eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
412 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
126 ویدیو
24 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
🤚🏻 به عباس بن علی (ع) «عین» ..... صحبت از مردی ست مردی در سیادت، دلپذیر صحبت از مردی ست مردی در سیاست، کم نظیر گیسویش را دیدم و درجا مسلمانش شدم دست هایش را نگو، هر جا که باید! دستگیر می دهد نانِ تمام خلق را با دست خویش سفره دار است و گدایش از صغیر است و کبیر «چِشم» او معروف بود و «چَشم» او معروف تر ای به قربانش که چشمانش بشیر است و نذیر جلوه ای از نور حق بود و علی و فاطمه (س) آن امیری که امیری داشته... نعم الامیر! تابعیت از ولی را او بجا آورد و بس لحظه ای خارج نشد از پیچ و خم های مسیر دست ساقی را بالا گرفت از ساق عرش در خود غدیری داشت! او بود این نابجا گفتیم اگر گفتیم او لب تشنه است او خودِ دریاست آری... ما ترک های کویر آهویی شرمنده اش خواندیم بین گرگ ها در رجزهایش ولی او گفت از شیرِ بْنِ شیر کودکان آتش گرفتند از عطش، عباس سوخت! یک نفر باید که ساقی می شد آنجا ناگزیر! شانه اش گهواره ی مَشکی شد و باران گرفت هق هقش را هیچکس نشنید جز یک نخل پیر خیمه ها غرق دعا بود و یکی از کودکان گفت عمه! تشنه ام اما عموجان کرده دیر تیرِ آخر را «عمود»ی زد که بر فرقش نشست او زمین افتاد و دشمن در سجودش شد دلیر یک شهادت داشت او... اما هزاران بار... آه چون سرش بر نیزه بود و دید خواهر را اسیر وحدتش را گریه کردم! کثرتش را بیشتر! کربلا پُر بود از عباس... آن خیرِ کثیر دست های او قلم شد تا که بنویسی از او ای قلم از بی وفایی در قلمدانت بمیر! خوشنویس آمد که بنویسد شبی، «عباس» را بعدِ ساعت ها نوشت او: «عین» را با چند تیر قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @pelak_15
🙏🏻 🤦🏻 نتیجه فراموشی بود و شعله‌هایی که در خیمه‌های علیه السلام را سوزاند، تداوم آتشی بود که در پشت در خانه علیه السلام روشن شد. 👌🏻 در واقع ابتدا باید دِین خودمان را نسبت به پیام ادا کنیم…! 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @pelak_15
👌🌷 برای مولا علی (ع) راز سر به مهر ........................... دنیا برای او... متعفن تر از جسد! زد بر هر آنچه غیر خدا بود دست رد میزان اگر علی ست، که ما ول معطلیم مولا تراز بود و به عدلش صد از نود ابجد برای او صد و ده بار سجده کرد باید عمیق شد به خدا در همین عدد مدحش زبان مشترک دشمن است و دوست پشت سرش نگفت کسی یک کلام بد آقای غزوه های جهان است و در اُحد همپای او نیامده در رزم، یک اَحد در مسند قضا همه دیدند مرتضی زد بر شرابخوار مسلمان چگونه حد در شأن او چقدر روایات، محکمند تاریخ، خود گواه و احادیث، مستند! با آنچه کرد فاطمه در کعبه ی شگفت فخر عرب شدند زنان بنی اسد «نادعلی» بخوان که دمی آسمان شوی وقتی «لقد خلقنا الانسان فی کبَد» معراج را به نام علی پشت سر گذاشت آری چه می کند ذکر یا علی مدد! شست از دل سیاه بشر، حرص و کینه را نهج البلاغه بود همان آب پشت سد در انتظار دیدن روی توام علی آنجا که می دهندم تلقین، دم لحد گفتی سند بیاورم از غربت علی با چاه، همصدا شد و جوشید! این سند تقدیر با نشد یار و عده ای سیلی زدند فاطمه را از سر حسد از کوچه بگذریم بیاییم پشت در زهرا شکست و محسنش افتاد با لگد! آتش زدند حیثیت شیعه را چنین داغی که مانده در دل تاریخ تا ابد باید به چاه، شکوه کند ماهِ شب زده از دست این جماعتِ طماعِ نابلد در خلوت همیشه ی خود با خدای خویش خرمای اشک اوست رسیده سبد سبد گفتم علی که بود!؟ خدا گفت: صبر کن این رازِ سر به مُهر، سحر فاش می شود قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🙏🏻🌺 به ساحت مدام ............. می دهم از دور بر گلدسته و گنبد، سلام با کبوترها مسافر می شوم از روی بام بال و پر وا می کنم در آبیِ بی انتها ابرهای گریه را پس می زنم با دست هام برقِ ایوان می نشیند بر دل آیینه ام پرچمت تا می دهد بر خلق عالَم، بار عام موج زائرها مرا این سو و آن سو می بَرد لذتی دارد زیارت در میان ازدحام خوشه ها روی ضریحت خودنمایی می کند خود بگو باید بگیرم مستی ام را از کدام!؟ با اذان، نام تو را سر می کشم هوهوکنان جز شراب ناب تو هر باده ای باشد حرام با سر بر شانه ات باید گذاشت با پُر کرد جام ساقی کوثر! بگیر اندوه را از سینه ام جای آن پُر کن قنوتم را از آغوشت مدام من که قنبر نیستم اما به دردت می خورم حضرت سلطان بگو آیا نمی خواهی غلام!؟ در مَقامی که تو با می رسی نیست ما را ای امیر، اندیشه ی قدری مُقام شعر را باید ببوسد! بگذرد از واژه ها شاعری که از دو مصراع لبت نگْرفته وام شعر یعنی تو! نه تنها شعر، قرآن هم تویی غرق در معنایی و سرشاری از نور و پیام نقطه ای هستیم ما! نه... نقطه هم یعنی خودت ای که تحت باء بسم اللهی و خیرُالکلام حق پرستان یک نفر را می شناسند از ازل آن تویی! ای در صف دیدار تو حق، پیشگام بارها حق تو را دست حریصان غصب کرد از فدک تا حاکمیت، سهم تو بود اتهام بارها با بخشش حق خودت، گفتی به ما لذتِ در عفو را هرگز ندارد انتقام ابن ملجَم می شود گاهی دلم در کوفه ات می دهد افسار نفسش را به دستان قُطام با شب قدرِ نگاهت، آسمانم کن علی روزه ی باران گرفتم در دل ماه صیام دست تو قرآن و قرآن بر سرم إحیا شده بر تو و آیات تطهیر تو دارم اهتمام چشم تو خورشیدِ اشراق است و ابروی تو سرو سایه ی چشم سیاهت بر سر من مستدام حال من سبز است سبزِ سیدی در هر با تو خواهد بود هر آیینه، ایامم بکام همنشینی با تو خواهد کرد کالم را کمال خام با تو پخته خواهد بود و پخته بی تو خام هر کسی یک جور لبخند تو را تفسیر کرد گرچه یکسان بود طرزش با خواص و با عوام هر که تاریخ جهان را زد ورق، گفت از علی نام او را در دهان آورد با صد احترام حرز جانِ ، نام زیبای ست نام او تنها را نباشد التیام لوطیان با یاعلی گفتن خطاپوشی کنند می گذارند اینچنین در بین دعواها مرام زیر قول خود نخواهم زد که گفتم یا علی پای جمهوری اسلامی ایرانم، تمام! روزهای سخت را با یاد تو طی کرده ام پایبند انقلابم همچنان بعد از امام را که تو راه انداختی حین ما بارها تکرار کرده در ما کماکان با علی هستیم و اهل کوفه نه تا که جان داریم می مانیم پای این نظام قم المقدسه ۲۴ ذی الحجه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤😭🤦🏻 تقدیم به دل سوخته و از داغ (ع) بی صدا ................. بود و شروط و خیانتی ننگین بود و سکوت و جماعتی بی دین گرفت دور و برش را نگاه هرزه ی دشت نشست در دل اهل حرم غمی سنگین بلند کرد را، دیگر شد ، شد به تیر زهرآگین همای اوج سعادت پرید از دوشش همان که بود به دستش پرنده ی آمین سه شعبه را به دواتِ گلوی اصغر زد نوشت: هیهاتَ مِنَّ ذلّه ای... خونین! اگر چه رفت به میخانه با سری بالا سبو شکست و رسید آه... با سری پایین چگونه برگردد حال، سمت گهواره!؟ ربابِ بی جان را با چه رو دهد تسکین پدر نشست سر قبر کوچک پسرش پدر برای پسر خواند بی صدا تلقین قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🤚🏻 به عباس بن علی (ع) «عین» ..... صحبت از مردی ست مردی در سیادت، دلپذیر صحبت از مردی ست مردی در سیاست، کم نظیر گیسویش را دیدم و درجا مسلمانش شدم دست هایش را نگو، هر جا که باید! دستگیر می دهد نانِ تمام خلق را با دست خویش سفره دار است و گدایش از صغیر است و کبیر «چِشم» او معروف بود و «چَشم» او معروف تر ای به قربانش که چشمانش بشیر است و نذیر جلوه ای از نور حق بود و علی و فاطمه (س) آن امیری که امیری داشته... نعم الامیر! تابعیت از ولی را او بجا آورد و بس لحظه ای خارج نشد از پیچ و خم های مسیر دست ساقی را بالا گرفت از ساق عرش در خود غدیری داشت! او بود این نابجا گفتیم اگر گفتیم او لب تشنه است او خودِ دریاست آری... ما ترک های کویر آهویی شرمنده اش خواندیم بین گرگ ها در رجزهایش ولی او گفت از شیرِ بْنِ شیر کودکان آتش گرفتند از عطش، عباس سوخت! یک نفر باید که ساقی می شد آنجا ناگزیر! شانه اش گهواره ی مَشکی شد و باران گرفت هق هقش را هیچکس نشنید جز یک نخل پیر خیمه ها غرق دعا بود و یکی از کودکان گفت عمه! تشنه ام اما عموجان کرده دیر تیرِ آخر را «عمود»ی زد که بر فرقش نشست او زمین افتاد و دشمن در سجودش شد دلیر یک شهادت داشت او... اما هزاران بار... آه چون سرش بر نیزه بود و دید خواهر را اسیر وحدتش را گریه کردم! کثرتش را بیشتر! کربلا پُر بود از عباس... آن خیرِ کثیر دست های او قلم شد تا که بنویسی از او ای قلم از بی وفایی در قلمدانت بمیر! خوشنویس آمد که بنویسد شبی، «عباس» را بعدِ ساعت ها نوشت او: «عین» را با چند تیر قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @pelak_15
🤦🏻 نتیجه فراموشی بود و شعله‌هایی که در خیمه‌های علیه السلام را سوزاند، تداوم آتشی بود که در پشت در خانه علیه السلام روشن شد. 👌🏻 در واقع ابتدا باید دِین خودمان را نسبت به پیام ادا کنیم…! 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @pelak_15
😭🤦🏻 قصیده ای در باب و و و تقدیم به پیشگاه ...................... حرامزاده، عرق خور، دروغگو، تنبل یزید را بنویسید رأس این جدول حکومت علوی، از ... والی بود باشد و... باشد خلیفه این انگل!؟ سکوت مردم یعنی توهم نادان! عوام را بنویسید مشکل و معضل سکوتِ بالادستان، خیانت محض است! خواص را بنویسید مست لایعقل رسید قافله ی عشق از میانه ی حج که وا کند گرهی را که بود لاینحل ولی چه بر سر دین آمد و چه کرد آدم نمی کند حیوان این قبیل در جنگل! هزار گرگ به دنبال بچه آهویی میان تاریکی ها... به دستشان مشعل از اینکه معجر افتاد بگذریم... آن شب بود و لگدهای یک قوی هیکل بیا که برگردیم... اینچنین نباید گفت که سکته های قبیح افتاد به جان غزل برو به ظهرِ عطش، آن زمان که می رفتند کبوترانِ خدا یک به یک به سِیر اَجَل دلاورانه بود و... گل کاشت چه مرگ شیرینی داشت! مرگِ مثل عسل به همه را محو هیبت خود کرد نبود اگرچه که به جنگ جمل! صدای حرمله آمد... دل گرفت سه شعبه رفت و شد آغوش یک پدر، مقتل به سمت خیمه رَود یا که پشت خیمه، کجا!؟ ، چاره ی عالم! شده ست مستأصل هر آنچه را می شد با امام بعدی گفت حساب او که جدا بود از همان اول تن زنان حرم مثل بید می لرزید محارمش را با اشک و ناله کرد بغل شروع رزمش طوفان ترسناکی بود ولی می اندیشید این میانه او به علل هزار مرتبه خواند آیه و... دلیل آورد اگرچه گفت ، بهتر است «قَلَّ و دَل» ولی چه سود! شکم ها، حرام نوشیدند وگرنه نیست در اندیشه ی امام، خلل زدند تیر به قلبی که بارها بوسید به روی منبر و در جمع، احمدِ مُرسل و آمد و خنجر گرفت بر دندان دوید و خود را رساند تا که به تل تبر به دست به جان افتادند تمام نه! که شد آغاز... تازه جنگ و جدل به ده نفر گفتند این شما و این تن او حیا نکردند از بچه هاش حداقل حدود نیم تُنی هست وزنِ اسب عرب «تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل» چهار نعل فرو رفت در بدن، در گوشت چهار نعل که خورده به سنگ ها صیقل رسید و دید آنچه را نباید... آه! شکسته سینه و از جا درآمده مَفصل غریب گیر آوردند امامِ بر حق را چه کارها که نکردند با سرِ آن یل کشید کِل، به حرم حمله ور شد آن ملعون که داشت با سرباز سپاه دیگر، کَل خار ندیده! خواری را! ببین ولی حالا پایشان زده تاول قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
✋🏻🌷 برای (ص) بال و وبال نبی ............. به جای بال نبودیم جز وبال و بودند شوق و بال نبی به خاطر ما از خودش گذشته و ما چه کرده ایم بگویید در قبال نبی!؟ مال و منالی برای خود نگذاشت و اینچنین شد اگر شد خدیجه، مال نبی چه کرد با دل پیغمبر خدا، این زن که بسته بود به حال ، حال نبی!؟ چه شام ها که سحر کرده بوستان اما ندیده پنجره سروی به اعتدال نبی سروده خودش را در آیه ی چشمش چه رازها که نهان است در جمال نبی در انتظار نگاه است و حاجتی دارد طواف کرده اگر ، گِرد خال نبی دو جهان را به چشم من دادند گذشت روز و شبم بس که با خیال نبی دلم خوش است صدای گرفته ای دارم دلم خوش است که باشم دمی نبی میان ظلمت قبرم حلول خواهد کرد به لطف نور ، شبی هلال نبی بدان! دهان مسلمان به لطف هر پیاله پر کند از چشمه زلال نبی می رسد و حال دل، بهاری نیست چرا که پاییز شد مجال نبی چه کافران که شدند از سر عناد و حسد دلیل خستگیِ مفرط و ملال نبی چه که در آن مخوف کمر به قتلِ بسته و نبی است و عطوفت، است و نگاه همیشه در همه جا بوده این، روال نبی سخن نگفته مگر آنچه را گفته ست سرانجامِ هر جدال نبی مثال اوّلی و دوّمی و سوّمی اَست سه تپه ی گم در سلسله جبال نبی بگو برادر سنی، که در میان لحد چه پاسخی خواهی داد بر سوال نبی!؟ و آل او کجاست کجا!؟ مگر نخواهد پرسید از ، نبی!؟ خدا برای خودش در زمین گذاشت جهان، چگونه بماند بدون !؟ رسید میوه و در آن دشت که داد سر به نهال ، نهال بهم رسیده و در اصل در غرقند بود وصال ، وصال گرفت دست را و پر کشید به گردنِ افتاد تا مدال میان این همه و آن همه می شود ! تمام دین، اَست و امام دین، اَست که بود عین و چه کس مثال !؟ چه جنگ ها که نکردند این دو... تا باشد هرآنچه بوده حلال نبی، حلال نبی ، ننگ خواص است آن اراذل که تمام عمر نکردند امتثال نبی کنار بستر او آمدند هذیان ها بهانه ی بدشان بود سن و سال نبی چه نقشه ها که کشیدند و روضه ها خواندند چه بوده آه... در آن دم، زبان حال نبی! خزان گرفته و هر برگ می چکد بر خاک چه کرد با دل تقویم، !؟ بخواه هرچه که می خواهی از دو بال نبی که ست و ، راه اتصال نبی قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🌷🙏🏻 پیشکش به (ع) .............. ، بزرگ ترین نام در جهان باشد ، قشنگ ترین قسمت اذان باشد غزل سرود و چه شاه‌بیتی بود - او! او که آنِ آن باشد باب نجات است اگر، دلیلش اوست که گاه فرزندی، باب امتحان باشد دل گرفته، چرا!؟ نمی داند...! بر سر گهواره، روضه‌خوان باشد گفت پسرهای من فدای رباب! روی لبت نام او عیان باشد رباب، خوب تماشا کن را که زیاد قصد ندارد در این جهان باشد! بگیر در بغل سبزت را که می رسد و سهم او خزان باشد هنوز در پر بود و شد راهی به سرزمین خدایی که لامکان باشد طوافِ کرد و قصد که با تمامیِ سعی‌اش، صفای جان باشد برو به هرچه شد همانجا شد جلوتر از تو خودِ باشد چه دید در عطش‌باران!؟ را... که دوباره همان باشد دوباره دستِ بوسه زد به عرش برین دوباره چشم جهانی بر آسمان باشد چه قصه ای! چه شروع و چه انتهایی داشت آمد و می خواست قهرمان باشد تو فکر کن که پسر را به جان بخرد تو فکر کن که پدر قدّ یک باشد تو فکر کن سری از پوست باشد آویزان تو فکر کن که نگاه زنی به آن باشد تو فکر کن سر زیر پا باشد تو فکر کن سر آنچنان باشد تو فکر کن برود کاروان به و نگاه بر زنی جوان باشد چه بود پاسخ دشمن به آیه های !؟ تو فکر کن به لب شاه، باشد قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🤦🏻😭 تقدیم به اولین مظلوم عالم ........... بیاورید به عمق نگاه او یک چاه که با ستاره بگوید چه رفت بر سر ماه! پس از شکستن ساقه، پس از دریدن گل تمام پنجره‌ها یکصدا سرودند: آه کسی که پشت و پناه زنان نه، مردان بود میان کوچه‌ی غربت، نداشت پشت و پناه به یکی، این نشان قدرتِ کیست!؟ یک طرف و یک طرف، همان که جای لگدهاش مانده بر دیوار کشید دستش را بین کوچه‌های نگاه سکوت روی سکوت و نگاه پشت نگاه سقوط روی سقوط و گناه پشت گناه نبی کجاست ببیند!؟ پس از طوافِ نشد از آن همه، یک مرد با همراه به غیر چند نفر نخل، آشنایی کو!؟ نبود در همه‌ی شهر، چه که غزل شد درون حنجره‌ام چه واژه‌ها که نشستند بر دلم ناگاه ، شد و در رجزها خواند ، شد و آخر، بلای جان سپاه به شام اسارت، زبان گویا بود که شیرِ خطبه‌ی او حمله کرد بر روباه جواب کرده مرا خواب! در سرم دلم هوای دارد و سحر به قاصدک چشم‌های سرخم گفت تمام می شود این روزهای سرد و سیاه قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15