🌷شهید نظرزاده 🌷
📎 #کلام_شهید یـادمون باشه ڪه... هـر چی برای #خـــدا ڪوچیڪی و #افتـادگی ڪنیم، خـــدا در نظر دیگـرا
1⃣0⃣3⃣ #خاطرات_شهدا🌷
🌷نصفہ شب بود، چشم چشم رو نمى ديد، سوار #تانك بودیم، وسط دشت، كنار #برجك نشستہ بودم، ديدم يكى #پيادہ میاد، بہ تانك هـا نزديك مےشد، چندلحظہ #توقف مےڪرد، مےرفت سراغ بعدی،😐 سمت ما هم اومد ،دستش رو دو پايم حلقہ كرد، پايم رو #بوسيد و گفت :
🌷«بہ خدا سپردمتون.»😔
گفتم «حاج حسين؟»،😳
گفت :«هيـس! #اسم نيار»،
رفت طرف تانك بعدے...
🌷تازہ فهمیدم #پاے رزمندہ ها رو مےبوسه، گفت اسمشو نیارم کہ کسے نفهمہ #پابوسشون همون حاج حسین خرازی #فرماندمونه ...😞💚
#سردار_شهید_حسین_خرازی🌸
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4⃣8⃣3⃣ #خاطرات_شهدا🌷
#قربانیهای_عید_قربان!
#فقط_این_5_نفر!
#تن_برابر_تانك!
🌷در تاریخ ١/٥/١٣٦٧، در جاده اهواز _ خرمشهر كه #عراقیها آنجا را گرفته بودند با تیپ الزهرا، از لشكر ده سیدالشهدا درگیر میشوند💥 و دامنه این درگیری به حدی شدید بوده كه عبارت تن برابر #تانك در اینجا مصداق علنی پیدا میكند، آنهم در صبح 🌞روز #عیدقربان!
🌷قضیه از این قرار است كه آن روز در حدود ٣٠ #رزمنده، سوار بار كامیونی🚛 میشوند، به قصد جاده اهواز - خرمشهر، كه تیر #مستقیم تانك بعثیها كه تا آنجا هم راه پیدا كرده بودند به #وسط كامیون، اصابت میكند 💥و خیلی از بچهها #زخمی میشوند ولی فقط 5#سیدشهید میشوند.
🌷این از نظر من نكته عجیبی است به خصوص وقتی در میان این رزمندهها كسی مثل #محسن_اسحاقی هم بوده كه دهها تركش میخورد ⚡️اما به #شهادت نمیرسد🚫، گو اینكه فقط شهادت🕊 در تقدیر تمام #ساداتی بوده كه در آن كامیون نشسته بودند، آنهم به تعداد ٥ نفر!
🌷نام این #شهدای_خمسه_سادات_كوثر:
🕊سیدعلیرضا جوزى، 🕊سیدداود طباطبایى، 🕊سیدصاحب محمدى، 🕊سیدمهدی موسوی و 🕊سیدحسین حسینی است.
🌷پیکرهای مطهرشان ⚰از سر تا کمر چون اجداد طاهرینشان در #کربلا بیسر و دست، به گونهای قطعه قطعه میشود که قابل شناسایی و تفکیک نبودند❌؛ به همین دلیل پس از عقبنشینی دشمن، #قطعات مطهر پیکر این پنج شهید🌷 توسط دیگر همرزمان در همان محل شهادت به خاک گرم و خونین #خوزستان سپرده میشود.
🌷با اتمام جنگ و بازگشت اهالی #بومی منطقه که در پی اتفاقاتی با توسل به این قبر مطهر (واقع در سه راه كوشك _ خرمشهر) حاجت میگرفتند، بنا به درخواست اهالی از مسئولان منطقه، هویت این قبور مطهر مشخص شد👌 و در سال ۷۶ با اصرارهایی مبنی بر ساخت مقبره با همت #خانواده معظم شهدا و جمعی از همرزمان، بقعه کنونی که دارای #پنج_ستون است احداث شد. این بقعه در میان اهالی منطقه #کوشک به بقعه فاطمیه(س) نام گرفته است و زیارتگاه خیل عظیمی از اهالی است🌸.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃دل من تنگ همین #یڪ_لبخند... و تو در خنده مستانہ خود میگذرے! نوش جانت 💥اما... گاه گاهے بہ دلـ💗 خس
#ســربلنــــد📚
✨بسم الله النور✨
⚜مَن کانَ یُریِدُ العِزَّهَ فَللّهِ العِزَّهُ جَمیعا
💢سربلند، داستان #سر_بلندی است که می
خواست سری در میان سر ها درآورد؛ هر چند
که #بی_سر باشد😔.
💢سربلند، داستان #جابر است. جابری که به
زیارت ارباب بی سرش رفت👥اما با
#سری_بریده
💢سربلند، داستان #محسنی است که
میخواست حسین باشد؛ تاثیرگذار باشد👌.
💢سربلند، به معنای واقعی کلمه یعنی #سر
#محسن_حججی یعنی سر
#سر_تعلقات را بریدن و درنهایت بی سر
شدن
💢سربلند، یعنی
#عمار_رهبر شدن. یعنی آنقدر والا شدن که از
دست راهبر انقلاب، لقب #حجت_خداوند
گرفتن.
💢سربلند، یعنی
از هزاران منبر و سخنرانی درباره ارزش
#مدافعان_حرم بالاتر بودن، یعنی جریان
ساز شدن✊؛ یعنی نماینده هزاران گل
گلگون کفن مدافع حرم🌷 شدن.
💢سربلند، یعنی
تلاش های بی وقفه، یعنی شب نخوابیدن های
طولانی، یعنی #نماز_شب های قضا نشده🚫.
💢سربلند، یعنی
#مارکوپولو، البته صد رحمت به مارکوپولو!
💢سربلند، یعنی
پاسدار کتاب و کتابخوانی📚 بودن، یعنی
#نخبه_فرهنگی شدن، یعنی باذوق😃 و تمیز
کار کردن، آتش به اختیار فرهنگی بودن.
💢سربلند، یعنی
چک برگشتی که #پاس_شد یعنی #روسفید،
یعنی آن که بردن اش، و همه می دانیم که
رفتن کجا، بردن کجا😞.
💢سربلند، یعنی
با #ابهت_زینبی جلوی دوربین🎥 ایستادن،
یعنی #تانک، یعنی فرمانده دبابه بودن.
💢سربلند، یعنی
زندگی به سبک #جهادی.
و در نهایت
💢سربلند، یعنی
روضه مجسم #اسارت_و_شهادت و غریب
گیر آمدن بین وحوش درنده😈.
📚مطالعه این کتاب( #سربلند) اکیدا به همه دوستان توصیه می شود✅.
#هفته_کتاب_وکتابخوانی
#شهید_محسن_حججی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید_علی_طنوریان بعد از 35 سال در تاریخ 25 شهریور 97 شناسایی و تشییع شد #شهیدی که از بهشت به پدرش
5⃣3⃣8⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰 #علی در 19 سالگی عازم جبهه شد. پس از #اولین اعزامش🚌 تغییرات زیادی در رفتار و چهره او رخ داد و چهره اش #مردانه شده بود. نیمههای شب #نماز و دعا📖 میخواند. پدرم پس از #دومین اعزام علی خواب دید که او برای خداحافظی👋 نزدش آمده است.
🔰زمانی که بیدار شد به #مادرم گفت که ما دیگر علی را نمیبینیم🚫. مادرم از اوضاع روحی علی هم متوجه شده بود که او به شهادت🌷 میرسد. به همین خاطر ناآرام بود😥 تا اینکه #خبرشهادت و سپس #مفقودیاش را آوردند.
🔰دوستانش برایمان تعریف کردند که #علی چند آرپیجی در عملیات رمضان به سمت دشمن پرتاب کرد💥. ناگهان دشمن #سرش را نشانه گرفت و با گلوله #تانک به سمتش شلیک کردند. نیروها عقب نشینی کردند و پیکر علی⚰ در منطقه جا ماند. پس از #شهادت_علی وسایل شخصی و ساکش💼 را برایمان آوردند؛ ⚡️اما خبری از پیکرش نشد😔.
🔰پس از گذشت #35سال، از بازگشت علی ناامید شده بودیم. به ما گفته بودند که شنهای روان روی #پیکر_شهید🌷 را پوشانده و احتمال این که پیدا شود، کم است. در تمام این سالها حضور علی👤 را در کنارمان احساس کردیم. هر بار که به #مشکلی برمیخوردیم به کمکمان میآمد.
💠روزی پدرم #مشکل_مالی داشت و به هیچ کس چیزی نگفته بود❌ او از #علی میخواهد که کمکش کند. همان روز فردی ناشناس👤 به درب خانه ما میآید و مقداری پول💰 به دست پدرم میسپارد و میگوید که این پول را اگر نیاز دارید شما بردارید و اگر نه به یک فرد #نیازمند بدهید.
راوی:خواهر شهید
#شهید_علی_طنوریان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💐نمی رسد، بہ #خداحافظی زبان از بغــض خوشـا بہ حال تـو ڪہ #مسافـر.بهشتـی . . .🕊 #شهید_عباسعلی_علیز
0⃣9⃣8⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠 انگشتر حاج قاسم
🍃🌹بعد از این که شهید مدافع حرم «عباسعلی علیزاده» در درگیریهای سوریه توانست #تانک خودی که مابین ما و داعشیها قرار گرفته بود را #بهتنهایی به عقب برگرداند و جان 17 تن از #مستشاران ایرانی را نجات بدهد، او را بهدلیل این رشادت #کمنظیر نزد حاج #قاسم_سلیمانی بردند
🍃🌹حاج قاسم وقتی شهید علیزاده را دید، او را #بغل کرد و پیشانیاش را بوسید و گفت: «من فعلا چیزی به همراه ندارم که بهعنوان هدیه بدهم ولی این #انگشترم، مال شما.»
🍃🌹این انگشتر بهعنوان یادگاری در دست شهید علیزاده بود تا اینکه #شب_عملیات انگشترش را در آورد و به همرزمش داد و به او گفت: «من فردا در سیلو شهید میشوم، این انگشتر را بعد از شهادت به پسرم #سینا بده.»
#شهید_عباسعلی_علیزاده🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
❣🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس🌸❣
8⃣5⃣ #قسمت_پنجاه_وهشتم
از ایستگاه تا رسیدن به سر کوچه مون کمی باید پیاده میرفتم،
هوا یه کمی گرم☀️ بود اما نه اونقدر که نشه تحمل کرد،
به هر حال پیاده روی رو دوست داشتم،
نگاهم به ماشینا بود به آدما، به بچه هایی که درحال بازی بودن،
#حس_خیلی_خوبیه وقتی ببینی همه در یک روز #پرامنیت دارن زندگی میکنن،
دیگه #دشمنی نیست که #موشک بریزه #برسرشون،
دیگه اثری از #تانک و #تفنگ نیست، همه چیز #آروم داره پیش میره …
با سرخوشی قدم میزدم و افکارای عجیبی تو ذهنم میساختم،😇
یه دفعه سر کوچه نگاهم افتاده به سه نفر 👤👥که باهم درگیر شده بودن،
دو نفر با یه نفر گلاویز شده بودن،
به اون پسره که داشتن میزدنش نگاه کردم،
کمی دقت کردم،
یه لحظه احساس کردم خیلی گرمم شد،
وای نه …😳😧
امکان نداره …
قدمامو تند تر کردم و تقریبا با حالت بدو رفتم سمتشون،
در همین حین یه آقایی از مغازه اومد بیرون و رفت تا جداشون کنه
که اون دو تا سوار ماشینشون شدن و در رفتن،💨🚗
خودمو رسوندم بهش،
نفس نفس میزدم، با نگرانی نگاهش کردم وگفتم:😨😳
_چیشده؟؟؟؟ چیکارت داشتن؟!!!!!!
#ادامه_دارد....
💌نویسنده: بانوگل نرگــــس
#کپی_بدون_نام_نویسنده_حرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🕊🍂 #دوستان_شهدا 🍂🕊
🔸حاج حسين رزمنده ها را #عاشقانه دوست داشت💖 و گاه اين عشق را جوری نشان میداد كه انسان حيران میشد😍
🔹یک شب #تانک ها را آماده كرده بوديم و منتظر دستـور حرکت بوديم. من نشسته بودم كنار #برجک و حواسم به پیرامونمان بود👀 و تحرکاتی كه گاه بچهها داشتند. یک وقت ديدم یک نفر👤 بين تانک ها راه میرود و با سرنشینان، گفت و گوهای كوتاه میكند.
🔸کنجکاو شدم ببينم كيست !! مرد توی تاريكی🌚 چرخيد و چرخيد تا سرانجام رسيد كنار تانكی كه #مـن نشسته بودم رويش. همين كه خواستم از جايم تكان بخورم، دو دستی به پوتينم چسبيد و پايم را #بوسيد! گفت: به خدا سپردمتون!!
🔹تا صدایش را شنيدم، نفسم بريد😧
گفتم: حاج حسين⁉️ گفت: #هيس؛ صدات در نياد ! و رفت سراغ تانک بعدی.....
#شهید_حسین_خرازی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
دلمهواے .. #شلمچہ کردہ سرزمین #عشق سنگرهاےنــ✨ـور لالہهاے🥀خونین خاک #مقدسجبهه ڪه..↓ بوے #بهش
#تلنگـــر🔔🔔
💢بِهش گُفته بودَم چِرا اومَدی #راهیان⁉️ گفت: همینطوری اومدم خوش بگذرونم. اومدم تا راحت #هرکاری دلم میخواد انجام بدم. هر خلافی رو که میخوام اینجا راحت انجام بدم😕 ولی نمیدونست که #خودش نیومده🚷 و دعوتش کردن.
💢 #دعوتش کردن تا بگن رفیق♥️ خلاف کیلو چنده اینجا !؟ دعوتش کردن که بیاد #مقتل شهدا رو ببینه و بشنوه که بخاطرش چند هزار👥 جوون هم سن سال خودش جون دادن😔
💢دعوتش کردن تا بیاد ببینه و بشنوه که تو سرمای استخون سوز بهمن ماه❄️ #شب_عملیات والفجر ۸ تو اون رودخانه وحشی بر سر بچه های لشکر ۲۵، لشکر ۳۱ عاشورا، لشکر فجر بر سر #غواص ها و ... چه ها گذشت😭
💢دعوتش کردن تا ببینه و بشنوه چه محشری بود کربلای ۵ تو #شلمچه، بشنوه از اون نفس زدن های اخر بچه رزمنده بر اثر گازهای شیمیایی☠ از تنگی نفس، از پاهای رفته بر زیر شنی #تانک و بال بال زدن بچه ها، بشنونه که کربلای ۵. سر یه طرف افتاده بود دست یه طرف و پا یه طرف😭 که اون صحنه #روضه ای بود برای خودش ...
✍پ ن: #رفیق یادمان باشد که هزاران شهید "خرج من و تو" شده اند و تا ابد بهشون مدیونیم ..😔✋
📆فروردین۹۸
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#شهید_محمد_حسین_فهمیده✨
🍃تولد : ۱۳۴۴/۲/۱۶ - قم
🍂شهادت : ۱۳۵۹/۸/۸ - خرمشهر
🍁آرامگاه : تهران - گلزار شهدای بهشت🌸 زهرا سلام الله علیها
🌻در محاصره #تانکها همسنگر حسین زخمی می شود و حسین با سختی و #مشقت بسیار او را به پشت خط می رساند . وی به جایگاه قبلی خود برگشته و می بیند #تانک های عراقی به طرف رزمندگان در حال حرکت اند .
🌾حسین در حالی که #تعدادی نارنجک به ☄کمرش بسته بود به سمت تانک ها حرکت می کند . #تیری به پای او می خورد ولی با این حال خود را به تانک می رساند و با استفاده از نارنجک ، تانک را منفجر کند . با این #انفجار 💥سایر تانک ها دست به عقب نشینی می زنند .
🌻حضرت #امام خمینی (ره) در پیامی فرمودند :"رهبر ما آن #طفل دوازده ساله ای است که با نارنجک خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم کرد و خود نیز #شربت شهادت نوشید.⚡️
#شهید_محمد_حسین_فهمیده🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
💠امام خمینی (ره):
🔹«رهبر ما آن طفل ۱۳ سالهای است که با قلب کوچک❣ خود که ارزشش از صدها زبان و قلم ما بزرگتر است با نارنجک💥 خود را زیر #تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نیز شربت #شهادت نوشید.»
#شهید_محمدحسین_فهمیده
روز نوجوان و بسیج دانشآموزی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh