eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
بانو شبیه فاطمه دیگر نیامده هرگز کسی به پاکی مادر نیامده مزد بهشت روز جزا در دو دست اوست بازنده است هرکه به این در نیامده میلاد خانی 🔸
خراب و بیقرار و مست، یک شب 🌙 رها از هرچه بود و هست، یک شب به بوسه بوسه بوسه بوسه بوسه تو را رگبار خواهم بست، یک شب
زخم دل لب باز کرده در غزل افسوس که این جماعت دردهامان را فقط لایکیده اند
سلامِ گدا (طنز روز زن) سلام ای زن اسطوره در وفاداری تویی که در دل من سالهاست، جاداری و تویی که مهر و محبت مرام و مکتب توست تویی که عفت و خوشرویی و حیا داری تویی که زخم زبانم نمی زنی اصلا تویی که بر همه ی زخمها دوا داری سلام من به تو و مادرت که مثل گلید سلام بر تو که بابای پارسا داری درود بر تو و اخلاق خوب مادر تو خوشا به حال تو که این هدیه از خدا داری سلام بر تو خالاتِ مهربانت باد درود بر تو که عَماتِ با خدا داری سلام بر تو و چندین عموی با ادبت درود بر توکه دایی چو مش رضا داری سلام بر تو که غیر از رضا سه دایی نیز به نام صفدر و کامبیز و پوریا داری سلام بر تو جمع برادرانت باد برادران نجیب و بی ادعا داری سلام بر تو و آن خواهران مظلومت چه خوب می کنی از جمعشان هواداری سلام بر تو که صد ماجرا به تربیتِ پر از ملالِ دو طفل گریزپا داری که گفته است که زن چون بلاست در خانه تو که همیشه به من بخشش وعطا داری زدم به همسر خود زنگ واینچنین گفت تویی که خوب هوای دل مرا داری تویی که از همه زنهای طائفه کمتر افاده و پُز بیهوده و ادا داری تویی که سادگی ات اسوه ی همه زنهاست تویی که در دل نورانی ات صفا داری تویی که آگهی از وضع اقتصادیِ مان مباد شَرّ نویی بازهم به پا داری کنون که روز زن است وبه کف ندارم پول روا مدار که من را به شرم واداری سلام من به تو ای پادشاه بخشنده همیشه لطف و ترحم بر این گدا داری طلا برای چه خواهی تویی که مثل ادب چنین جواهر ناب و گرانبها داری کشید داد بلندی و اینچنین فرمود: نَیا به خانه اگر هدیه جز طلا داری اگر چه روز زنان روز جشن و خوشحالیست برای مرد شود موقعِ عزاداری احمدرفیعی وردنجانی
💚🍃 دیوانه دل به عشق سپارد عبیدوار عاقل به دست دل ندهد اختیار خویش
به عشق پشت پا زدن چه کار باطلی شده چنین بطالتی فقط سیاستِ سیاست است
💚🍃 سری که شور ندارد به هیچ می‌ارزد دلی که داغ ندارد به عشق مدیون است
☘🍃 تنهایی‌ام امشب که پُر است از غمِ غربت آن‌قدر بزرگ است که در خانه نگنجد بیرون زده‌ام تا بدرم پرده‌ی شب را که‌این نعره‌ی دیوانه به کاشانه نگنجد
💚🍃 کجا روم که دلم پای‌بندِ مهرِ کسی ست سفر کنید رفیقان که من گرفتارم ...
شوق دیدار منی که باز از این راه دور آمده ام به عشق لحظه ی دیدار نور آمده ام تمام هستی ام آقا فدای لبخندت گذشته ام ز غم و با سرور آمده ام میان اینهمه عاشق که در حرم جمعند شبیه قطره ی دریا، به شور آمده ام برای دیدن این اقتدار پاینده به عشق رهبر خود، با غرور آمده ام برای اینکه ببینم بهشت زیبا را میان اینهمه شوق حضور آمده ام پی شنیدن این حرفهای نورانی ز کامِ پاکِ امام غیور آمده ام برای اینکه بگویم فدایی اش هستم که چشم دشمن او باد کور، آمده ام احمدرفیعی وردنجانی
شب تاریک و دلِ تنگ و غمِ هجرانت تا سحر خیر شود کاش شبِ تار مرا... شبتون مهدوی...✨
خدا از روز اوّل ضامنت بی نگهبونِ صفای باطنت بی مبارک باشه روزت مهربون دا ولی مردونه دا کُر سی چِنِت بی؟ پ.ن: به گویش لری (دا کر سی چنت بی) یعنی: مادر پسر برای چه چیزی میخواستی؟
بی خیر شب، اگر که به یادت نبوده ام ای هر شب من نزد تو بجا!
رفته سردار نفس تازه کند برگردد" رفته مهمان سر سفره ی مادر گردد لحظه ای داغ عطش را زلبش دور کند مست یک جرعه زپیمانه کوثر گردد رفته بالی بزند در حرم حضرت عشق روی گنبد غزل ناب کبوتر گردد گرچه در مسلخ عشاق پرش سوخته است شوق پرواز زتنگی قفس پَر گردد رفته تایید شود، نامه ی او باید با مُهر «او اهل بهشت است»معطر گردد رفته سردار به دیدار علی شاه نجف رسم عشق است به گِرد رُخ دلبر گردد باید از او طلبد اذن نبردی دیگر تا که با رُخصت او فاتح خیبر گردد ذوالفقار دگری گیرد و با یاری خون سبب خواری صد مرحب دیگر گردد جان به کف گیرد و برگردد و ایثار کند تا دگر مانع آتش زدن در گردد کوفه کوفه همه جا پُر شده از مکر و ریا باید او وقت سحر حامی حیدر گردد رفته با ماه بنی هاشمیان شُور کند تا مبادا رُخ زینب ز غمی تر گردد باید این بار علمدار شود تا که مباد هدف تیر بلا حنجر اصغر گردد رفته سردار که با آمدن عصر ظهور یاور مهدی و فرمانده لشکر گردد رفته سردار نفس تازه کند تا که ولی هر زمان امر کند بی سر و پیکر گردد
دیدم که برنداشت کسی نعشم از زمین خود نعش خود به شانه گرفتم، گریستم... ☕️
🥀 در سالگرد شهادت شهید مصطفی احمدی روشن، تقدیم به شهدای علمی و هسته ای کشور: آب دادی نهال دانش را قطره قطره به خون رنگینت تو شهید مدافع علمی ای فدای جهاد خونینت در میان هجوم لشکر کفر قلم سرخ تو عَلَم شده است در زمین و در آسمان هر دو جایگاه تو محترم شده است گفت ارزنده تر زِ خون شهید قلم عالم است؛ پس پیداست هم مقام تو برتر از عالم هم مقامت فزونتر از شهداست از تو اسلامِ احمدی روشن مایه‌ی فخر این دیار شدی گرچه خفته به خاک تهرانی تا قیامت تو شهریار شدی در ره اعتلای این کشور خون پاک تو ریخت روی زمین راهت اما ادامه دارد باز گشته تکلیف ما همه سنگین هدف دشمن از شهادت تو در حقیقت فشار و تسلیم است هسته ای یک بهانه بود فقط کار شیطان همیشه تحریم است شعر من چهارپاره شد اما قلبم از غم هزار پاره شده روزگارِ زمین سیاه شد و از غمت خون‌جگر ستاره شده هدف انقلاب ما وقتی شرف و عزت است و استقلال باید از جان گذشت در این راه باید از مرگ کرد استقبال
🌸 بـا خِـلقـت ِ نــور تــو مـنـوّر شـده دنیا قد می‌کشد از قامت تو شاخه‌ی طوبا قدیسه‌ی عرشی و بهشت است به نامت القــاب تــو منـصــوره و انسیــه‌ی حورا هم خــاک هم افلاک معطـر شده از یاس هم عشق هویداست هم احساس شکوفا از رقّت قلب تو همین قدر بگویم دلســوز پیمبـــر شدی و "ام ابیها" کوثر شده‌ای تا بچشیم از لب حوضت دریا شده‌ای تا که شوی وصل به دریا
صبح در كوچه ی ما منتظر خنده ی توست وقت آن است که خورشيد مجدد باشی ...
نیندازد به هر آلوده دامن ، عشقِ او سایه به‌خاصان‌می‌دهد‌‌شَه‌جامه‌ی‌پوشیده‌ی‌خود را
دَر عِـشـق جایِ داد و سِتَد نیست غالِبـاً دِل می‌دهَند و دَر عِوَضَش دِل نِمی‌بَرَند
سوز ِ سردی می‌کشد شلّاق و می‌چرخاند و من درد را حس می‌کنم در بند بندِ استخوانم
من اختيار خود را تسلیم عشق كردم ...
حتی به رغم منظره‌هایی که محشرند همواره چشم‌های تو یک چیز دیگرند تندیس یادبود خدا در زمینی و اعضای تو تراشه‌ای از سنگ مرمرند بوسه‌ست نام تک‌تک آن میوه‌ها که من در هر زمان بچینم‌شان، باز نوبرند آزادم و در اوج رهایی اسیر تو دستان من شبیه به بال کبوترند هرچشم و گوش بسته که دیدم دچار توست انبوه عاشقان تو هم کور و هم کَرند در عشق جای داد و ستد نیست، غالبا دل می‌دهند و در عوضش دل نمی‌برند مارا چه ساده سکه‌ی یک پول می‌کنی این روزها که ناز تو را خوب می‌خرند
شنیده می شود از آسمان صدایی که.. کشیده شعر مرا باز هم به جایی که ... نبود هیچ کسی جز خدا، خدایی که... نوشت نام تورا، نام آشنایی که ـ پس از نوشتن آن آسمان تبسم کرد و از شنیدنش افلاک دست و پا گم کرد نوشت فاطمه شاعر زبانش الکن شد نوشت فاطمه هفت آسمان مزین شد نوشت فاطمه، تکلیف نور روشن شد دلیل خلق زمین و زمان معین شد سلام‌اللّه علیها 🌸