eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم بی دستِ تو ساکن نباشد خیالم بی خودت ایمن نباشد صدای خنده‌ات امضای عشق است که جعلش تا ابد ممکن نباشد... @saredustansalamat
امام رضا حاجتشو بده داره خطرناک میشه 😂😍
خودآموز پیروزی در انتخابات! وقت شعار دادن از ایران سخن بگو از روزهای شاد و درخشان سخن بگو از اینکه مشکلات قدیمی مملکت حل می‌شود به سعی تو آسان سخن بگو وقتی که حرف می زنی از فقر و از رکود از جنس‌ها که می‌شود ارزان سخن بگو در بین حرف‌های خودت بغض هم بکن با یک صدای خسته و لرزان سخن بگو آبی ندارد این‌همه وعده برای خلق دارد ولی برای شما نان؛ سخن بگو! تنبان اگرچه بر تن مردم نمی‌شود از ماجرای فاطی و تنبان سخن بگو یک عمر می‌توان سخن از زلف یار گفت از روسریّ و زلف پریشان سخن بگو استاد درس مغلطه باش و مجادله در ظاهر از دلایل و برهان سخن بگو یک عمر پشت میز ریاست نشسته‌ای بر ضدّ پشت‌میزنشینان سخن بگو وقتی که می‌دهی خبر از وضع مملکت از یک دیار بی‌سروسامان سخن بگو از این بگو که قبلتری‌ها مقصّرند از مافیا و دولت پنهان سخن بگو پروندۀ تمام ادارات را بریز بر روی میز و دائماً از آن سخن بگو اینترنت قراضه نکوتر بهانه‌ای‌ست از دیش و کابل و آنتن و "ایلان" سخن بگو از وضع افتضاح ترافیک شهرها از چاله‌چوله‌های خیابان سخن بگو دنیا به‌غیر دهکده‌ای نیست پس بیا از کدخدا و از ده و از خان سخن بگو تا تن دهند مردم نالان به مرگ و تب از اینکه نیست غیر تو درمان سخن بگو از سایه های جنگ که گسترده روی شهر از اشک کودکان هراسان سخن بگو بین خود و رقیب دوقطبی بیافرین پس از نبرد آدم و شیطان سخن بگو از اینکه اوست عامل بی‌چارگی و فقر از اینکه اوست فتنۀ دوران سخن بگو گر با زبان خوش متقاعد نمی‌شود با او به لفظ تهمت و بهتان سخن بگو انگار کن که مردم این شهر کودک‌اند با لحن کودکان دبستان سخن بگو
🔹محمدعلی بهمنی، شاعر نام‌آشنای معاصر در اثر سکته مغزی در بیمارستان بستری شد. از همۀ دوستان خواهشمندم به نیّت سلامتی این مرد نازنین و مهربان یک سورۀ حمد قرائت کرده، ثوابش را به حضرت باب‌الحوائج قمر بنی‌هاشم علیه‌السلام هدیه کنند.
هـــم رفتنم خطاست و هــم بازگشتنم چون اَرّه در گَلویِ ســـپیدار مانده ام
تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست محرمی، چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست از تو تا ما سخن عشق همان است که رفت که در این وصف زبان دگری گویا نیست بعد تو قول و غزل هاست جهان را، امّا غزل توست که در قولی از آن ما نیست تو چه رازی که به هر شیوه تو را می‌جویم تازه می‌یابم و بازت اثری پیدا نیست شب که آرام‌تر از پلک تو را می‌بندم در دلم طاقت دیدار تو تا فردا نیست این که پیوست به هر رود که دریا باشد از تو گر موج نگیرد به خدا دریا نیست من نه آنم که به توصیف خطا بنشینم این تو هستی که سزاوار تو باز این‌ها نیست
می‌نوشمت که تشنگی‌ام بیشتر شود آب از تماس با عطشم شعله‌ور شود آنگاه بی‌مضایقه‌تر نعره می‌کشم تا آسمان ِ کر شده هم با خبر شود آن‌قدر‌ها سکوت تو را گوش می‌دهم تا گوشم از شنیدن ِ بسیار کر شود تو در منی و شعرم اگر «حافظانه» نیست «عشقت نه سرسری است که از سر به در شود» آرامشم همیشه مرا رنج داده‌ است شور خطر کجاست که رنجم به سرشود؟ مرهم به زخم ِ بسته که راهی نمی‌برد کاشا که عشق مختصری نیشتر شود
باید غمِ ایران همه در گور شود! باید دلِ ما منبعی از نور شود در تاب و تبِ حادثه ها فهمیدیم فرق است چه کس،رئیس جمهور شود!
به من گفته است یک مدت از او کمتر خبر گیرم؛ همین یعنی جدایی منتها آهسته آهسته...🌻
آری همین امروز و فردا باز می گردیم ما اهل آنجاییم، از اینجا باز می گردیم با پای خود سر در نیاوردیم از این اطراف با پای خود یک روز اما باز می گردیم چون ابرها صحرا به صحرا برد ما را باد چون رودها صحرا به صحرا باز میگردیم این زندگی مکثی ست مابین دو تا سجده استغفراللهی بگو، ما باز می گردیم بین جماعت هم نماز ما فرادا بود عمری ست تنهاییم و تنها باز می گردیم ما عاقبت "انا الیه راجعون" بر لب از کوچه بن بست دنیا باز می گردیم
شعله‌ی عشق حرم، شور حیاتم داده نوکران حرمت، از دو جهان آزادند
سلام صبحتون به‌خیر🌼🌼
ممنون از صبوریتون برای تبادل🙏🌼🌸
اول سلام و بعد سلام و سپس سلام با هر نَفَس ارادت و با هر نفس سلام بفرمایید از سه تا کانال شعر خیلی خدب دیدن کنید 😍 ❣شعرهای ناب ♥️ @sherhaye_nab ❣ آبادی شعر ♥️ @abadiyesher ❣ سرزمین شعرها ♥️ @sarzaminesher 🌷همیشه سالم باشید و خوش🌷 💚 حتما عضو سه تاش بشید 😊
خنده ات زنبور، کندوی لبت بیمار نیست لیبل خرمای مویت میثم تمار نیست؟ تا‌ تو‌ هستی،‌نهی‌از‌منکر‌ شدیداً‌ واجب‌ است در‌بسیج‌ و‌ حوزه،‌کس‌ مانند‌ من‌ عمار نیست پاسبانی توده ای از رنگ ها را ضبط کرد رنگ گیلاس لبت موجود در انبار نیست! دلبری از دست تو دستان ناکس دور باد دست لجباز من از دست تو دست بردار نیست باز ای ماه مبارک، کام ِ لب‌ها را ببند بوسه‌ باقرب‌ و‌اطاعت، روزه‌ای‌ شک‌دار نیست
با خوب و بدت،خورده رقم تقدیرم ای عشق به خاطر تو در زنجیرم از دور رسد عطر حضورت کافی است چون دست دهد وصال تو میمیرم ! ()
این دل که به شهر عشق، سرگشتهٔ تو است بیمار و غریب و دربه‌در گشتهٔ تو است برگشتگیِ بخت و سیه‌روزیِ او از مژگانِ سیاهِ برگشتهٔ تو است
دادم به چشمِ او دلِ اندوه پیشه را غافل که مست می‌شکند زود شیشه را
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
گفتم نريز مو به سر شانه بارها سرريز می‌شود هوس آبشارها گيسوپريش پشت سرت را نگاه کن افتاده‌اند در پی تو جويبارها تصوير قاب‌کردهٔ پيراهن تواند عريان اگر شدند تمام بهارها من پنجه‌های غارنشينم که از قديم عکس تو را کشيده به ديوار غارها گيرم که دارم از تو به بيراهه می‌روم من زنده‌ام فقط به همين گيرودارها دستان چيدن تو به هر شاخه رو کند ديوانه می‌شوند تمام انارها من برکه نيستم که هم‌آغوش من شوی حيف است ماه در بغل شوره‌زارها می‌خواستم که سر بگذارم به سينه‌ات سنگی شدم به سينهٔ سرد مزارها...
دارد نظر به خانه‌خرابان همیشه عشق ویرانه فیض می‌برد از ماه بیشتر ‌ 
بهانــه‌های  نبودن  همیشه بسیار است کجاست آنکه تـــــو را بی بهانه دریابد ؟؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
♡ سرشار از شکوفه و عطر بهار بود با او بساط دلخوشی‌ام برقرار بود در چشم دیگران نه، ولی در نگاه من موزون و دلپذیر که نه! شاهکار بود دنبال خویش گشتم و در دوست یافتم چشمان دوست، چشم نه! آیینه‌زار بود فهمیـــــد دوست دارمش از لابه‌لای شعر می‌گــفت دوست دارمت اما شعار بود هر شب صدای خندۀ او لایْ لای شهر در چشم دوست، گریۀ من خنده‌دار بود من اهل عشق بودم و اسمم گناهکار افسوس! یار، عاقل و پرهیزکار بود هرجا سخن به عشق کشید آبرو نماند ای کاش چشم‌هام کمی رازدار بود   @eitaaparvanegi
می رود سُلطه ی ابر سیَه ان شاءالله می رسد ساعت دیدار مَه ان شاءالله می رسد نوبت تدوین معانی جدید از شب و ماه شب چارده ان شاءالله فصل پر سود ترین داد و ستد می آید جان شیرین عوض یک نگه ان شاءالله سوی اقلیم یقین، می رود ارابه ی عمر می رسد جاده ی حیرت به تَه ان شاءالله دل قافیه به تنگ آمده تا برگردد منجی سوختگان رفح ان شاءالله؟ بانگ تکبیر ظفر برکشد از بام جهان غزّه ی غمزده ی بی گنه ان شاءالله؟ می رسد لشکر آن شاهسواری که مسیح سُرمه برداردش از گرد ره ان شاءالله می دهد فیصله بر سلسله ی خیبریون تیغ مرحب کُش آن پادشه ان شاءالله حال گردن‌کِش دوران چه تماشا دارد روز برپایی آن دادگه ان شاءالله ۱۱ خرداد ۱۴۰۳
هدایت شده از اشعار "عاصی"
4_5861947360455691181.mp3
9.66M
سالار عقیلی آهنگ جهانگردی سعدی 🍃🌹🍃🌹