eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
مکن ای صبح طلوع...
افتاد مشک و آب از چشم ترم رفت با چکه‌های مشک، آهم از سرم رفت باید به پا خیزم به استقبالت اما دستی که مشتاق تو بود از پیکرم رفت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 مکن ای صبح طلوع فرا رسیدن عاشورای حسینی تسلیت 🖤🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹امشب شهادت نامه عشاق امضا می‌شود... سید مجید بنی فاطمه 🍃🖤🍃😭
الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم نه تنها سر، برایت بلكه از سر بهتر آوردم پی ابقایِ قَد قامَت، به ظهر روز عاشورا برای گفتن اللّه‌اكبر، اكبر آوردم... علی را در غدیر خم، نبی بگرفت روی دست ولی من روی دست خود، علی اصغر آوردم اگر با كشتن من دین تو جاوید می‌گردد برای خنجر شمر ستمگر، حنجر آوردم برای آن‌كه قرآنت نگردد پایمال خصم برای سُمّ مركب‌ها، خدایا پیكر آوردم علی، انگشتر خود را به سائل داد اما من برای ساربان انگشت با انگشتر آوردم... من «ژولیده» می‌گویم، حسین بن علی گفتا: الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم
فردا که بر فراز نِی افتد گذارمان حیرت‌فزای‌طور شود جلوه‌زارمان فردا که کهکشان تجلّی‌ست، نیزه‌ها گَردش کند زمین و زمان بر مدارمان فردا که روزِ سرخِ عروج من و شماست بر روی نیزه‌هاست قرار و مدارمان فردا که سرفرازی ما را رقم زنند خورشید و ماه می‌شود اختر شُمارمان فردا که روز عرضه عشق و شهادت است حیرت کنند، عالم و آدم ز کارمان فردا که از تبار تبر زخم مانْد و داغ غیرت، شقایقی بُوَد از لاله زارمان فرداست روز وعده دیدار و دیدنی‌ست بر نیزه‌ها، تجلّی پروردگارمان منظومه بلندِ شهادت، سرودنی‌ست فردا که عشق، خیمه زَنَد در کنارمان در ما عیان جمال خدا جلوه می‌کند چشمی کجاست تا شود آیینه‌دارمان؟ رنگِ پریده‌ای‌ست به چشم سپهر، مِهر وقتی سپیده می‌دمد از شامِ تارمان ما هر چه داشتیم، به پای تو ریختیم ای عشق! ای تمامیِ دار و ندارمان! چشمِ امیدِ ماست به فردای دوردست بر تک‌سوار مانده به‌جا از تبارمان... عاشورای حسینی تسلیت🖤
الهی زخم باغت را نبینم خموشی چراغت را نبینم اگرخواهی نمیرد زینب تو دعاکن تاکه داغت را نبینم
‏ای اهل حرم سیر ببینید پدر را ..😔💔
‌ 🏴 ــ صَلَّی اللهُ عَلیکَ یا سَیِّدَنَا العَطشان بانگ شادی و هلهله برخاست چون به میدان نشست گرد و غبار غرق خون بود هستی زینب زخم‌های تنش هزارهزار سوی مقتل دوید مویه‌کنان تا خودش را سپر کند زینب اندکی دیر اگر رسد باید خاک ماتم به سر کند زینب غرق در خون نفس‌نفس می‌زد حضرت عشق بی‌کس و تنها رمقی چون نداشت با چشمش از خودش دور کرد خواهر را پس‌ازآن شمر سوی مقتل رفت رفت تا کار را تمام کند کار او که تمام بود! خدا رحم بر خواهر امام کند می‌برید از حسین سر ظالم نبرید از حسین دل زینب به سر و سینه می‌زد و می‌کرد خاک‌ها را به اشکْ گِل زینب مویه می‌کرد زینب و برخاست نالۀ "یا بُنَیَّ" از گودال در زمین و در آسمان پیچید نالۀ مادری پریشان‌حال ناله می‌کرد و پیش چشم ترش سر برید از حسین شمر لعین با سر از قتلگاه بیرون رفت پیکر شاه ماند روی زمین تشنه بود و سرش جدا کردند پیش چشمان مادرش، ای وای! نکند دشمن ازسرِ کینه بکند قصد پیکرش، ای وای! پس‌ازآن ده حرامی ملعون بر سر کینه و جفا ماندند اسب‌ها را که نعل تازه زدند بر روی جسمش اسب تازاندند پس‌ازآن شد سری به نیزه بلند نالۀ اهل‌بیت افزون شد پیرهنْ کهنه هم از او بردند دل سنگ از مصیبتش خون شد ▪️▪️▪️؛ بوسه بر رگ نداشت سابقه‌ای زینب این بوسه از کجا آموخت؟ چون‌که لب بر رگ حسین گذاشت دل دشمن به حال زینب سوخت... ✍️
خونین‌ترین قصیده‌ی غم‌ها تویی حسین داغ تو را همیشه سرایم به شور و شین بعد از تو شرم بر رخ دریا نشسته است موجش به یاد آن لب عطشان شکسته است آهنگ سوگنامه‌ی تو ضرب سینه‌هاست ساز غمت ز چنگ غم این جهان جداست عالم همه به عشق تو و در هوای توست خورشید من مگر دلِ گودال جای توست؟ گلگون شده ز خون تو دامان کربلا بر روی خاک مانده تنت بی کفن چرا شد سهم اهلِ قافله، پایِ پُر آبله شلاق، شد خوراکِ اسیران قافله زینب سپر برای اسیران کربلاست در پیش چشمِ او سر تو روی نیزه‌هاست جامانده پیش جسم غریب تو جان او حالا سرت به نیزه شده سایبان او دریای صبر می‌شود و می‌شکافد او نیرنگ و نقشه‌‌های پلیدانه‌ی عدو نامت حسین زینت لب‌های زینب است یادت چراغ روشن شب‌‌‌های زینب است دشمن اسیر زینب و زینب اسیر توست او اسوه‌ی شهامت و اُختِ دلیر توست بر روی شانه، پرچم عشق تو می‌برد تا انتهای راه تو با صبر می‌رود با قلب خسته می‌رود اما شبیه کوه با دست بسته می‌رود اما شبیه کوه 🥀🥀🥀🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رسید قصه به سر،هر سری که بود افتاد دوباره ماه به چشمان ِشب ،کبود افتاد دوباره سیلی نامردها به صورتِ گل شمیم ِعطر ِحسینی به روی عود افتاد چقدر سر که به تیزی نیزه ها تن داد چقدر دل که به سر نیزه ی حسود افتاد چه آتشی که بر اندوه مادران رقصید چه خار ها که به پاهای غنچه زود افتاد نه ابر بود و نه باران نه جرعه ی آبی هزار خون ِگلو در دهانِ رود افتاد هزار مرثیه گویای یک محرم نیست هزار مرثیه از آه ِدل فرود افتاد همیشه آتشِ عشقِ حسین(ع) سوزان است کلاف قافیه ام ناگهان به دود افتاد
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
زخم هرچه کهنه‌تر، بدتر مداوا می‌شود قطره وقتی رود شد راهیِ دریا می‌شود دیده بر دَر دوختن تنها علاجِ درد نیست چشم نابینا شود، گمگشته پیدا می‌شود عشق، مصداقِ فداکاری است، باید جان سپرد آن‌که مجنون‌تر شود محبوبِ لیلا می‌شود زرق و برق و زینتِ دنیا، وَبالِ گردن است در محرّم رزقِ ما بهتر مهیّا می‌شود دست‌های سینه‌زن وقتی اسیر خاک شد دستگیرش بعدِ مردن، دستِ سقّا می‌شود هرکه در دنیا تمامِ کار و بارش شد حسین در قیامت مادرش اُمِّ اَبیها می‌شود نوکری خوب است امّا در پناهِ فاطمه نوکرِ زهرا به روزِ حَشر آقا می‌شود (سیدعلی نیکو)
آتشی در خیمه‌ها دارد فروزان می‌شود پیکری آماده‌ی سُمِّ ستوران می‌شود قلب اهل آسمان می‌سوزد از سوز خیام عرش حق آماده‌ی شام غریبان می‌شود بود آرامش درون خیمه تا عبّاس بود عصر عاشورا، درون خیمه طوفان می‌شود از عطش کام یتیمان حرم گردیده خشک آب هم شرمنده‌ی سقای عطشان می‌شود می‌چکد از دیده‌ی محزون زینب سیل خون زلفِ ایتام حسینِ او پریشان می‌شود نغمه‌ی "هَیهات مِنّا الذِّلَّه" می‌آید به گوش زین نوا کاخ ستم یکباره ویران می‌شود اندک اندک فصل جانسوز اسارت می‌رسد سهم پای کودکان خار بیابان می‌شود خیمه‌ها چون شعله‌ور شد خاطراتی تازه شد گفت زهرا کربلا هم بیت الاحزان می‌شود...
پس با زبان ِپُر گله آن بضعةالبتول رو در مدینه کرد که: «یا ایهاالرسول! این کشتهٔ فتاده به هامون، حسین توست وین صید ِدست و پا زده در خون، حسین توست»
یا امام حسین(ع) تشنه ی کربلا امام حسین(ع) کُشته ی نینوا امام حسین (ع) بر همه تشنگانِ این عالم داده آبِ بقا امام حسین (ع) ماهمه مُدّعیِ یاری او شد ولی یارِ ما حسین(ع) دستمان را گرفت با لطفش بعد گفتیم یا امام حسین(ع) با تمام وجود و هستیِ خویش شده وقفِ خدا امام حسین (ع) کرده دار و ندار خود یکسر در رهِ حق فدا امام‌حسین(ع) یک دم از حق جدا نشد،تاشد سرش از تن جدا امام‌حسین(ع) دردها را به جان خرید و شده چاره ی دردها امام‌حسین(ع) در غریبی اگرچه بود،شده باهمه آشنا امام حسین (ع) می کند با شفاعتش در حشر حشرِ دیگر به پا امام‌حسین(ع) کاش باشیم بعد از این ایام بر سر عهد با امام حسین(ع) شد زمان نماز ،هان بشتاب کرده دعوت تو را امام حسین(ع)
بر داغ غم‌فزای تو من گریه می‌کنم سر می‌نهم به پای تو من گریه می‌کنم اشکم امان نمی‌دهد از ماتمت، حسین! در مجلس عزای تو من گریه می‌کنم بر داغ جانگداز تو هیچ التیام نیست از عمق جان برای تو من گریه می‌کنم دریای اشک چشم من امشب به جوشش است بر نعش سر جدای تو من گریه می‌کنم از عمق فاجعه کمرت خم شده‌است؛ آه! بر قد انحنای تو من گریه می‌کنم بعد از تو نیز آتش دشمن چه ها نکرد!! بر دخت باحیای تو من گریه می‌کنم آتش به دل شد از سر بی جسم و جان تو بر تشت از طلای تو من گریه می‌کنم هم گریم از برای یتیمان تو و هم بر روضه‌ی قفای تو من گریه می‌کنم .... دوری برای عاشق شیدا کشنده است در هجر کربلای تو من گریه می‌کنم... پ.ن: در تاریخ ۲۴ آذر ۱۳۹۳ سروده شد.
با کاروان نیزه ها . . سری به رفعت او روی نیزه جریان داشت هزار بغض گلو روی نیزه جریان داشت مگر که مصحف نوری ورق ورق شده بود...؟!! که آیه آیه او روی نیزه جریان داشت . (هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست:)* خضاب بسته به مو ، روی نیزه جریان داشت مگر به شوق کدامین نماز خواندن بود؟! ز خون گرفته وضو روی نیزه جریان داشت . زبان زبان نگاهست بین شمس و قمر چقدر راز مگو روی نیزه جریان داشت...! . نگاه دخترکی سمت نیزه برمیگشت نگاه خیره به او روی نیزه جریان داشت رباب‌ماند و سوالی که مشک آب چه شد؟؟! سکوت تلخ عمو روی نیزه جریان داشت....!! *:حضرت حافظ
قَدْ عَجِبَتْ‏ مِنْ‏ صَبْرِكَ‏ مَلَائِكَةُ السَّمَاوَات افتادی زخمی و غریب و عطشان بر پیکر تو زدند شمشیر و سنان با شیوه ی "قتلِ صَبر‌" کشتند تو را گشتند ملائکه ز صبرت حیران پ ن : قتل صبر امام سجاد علیه السلام در خطبه کوفه فرمود: ﴿أنَا ابنُ مَن قُتِلَ صَبرا ﴾. منم فرزند کسی که به قتل صبر کشته شد. مرحوم طریحی در مجمع البحرین ذیل واژه صبر ذکر کرده است که قتل صبر؛ یعنی: ﴿جان داری را زنده نگهدارند و آن قدر به او ضربه بزنند تا بمیرد.﴾
برگشته‌ای بدون سوارت به خیمه‌گاه در امتداد واقعه، در عصر اشک و آه دلواپس کسی‌ست نگاهت قدم قدم گاهی اگر به پشت سرت می‌کنی نگاه یالت چقدر سرخ... خیالت چقدر سرخ... چشمت به خون نشسته چرا؟ آه ذوالجناح! ای مرکب بهشت خدا! پس حسین کو؟ افتاده عرش روی زمین در کجای راه؟ با بادهای سرخ سماعی‌ است خون‌چکان هر سنگ روضه‌خوان شده بر خاک روسیاه تن‌ها رها به دشت... خدایا چه بی‌سپر! سرها به ‌روی نیزه... دریغا چه بی‌گناه! فریاد «یا بُنَیَّ» جهان را گرفته‌ است بوی مدینه می‌وزد از سمت قتلگاه
به خون غلتید جانی تشنه تا جانان ما باشد که داغش تا قیامت آتشی در جان ما باشد سری گردن کشید از مرگ، قدر نیزه‌ای روزی که نامش آفتابِ جان سرگردان ما باشد لبش بر نیزه قرآن خواند تا ثقلین جمع آیند لبش بر نیزه قرآن خواند تا قرآن ما باشد چراغ چشم‌هایش زیر نعل اسب‌ها می‌سوخت که مصباح الهدایِ دیدهٔ حیران ما باشد... کنون ننگ است ما را تا به محشر، مرگ در بستر حسین آمد به سوی کوفه تا مهمان ما باشد
در دستگاه دوست خریدار خدمتیم اهل بکاء و هیئت و ذکر مصیبتیم هر سال می‌رویم در خانهٔ حسین ما مستمند عشق و گدای محبتیم شال غم حسین به گردن، علم به‌دوش ما ملت امام حسین، اهل هیئتیم حبل المتین ماست همین رشته‌های اشک ما روسفید عالم و صبح قیامتیم ای وای از تصور «وَالشمرُ جالسٌ...» خانه‌خراب روضهٔ گودال حضرتیم صاحب عزای اصلی این روزها بیا تعجیل کن که دربه‌در استجابتیم
_- جاری‌ است خون تو به بلندای قرن‌ها ای خونِ زنده! ای غم عظمای قرن‌ها! آه ای قتیل اشک! ای اندوهِ بی زمان! دردا و حسرتا و دریغای قرن ها جان داده‌ای به پیکر بی جانِ یک جهان یحیای سر بریده مسیحای قرن‌ها! مایی که خسته‌ایم و شکسته حسین جان سمت تو آمدیم ز غوغای قرن‌ها یک روز می‌رسد کسی از راهِ رفته‌ات آری امید هست به فردای قرن‌ها🤍 -ایهام🖤
روایـــت است که چون تنـــــگ شد بر او میدان فتاده از حرکــــــت ذوالجنـــــاح وز جـــــــولان نه سیـــــد الشهـــــــدا بر جــدال طاقــــت داشت نه ذولجنـاح دگــــر تــاب استـــقامــــــت داشــت کشید پــــا ز رکــــــاب آن خلاصــه ایجـــــــــاد به رنـــــگ پرتــــو خورشیـــــد ، بر زمـین افتاد هوا ز باد مخـــــالف ، چون قیرگــــون گردید عــزیــــز فاطمـــــه از اســـــب سرنگون گـردید بلنـــــــد مرتبـــــه شاهــــی زصــــدر زین افــتاد اگــر غلـــــط نکـنــــم، عـــــرش بر زمـــین افتاد
پس با زبان ِپُر گله آن بضعةالبتول رو در مدینه کرد که: «یا ایهاالرسول! این کشتهٔ فتاده به هامون، حسین توست وین صید ِدست و پا زده در خون، حسین توست»