eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
26 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
هر کس رسید پای ضریحت شفا گرفت راه عروج تا ملکوت سما گرفت بیگانه کن مرا زخودم غرق خود نما تا آن که جار زنند مریضی شفا گرفت صحن عتیق تو شده دارالشفای خلق هر کس شفا گرفت ز دست شما گرفت حاجت گرفته سائلت اما نمی رود از بس که از کنار تو ماندن بها گرفت از درگه شما به خداوند می رسیم بی تو نمی شود که سراغ از خدا گرفت حج و منا و سعی و صفایم فقط تویی قلبم مقابل حرم تو صفا گرفت هر کس رسید کرب و بلا، سامرا، نجف برگ براتش از علی موسی الرضا گرفت هر مستمند در حرمت جزو اغنیاست هر بی نوا کنار ضریحت نوا گرفت: عبد ذلیل را تو مران ایها الرئوف از غم بیا مرا برهان ایها الرئوف ✍ شاعر ✒️
. ای غایب از نظر که دل ما سرای توست با ما بیا و از سفر آسمان بگو امشب دلم گرفته و محتاج رحمتم یک "یا مُجیر" جای منِ خسته‌جان بگو ✍️، ماه رمضان ۱۴۴۳ ساعت به وقت ۰۱:۲۰ 💔 هدیه به روحی ملکوتی و بلندپرواز حاج‌قاسم سلیمانی صلوات 🌷
خبر آمد که کسی صبر و قرارش شده است مثل من عاشق لبخند و وقارش شده است برده دل از نفس و زندگی ام، آخر سر نفسش ،زندگی اش ،دار و ندارش شده است دست در دست هم و زندگی ام رفت به باد آخرین خاطره ام سوت قطارش شده است وای بر حال دل باغ زمستان زده که قرعه ی سیل و عطش سهم بهارش شده است مثل روحی که شب جمعه به عشق خیرات شادمان آمده و فحش نثارش شده است شده دل فاتحه خوان خود و یکبار دگر نا امید از همه ی ایل و تبارش شده است کاسه ی چینی احساس که نه بنویسید شاعری غرق ترک سنگ مزارش شده است @gida13
----«یا صاحب الزمان (عج)»---- روزی که یادی از تو در،اندیشه و کردار نیست آن روز اقبالِ خوشی،با عاشقانت یار نیست حس گر نگردی در دلی،آن دل ز انوارِ خدا در روزهایِ مابقی،آکنده و سرشار نیست حتی به شعرِ شاعرِ،اهلِ ولایت،بی سخن از ذکرِ نامِ اعظمت،زیباییِ گفتار نیست گل باشی و با بودنت،عالم گلستان می شود بی عطر و بویت تازگی،در پهنه یِ گلزار نیست دلداده یِ آواره ات،وقتی که دلتنگت شود غیر از دعا سویِ خدا،او را مجالِ کار نیست گر همنشینِ گلشنت،گردد به لطفِ ایزدی زان پس گلی گردد در او،نقش و نشانِ خار نیست تا غائبی از دیده اش،اندوهِ او باشد فزون شور و نشاط و شادی اش،جز لحظه یِ دیدار نیست خورشید و ماهِ آسمان،هستی و گر ظاهر شوی دیگر نشانی از شبِ،تاریک و سرد و تار نیست
یا صاحب الزمان عج جاری بکن روی لبانت خنده ها را با غم نخوان هی نامه ی شرمنده ها را راضی به بغضت نیستم اصلا بیا و گاهی نخوانده پاره کن پرونده ها را اللهم_عجّل_لولیک_الفرج مهدی_ڪبیری
و من عقوبات المعاصی جنبتنی حتی کانک استحییتنی آری منم و گناه خرمن خرمن آلوده شدم اگر چه دامن دامن امّا ز عقاب باز دورم کردی انگار که تو حیا نمودی از من
سحر سیزدهم.... ✍ ضیافتت، به نیمه اش، نزدیک می شود... و ما، غرق در بوسه های مداوم توییم ... ❄️نميدانم چقدر مهمان خوبی بوده ايم؟ اما، به لبخند های بی همتایت قسم...؛ تو شاهکارترین میزبان عالمی... ❄️چنان ندیده، میخری... که گویی میان ما و تو... هیچ نقطه تاریکی..جلوه نکرده است... ❄️شرمنده چشمان توام... ؛ دلبرم اذن مناجات که می دهی، با خودم می اندیشم... چرا باز هم، به رویم آغوش گشوده است...؟ من بارها این سوال را با خودم تکرار کرده ام....؛ مگر چقدر می توان، ندید گرفت... مگر چقدر می توان، بخشید... مگر چقدر می توان، ندیده خرید....؟؟ ❣نام "ستار "، تو، حصن حصین من است...خداااا و عقل ناچیز من هنووووز، از ستاریت، تو، انگشت به دهان مانده است!!! ❄️ندید گرفتن هايت چنان مرا دلباخته ات کرده، که تصور جاماندن از آغوشت نیز، نابودم می کند... ❄️این رمضان، برای سرکشیدن اسم های تو، سحرخيز شده ام... مرا به خودت، شبیه می کنی، دلبر رعنا قد من؟ ❄️قنوت امشبم، بال درآورده است... به نام نامی "ستار" تو.... ❣مرا... مثل خودت...به "ندیدن" عادت بده...؛ یا ستار.... یا ستار.... یا ستار..... یا ستار العیوب سید پیمان موسوی طباطبایی
گاه می اندیشم خبر مرگ مرا با تو چه کس خواهد گفت...💫💖
من وضوساخته ام قبلهٔ محبوب كجاست؟ آن كه دل گشته ز هجرانِ وِي آشوب كجاست همه عالم شده كنعان زفراق رخ دوست يوسفِ گمشدهٔ اينهمه يعقوب كجاست؟
برایت خواب ها دیدیم روزی آستانت را بنا خواهیم کرد از طوس هم حتی چراغان تر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 ✨روز سیزدهم روز سیزدهم طعم دهانم عسل است سيزده،سن جگرگوشه ی مولا حسن (ع) است
بیزارم از رقیب که تا آمدم تورا از دور چند لحضه تماشا کنم، نشد
یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود یا جبرئیل واژه ی بهتر نداشته است
هدایت شده از 
دستم که به نفرین تو بالای سرم رفت تا نام تو بردم دل بیچاره دعا کرد!
از هر چه هست و نيست گذشتم ولی هنوز در مرز چشمهای تو گيرم فقط همين با ديدنت زبان دلم بند آمده ست شاعر شدم که لال نميرم فقط همين!
هر چند که سرگرم به نام و نانیم ما با تو هنوز بر سرِ پیمانیم شاید که کمی عوض شده دنیامان اما به هوای فرجت می مانیم
شاعر شدم که با قلم ساحرانه‌ام در قاب شعر، عشق تو را جا کنم، نشد...
گفتند عاشق که شدی؟ گریه ام گرفت میخواستم بخندمو حاشا کنم، نشد
چنان مستغرق اوقات خود باش که از حالِ کسی ناید تو را یاد
چه خلاف سر زد از ما که در سرای بستی بر دشمنان نشستی ، دل دوستان شکستی فروغی بسطامی
حدیث عشق نداند کسی که در همه عمر به سر نکوفته باشد در سرایی را خیال در همه عالم برفت و بازآمد که از حضور تو خوشتر ندید جایی را
🍃 نخستین در محفل شعر و ادب و هنر 💠 قصیده‌ای در منقبت و رثای سلام‌الله‌علیها ای که اول یار و غم‌خوار رسول آخرینی محرم و دلدار و پشتیبان ختم‌المرسلینی دختر پاک خُوَیلَد از بزرگان حجازی در طهارت بی‌مثالی، در اطاعت راستینی رحمت حق بر تو ای محبوب فخر آفرینش بندۀ خوب خدا ممدوح قرآن مبینی پاک بودی آن‌چنان‌که شد نصیبت این شرافت تا محمد را میان خلق دنیا برگزینی ماه‌بانوی زمین و مهربانوی زمانی یاور اسلام و قرآن ریشۀ حبل‌المتینی ای که امید دل غمگین و بی‌یار رسولی بهترین همسر برای جان و روح عالمینی همسر طاها شدی تا نور حق بر تو بتابد با سلامی از خدایت مَهبِط روح‌الامینی مهر را بردی به خانه مهربانی کردی از جان ماه شب‌هایش شدی با مهر و عشق آتشینی زودتر از هر زنی آورده‌ای اسلام و ایمان پیشگام مؤمنان همچون امام‌المتّقینی من ندیدم روی ماهت، عاشقم بر آن مرامت مادرم جانم فدایت شافع اهل زمینی همچو زهرا افتخار بانوانی در دو عالم دخترت امّ ابیها و تو امّ‌المؤمنینی چشمۀ جوشان مهرت شسته غم‌های زمین را لطف رحمان رحیمی، تو پناه مسلمینی مادر امّ ابیهایی و همراز محمد در میان حلقهٔ دلدادگانش چون نگینی همدم طاها و یاسین، شاهد تنزیل نوری منشأ خیر کثیری در شرافت بی‌قرینی نور زهرای مطهر از وجودت گشت ساطع مرحبا بر دامن پاکت که کوثرآفرینی کوثر تو مادری کرده برای یازده گل مادر آنها و زهرا و امیرالمؤمنینی در میان همسران مصطفی بی‌شک، خدیجه بهترینی بهترینی بهترینی بهترینی جایگاهت عرش اعلا، نور چشمان رسولی جان فدایش کردی و همواره در خلد برینی مصطفی را همسر و هم‌سرّ و همراه و انیسی هم شریک مهربانی هم رفیق و هم‌نشینی کرده‌ای با خنده‌هایش باغ جانت را مصفا دیده‌ای از رنج‌هایش داغ با قلب حزینی می‌درخشد در شب تاریک و سرد مکه نورت اختر هفت آسمان در خانۀ فخر زمینی ای که کردی هستی‌ات را خرج آیین محمد زین سبب بانوی دین محبوب رب‌العالمینی خُلق احمد، قدرت بازوی حیدر، ثروت تو حافظان دین حق‌اند و تو هم حامی دینی خُلق و خوی احمدی در حسن رفتارت نُمایان خیرخواه مسلمینی، اهل ایثاری، امینی برترین زن‌های جنت، آسیه، زهرا و مریم چارمینِ این زنانی، در دو عالم برترینی مونس و یار پیمبر، مادر زهرای اطهر جدۀ ارباب مایی، اسوۀ صبر و یقینی دین حق را یاوری کردی به جان و مال با دل در ره دین خدا هم پاک‌بازی هم رزینی با تو من ترسی ندارم از گرفتاری محشر ضامن ما در صف محشر به روز واپسینی می‌درخشد تا ابد نام تو در اقطار عالم جاودان شد دین احمد چون تواش رکن رکینی آفرینش علت دیگر به‌جز زهرا ندارد افتخاری بهتر از این نیست: زهراآفرینی هرچه ثروت داشتی دادی به راه دین شویت وه چه بازرگانی پرسود و سودای ثمینی سال پروازت به جنّت، سال حزن مصطفی شد بعد تو نه غمگساری داشت نه یار و معینی در دم آخر به‌قدر یک کفن حتی نبودت زندگانی ای خوشا آن‌گونه، مرگِ این‌چنینی ✍️ بداهه‌سرایان: شاکرمی (امام حسن ع) ـ بر بال غزل (مهمان خدا) ـ مستان ـ راجی (زینب نجفی) ـ ایراندخت ـ یا‌صاحب‌صبر ـ مهدی شریفی ـ عقیلۀ بنی‌هاشم ـ یاسبحان ـ محیا (یاعلی) ـ یاغریب‌الغربا (لیان) ـ نجوای غریب ـ عباسعلی خسروی ـ *۷۸۶*سلام ـ محمدتقی عارفیان 🗓 تاریخ بداهه‌سرایی: ۱۴۰۱/۰۱/۲۳، برابر با دهم ماه رمضان ۱۴۴۳ 🍃
یا صاحب الزمان(عج) ما منتظریم از سفر برگردی یکروز شبیه رهگذر بر گردی با کاسه آب و مجمری از اسپند ما آمده ایم پشت در برگردی وقتی سر شب که رفتنت را دیدیم گفتیم نمی شود سحر برگردی؟ ما منتظر تو ایم آقا نکند یک جمعه غروب بی خبر برگردی من گوشه نشین کوچۀ بر گشتم ای کاش که از همین گذر برگردی پرواز نمی کنیم از اینجا باید در فصل نبود بال و پر بر گردی وقتش نرسیده است ای مرد ظهور، با سیصد و سیزده نفر بر گردی؟!
رمضان و فراق یار جمعه و ماه مبارک ، تو کجایی آقا ؟ کاش می شد که همین جمعه بیایی آقا جمعه ها می رسد و میگذرد اما حیف چشم بر روی تو نائل نشود اما حیف بی تو در این رمضان کار دلم لنگ شود بر سر سفره ی افطار دلم تنگ شود سیزده قرن گذشت و نشد از تو خبری کاش من لایق دیدار تو گردم سحری تو بیا بهر ظهور و فرجت کاری کن بهر احیای فرج نیز مرا یاری کن تو ببین ذکر و دعایم که به جایی نرسد با نگاه تو دل من به صفایی برسد نکند آرزویِ دیدن تو دیر شود با فِراقت به خدا عاشق تو پیر شود جمعه ای رفت و دلم باز به یارش نرسید وای بر چشم و دلی که به نگارش نرسید به نبی و به حسن ، هم به علی و زهرا حضرت عشق بیا و قدمی رنجه نما . به تن غرق به خون و به شهِ کرببلا جان به لب آمده ِای حضرت دلدار بیا
در شأن روی ماهت شعر و غزل نداریم ایهام و استعاره، ضرب المثل نداریم قند و عسل برایت، تشبیه ناقصی هست آقا ببخشمان که غیر از عسل نداریم