#تمرین144
خاطرات شب قدر کودکیهایم کم و بیش با یک سری صحنه بیشتر یادم نیست.
اما همان صحنهها هم برایم لذت و شیرینی زیادی داشت.
فقط یادم است بهترین شب قدر زندگیم، شب قدر سالی بود که با دو سه نفر از دوستانم به هیئت مجتمعمان رفتیم و همراه مربی بسیج گوشهای نشستیم.
اولین سالی بود که به صورت جدی بسیج دختران راه افتاده بود و ما توانسته بودیم نمایشگاهی درست کنیم و هرکس که وارد میشد می توانست از آن نمایشگاه دیدن کند.
ولی یک چیز خیلی برایم عجیب بود.
آن هم اتفاقات عجیب همان شب بود.قبلتر ها جملهای شنیده بودم که امام هرکس را بخواهد خودش فرا می خواند.کوچک و بزرگ هم ندارد.دعوتنامه را به دلش می فرستد و فرد خودش به عشق امام راهی میشود.
همان شب یک سری گروه پسر و دختر که شاید جای دیگر با موقعیت های مختلف می دیدیم، هیچکس حدس نمی زد روزی اینها حتی اسم هیئت را هم بلد باشند، در هیئت حضور پیدا کردند.
اتفاقا انگار خودشان بارهای بارها، در هیئت بودند و تمام کارش را بلدند.
چه دخترها در قسمت بانوان، چه پسران در قسمت آقایان.
بعد از تمام اینها خواندن دعای جوشن کبیر یکی از دختران برایم خیلی زیبا بود.
هنوز نمیدانم شاید برای دیگران عجیب باشد، اما صورت دخترک می درخشید.
مثل ابر بهار اشک می ریخت و مشخص بود چقدر واقعیتر از برخی افراد هیئت دلداده آقا بود.یادم است انقدر غرق در نگاه کردن به صورت دخترک شدم، نزدیک ده یا یازده فراز عقب افتادم.برایم دلنشین بود دعا خواندنش.
دعا خواندن کسی که شاید بقیه فقط به اسم کلاس رقص و..دیگر می شناختنش.
بعد از دعا شدیدا احساس تشنگی میکردم.
میتوانستم شرط ببندم در عمرم هیچ وقت به آن اندازه تشنه نشده بودم.رفتم بیرون از چادر حسینیه.(هنوز حسینیه به صورت کامل ساخته نشده بود و با میلههای فلزی و چادر ساخته شده بود)
آن طرف چادر بخش چایی و آب جوش بود.
اما بعدش نمیدانم چه شد که بدجور احساس گرگرفتگی کردم.و سمت یکی از لوله های آب کنار نگهبانی رفتم تا آب به صورتم بزنم.
آب به صورتم زدم و وقتی سرم را بالا آوردم دیدم در کمال تعجب همان دختر بالای سرم است با یک لیوان آب. الان که یادش میافتم تعجب میکنم چرا آن لحظه به عجیب بودن این اتفاقات انقدر فکر نمی کردم و همه چیز برایم عادی.آن دختر لبخند شیرینی زد و لیوان آب را بدون هیچ حرفی دستم داد.
آب به قدری خنک و شیرین بود دلم نمی خواست تمام شود.اما وقتی می خواستم از او تشکر کنم او رفته بود.آب در حالت عادی هیچ مزهای ندارد.اما آن آب هنوز هم نفهمیدم چرا شیرین بود.وقتی از کنار لوله آب بلند شدم و داخل چادر برگشتم دیدم سایه مردان و پسران که سینه می زنند روی پرده نقش بسته و زنان هم به صورت منظمی سینه می زدند.
آن حس شاید اندازه چندثانیه بیشتر نبود اما همان ورودم انگار باعث شد وارد خنک و سبک که پر از انرژی مثبت بود، بشوم.
این حس واقعا خیلی خیلی خوب بود.
و یادم است بعد از آن هربار که در ایام سوگواری یا میلاد وارد هیئت یا مراسم جشنی می شدم این حس را داشتم.
انگار یک جور آن مردم آنجا دعوت شده و خاص بودند.
و این باعث می شد هربار با خواندن چرت و پرت های یک سری آدمهای غربی یا غربزده که می گفتند هیئت ها باعث افسردگی می شوند و مردم نباید گریه کنند، پوزخندی بزنم و دلم برایشان بسوزد که همچین دعوتنامهای را ندارند...
#بهرامی
#قدر
#تمرین144
من یک ایرانی هستم که جلوی سازمان ملل دیزی فروشی دارم. معروفم به #یدی_یه_دست. درِ ظرف نخود ها را باز کردم و به فردیناند گفتم که پیازها را قاچ قاچ کند برای شام. یادم آمدم که بروم و تابلو کلوز را بگذارم روی اپن. جنیفر همانطور که داشت کانترهای بیرون را تمیز میکرد قری به کمرش داد و گفت اوهوکی! باریکلا! چه....چه جیگری.
گفتم چی شده مگه؟ گفت: رییس جمهور کشورت بدون هیچ ماشین تشریفاتی، پیاده آمد و رفت به سمت هتلش. من و جنیفر منتظر بودیم کامبیز غُر غُرو برود و حداقل حداقل سه تا تاکسی منفجر کند و راه را بند بیاورد و با چاقوی ضامن دارش حداقل حداقل امیرعبدالهیان را کاردی کند که خب تا الان نکرده.
البته به من هم کلی پیشنهاد دادند که روی در و دیوار مغازه پوستر مجاهدین و کومله ها ...رو بزنم که نزدم. آخه خودم سالها توشون بودم و یجورایی زخم خورده هستم. خلاصه، اینایی که از ایران میان اینجا به یه تقه بندند. یعنی اصلا فکر نکنید که اینجا میشه از این گوها خورد و قسر در رفت. اینجا پلیس نیویورک مثل بوفالو میشینه روت و یه چیزی فرو میکنه تو کمرت که دردش تا چهل سال همراهتِ. باتومشو میگم. اینجا اصلا رزیستانس در مقابل بازداشت شدن نداریم. اصلا در مقابل بازداشت شدن رزیستانس کنی خودش یه جرم دیگهاس.
کامبیز میپرد ترک موتور داش معموتی و به تاخت میرن. البته خلاف جهت تیم رییس جمهور. فکر کنم قرص اسهالشو جا گذاشته.
جنیفر یه پک به سیگارش میزند و سرفه میکند. هرچه هم بهش میگیم تو که بلد نیستی نکش گوشش بدهکار نیست. البته بعد از شکستگی فک و صورتش دیگه دختر قبلی نشد. یعنی اگر من نبودم همین شغلم نداشت.
البته چند سال پیش که اومدم اینجا بهترین جای مشهد دیزی سنگی داشتم. ولی خب همه اون دکون توی شهر و دیزی سرای بزرگ بین راهی شد همین سه وجب جا که برای پذیرایی میزها رو باید بذاریم توی پیاده رو.
داشتم میگفتم. جنیفر بیچاره توی جنبش وال استریت فک و دهنش شکست. چون اهل مشروب نبود سیگار پشت سیگار میکشه. از وقتی پلیس نیویورک سیتی زانوش رو گذاشت رو فک و صورت و سینه اش خونریزی داخلی سینه هم پیدا کرده.
هیچی دیگه. شما فرض کن جای جنیفر بودی. اصلا فرض کن از این دختربچه هایی که روسری میزنن سر چوب و بازداشت هم نمیشن چه نظری در مورد پلیس ایران پیدا میکنی؟ بگو دیگه. چون مشتری داریم همزمان با تمیز کردن میز و میزون کردن دیزی ها نظرت رو بده.
#تمرین144
#روایت
#مقاوت_در_برابر_بازداشت
#گول_زدن_دخترک_ها
#مصی_علینژاد
#دخترهای_نیویورک_در_اعتصاب
#باغ_انار
داخل کانال جست و جو کنید
باتوجه به حس و حالتان👇🏻
#تمرین1 توصیف مزه دهان
#تمرین2 توصیف حسی که جگرتان را کند
#تمرین3 توصیف پنج صدایی که میشنوید
#تمرین4 توصیف مردی عصبی
#تمرین5 شبی بیدار با چشم خیس
#تمرین6 ویرایش جمله
#تمرین7 لحظه عصبانیت
#تمرین8 بی حساب بهشت رفتن
#تمرین9 روایت در ۱۵ کلمه
#تمرین10 لبخند عصبی
#تمرین11 صد سوژه
#تمرین12 پیشنهاد اسم
#تمرین13 جزئیات تصادف در ۳۰کلمه
#تمرین14 ویرایش جمله
#تمرین15 ویرایش جمله
#تمرین16 شخصیت باحیا
#تمرین17 دفترچه شهید ۱۶ ساله
#تمرین18 کلمه نویسی
#تمرین19 توصیف عقل در کالبد انسان
#تمرین20 تصویر و داستانک
#تمرین21 تصویر و داستانک
#تمرین22 تصویر و داستانک
#تمرین23 الله اکبر
#تمرین24 خواب آسوده
#تمرین25 داستانک مداد در ۱۸ کلمه
#تمرین26 تصویر و داستانک
#تمرین27 تصویر و داستانک
#تمرین28 تصویر و داستانک
#تمرین29 تصویر و داستانک
#تمرین30 تصویر و داستانک
#تمرین31 تصویر و داستانک
#تمرین32 جریان تحریف
#تمرین33 عروس قرآن
#تمرین34 ❌
#تمرین35 ❌
#تمرین36 آخرین حس خوب❗️
#تمرین37 تصویر و داستانک
#تمرین38 خبر خوب شهید حججی برایتان
#تمرین39 ۱۳ زن همراه امام زمان
#تمرین40 نامه به گذشته خود
#تمرین41 از زبان تخم مرغ ازدواج
#تمرین42 زوج مسیحی
#تمرین43 خاطره طنز همکلاسی مجازی
#تمرین44 داستان ۱۰۰ کلمهای
#تمرین45 شما تحت تاثیر فردی
#تمرین46 خاطره به سبک سیال
#تمرین47 سبک سیال
#تمرین48 شخصیت طنز
#تمرین49 ضرب المثل
#تمرین50 مهم؟
#تمرین51 لینکِ کجا؟
#تمرین52 طرح انیمیشن
#تمرین53 صفحه ۳۱۳ قرآن
#تمرین54 آذر سال ۵۶
#تمرین55 جمله نویسی
#تمرین56 نحو شهادتت؟
#تمرین57 صوت و داستانک
#تمرین58 حرفهای فراموش شده دعوا
#تمرین59 پاک کردن عدس امیرالمومنین
#تمرین60 داستانک
#تمرین61 اولین بار در نانوایی
#تمرین62 نماد
#تمرین63 تعجب
#تمرین64 دست خط دکتر
#تمرین65 ملاقات با امام زمان
#تمرین66 صدا و داستان
#تمرین67 محیط و داستان
#تمرین68 آیه و داستانک
#تمرین69 زندگی شهید
#تمرین70 زنی از جرهم
#تمرین71 اسرائیل و مونولوگ
#تمرین72 قهرمانی که نیست
#تمرین73 ایران
#تمرین74 فرشته و داستان
#تمرین75 تصویر و توصیف
#تمرین76 رای دادن
#تمرین77 جای خالی
#تمرین78 رای و هجوم
#تمرین79 شخصیت پردازی صدا❗️
#تمرین80 جا به جایی
#تمرین81 ۴ سال دیگر
#تمرین82 نامه به حاج احمد متوسلیان
#تمرین83 آبادان؟
#تمرین84 ۲ روز به پایان زندگی
#تمرین85 لیله المبیت، مونوعلی
#تمرین86 کلمه نویسی
#تمرین87 حضرت مسلم
#تمرین88 ضد صهیون
#تمرین89 آدم شدن
#تمرین90 ضرب المثل ترکیبی
#تمرین91 روز مباهله
#تمرین92 حدس بزنید چیست؟ بنویسید
#تمرین93 امام حسین کیست؟ برای نوجوان نویس
#تمرین94 دختر نوجوان پاکدامن
#تمرین95 نام به برگ اعظم سال ۱۴۰۴
#تمرین96 شما نارنگی هستید
#تمرین97 داستان از ۱۰ دیده، ۵شنیده و فکر در لحظه
#تمرین98 علی لندی
#تمرین99 سیال ذهن
#تمرین100 تفکر به یک فیلم و نوشتن داستان
#تمرین101 شروع داستان با یکی از جملهها
#تمرین102 خرمالو و انار
#تمرین103 آدم برفی چای دوست
#تمرین104 میزبانی از زنی مهربان
#تمرین105 کلمه بازی
#تمرین106 داستان با کلمات ۴ حرفی و۴ نقطهای
#تمرین107 مهندس کیست
#تمرین108 توصیف حسادت
#تمرین109 پنج دقیقه قبل تصادف
#تمرین110 دختر تازه مسلمان
#تمرین111 نماز آیت الله بهجت
#تمرین112 راهیان نور
#تمرین113 مهمانی از زبان مزه ها
#تمرین114 شب قدر
#تمرین115 دوست و حجاب
#تمرین116 تبلیغ حجاب
#تمرین117 روز قدس
#تمرین118 ارتداد و درمانش با دعا
#تمرین119 من حیث لا یحتسب ( خاطره)
#تمرین120 شما تازه مسلمانید( خلق موقعیت)
#تمرین121 شهید حسن صیاد خدایاری( یادداشت3جملهای)
#تمرین122 خواهرشوهر و درست کردن فلافل( راویی اول شخص)
#تمرین123 اولین چهار شنبه بعد ظهور
#تمرین124 هشتگ طرف
#تمرین125 زن و شوهر اسپانیایی در حرم
#تمرین126 روز دختر
#تمرین127 دختری در سال ۱۳۴۱
#تمرین128 کلمه نویسی | همخانواده و متضاد.
#تمرین129 تازه عروس و غذا
#تمرین130 کلمههای سه حرفی مخفف چین؟
#تمرین131 کلمهسازی و داستان نویسی
#تمرین132 ج ن ن جمله بنویسید
#تمرین133 دیالوگ پوتین
#تمرین134 پس از غدیر(ولایت)
#تمرین135 مسلمانان صبرستان، سه زاویه دید
#تمرین136 خواب، حرم حضرت رقیه، گوشواره
#تمرین137 تلظی، ماهی کوچولوی قرمز
#تمرین138 لامسه و داستانپردازی
#تمرین139 طعم و داستانپردازی
#تمرین140 تصور عاقبت اعتیاد به فضای مجازی
#تمرین141 تصور، خانواده، عذر خواهی
#تمرین142 بیماری، کربلا، اربعین
#تمرین143 هالیوود
#تمرین144 ایرانی آمریکا نشین
#تمرین145 ادامهاش با شما...
#تمرین146 من یک دخترِ...
#تمرین147 اغتشاش
#تمرین148 بر میگردد به ان روز که تنها بودم...
#تمرین149 با توجه به متن زندگیتان را تعریف کنید
#تمرین150 با توجه به متن بنویسید
#تمرین151 تکرار
#تمرین152 اشتراک لفظی
#تمرین153 دوست پروانه