🍃💐
دیوانِه تَرین دلبَــــر
این شَهــر تو بــــودی
ای وای بِه حـال
دلِ دیوانِه پَسَــندَم...
#مولانا
به روز حشر
اگر اختیار با ما بود
بهشت و هر چه در او هست ،
از شما و ...
یار از من
#استاد شهریار
هنوز هم دوستت دارم
این از هر حالتی
به مرگ نزدیک تر است
گاهی مرگ
شلیک گلوله ایست آنسوی جهان
گاهی مرگ
در یقه ات لالایی میخواند
و از هر رگی
با تو رفیق تر است
گاهی مرگ
اندوه رفته ایست
که در خیالت دستان دیگری را گرفته
و ما قبیله ای هستیم
که هر کدام معشوقه ای را
در گلدان خانه چال کرده ایم
#آرش_بختیاری
🍀🍀🍀🍀
🍃💐
آوردهاند که پادشاهیْ مجنون را حاضر کرد و ..
گفت: که تو را چه بوده است و چه افتاده است؟
خود را رسوا کردی و از خانومان برآمدی و خراب و فنا گشتی.
لیلی چه باشد و چه خوبی دارد؟
بیا تو را خوبان و نغزان نمایم، و فدای تو کنم و به تو بخشم.
چون حاضر کردند مجنون را، و خوبان در جلوه آمدند، مجنون سر فرو افکنده بود و پیش خود مینگریست.
پادشاه فرمود:
«آخر، سر برگیر و نظر کن.»
گفت: «میترسم.
عشق لیلی شمشیر کشیده است، اگر سر بردارم سرم را بیندازد.»
(جلالالدین محمد #مولوی. اسطرلاب حق: گزیدهی فیهمافیه. انتخاب و توضیح #محمدعلی_موحد. تهران: ماهی، ۱۳۹۶، چ ۱، ص ۸۳)
🍃💐
چقدر شکوهمند است
که آدمی معشوق باشد
و بر کُرسی ناز بنشیند،
و چقدر؛ با شکوه تر است
که آدمی عاشق باشد
و در محراب نیاز زانو بزند.
عشق..
آدمی را قهرمان میکند
و عاشق از هیچ چیزی مرکّب نیست
مگر آنچه پاک و پالوده است،
و بر هیچ چیزی قرار ندارد
مگر آنکه بلند و عظیم است.
روح در این هنگام بر اوج تعالی نشسته
و در آرامش مطلق است . . .!
#ویکتورهوگو
تماشاگه راز
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
... جانم هنوز چشم به راهت ...🌹
شعر و صدای #شهریار
❤️
✨🍃🍂🌺🍃🍂🍀🍃
🍃🍂🍀🍃🍂
🍂🌺🍂
🍀 🍂
🌺
#روز_شعر_و_ادب_پارسی_گرامی_باد
ای زبان پارسی افسونگری
هر چه گویم از تو ، زان افزون تری
یادم آمد کز زمان کودکی
می شنیدم از تو نام #رودکی
تو به #فردوسی توان بخشیده ای
از توان؛برتر ، روان بخشیده ای
#فرخی هم بهره جست از مایه ات
سرو او بالید زیر سایه ات
#عنصری پرورده ی دامان تو
در دبستان طفل ابجد خوان تو
#حافظ از بر شد به بام آسمان
نردبانش خود تو بودی ای زبان
چالش #سعدی به نیروی تو بود
آب این سرچشمه از جوی تو بود
عطر #عطار از شمیم بوی توست
این نسیم از کوی تو وز سوی توست
بر سر خوان تو ، مهمان تو بود
گر #سنایی هم ثنا خوان تو بود
خیمه زد #خیام هم بر بام تو
بود #جامی نیز مست از جام تو
داشت گر نامی #نظامی از تو داشت
توسنش این تیزگامی از تو داشت
#مثنوی را هم تو مبدأ بوده ای
گر فزون شد ، تو بر آن افزوده ای
این همه سوداگر سود تو اند
خوشه چین خرمن جود تو اند ...
#دکتر_حسین_خطیبی
🍀
🌺🍂
🍂🍀🍂
🍃🍂🌺🍃🍂
✨🍃🍂🍀🍃🍂🌺🍃
لذت وصل نداند مگر آن سوختهای
که پس از دوری بسیار به یاری برسد
قیمت گل نشناسد مگر آن مرغ اسیر
که خزان دیده بود پس به بهاری برسد
#امیر_خسرو_دهلوی
💠گفتهاند :
در فراق دوست چندان گریستن باید
و همت چنان افتد که دوست با اشک آمیخته است
و با قطرات اشک در کنارت خواهد افتاد...
#کشف_الاسرار
🍀🍀🍀
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
Ch Homayoun_Shajarian-Tasnife_Che_Atash_Ha-(WWW.IRMP3.IR)(1).mp3
7.42M
تو را گم می كنم هر روز و پیدا می كنم هر شب
بدین سان خواب ها را با تو زیبا می كنم هر شب
تبی این گاه را چون كوه سنگین می كند آن گاه
چه آتش ها كه در این كوه برپا می كنم هر شب
تماشایی است پیچ و تاب آتش ها، خوشا بر من
كه پیچ و تاب آتش را تماشا می كنم هر شب
مرا یك شب تحمل كن كه تا باور كنی ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا می كنم هر شب
چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو
كه این یخ كرده را از بی كسی، ها می كنم هر شب
تمام سایه ها را می كشم بر روزن مهتاب
حضورم را ز چشم شهر حاشا می كنم هر شب
دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش
چه بی آزار با دیوار نجوا می كنم هر شب
كجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی؟
كه من این واژه را تا صبح معنا می كنم هر شب
محمدعلی بهمنی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
سودای عشق از زیرکی جهان بیشتر ارزد، و دیوانگی عشق...
بر همه عقلها
فزون آید.
هر که عشق ندارد، مجنون و بی حاصل است.
هر که عاشق نیست
خودبین و پرکین باشد و
خود رای بود؛
عاشقی بی خودی و
بیراهی باشد.
دریغا همه جهان و جهانیان کاشکی عاشق بودندی تا همه زنده و با درد بودندی.
#عین القضات همدانی
🍀🍀🍀🍀
چنان به موی تو آشفتهام به بوی تو مست
که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست
مجال خواب نمیباشدم ز دست خیال
درِ سرای نشاید بر آشنایان بست
غلام دولت آنم که پای بند یکیست
به جانبی متعلق شد از هزار برست
نماز شام قیامت به هوش بازآید
کسی که خورده بود می ز بامداد الست
نگاه من به تو و دیگران به خود مشغول
معاشران ز می و عارفان ز ساقی مست
اگر تو سرو خرامان ز پای ننشینی
چه فتنهها که بخیزد میان اهل نشست
خوش است نام تو بردن ولی دریغ بود
در این سخن که بخواهند برد دست به دست ...
#سعدی
تماشاگه راز
سودای عشق از زیرکی جهان بیشتر ارزد، و دیوانگی عشق... بر همه عقلها فزون آید. هر که عشق ندارد، مجنو
پرسید یکی که عاشقی چیست؟
گفتم که چوماشوی بدانی
گفتا که مپرس از این معانی
اینهمه غوغا که بینی درجهان کارعشق است اشکارا ونهان...
🍀🍀🍀🍀