eitaa logo
این عماریون
316 دنبال‌کننده
265.8هزار عکس
74.5هزار ویدیو
1.4هزار فایل
کانال تحلیلی درباب مسائل سیاسی واجتماعی https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مشاهده در ایتا
دانلود
ایشان در شرايط نيز فضيلت شب را از دست نمی داد، تفاوتی و توجهی به مسائل و # شهدا را از بزرگ می دانست و در کنار نظامی در از نيز غافل نبود‌. 🍃🌷🍃 در 6 1362# در مرحله والفجر 4 در بازپس گيري قندی در منطقه عراق به همراه ابوالفضل العباس (ع)🌷 وارد شدند. 🍃🌷🍃 اين در نبرد شبانه به# اهداف مورد نظر دست يافت و نيروها در مقر نيروهای عراقي مستقر شدند . اما ارتش عراق گردان ابوالفضل العباس (ع)🌷 به ایشان را از #3 جهت به درآورد.😔 🍃🌷🍃 و تعداد از تحت امر ایشان با ناچيز در برابر پاتک اول عراقی ها شبانه روز کردند. 🍃🌷🍃 در شب روز نيروهاي عراقي با اجراي پاتک سنگين ، نيروهاي ابوالفضل العباس (ع)🌷 را با شرايط بسيار روبرو کردند با شدت گرفتن دشمن بر اثر ترکش راست ایشان شد. 🍃🌷🍃
ایشان بیش از ۲ به عنوان تعمیراتی تراکتور و ادوات کشاورزی با شعار ” همه با هم جهاد سازندگی ”  به صورت   و کرد. 🍃🌷🍃 در سن ۱۸ و در سال ۱۳۶۵# برای بار های حق علیه باطل در عملیاتی شد. 🍃🌷🍃 در این و خود در  عملیاتی شاهد   تن از و رزمان و روستایی های خود به نام های علی شمس آبادی و قدر آبادی بود. 🍃🌷🍃 ایشان در همانجا به صورت به بر علیه متجاوزان بعثی عراق پرداخت  و اینگونه جدیدی از    و دوباره اش به عنوان در سال ۱۳۶۵# شکل گرفت. 🍃🌷🍃 درسن  ۱۹ با دختر دایی اش وبا انجام مراسمی و ازدواج کرد. 🍃🌷🍃 ایشان در ادامه خود با عنوان گردان عبد ا….🌷در م عملیاتی جنوب با و حصاری آشنا شد. 🍃🌷🍃
به دلیل که در زمان تحمیلی در داشتند پس از انجام ها به عنوان به شدند. 🍃🌷🍃 البته برای ما هم تعجب آور بود که طی مراحل اعزام این به در مدت زمان کوتاهی انجام شد و پس از فاصله کوتاهی پس از به رسیدند.😭 🍃🌷🍃 این عزیز در تاریخ ۴ به و در تاریخ ۱۷ ماه در العیس که از مناطق با سخت است به فیض رسیدند.😭😭 🍃🌷🍃 سرانجام سرتیپ دوم پاسدار حسنعلی شمس آبادی هم   روز ۱۷ ۹۴#  با  گرفتن راست و گلوله به آرزویش که همانا در راه 🤍 بود رسید. 🍃🌷🍃 : گلزار شمس آباد ، خراسان رضوی. 🍃🌷🍃 شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای و علی الخصوص شهید سرفراز    💠 شهید سرتیپ دوم پاسدار حسنعلی شمس آبادی💠                            🌷  صلوات 🌷‌ ✨ التماس دعای فرج وشهادت✨ یاعلی مدد
دفاع مقدس درروز سعید فطر، در استان قزوین حسین وهابی 🍃🌷🍃 درتاریخ   ۱۳۴۸/۶/۱۵#   در شهر قزوین در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد. 🍃🌷🍃 پدرش محمد، بنا و معمار بود و مادرش  خانه دار . تا اول راهنمایی درس خواند. به عنوان وظیفه در داشت. 🍃🌷🍃 ایشان از آنجایی که فراوانی به و در کنار را داشت به بهانه‌ی سربازی، سال ، برای #دوره‌ی آموزشی و به عنوان وظیفه، کردستان شد. 🍃🌷🍃
🔴جدیدترین 🔺آخرین وضعیت مناطق تحت کنترل طرفین درگیر درسوریه 1⃣ قرمز: مناطق تحت کنترل دولت ارتش سوریه و مقاومت، بیش از ۸۰ درصد جمعیت سوریه و شهرهای اصلی، دمشق و حلب و درعا سه شهر مهم این مناطق هستند. 2⃣ زرد: مناطق تحت اشغال تجزیه‌طلبان چند ملیتی کرد و عرب سکولار (یا مارقه‌الشام روایات) و ائتلاف غربی به رهبری آمریکا، مناطق که دارای منابع فراوان و هستند. حسکه در این منطقه تحت کنترل دولت سوریه است. 3⃣ سبز کم‌رنگ: پایگاه التنف در صحرای شام، نزدیکی منطقه حوران و در فاصله‌ای کم با شهرهای سویداء و درعا، تحت اشغال ائتلاف آمریکا، انگلیس، اردن و... در مثلث مرزی سوریه با عراق و اردن 4⃣ بنفش: ترکیه و متحدین تروریستش در سوریه (تکفیری‌های عرب‌زبان، ترک‌زبان چندملیتی یا اخوان‌الترک روایات) 5⃣ سبز پررنگ: تروریستهای تکفیری شکست‌خورده در مناطق مختلف سوریه که نزدیک به ۷۰ گروه هستند و در استان اسکان داده شده‌اند. نزدیک به ترکیه، از جمله جبهه‌النصره و احرارالشام 6⃣ تیره: بیابانهای صحرای شام و تجمع پراکنده داعش 7⃣ آبی: منطقه جولان از خاک سوریه، اشغال شده توسط رژیم غاصب صهیونیستی
تفحص و جستجوگر نور جلال شعبانی 🍃🌷🍃 در سال ۱۳۵۱ در روستای «آق تپه نشر» از توابع شهرستان همدان در خانواده ای متدین ومذهبی و روستایی متولد شد. دوران کودکی را در روستا سپری کرد و در سن شش سالگی به شهر همدان مهاجرت کردند. سال بیشتر نداشت که برای گذراندن های نظامی به پادگان قهرمان شهر رفت ولی پس از اتمام دوره مسئولان به علت کمی سن از اعزامش به جلوگیری کردند. 🍃🌷🍃 پس از گرفتن مدرک دیپلم و انجام خدمت سربازی در امتحانات ورودی دانشگاه شرکت ودررشته قبول شد. سپس ایشان از طرف نمایندگی جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح به قرارگاه غرب مستقر در ایلام و از آن جا منطقه سومار اعزام شد. 🍃🌷🍃 ایشان مدتی بعد مجدداً در حاضر شد، مدت ها در نیمه شب میهمان مزار در باغ بهشت [گلزار همدان] بود. با آنان صحبت می کرد و می خواست واسطه اجابت دعایش شوند. 🍃🌷🍃
شهید⚘🍃 ایشان در های 175 در منطقه عملیاتی شهر نفتی زبیدات عراق حماسه آفرید. 🍃⚘🍃 در و سپس حضور داشت. در تابستان1363ش با دختر مؤمنه ای ازدواج کرد و زندگی مشترک را در خانه پدری با مراسم بسیار ساده آغاز نمود و به بازگشت. 🍃⚘🍃 او در # بدر در الهویزه حماسه ها آفرید. در همین به رسید. لذا ناگزیر برای مراسم وی به اصفهان رفت و پس از مراسم چهلم برادرش و با وجود این که قرار بود تا چند روز دیگر فرزندش متولد شود، چون دنیا و فرزند نبود و دل در گرو داشت، به برگشت و و لشکر خرازی را با اشتیاق پذیرفت و برای جاده در منطقه پیدا کرد و به همراه در این منطقه مستقر شد. 🍃⚘🍃 سرانجام  خطيبي در تاريخ 1364/3/21 در جاده خندق و مصادف  با21 ماه مبارك رمضان به آرزوی خودش که همانا  در راه خدا بود رسيد. 🍃⚘🍃
آخرین دیدار ما ، در  مراسم پرویزکارصدیقی بودیم، بهش گفتم: «دیگر به جبهه نرو»  گفت: «من باید بروم. 🍃🌷🍃 {یاد عزیز با ذکر یک شاخه گل 🌷} 🍃🌷🍃 چند بار سعی کردم را قانع کنم که بماند و به نرود، او گفت: «اسلام و ناموس ما در خطر است» 🍃🌷🍃 زمانی که این را به ما گفت من و پدرش دیگر مانع رفتنش نشدیم.  و بهش گفتم: « مادر کامبیز جان ،به رضا(ع)🌷 سپردمت، پشت پناهت»😭😭 🍃🌷🍃 در انداز بود بعد به دلیل اینکه بلند بود برای بانی کردند. 🍃🌷🍃 برای بار که خواست به بره گفت: «خواب دیده‌ام که مفقودالاثر می‌شوم و دوست ندارم پیکرم برگرده.»😭 🍃🌷🍃
به روایت از دوست آقا سید مجتبی : شب قبل از اعزام برای خداحافظی به خانه شان رفتم،پدرش می گفت پسرجان هنوز سن وسالت برای رفتن به 🍃🌷🍃 تو بمان درس بخوان من به می روم، گفت :پدر جان شماهم تشریف بیارید ولی اول باید نظامی ببینید،بعد با شور و حرارت زیادی شروع کرد پدر رابشین و پاشو دادن. 🍃🌷🍃 آن قدر که حاج حبیب خسته شد. شوخی پدروپسر بساط خنده ای به پاکرده بود. 🍃🌷🍃 ماه درخط مجنون کرد.در از می خواست از او برای های سخت استفاده کنند.امابه دلیل کوچکی که داشت با خواسته او مخالفت می شد. 🍃🌷🍃 اهل شب بود،در هر ن های شب بلند می شد می خواند و و می کرد.دراسفند ماه به غرب رفت وبا مسئولیت تیرانداز در والفجر ۱۰ شرکت کرد. 🍃🌷🍃
به روایت از دوست : آزاد برای بار به جنگی با هم روستاییانش رفته بود نه تنها با دیدن کوهستانی سرد و پر برف اش را از دست بود بلکه گویی در این کرده. 🍃🌷🍃 خیلی خوشحال بودند، محمد افشاری یکی از صمیمی او بود آنها شنیده بودند که چند روز دیگر قرار است انجام بشود در خاک دشمن بعثی یکی از دوستان این دو می گوید دیدم آنها از خشک درخت بلوط آتش روشن و روی آن ظرفی و در حال ریختن برف داخل آن هستند. 🍃🌷🍃 در آن سرد متوجه شدم برای دارند آب گرم تهیه می کنند😭 و با هم عهد بسته بودند که تا نشده اند به پشت بر نگردند. 🍃🌷🍃 آنها در همین ی کربلای ۱۰ ماووت به رسیدند و رستگار شدند و ما مانده ایم و بار مسئولیت. 😭😭😭 🍃🌷🍃 سرانجام محمد آزاد هم درتاریخ ۱۳۶۶/۱۲/۲۵# در و والفجر ۱۰ به آرزویش که همانا در راه 🤍بود رسید. 🍃🌷🍃 #شهید : گلزار روستای بیهود، در زادگاهش،شهر قائن. 🍃🌷🍃
ایشان سال ۱۳۶۵ به گناباد رفت ودردبیرستان عباسپور ثبت نام کرد. 🍃🌷🍃 ایشان بادوستش در گناباد در خانه پیرزنی اتاقی اجاره کردند، صبح برایش نان می گرفت، خانه اش را انجام می داد وبعد به مدرسه می رفت. 🍃🌷🍃 با خوبش نه تنها دانش آموزان بلکه مسئولان هنرستان هم جذب ایشان شده بودند مدیر همیشه از ایشان به عنوان هنرستان یاد می کند. 🍃🌷🍃 آذرماه سال ۶۶ دوره آموزشی ۴۵ روزه ی بسیج رادرسرمای بجنورد گذراند،مسئولین پادگان به خاطر نحیف و ضعیفش از پذیرش ایشان امتناع کردند‌. 🍃🌷🍃 بعداز و برای شرکت در ، به ناچار ایشان را پذیرفتند ، از همان روزها ، و بالایش مورد و قرار گرفت.دی ماه همان سال با شدن در به رفت. 🍃🌷🍃
مدافع حرم محمد صاحبکرم اردکانی 🍃🌷🍃 شهریور ماه سال ۱۳۶۱# در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد. در کودکی مادرش را از دست داده بود😔 و خواهرش جوانی و عمر خود را صرف بزرگ کردن ایشان و دیگر خواهرها و برادرهایش کرده بود. 🍃🌷🍃 متاهل بود،  اردیبهشت ماه سال   ۱۳۸۷#   ازدواج کرد، طول زندگی مشترک ایشان کمتر از ۷ بود. 🍃🌷🍃 همسر ایشان همان ابتدا می‌دانست که مردم برایش است و با دیدن اخبار جنگ و ظلم به مسلمانان حالش منقلب می‌شد.😔 🍃🌷🍃 به روایت از همسر : سال‌ها بود زمزمه رفتن به و برای مبارزه با تکفیری‌ها را داشت، در سال 92# برای رفتن مصمم‌تر شد. 🍃🌷🍃 ابتدا مخالفت می‌کردم ولی بالاخره در برابر د برای رفتن تسلیم شدم و در 93# او را به سوی حق بدرقه کردم.😭 🍃🌷🍃 اوایل که من مخالفت می‌کردم سعی نمی‌کرد که با صحبت کردن مرا راضی کند بلکه ترجیح می‌داد که با رفتار کاری کند تا من با قلبم راضی شوم.😔 🍃🌷🍃 بعد از رفتنش خانواده ام تا زمان اطلاع نداشتند و خانواده هم بعد از رفتنش متوجه شدند.😭 🍃🌷🍃