eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
32.3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
810 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•نامه از محبوب آورده... و توسل به باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام در روز عرفه اجرا شده به نفسِ حاج ابوالفضل بختیاری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ نامه ازمحبوب آورده است کسوت راببین مبدا تاریخ عشاق است هجرت راببین در نمازش دید تنها مانده باسجاده اش مسلمین رادر وفا بنگر جماعت را ببین دستگیر هاشمیان بین کوفه یک زن است طوعه تنها مرد این شهر است غیرت راببین دزد را کِی می سپارد یک نفر نزد شُریح کودکانش را به دستش داد غربت را ببین شد سرش دروازه را آذین و بعد از واقعه خود حسین آمد به دیدارش زیارت را ببین سلام میدم از دور با لبهای پاره الهی که چوبی برای لب تو‌ کسی بر نداره اخ ایشالله تو کوفه کسی توی خورجین سرت رو نیاره به پیراهنم دست نخورد آخرش گریه کردم برای تو لبم پاره شد آب نخوردم چقدر گریه کردم لباتو من افتادم اما کجا پیکرم پا خور مرکبا شد؟ دوازده تا ضربه نخورده سرم با یه ضربه جدا شد *علامه بحرالعلوم با اون مقام که شنیدید بارها زیارت کرده حضرت صاحب رو نقل میکنه میگه: یه شب جمعه نتونستم برم کربلا گفتم برم سر قبر مسلم،اومدم درعالم مکاشقه دیدم یه هودجی داره میاد یه خانم مجللی پیاده شد برا زیارت مسلم ،چه خبره کیه این خانوم ؟فرمودند:مادرسادات حضرت صدیقه است هر شب جمعه اول میاد زیارت مسلم، بعد میره کربلا گریه کنای مسلم طلیعه ی محرم روضه این آقاست ... گفت‌ حسین جان ! مثل من هیچکسی این همه حیران نشود تک و تنها وسط کوفه پریشان نشود تا شنیدم همه دنبال غنیمت هستند نذرکردم که تن پاک توعریان نشود گفت با لب پاره لب بام دعایت کردم عزیزم لب تو پاره و عطشان نشود *روضه آب رو گفتم.. کاسه آب آوردند خواست آب بنوشه از لب مبارک خون می ریزه انقدر خون ریخت نتونست آب بنوشه.. قربون غربتت برم اما این لب منو جای دیگه برده تو راهم ببرم..نانجیب رو تخت نشسته بود. ازشماسوال میکنم آدمی که مست کرده میتونه یه جارو نشونه بگیره یا نه؟ این چوب رو محکم میزد گاهی به چشم حضرت گاهی به لبها میخورد گاهی به بینی مبارک صورت و لبها...."السلام علی الصدر مقروع بالقتیل .."کاش همینجا تموم میشد امام رضا فرمود:شراب می خورد ته مونده شراب رو میریخت کنار سربریده حسین...* ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•آقا بیا که ماه محرم... و توسل به امام زمان روحی له الفدا اجرا شده نفسِ حاج محمد رضا طاهری•✾• باز این چه شورش است و چه ماتم شروع شد آقا بیا که ماه محرم شروع شد * اون قدر دلهره داشتم شب اولو ببینم. بازم بدست مادرت زهرا انتخاب شدم اومدم تو روضه...* لطف دعای توست اگر دم گرفته ایم قد قامت الحسین در عالم شروع شد ما آمدیم دربدر جدتان شویم باز اعتکاف ده شبه غم شروع شد *از امام صادق علیه السلام سوال کرد گفت: آقاجان! اگه کسی از دنیا بره یا کشته بشه وقتی که بمیره تازه براش نوحه میکنن، شما ده روز جلوتر...؟ آقا فرمود: چه حرفیه میزنی؟ شب اول محرم پیراهن جد غریب ما رو، پیراهنی که پاره پاره ست. یه جای سالم نداره ملائکه از عرش آویزان میکنن این پیراهن رو. ما با چشم دل نه، با چشم بصر می بینیم و گریه می کنیم. اگر می بینی شب اول محرم خدا بهت رزق اشک داده، انگار توأم داری با چشم دل می بینی. حضرت فرمود: ما با چشم بصر نه، با چشم دل می بینیم. برا اینه که یه عده ای ایراد میگیرن. هنو عاشورا نشده چه خبره؟ این ولوله ای که میفته تو این دل ها. از همون اولی که میخوای پیراهن مشکی تنت کنی ها! از همون اول بگی، "باذن الله و اذن رسوله و اذن امیرالمومنین و اذن اُمُّکَ فاطمه..."* آقاجان...! ما از نبودنت به خدا شِکْوه می کنیم اصلا نبود توست که ماتم شروع شد آقا بیا که گریه تو شور می دهد *وقتی می بینی یهو تو جلسه یه ولوله ای میشه، بدون که آقات امام زمان عج اومده کنارت داره گریه میکنه...* آقا بیا که گریه تو شور می دهد وقتی زمان بارش چشمم شروع شد ما گریه می کنیم تو تطهیرمان کنی با گریه بود توبه آدم شروع شد *این همه سال گریه میکرد آدم، اما گریه اش این جهتی نبود. گریه میکرد، طلب توبه داشت اما خبری نمی شد. تا جبرئیل نازل شد، آدم! میخوای خدا توبه ات رو قبول کنه؟ چرا که نه؟ سال هاست دارم گریه میکنم التماس میکنم. اینطوری که من میگم خدا رو قسم بده،" یا حمید بحق محمد، یا عالی بحق علی ، یا فاطر بحق فاطمه، یا محسن بحق الحسن." تا اینجا هی آدم تکرار میکنه، دلش داره روشن میشه، نورانی میشه. تا رسید به این"یا قدیم الاحسان بحق الحسین" یه مرتبه دلش زیر و رو شد. صدا زد جبرئیل این چه اسمی بود انگار دلمو پاره پاره کردن گفت: برات میگم. اصلا اومدم اینجا برات روضه بخونم. این پسر پیامبر آخرالزمان حسینه. یه روز با زن و بچه دعوتش میکنن. اگه قرار بود شعری اونجا آدم بخونه حتما اینو میگفت. اما...* « از آب هم مضایقه کردند کوفیان...» قدری بیا ورق بزن آقا لهوف را آتش بزن دل همه را غم شروع شد روضه بخوان که قصه بیچارگی ماست با روضه های بردن خاتم شروع شد بی اختیار از غم او آه می کشیم * آه می کشیم برا کِی؟ برا چه موقع...؟ * وقتی که غارت تن دَرهم شروع شد این روضه ها مقدمهٔ داغ کربلاست زینب، تمام زندگی اش روی نیزه هاست ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•باز محرمه... و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده نفسِ حاج محمد رضا طاهری•✾• باز محرمه عجب غوغایی توی عالمه *امشب چه خبره کربلا...* باز محرمه عجب غوغایی توی عالمه میگن وقت تعویض پرچمه ای آقا... باز محرمه از امشب روی عرش اعظمه یه پیرهن که داغِ مجسمه ای آقا.... *کدوم پیر‌وهن...؟* یه پیرهن پاره پاره که جای سالم نداره یه پیرهن که روضه هاشو میگم اما با اشاره *با اشاره بگم...* یه پیرهن... که بوی یوسف میداد تو چنگ گرگ ها افتاد نگم چه کردن یه پیرهن که خیلی روضه اش بازه اسبا و نعل تازه نگم چه کردن *اما شب اوله، شب اوله. باید دلا رو ببریم مسجد کوفه...* غم روی غمه توی چشمام اشک نم نمه کی گفته کوفه سبز و خُرَّمه ای آقا.. *حسین جان.هی دست روی دست میزد...* خیر مَقدمِ اینجا با سنگای محکمه نیا دنبال غارتن همه ای آقا.. توی این دارُ الخَلافه همه تیغ ها بی غلافه *التماست میکنه مسلم...* میا کوفه یا که بردار یه چن تا معجر اضافه میدونم به تو جسارت میشه خیمه ها غارت میشه آه و واویلا... می ترسم بری به زیر مرکب اسیر شه آخر زینب آه و واویلا.. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•ترسم این نیست... و توسل به باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام اجرا شده نفسِ حاج محمد رضا طاهری•✾• *گفت حسین...* ترسم این نیست سفیر تو سرِ دار رود *یه عده نانجیب گفتن که، به توام میگن یار حسین! سفیر حسین! حالا که خودتو یه قدمی مرگ دیدی داری گریه میکنی؟ گفت نانجیب برا خودم گریه نمی کنم. کاشکی دستم شکسته بود نمی گفتم بیا. دست زن و بچه اتم بگیر آقا بیا همه اینا بیعت شون با تو شده.اما شب اولو خیلی از بزرگترای ما پیر غلام ها، تو روضه های امام حسین، اشاره روضه حضرت زهرا داشتن. گفتش که به توام میگن یار حسین داری گریه میکنی؟ وقتی این نانجیب هل فردای شهادت اومدن. مقداد از درِ خونه اومد بیرون، گفت کجا میرین ؟ گفت داریم میریم تشییع جنازه دختر پیغمبر. گفت اصن برای اینکه شماها نیاین بی بی نوشت: علی جان! "غسلنی بالیل و کفِّنّی بالیل" میگن این نانجیب یه سیلی زد تو صورت مقداد. مقداد افتاد رو زمین شروع کرد گریه کردن. گفت به توام میگن یار علی. با یه سیلی من داری گریه میکنی. گفت نانجیب برا خودم گریه نمی کنم. به من بگو فاطمه رو هم با همین دست زدی؟ دستت بشکنه. چه دست سنگینی! تازه مُحَرمت شد محرم. وقتی برا فاطمه گریه کنی تازه ابی عبدالله بهت اذن ورود میده...* ترسم این نیست سفیر تو سرِ دار رود ترسم این است رقیه سرِ بازار رود کوهی از سنگ سر بام ببینی چه کنم ؟ دخترت را ملأ عام ببینی چه کنم؟ * از همون شب اول مسیر گریه ات با گریه ای که امام زمان عجل الله براش خون گریه میکنه یکی شده. حضرت فرمود :من برا این روضه ها خونه گریه میکنم. آخه عمه ما کجا و وسط بازار. یه عده حرامی دورشو گرفتن. از امشب برا این باید داد بزنی...* ترسم این است به دل کینه تلنبار کنم خواهرت را دم دروازه گرفتار کنم *حسین! یه وقت گمان نکنی مسلم داره برا خودش گریه میکنه. عزیز دلم...* راضی ام از تن من جامه به غارت ببرند راضی ام دختر من را به اسارت ببرند راضی ام طعنه به من عالم و آدم بزند راضی ام حرمله با تیر به چشمم بزند در عوض مجلس اغیار نیاید زینب بین انظار به اجبار نیاید زینب من خجالت زده ام بابت فردا ای داد جگرم سوخت جگرگوشهٔ زهرا ای داد جگرم سوخت جگرگوشه زهرا برگرد بابت کشتن تو آمده فتوا برگرد چه بلاها که سر نامه برت آوردند یادم آمد چه به روز پدرت آوردند من نوشتم که بیایی همه تقصیر من است تشنگی پسر فاطمه تقصیر من است چه بگویم که در این بغض سخن می ماند تن عریان تو بی غسل و کفن می ماند ای تشنه لب حسین، عشق زینب حسین ای بی کفن حسین جان حسین جان بی پیروهن حسین جان حسین جان *خیلی روضه ها و شهادتش مثل مولا و اربابش شبیه بوده. اون رو هم گیر انداختن، با سنگ زدن، تیر باران کردن. انگار لحظه لحظه حسینو داره می بینه. از خدا خواسته مثل ابی عبدالله به شهادت برسه. وقتی از بالای دار العماره انداختن بدن مسلم رو. حتما اون لحظه رو میدید: بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد. شب اولیه بخونیم عیبی نداره. گفت...* بلند مرتبه شاهی و پیکرت افتاد همین که پیکرت افتاد خواهرت افتاد تو نیزه خوردی و یک بار بر زمین خوردی هزار مرتبه زینب برابرت افتاد همین که از وسط جمعیت دو تا چکمه رسید اول گودال، مادرت افتاد به سوی گودال از خیمه دویدم من شمر جلوتر بود دیر رسیدم من ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
و توسل به باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام اجرا شده نفسِ حاج محمد رضا طاهری•✾• *یه شباهت دیگه اشم بگم. لحظه آخر اگر میشه یه جرعه آب به من برسونید. گفتن عیبی نداره آب بهش بدین. آب آوردن دستش دادن. لب ها پاره شده دندون شکسته شده. آخرین شباهت هاشم مثل اربابشه، انگار داره می بینه روزی که نانجیب داره این سرو با چوب خیزران میزنه. دندان افتاد داخل تشت. این دیگه مال شباهت شب سومه اما میگم. این دندان شکسته رو فقط مسلم شبیهش نشد. گوشه خرابه. اول دستشو گرفته بود جلو دهنش. دختر خیلی سختشه ببینه بابا بخواد ببینه اش. یدونه دندون نه!دندون های رقیه رو شکست. اما تا رسید به دندون بابا، گفت دیدی شبیه تو شدم بابا. آب دستش دادن، قطره خون از لباش افتاد تو کاسه. آب نجس شد. گفت ببرید بار دوم بار سومم همین طور. گفت مسلم انگار روزیت نیست. آب نخور‌. میدونست یه روزی اربابش با لب تشنه است. مسلم تو آب بخوری، وقتی که اربابت شیرخواره رو دست میگیره. چند جا ابی عبدالله به این نانجیبا رو انداخت. آخ بمیرم که این بالاترین روضه ست. همه عالم میرن در خونه حسین رو میندازن. چند بار رو انداخت. آخرین بارش تو گودال بود هی میگفت آه! جیگرم داره می سوزه. یه نانجیبی اومد تو گودال، با چکمه به پهلوی حسین زد. گفت مگه نگفتی بابات ساقی کوثره. بگو آب بهت برسونه. آبو دور گودال رو زمین می ریخت. حسین..‌ این دستا بیاد بالا. دستتم پایین نیار. حسین وای... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═
|⇦•چهارده قرن گذشته... و توسل به امام زمان روحی له الفدا اجرا شده نفسِ حاج محمد رضا طاهری•✾• چهارده قرن گذشته ست که غفلت کردیم وای بر ما که به دوری تو عادت کردیم ناظری بر همه احوالم و حاضر هستی چهارده قرن گذشته ست که غیبت کردیم ما گرفتار شدیم و تو عنایت کردی عوضش تا دلمان خواست شکایت کردیم * قرآن می‌فرماید: "هل جزاء الاحسان الا الاحسان" دیگه‌. در برابر این احسان امام زمان چیکار کردیم...؟تو این یدونه استثنا هم نداره والا. هممون همونطور که حاج آقا فرمودن مثل حُر از خجالت پایین بندازیم سرمون رو. استثنا نداره. تو این جمع یه نفر بلند بشه بگه من تا حالا گناه نکردم. من تا حالا یه بار غیبت نکردم. یه بار دروغ نگفتم. نیست که. پس همه با هم سهیم هستیم تو این بیت...* گُنَه از جانب ما بود و تو اشکت آمد چقدر پیش تو احساس حقارت کردیم *اگه ابی عبدالله به حُر یه بار گفته:" اِرفع رَأسک" امام زمان بارها دست ما رو گرفته آورده تو مجلس ابی عبدالله. بارها حضرت به ما گفته حالا که اومدی تو روضهٔ جدم سرتو بالا بگیر. اونجا خطا کردی دل ما رو به درد آوردی. اما اینجا اگه می‌خوای دل مادرمون زهرا رو بدست بیاری باید برا جد غریبم خوب ناله بزنی، خوب گریه کنی. از خودم که نمیگم. امام صادق علیه‌السلام به ابوبصیر می‌فرماید: ابوبصیر می‌خوای مادرمون زهرا رو یاری کنی؟ چرا که نه! آقا اما من کجا و این مقام؟ مادر شما حضرت صدیقه سلام الله علیها رو باید شما یاری کنید نه منه روسیاه. حضرت فرمود: چرا توأم می‌تونی یاری کنی. راهش اینه. وقتی تو مجلس روضه عزای جد ما می‌شینی بلند بلند برا حسین ناله بزن. خوب گریه کنی برا جد غریبم حسین. همین که داری میگی حسین، تو روایت دیگه میگه، فاطمه سلام الله علیها از عرش این ندا رو میشنوه.‌‌‍‍‍ میگه اگه پسر خودتو صدا می‌زنی خدا برات حفظش کنه. اما اگه پسر منو صدا می‌زنی، کربلا با لب تشنه کشتن. حالا که مثل حُر، سرتو پایین انداختی می‌خوای با آقات حرف بزنی بگو آقاجان...* بگذر از ما که برای تو فقط دردسریم بگذر از ما که به شأن تو جسارت کردیم ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
و توسل به امام زمان روحی له الفدا اجرا شده نفسِ حاج محمد رضا طاهری•✾• * قدر این اشک هایی که این شبا خدا بهت مرحمت میکنه رو بدون. من این سند رو ندیدم اما شنیدم از عزیزی بزرگی. گاها خیلی محتاطم که سندش رو ببینم، اما اون عزیزم من خیلی قبول دارم. میگفت اینی یهو خدا بهت روزی میده، گریه میکنی، گفت: حضرت سیدالشهدا علیه السلام در مقابلت میشینه. تو میگی صلی الله علیک یا اباعبدالله. آقا تو چشات نگاه میکنه. یهو می بینی که همینطوری داری برا اربابت اشک میریزی. اصن غیر از اینم نیستا. بودن اذن حضرت زهرا، به قرآن اگه بتونی یه قدم برداری تو این حسینیه ها بیای، اصن نمیتونی. این قدر و منزلتت، تو رو خدا حواست باشه. این قدر و منزلتی که میای بدست میاری، حضرت صدیقه کمک میکنه، اینطوری یاریت میکنه. فقط که تو یاری نمیکنی حضرت زهرا رو. حضرت زهرا یاریت میکنه میتونی بیای تو این روضه ها بشینی. هرکسی میتونه؟ یه وقت غَرّه نشی ها! بگی حالا من اومدم. هر شبی که اومدی دم در اول وایسا بگو بی بی جان ممنونم یه شب دیگه منو راه دادی تو روضه آقازاده ات. اول تشکر کن که اومدی." لإن شکرتم لأزیدنکم..." اگر تشکر کنی بی بی برات زیاد میکنه. اگه یه شب که خوب گریه کردی تشکر کن که بی بی این اشکا رو از تو دارما. این گریه کردن برا ابی عبدالله که فرمود: هر یه قطره اش، امام صادق می فرماید، خدا بواسطه یه قطره اشک، اگر اندازه کف دریاها، اندازه ریگ بیابان ها، اندازه برگ درختان، گناه داشته باشی، همین که یه قطره اشک، خالصانه، برا ابی عبدالله رو صورتت جاری میشه، خدا میگه همرو محو کنید. تمام! کأنّا دوباره از مادر متولد میشی...حالا بگو* اشک ما مرهم زخم دل بی طاقت توست ما ازین راه ز قلب تو عیادت کردیم *آقاجان! میدونم روسیاهم. میدونم بدم...اما ...* هرچه هستیم عزادار حسینت هستیم سالیانی ست که ما عرض ارادت کردیم سبب بخشش ما ذکر حسین است حسین بارها پای همین اسم قیامت کردیم *حسین جانم...حسین جانم...* کاروان آمد و دل از همه نوکرها برد دلمان رفت حرم قصد زیارت کردیم *خوشبحال اونایی که الآن تو حرمتن ارباب. منتظرن تا قافله زینب برسه. قصد زیارت کردی برات می نویسن والا! نگی آقا من نرفتم! قصدشو کردی برات می نویسن. بگو "صلی الله علیک یا سیدنا المظلوم یا اباعبدالله" حسین... قاطی این حسین حسین ها گوش بده با گوش جانت، ببین صدای یه خانمی رو می شنوی...* ناله های دل زینب، دل ما را سوزاند با همین ناله ی او ذکر مصیبت کردیم السلام ای بدن بی سرِ گرما دیده السلام ای سر مجروح کلیسا دیده با چه وضعی ته گودال کشاندند تو را ما شنیدیم ولی زینب کبری دیده تورا ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•طور سینا بوده... و توسل ویژهٔ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده نفسِ حاج محمد رضا طاهری•✾• طور سینا بوده گویا سینه ی این سرزمین ساکن این خاک بوده مدتی عرش برین هفت پرده خلق شد از سجده بر این آستان بارگاه قدس بر این خاک می ساید جبین کعبه مشغول طواف خیمه گاه اقدس است با نوای ادخلو ها بسلام آمنین فخر بفروشد زمین کربلا بر آسمان چون که با خون حسین بن علی گشته عجین نام هایش قاضریه، عَقْر یا کرب و بلا *تا رسیدن به این سرزمین، حضرت رو کرد به یه پیرمردی، فرمود: ساکن اینجایی؟ بله آقا! حضرت فرمود: نام این سرزمین چیه؟ گفت: آقاجان! اینجا رو قاضریه میگن. نام دیگه اش، نینوا هم میگن. نام دیگه ای هم داره، شاطی الفرات هم میگن. نام دیگه گفت: عَقْر هم میگن. عقر و معنا کنیم به معنای پاره پاره شدن. حضرت یه بار اینجا گفت: "اعوذ بالله من العقر..." باز سرشو آورد بالا، فرمود: نام دیگه ای هم داره؟ گفت آقاجان اینجا رو کرب و بلا هم میگن. یه وقت دیدن حضرت یه آهی کشید. همه رو زینب داره می بینه ها. صدا زد،" اعوذ بالله من الکرب و البلا..." یه دست به محاسن شریفش کشید فرمود:" انا لله و انا الیه راجعون" اینجا روایت آورده: "و تنفَّست سُعَداه..." یه وقت دیدن حسین به نفس نفس افتاد. اینجا که ارباب به نفس نفس افتاد یادش افتاد از اون لحظه ای که گفت معاویه اومدم پشت در، صدای نفس کشیدن های فاطمه رو می شنیدم. معاویه صدا نفس کشیدنا شو می شنیدم. اما چنان با لگد به در زدم...* نام هایش غاضریه، عقر یا کرب و بلا هر کدام از نام ها با مقتلی گشته قرین آیه های قدر می آید با هم کربلا کاروانِ آیه های نور قرآن مبین یک به یک حوریه ها مستوره و بین حجاب پرده دار محمل آن ها یلِ ام البنین شد مَطاف نُه فلک قنداقهٔ شش ماهه اش حاجی گهواره ی او آسمان هفتمین آمده زهرای مرضیه به استقبال شان پیشواز کاروان آمد امیرالمومنین *همه با ادب اومدن صف کشیدن. چه خبره ؟ عمه سادات میخواد از محمل پیاده بشه. زودتر از همه، عباس همه رو کنار زد. کنار برید. خودم باید نوکریش رو بکنم. پاشو رکاب کرد...* پای بگذارد به روی خاک چون ناموس دهر *قبل از عباس یه نفر اومده...* بال بگشاید به زیر پای او روح الامین *جبرئیل هم اومده نوکری این خانمو بکنه...* خیمه زد غم در دل زینب به هنگام نزول آسمان ها نیز از اندوه او اندوهگین *عمه سادات به دور و بر نگاه کرد. داداش اون مهمونی که میگفتی اینجا بود؟ با سر نیزه هاشون اومدن به استقبال ما...* گفت: بانو! این زمین بوی جدایی می دهد می رسد بر گوش جان از این زمین آهی حزین مریم و آسیه و هاجر عزادارت شدند نوحه خوانی میکند زهرا برایت اینچنین ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
و توسل ویژهٔ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده نفسِ حاج محمد رضا طاهری•✾• *چیزی نگذشت بر عمه سادات.وقتی اینطوری با اجلال از محفل پیاده اش کردن. حالا نانجیب ها میخوان این زن و بچه رو از کربلا ببرن. یه وقت زینب دور و برشو نگاه کرد. هرچی نگاه کرد دور تا دور نامحرما حلقه زدن. یه روزی تو این حلقه علی اکبر بود، قاسم بود، عباس بود، عون بود. حالا نگاه میکنه شمر ایستاده، حرمله ایستاده، سنان ایستاده، ساربان ایستاده این انگشترو نشون کرده. یه وقت دختر امیرالمومنین نهیب حیدری زد، وقتی این نانجیب ها جلو اومدن دستا رو بخوان ببندن. فرمود: کنار برید، زینب هنوز نمرده. خودم دستای همرو می بندم. عمه جان دستتو بیار جلو قربونت برم. هی یک به یک دستا رو بست. آخ حسین... یه مرتبه یادش افتاد ا ازون لحظه ای که رسیدن گفت داداش اینجا کجاست؟ گفت:" ههنا والله مذبح اطفالنا مقتل رجالنا" اینجا رو وقتی ابی عبدالله داشت میگفت یه مرتبه خودش زد زیر گریه. "ههنا والله سُبی نسائنا" زن و بچه مونو اسیر میکنن. گفت: حسین! از آنچه میترسیدم سرم اومد داداش. یک به یک عمه سادات دستا رو بست. حالا زینب خودش تنهای تنها. همه رو خود بی بی سوار برد ناقه های عریان کرد، گفت حالا داداش نوبت منه. آی غیرت الله. اومد بالا گودال. گفت حسین...* گیسوانت را بدست باد دادی عاقبت حنجرت را داده ای بر خنجر شمر لعین خاک بر رخساره خد التریب من نشست آه ای شیب الخضیبم آه مَقطوع الوَتین *چقد این رگ ها رو نامرتب بریدن. با همین یکی دوتا اگه بهره اشکتو گرفتی گرفتی...* آه از وقتی که دست سُفله گان افتاده بود خیمه و عمامه و انگشتری شاه دین یا غیاث المستغیثینِ لب تو چکمه خورد *خوشبحال اونایی که نفهمیدن. تو گودال داره مناجات میکنه. نانجیب نذاشت مناجاتش تموم شه...* نیزه ها خوردی به وقت گفتن هل من معین خاک بر سر ریخته کرب و بلا وقتی شنید رو بگیرد زینب پرده نشین با آستین *حالا تو همین فضا ذهنتو ببر عمه سادات رو با این حال بردن کوفه. "و دخلت زینب علیها السلام علی ابن زیاد" تو مجلس نامحرمان. حسین... *"صلی الله علیک یا سیدنا المظلوم یا اباعبدالله. صلی الله علیک یا سیدنا الغریب" این یدونه رو با مادرش بگو "صلی الله علیک یا سیدنا العطشان "حسین ..ای بی کفن حسین...* ┅═┄⊰༻↭༺
|⇦•صد عریضه... و توسل به امام زمان روحی له الفدا اجرا شده نفسِ حاج محمد رضا طاهری•✾• صد عریضه عرض کردم خدمت تو بار ها نامه من را بخوان از بین این طومار ها درد آب و نان ندارم درد من دوری توست التفاتی کن نظر کن سوی ما بیمار ها یک نگاهت می رساند سوی ما نور امید یک نگاهت می تکاند از دلم زنگار ها من همیشه خاطرت را خواستم، آقای من! عاقبت من خیر می بینم از این اصرار ها *گدایی میکنی خسته نشو. اصن یه موقعی درو دیر به روت باز میکنن که هی صداتو بشنون. هی بگی یا صاحب الزمان. آقاجان...خیلی زشتی ها و بدی ها از من دیدی و بازم منو آوردی سر سفره سه ساله...* دیدی اما با بزرگی چشم پوشی کرده ای ما فراوان دیده ایم آقا از این رفتار ها کاش بعد مرگ هم نامت نیفتد از لبم تا سرانجامم شود چون میثم تمارها عهد کردم مثل تو باشم عزادار حسین یاری ام کن با دعایت پای استمرار ها *التماس آقاتو بکن. هرچی هست هم درِ این خونه ست. باقیه دنیا ول معطلیه. همش چیزی غیر از درِ خونه امام حسین علیه السلام نیست. اینم که میگه آقاجان کاش بعد مرگ هم نامت نیفتد از لبم، تنها چیزی که اتفاقا می مونه همینه. بارها هم گفتم نمازت تموم میشه وقتی قبر میذارنت. تموم شد دیگه. دهن پر از پنبه و تو کفن پیچیده شده. دستا رو می بندن. این دستا که بسته میشه حسرت میخوری کاشکی میتونستم باز برا آقام سینه میزدم. همه چی از بین میره همه چی. بعدم قیامت دیگه چیزی ازت نمیخوان که. اصن اینا دیگه برنمیگرده. نماز تموم میشه بسته میشه زکات بسته میشه، حج، همه چی. روزه بسته میشه، فقط همین ذکر می مونه قیامت، روایت میگه اونجا هم میگی حسین عه کجا؟ روایت میگه وقتی مادرش زهرا وارد محشر میشه خطاب میرسه همه چشمارو پایین بیارین. حبیبه ی من داره وارد محشر میشه. صدای بی بی بلند میشه. عرضه میداره خدایا! میخوام پسرمو همونطوری که کشتن، الان حسینمو همونطوری ببینم. خداوند می فرماید: فاطمه جان! از این حرفی که زدی شما برگرد. این خواهش رو نداشته باش، سخته. اصرار حضرت زهرا سلام الله علیها، وقتی میگیم فرمانروای روز قیامت فاطمه ست نگو نه. خدا میگه نخواه! دوباره میگه خدایا میخوام حسینمو همونطوری ببینم. روایت میگه پروردگار می فرماید: بگید حسینم وارد محشر بشه. ابی عبدالله وارد میشه، با این کیفیت وارد میشه. با بدنی بی سر. از رگ های بریده داره خون تازه میاد. وسط محشر مادرش داد میزنه حسین! هرچی نوکر تو عالم بوده با فاطمه میگن حسین. این ناله ها اگر امتداد داشته باشه امتدادش میرسه به قیامت. حسین... گفتم که حواست جمع باشه، چجوری میخوای امشب وارد بشی...؟* شد شب سوم دل ما هم خراباتی شده وای از داغ خرابه رفتن دلدار ها صد پسر در خون بغلتد گم نگردد دختری *آخه این صحنه رو فقط مادرش زهرا دید، دید وسط بیابان به دختر بچه دست رو سرش گذاشته. یه نانجیب داره دنبالش میدوه. چنان بلا سیلی تو صورت رقیه زد...* صد پسر در خون بغلتد گم نگردد دختری حرف من را خوب می فهمند دختر دار ها *گفت بابا! اصن همه رو رها میکنم بابا. همینو فقط میخوام بهت بگم...* گفت میدانی چه بر روز رقیه آمده دست بسته میروم در کوچه و بازار ها همه عالم سر سفره ما.. نان و خرما، شامیان بر ما تصدق میکنند خسته ام از طعنه ها و خسته از آزار ها *بابا! بابا حسین. صد تا غزل مصیبته همین... بابا حسین...* ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•حالمو ببین... و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده نفسِ حاج محمد رضا طاهری•✾• حالمو ببین شکستگی های بالمو ببین خونه ام خاکه اقبالمو ببین بابایی دستمو ببین پای زخمی و خستمو ببین سری که از درد بستمو ببین بابایی یه کاری واسه چشام کن چشاتو وا کن نگام کن ازون رگ های بریده یه بارِ دیگه صدام کن از وقتی که رفتی صد بار مُردم بابا! همش کتک می‌خوردم دارم می میرم هر بار که اسم تو رو می بردم بازم کتک می خوردم دارم می میرم *اصن بابا! بذار اینطوری برات بگم...* من بی تو یعنی لباسِ پاره گوشای بی گوشواره یعنی یتیمی من بی تو یعنی چشای کم سو سر بدون گیسو یعنی یتیمی *امشب شب شماست. ناله کن برا دختر حسین. ای حسین... کاشکی شب سوم برات بمیرم خانم خانم...! هی منو زدن *خیلی شبا روضه ها تقسیم در حماسه و در عاطفه و در روضه ست، شب حضرت رقیه برا دلخوشی شما یه عده حماسه میخونن. بابا اصن به دختر بچه سه ساله رو تجسم کن. شما فقط از سیلی زدن شنیدید...* هی منو زدن نگم از صبح تا کِی منو زدن عمو دیده از نی منو زدن بابایی حرف بد زدن بجای هر کس که نزد زدن یا زهرا گفتم با لگد زدن بابایی *با تعجب داره به سر نگاه میکنه. میگه بابا...* تو که پیش ما نبودی چرا پس اینقدر کبودی؟ نگو مثل من موهاتو کشیده زجرِ یهودی ای بابا! تنت کجا، جا مونده موهاتو کی سوزونده برات بمیرم ای بابا! چجوری سر شد شب ها هنوز که خشکه لب ها برات بمیرم ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•به جرم اینکه ... و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده نفسِ حاج محمد رضا طاهری•✾• *بعضی وقتا، مخصوصا شب سوم هر چی بخونی سخته، غزل مصیبت زمزمه، هرچی بخونی. به والله قسم برا منی که دارم میخونم خیلی سخت تره. فک نکن این چیزی که داری میشنوی اذیتت میکنه، گفت بابا...* به جرم اینکه ندارم پدر زدند مرا *از یه چیزی دلخوشم بابا! همیشه میگفتی شبیه مادرمی. راه برو جلو چشام. چقد شبیه مادرم راه میری...* به جرم اینکه ندارم پدر زدند مرا شبیه مادر در پشت در زدند مرا خبر نداشتم اینها چقدر نامردند خبر نداشتم و بی خبر زدند مرا خدا کند که عمویم ندیده باشد چون پدر درست همین دور و بر زدند مرا پدر به وقت غذا تازیانه می آورد نه ظهر و شام که حتی سحر زدند مرا سرم سلامت از این کوچه ها عبور نکرد چقدر مثل تو ای همسفر زدند مرا گمان نکن من بی خبر بودم چه بین تشت چه بر نیزه ها زدند ترا چه در خرابه چه در رهگذر زدند مرا فقط نه کعب نی و تازیانه و سیلی سپر نداشتم و با سپر زدند مرا *حسین...نزدیک ترین وقتی که میتونی به رقیه خانم نزدیک ترین جایی که میتونی به حرم حضرت رقیه دلت برسه همینه که صداتو شبیه هم بشه، او هم از داخل ضریحش داره بابا رو اینطوری صدا میزنه. اون شبم تو خرابه کنار سر بریده هی میگفت حسین... "من ذا الذی قطع وریده..." کی رگ های گلوتو بریده. "من ذا الذی ایتمنی علی صغر سنی، من ذا الذی خضبک بدمائک" چرا هنوز محاسنت خونیه بابا؟ حسین...* ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅