی گذارند او زندگی کند. وقتی بسه یک بچه بیشتر نداشت، یکی از خواهرهایش به او گفته بود که این مرد برای تو نمی شود بیا و بگیر. بسه مدت ها با خواهرش قهر بود که چرا چنین حرفی زده است. بعد از چندسال اکبر از زن دوم هم صاحب چند تا بچه شد. گاه سر ماه هم نمی آمد از بسه بگیرد. بسه خودش می رفت اکبر را پیدا می کرد و نصف حقوقش را به او می داد. 👇👇👇👇
🍃 بسه می گفت: اکبر خرج دارد، نباید به بیفتد! بعد ده دوازده سال خبر آمد که اکبر زن سوم هم گرفته است. بسه برایش فرقی نمی کرد که اکبر چندتا زن بگیرد او فقط می خواست که اکبر باشد،کسی به بسه گفته بود: اگر به و پیش امام رضا (ع) برود و در آن جا ببندد اکبر به خانه بر می گردد. بسه سالی یکی دوبار از کارخانه ی اقبال می گرفت و عازم مشهد می شد. هربار که از مشهد بر می گشت از بس گریه کرده بود چشم هایش خراب تر می شد. در مشهد تمام مدت پشت پنجره فولاد گریه می کرد و از امام رضا(ع) اکبر را می خواست. 🍂 مادر بسه با هزار بدبختی باید بچه های او را نگه می داشت تا بسه به کارخانه و مشهد برود. بچه ها هم کم کم بزرگ می شدند و ماه به ماه بابایشان را نمی دیدند. اکبر هم راننده پایه ی یک و وضع مالی اش بهتر شده بود. ولی تفریحاتش هنوز به راه بود عرقش را می خورد، سه تا زن داشت. گاهی تریاک هم‌ می کشید. از زن سوم هم دارای یک پسر شد. ولی عملاً او به هیچ یک از زن ها نمی داد. اصلاً در فرهنگش خرجی دادن وجود نداشت. در او، زن برای این بود که کار کند و خرج شوهر را بدهد. 🍃 تازه مادر و خواهرش معتقد بودند که اکبر شده چون زن خوب گیرش نیامده است. بعد از زن سوم روزی خواهرش برای زن چهارم به خواستگاری رفت که با لنگه ی کفش از او پذیرایی کرده بودند. اکبر از زن سوم و بچه اش خبر نمی گرفت. می گفتند سال به سال احوال آن زن و بچه اش را نمی گیرد. اکبر بیشتر پیش زن دومش بود. مشهد رفتن های بسه سال به سال بیشتر می شد و غیبت کردن های اکبر از خانه طولانی تر. هر چند ماه یکبار اکبر دو ساعتی به خانه می آمد. 🍂 دیگر از بسه پول هم نمی گرفت و بسه هر چه پس انداز می کرد در مسافرتِ خرج می شد. بسه می گفت: دلم می کند، دلم از فراق اکبر می خواهد بترکد. تنها جایی که می توانم راحت کنم و آرامش پیدا کنم پشت پنجره فولاد امام رضا(ع) است.باید چندماه یکبار به مشهد بروم و پشت پنجره فولاد گریه کنم. آقای تقی پور کارخانه اقبال مرد بسیار خوبی بود. من هرگز آقای تقی پور را ندیده ام؛ ولی از ده ها کارگر کارخانه ی اقبال خوبی ها و حمایت های او را از کارگران شنیده ام. 🍃 او که وضع بسه و پدر و مادرش را می دانست، به او کمک می کرد که هر چند ماه یکبار به مشهد برود. دختر آقای تقی پور هم عروس مشهد بود. بسه بیشتر مواقع مهمان او می شد و خرج مسافرخانه نداشت. آقای تقی پور در اوایل ازدواج بسه و اکبر سیاه چندبار کرده بود تا شاید اکبر مردِ شود ولی اکبر مرد خانه نبود. 🍂 بالاخره بعد از بیست و چند سال روزی اکبر به بسه می گوید می خواهد با او کند. کاری دائمی در بندرعباس پیدا کرده بود و می خواست بسه و بچه ها را با خود به بندرعباس ببرد. بسه می گفت: نذر و نیازها و مشهد رفتن هایش کردهراست. او کارخانه را رها کرد و همراه اکبر راهی بندرعباس شد. هر چه خواهرها به او گفتند که کارت را رها نکن سوابق بیمه ات از بین می رود می گفت: یک ساعت با اکبر بودن را با همه ی دنیا نمی کند. 🍃 یک سالی بسه بندرعباس بود. ولی همانجا هم اکبر هفته، هفته خانه نمی آمد. می گفت: کارش در اطراف بندرعباس است. بالاخره بعد از یک سال به بسه گفته بود به یزد برگرد زن دومم است که به بندرعباس بیاید‌ بسه با دو بچه به یزد برگشت. به علت غیبت طولانی او را از کارخانه کرده بودند. بسه بیکار و بی درآمد شده بود. آقای تقی پور را خیر دهد کارش را درست کرد و او دوباره در کارخانه مشغول کار شد و در قسمت پنبه پک کنی، پنبه پاک می کرد. 👇👇👇👇
🍂 بچه های بسه بزرگ شده بودند، پدر و مادرش هم مردند. بالاخره اکبر هم صاحبِ شد. یعنی در موقعِ او راننده ی یکی از وایت های ۱۸ چرخه بود که معروف بود مال شاهپور غلام رضا است. می گفتند که شاهپور غلام رضا صاحبِ است که چند هزار ماشین دارد. راست و دروغ بودن این موضوع را من نمی دانم ولی اکبر صاحب ماشینی شد که راننده اش بود. کار و بارش شد. سن و سالش حدود ۵۵ سال رسیده بود و دیگر دنبال زن گرفتن نبود. هم باعث شده بود که ظاهراً اصلاح شود. گاهی که از مسافرت می آمدبرای بچه ها مقداری هندوانه و خربزه می آورد. 🍃 بسه هنوز در همان اتاق اجاره ای با بچه هایش زندگی می کرد. عراق علیه ایران ادامه داشت. پسر اکبر سیاه از زن سومش راهی جبهه شد و در جنگ شد. اکبر سیاه پدر شهید و وابسته به شهید شد. او پدر شهیدی بود که شاید در تمامِ برایش یک ماه هم نکرده بود. وقتی پسرش شهید شد او هم واقعاً یا ظاهراً، آن را خدا می داند، داد. مشروبش را کنار گذاشت و به می رفت. 🍂 در یک تصادف در جاده ی تریلی اکبرسیاه داغون شد. او در سن ۶۰ سالگی دوباره راننده ی مردم شد. ماشین مجانی ۵ سالی بیشتر وفا نکرد. بسه دوباره گریه می کرد و سر ماه چند تومانی از حقوقش را به اکبر می داد که او حالا است و خرجش زیاد است. بازهم بسه سالی چند بار به مشهد می رفت و پشت پنجره فولاد گریه می کرد که امام رضا(ع) اکبر را به او برگرداند. 🍃 پسر بسه بزرگ شد و در یکی از ارگان های دولتی مشغول به کار شد. دخترش عروس شد و اکبر ، ولی بسه هر شب سر کوچه منتظر اکبر می نشست. بسه آنقدر گریه کرد که چشم هایش شد. کم کم از کارخانه شد. دیگر اکبر سال به سال هم احوال او را نمی پرسید، روزی هم باخبر شدیم که اکبرآقا بر اثر سکته به لقاءالله پیوست و تمام مراسمی که باید برای پدر یک شهید به عمل آید برای او هم به عمل آمد. 🍂 بسه سالهاست هر هفته به می رود و را بغل می گیرد و به سختی می گرید و می گوید حالا مال خودم هستی. بسه حالا (۱۳۸۷) هفتاد و پنج سال دارد، بچه هایش سر وسامانی دارند ولی او هنوز در یک اتاق اجاره ای زندگی می کند. روزها و شب ها به یاد شوهرش است هنوز اگر شما جرات دارید به او بگویید اکبر خودش هم بود‌ بسه می گوید اکبر خودش خیلی خوب بود، خواهر و مادرش بد بودند که دائم می خواستند او را داماد کنند. بسه با اکبر سیاه زنده است. از این در همه ی دنیا می شود. 📚 شازده حمام، جلد۱، دکتر محمد حسین پاپلی یزدی 📩 سمیّه خیرزاده اردکان @zarrhbin
🚨تیراندازی به ساختمان شهرداری هشتگرد 🔹فرماندار ساوجبلاغ در خصوص تیراندازی صبح امروز چهارشنبه به ساختمان شهرداری شهر جدید هشتگرد گفت: این تیراندازی با انگیزه تروریستی انجام نشده است. 🔹به گفته وی، این فرد که یک راننده تاکسی است به دلیل تخریب ساخت و ساز غیرمجازش در یکی از روستاهای شهرستان با شهرداری دچار اختلاف شده و به همین دلیل دست به این کار زده است/ ایسنا @zarrhbin
شهروندان شایسته پایبندی به فرهنگ شهروندی، زندگی شهری را آسان و شیرین می‌کند. مهم‌ترین اصول اخلاقی و فرهنگ هم‌زیستی را در شهرهای کوچک و بزرگ، این گونه برشمرده‌اند: ۱‌. شهروندان شایسته، حقوق همدیگر را مراعات می‌کنند، حتی به قیمت زیان خود. ۲‌. شهر را همچون خانۀ خویش می‌بینند و در آبادانی و بهبود آن می‌کوشند. ۳‌. چندان در لاک خود فرو نمی‌روند که سیاست در دست شیادان افتد و چندان در سیاست و سیاست‌بازی نمی‌غلتند که از زندگی خویش وامانند. ۴‌. آسایش دیگری را بر آسایش خویش مقدم می‌دانند یا دست‌کم به اندازۀ آسودگی خویش به آسودگی دیگران اهتمام می‌ورزند. ۵‌. سرنوشت همگان را سرنوشت خویش می‌شمارند. نه احساس تنهایی می‌کنند و نه دیگران را تنها می‌گذارند. ۶‌. می‌کوشند که به اندازه مصرف می‌کنند، و به همان اندازه و بلکه بیشتر، مفید باشند. ۷‌. زبان به ادب می‌گردانند و نگاه مهربان از همسایگان و همکاران دریغ نمی‌کنند و لبخند از چهره برنمی‌گیرند. ۸‌. به حقوق شهروندی خویش می‌اندیشند اما از وظایف خود غفلت نمی‌کنند. ۹‌. هم‌ذات‌پنداری در آنان چندان قوی است که با غم دیگران می‌گریند و با شادی دیگران می‌خندند. ۱۰‌. انسان‌ها را فراتر از افکار و باورهایشان می‌بییند؛ یعنی ملاکشان برای دوستی یا دشمنی با کسی، باورهای شخصی او نیست؛ شخصیت و رفتار او است. ۱۱‌. رانندگی آنان تنش‌زا نیست و آرامش و آهستگی را در همه‌حال مراعات می‌کنند. ۱۲‌. خشونت کلامی ندارند؛ حتی در نزاع‌های ناگزیر. ۱۳‌. بخشی از درآمد خود را برای بهبود زندگی دیگران صرف می‌کنند؛ زیرا می‌دانند که زندگی بهتر، یا برای همه است یا برای هیچ‌ کس٫ ۱۴‌. قانون را چنان پاس می‌دارند که گویی بهترین و تنها پناهگاه انسان بر روی زمین است. راه قانونی، تنها راهی است که می‌شناسند و می‌پیمایند؛ اگرچه راه‌های دیگر کوتاه‌تر و آسان‌تر به نظر آید. ۱۵‌. بار خود را بر گردۀ دیگران نمی‌‌گذارند؛ حتی اگر بتوانند و زمینۀ آن فراهم باشد. ۱۶‌. بیش از آنکه دیگران را نصیحت کنند، خود را می‌پایند و بیشتر از آنچه می‌گویند، می‌دانند و عمل می‌کنند. ۱۷‌. هم‌شهری‌گری نمی‌کنند؛ اما همۀ شهروندان را برادران و خواهران شهری خویش می‌دانند. ۱۸‌. هرگز در حریم خصوصی دیگران سرک نمی‌کشند؛ هرگز! ۱۹‌. به‌شدت از داوری دربارۀ دیگران می‌پرهیزند. ۲۰‌. خود را دوست دارند، اما خودخواه نیستند؛ پاکیزه و زیبا می‌پوشند، اما تفاخر نمی‌کنند؛ غبطه می‌خورند، اما حسادت نمی‌ورزند؛ کتاب می‌خوانند، اما فضل‌فروشی نمی‌کنند؛ دست دیگران را می‌گیرند، اما بر کسی منت نمی‌گذارند؛ در شهر زندگی می‌کنند، اما طبیعت را بیشتر دوست دارند و در پاکیزگی آن می‌کوشند؛ خون‌گرم و مهربان‌اند، اما در ورود به زندگی دیگران، اندازه را نگه می‌دارند. ارسالی از :موتاب @zarrhbin
حضور ابوالفضل کارگر رئیس جدید آموزش و پرورش اردکان در کانون امام خمینی(ره) و بازدید از روند برگزاری مسابقات معارف در مقطع ابتدایی ویژه دختران روابط عمومی آموزش و پرورش اردکان @zarrhbin
آماده سازي گنجينه قنات اردكان براي همايش قنات، ميراث ماندگار قنات يكي از شاهكارهاي مهندسي ايران باستان مي باشد و اردكان قطب گردشگري قنات كشور قرار گرفته است و مورد استقبال گردشگران ايراني و خارجي قرار گرفته است به گزارش روابط عمومي اداره كل ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري استان يزد حميد مشتاقيان رئيس شهرستان اردكان گفت: در حال آماده سازي گنجينه قنات اردكان هستيم تا به استقبال از اساتيد و محققاني كه براي همايش قنات ميراث ماندگار به شهرستان اردكان تشريف مي آورند باشيم مشتاقيان افزود: گنجينه قنات اردكان از خانه تقديريان كه فضائي مناسب براي معرفي وسائل حفر قنات و همچنين فضائي براي پخش ويديوهاي مستند قنات خواهد بود مشتاقيان گفت: قنات مجموعه گنجينه قنات در فاز اول به طول ٢٠٠ متر سال گذشته بهره برداري شد و امسال تا تاريخ ٣٠ بهمن با تكميل مراحل نورپردازي حدود ٣٠٠ متر ديگر أضافه خواهد شد حميد مشتاقيان گفت: همايش قنات، ميراث ماندگار در تاريخ ١ و ٢ اسفند در دانشگاه پيام نور اردكان برگزار مي شود @zarrhbin
روحش شاد
روحش شاد
جشن سده، جشن فروغ و روشنایی، جشن شکوفایی مهر در دل و جان ایرانیان، بر همه ایرانیان راستین شاد و فرخنده باد🔥 در دهمین روز یا آبان روز از بهمن ماه با افروختن هیزمی که مردمان، از پگاه بر بام خانه خود یا بر بلندی کوهستان گرد آورده‌اند، این جشن آغاز می‌شود. در اشارات تاریخی این جشن همیشه به شکل دسته جمعی و با گردهمایی همه مردمان شهر و محله و روستا در یک جا و با برپایی یک آتش بزرگ برگزار می‌شده‌ است. مردمان در گردآوردن هیزم با یکدیگر مشارکت می‌کنند و بدین ترتیب جشن سده، جشن همکاری و همبستگی مردمان است. همه مردمانِ سرزمین‌های ایرانی بر بلندای کوه‌ها و بام خانه‌ها، آتش‌هایی برمی‌افروخته و هنوز هم کم‌وبیش بر می‌افروزند. مردمان نواحی مختلف در کنار شعله‌های آتش و با توجه به زبان و فرهنگ خود، سرودها و ترانه‌های گوناگونی را خوانده و آرزوی رفتن سرما و آمدن گرما را می‌کنند. همچنین در برخی نواحی، به جشن‌خوانی، بازی‌ها و نمایش‌های دسته‌جمعی نیز می‌پردازند. جشن سده یک جشن ملی ایرانیان است و اختصاص به یک دین و گروه ویژه ندارد. آتش مهرِ میهن در جشن سده فروزان باد❤️ @zarrhbin
تسنیم: به نام خدای حلیم و حکیم! هیس! مدادها فریاد نمی زنند!! مدادها؛ موجوداتی بی زبانند که با مدیریت افکار، حرف های انباشته در سینه را روی کاغذ منعکس می کنند. فریادی ندارند اما با قدرت نفوذ خود، فریاد خیلی ها را در می آورند. کافیست بنویسی؛ «دلار گران شد!» داد همه بلند می شود؛ یکی هوار می کشد و بشکن می زند که آخ جون! خوب شد دلارهایم را نفروختم، دیگری آه می کشد و گریه می کند که چرا دلارها را فروختم.!! دیگری لبخندی تلخ می زند و می گوید؛ این هم از برجام!! یکی داد می زند؛ باز هم حباب کاذب!! دیگری می پرسد؛ دلار گران شد، نان هم گران می شود؟! در آستانه 40 سالگی انقلاب، مدادهای مجازی بشدت جای مدادهای حقیقی را گرفته اند. جوهرها به کلیدها تبدیل شده اند و کاغذها به صفر و یک ها!! پاکن ها به دِلیت و آفرین ها به اینتر و لایک!! اما جوهره مدادها فرقی نکرده است؛ بعضی مدادها جناحی اند، برخی مستقل، برخی بی ادب و برخی با ادب، برخی در کمین مدادی خاص و برخی اما رئوف و بخشنده، برخی مانع ساز و برخی سکوی پرواز، برخی از خود باخته و افسرده و برخی موج آفرین و شاداب، برخی انسان سوز و برخی انسان ساز، برخی دم دمی مزاج و برخی قاطع و استوار، برخی فقط خوش تیپند اما وابسته و برخی ساده اما مستقل، برخی به دنبال لبخند دیگران و برخی حقیقت گو، برخی هیپی می زنند و ساز مخالف، برخی خارجی و جاسوس! و برخی ایرانی و وفادار، برخی خود فروش و نامرد و برخی مردِ مرد، برخی حساس و برخی پوست کلفت، برخی سر یار خود به دار می سپارند و برخی یار خود را سربلند، برخی انقلاب ساز و برخی بی تفاوت، برخی ... ببین که مدادها چه متنوعند!! البته می دانم که فهمیدی اینها کنایه بود!! هر مدادی، نماینده تفکر صاحب خویش می باشد! در آستانه آستان بهار 98 ببین اهل کدام مدادی؟! یا به عبارتی ببین فکرت چگونه است؟ اگر بی تفاوت و بی فکری! مدادی برگزین که پشیمان نشوی!! بی تفاوت بمانی، ذغال قلیان می شوی! و اگر مستقل نباشی چند شغله می شوی!! سلام و دو صد بدرود بر مدادهای با ادب و انقلاب ساز!! خدایا مدادهای خوب را از ما نگیر! آمین جواد حاجی اکبری زمستان 97 @zarrhbin
✅ بارگیری دومین محموله کیک زرد اردکان 🔷دومین محموله کیک زرد تولید کشور امروز به تاسیسات فراوری اورانیوم اصفهان ارسال شد. 🔹 مدیر مجتمع رضایی نژاد اردکان گفت : این بارگیری در مراسمی رسمی با حضور دکتر صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی ایران در مجتمع صنعتی شهید رضایی نژاد اردکان انجام شد . وی افزود : این محموله 30 تنی از معدن اورانیوم ساغند اردکان استحصال شده که پس از مراحل فراوری شامل خردایش .لیچین ، فروشویی ، خالص سازی و رسوب گیری بسته بندی وآماده ارسال شده است . کیک زرد در واقع، خاک معدنی اورانیوم است که پس از گذراندن مراحل تصفیه و پردازش های لازم، از سنگ معدنی آن در معدن اورانیوم ساغند اردکان تهیه می شود. شهرستان اردکان حلقه اول چرخه سوخت هسته ای به شمار می رود و پروژه ساغند اردکان ، نمود عینی فعالیت در زمینه استحصال اورانیوم از منابع طبیعی است. تأسیسات موجود در این کارخانه، اورانیوم را از عمق 350 متری استخراج می کند. اورانیوم استخراجی از معدن ساغند، در منطقه اردکان (جاده اردکان- چوپانان) در مجتمع شهید رضایی نژاد پس از اعمال فرایندهای مختلف شیمیایی و فیزیکی به کیک زرد تبدیل می شود. این محصول پس از تولید دراردکان در تاسیسات فراوری اورانیوم اصفهان معروف به کارخانه یوسی اف خالص سازی نهایی می شود و سپس جهت غنی سازی به کارخانه نطنز ارسال می شود . محصول تولید شده در این کارخانه به شکل میله های سوخت مورد استفاده نیروگاه های اتمی قرار می گیرد. @zarrhbin
هدایت شده از ذره‌بین درشهر
📣 از تبلیغات نترسید! تبلیغات هزینه نیست، بلکه سرمایه گذاریست 💥تبلیغ محصول و کسب و کار شما در کانال پرطرفدار،پرمخاطب و مردمی#ذره‌بین_در_شهر 👇👇👇👇 @shahryare2
(یکنفره) فقط روز 1397/11/10 با تخفیف ویژه
فقط روز 1397/11/10 با تخفیف ویژه هر کیلو