هنگام تولد #نخستین فرزندش، برای مدت کوتاهی در یکی از بیمارستانهای شهرستان بابل حاضر شد و او را به یاد #دوست و #همرزم #شهید، حمیدرضا نامید و به #جبهه برگشت.
🍃🌷🍃
بعد از #بهبودی نسبی از مجروحیت برای گذراندن دورۀ #آموزش فرماندهی #گردان به پادگان
#امام حسین(ع)🌷 تهران اعزام شد.
🍃🌷🍃
ایشان از ۱۸#اردیبهشت ۱۳۶۳# تا ۱۸#مرداد ۱۳۶۳#دوره یادشده را گذراند و پس از آن برای مدت کوتاهی به #قائمشهر برگشت. در ۲۱# مرداد ۱۳۶۳# به عنوان #جانشین واحد #عملیات #منصوب شد.
🍃🌷🍃
ایشان اما دو ماه بیشتر طاقت نیاورد و بار دیگه ،اول #آبان ۱۳۶۳#به #جبهه اعزام و بهعنوان #جانشین #گردان #امام محمد باقر(ع)🌷 مشغول به #فعالیت شد. در ۱۵#مهرماه ۱۳۶۳# بار دیگر بر اثر #اصابت ترکش از #ناحیه #پهلو #مجروح شد.
🍃🌷🍃
و این بار هم، بهرغم #مخالفت کادر پزشکی، قبل از اتمام #دوره درمان، به صحنه #بازگشت، از اول #آبان ۱۳۶۳# به عنوان #جانشین #گردان #امام محمد باقر(ع)🌷 #انتخاب و تا زمان #شهادت در این #گردان #خدمت کرد.
🍃🌷🍃
به روایت از همسر #شهید :
در خانواده ای مذهبی در شهر کرج بدنیا آمدم، آشنایی من و #همسرم به سال 1370#برمی گردد، از طریق معرفی یکی از همسایگانمان که با مادرشوهرم دوستی نزدیک داشتند بود.
در همان جلسه اول با معرفی #خود و #سابقه #فعالیتشان در #هشت سال جنگ تحمیلی و #جانبازی که #سی ماه در #جبهه حق علیه باطل #حضور داشتند صحبت خود را آغاز نمودند.
🍃🌷🍃
#حجاب و #دیانت از #نکات مورد تاکید ایشان برای #انتخاب #همسر بود. من #مجذوب #حیا و #اخلاق خوب #رضا شدم، و باعث شد که من بدون #هیچ شرط و شروطی با #چشمانی باز و #آگاهانه جواب #مثبت را به او بدهم.
🍃🌷🍃
مراسم ازدواج ما خیلی #آبرومند و #ساده و بدون #هیچ معصیتی برگزار شد و زندگی خود را با توکل به #خدا🤍 شروع نمودیم.
🍃🌷🍃
یک سال بعد از ازدواجمان #خداوند پسری زیبا به ما هدیه کرد، به دلیل #حب و #علاقه خاصی که به
#امام جواد(ع)🌷 داشتند، نام #جواد را برای #پسرمان انتخاب کردند.
🍃🌷🍃
بعد از جوادم، خداوند آقا مرتضی و زینب خانم را به ما موهبت فرمودند. با بدنیا آمدن #دخترمان، #حس پدری #رضا #شیرین تر شد و #زینب نازدانه #پدرشد.😭
🍃🌷🍃
همزمان با اوجگيرى #انقلاب اسلامى درس را رها كرد و به صحنه #مبارزات انقلابى پيوست تا آنكه انقلاب به پيروزى رسيد.
🍃🌷🍃
ایشان در ۱۸ سالگى با دخترخاله اش ازدواج كرد. شرط ازدواج با دخترخاله اش را تحمل هر گونه سختى در طول زندگى تعيين كرد و با تعيين 500 تومان مهريه عقد و يكسال اين دوران ادامه يافت.
🍃🌷🍃
پس از گذشت يكسال مراسم عروسى در كمال ،#سادگى برگزار شد و از طريق كشاورزى امرار معاش می کرد تا آنكه به زنجان نقل مكان كردند و در آنجا ساكن شدند.
در همين زمان به #عضويت #سپاه پاسداران انقلاب درآمد و از آن پس زندگى خود را از اين راه تامين می کرد ایشان در #سپاه به صورت جدى به #ورزش روى آورد.
🍃🌷🍃
در كنار #مسؤوليت #آموزش سياسى - عقيدتى، زير نظر «پرويز عطايى» ایشان به آموزش #تكواندو پرداخت و كمربند سياه گرفت ، ضمن گذراندن دوره سربازى در #سپاه به #ادامه تحصيل پرداخت و #ديپلم گرفت.
🍃🌷🍃
ایشان باآغاز #جنگ تحميلى «حضور در #جبهه را #واجب شرعى» دانسته و از طرف #سپاه عازم #جبهه شد و به عنوان #مسؤول آموزش عقيدتى فعاليت
می کرد.
🍃🌷🍃
از اين پس به دفعات در سالهاى 1358#، 1359# و 1362# به #جبهه اعزام شد. در بازگشت از #جبهه هم ایشان آرام و قرار نداشت و به #جمع آورى و #تهيه #وسايل مورد نياز# رزمندگان مى پرداخت و براى #تهيه آنها گاه تا قم مى رفت.
🍃🌷🍃
ایشان با نيروهاى #جهاد سازندگى همكارى می کرد و به #كشاورزان در زمان #برداشت محصول كمك می کرد،به ديدار #خانواده#شهدا مى رفت و بر اين #كار #تاكيد فراوان داشت.
🍃🌷🍃
به روایت از خواهر #شهید :
۱۱ روز از عيد گذشته بود كه #سهراب به ديدنم آمد، وقتى ازش گله مند شدم گفت: خواهرم پدران و مادرانى كه فرزندانشان #شهيد شدند چشم اميدشان به ماست كه آنها را تنها نگذاشته و به ديدارشان برويم.»
🍃🌷🍃
كمتر #لباس #سپاه بر تن می کرد چرا كه معتقد بود مبادا اين لباس #وسيله #سوءاستفاده شود. در #وصيت نامه خود نيز نوشت: «وقتى امام فرمود:«كاش من هم يك #پاسدار بودم»، اى واى بر من و شما كه اين #لباس مقدس است و #مسؤوليت ما را بيشتر می کند.»
🍃🌷🍃
قاسملو دردو مرحله دستور #اعدام ایشان داد. به رغم #شكنجه های فراوان جان سالم به در برد و پس از #هفت ماه #اسارت ایشان را با گروگانهای خود مبادله کردند.
🍃🌷🍃
پس از #معالجه، دوباره به #كردستان رفت ،در آنجا ایشان را به عنوان #فرمانده #عمليات سپاه #بانه انتخاب کردند.
🍃🌷🍃
ایشان در سال 1360# عازم #جبهه های جنوب شد.و به عنوان #فرمانده گردان #امام محمد باقر(ع)🌷 لشكر #امام حسين (ع)🌷در#عمليات فتح المبين شركت کرد.
🍃🌷🍃
و در يك حركت #حيرت انگيز ایشان به حالت #سينه خيزتا پشت سنگر دشمن رفت و #تيربار دشمن را خاموش کرد تا راه را برای ادامه #عمليات باز كند. و در همين #عمليات مورد هدف دشمن قرار گرفت.
🍃🌷🍃
سرانجام#شهید علی اکبر جزی هم درتاریخ 1361/1/3# در #كرخه به آرزویش که همانا #شهادت در راه #خدا🤍 بود رسید.
🍃🌷🍃
#مزار#شهید:
گلزار #شهدای شهر اصفهان.
🍃🌷🍃
دوران آغازين #دبيرستان مصادف با# پيروزی انقلاب به رهبری #امام خميني (ره) بود . اما هنوز چند صباحی از تشکيل نظام جمهوری اسلامی نگذشته بود که #جنگ تحمیلی شروع شد.
🍃🌷🍃
#وظيفه خود را #دفاع از #دين و #وطنش می دانست. تا اينکه مدرسه را رها و #داوطلبانه در #بسيج ثبت نام کرد و پس از #گذراندن دوره #آموزشی عازم #جبهه شد.
🍃🌷🍃
ایشان #چندبار در #جبهه حضور پيدا کرد و از #ناحيه پا #دچار شکستگي شد ، و در #عمليات #کربلاي 4 هم از #ناحيه #پيشانی و #صورت مورد #اصابت #تير و #ترکش قرار گرفت.
🍃🌷🍃
ولی هر بار بلافاصله پس از #بهبودی مجدداً عازم #خط مقدم می شد.
🍃🌷🍃
با آغاز #جنگ، تلاش برای حضور در میدان های نبرد و سازماندهی نیروها در استان کرمان، از ایشان چهره ای #مخلص و #دلپذیر ساخته بود. در #موقعیتهای گوناگون و در #پستهای مدیریتی به خوبی #درخشید.
🍃🌷🍃
در سال ۱۳۶۳# ایشان به #فرماندهی #سپاه#پاسداران #شهرستان سیرجان منصوب و در طول #دو سال #خدمت، #تحولات بسیار چشمگیری در #سطح شهر #سیرجان ایجادکرد مدتی هم در #کردستان بود.
🍃🌷🍃
در سال ۱۳۶۴# در #عملیات «والفجر ۸» به دلیل #بمباران های شیمیایی دشمن بعثی از #ناحیه #کمر و #پا به #شدت #مجروح شد و در همین زمان #مسئولیت واحد #بسیج #سپاه #پاسداران استان #کرمان را #پذیرفت.
🍃🌷🍃
در #جبهه جنوب در منطقه #دشت عباس با #سمت #مسئول #تبلیغات لشکر ۴۱ ثارالله به #فرماندهی #شهید#حاج قاسم سلیمانی مشغول #فعالیت شد.
🍃🌷🍃
در #عملیات کربلای ۴ ایشان هم علاوه بر #سخنرانی، #کارهای ستادی و #تجهیز نیروها و #پشتیبانی و #خدمت رسانی و #هدایت آنها تا #منطقه عملیاتی #فعالیت های بسیار زیادی داشت.
🍃🌷🍃
#مسئولیتش در این عملیات تجهیز و هدایت قایق ها تا نزدیک منطقه عملیاتی «کربلای ۴» بود و از آنجا که این عملیات با سختی و دشواری روبرو شد مجبور به بازگشت به خرمشهر شد.
به روایت از همسر #شهید:
#عبدالمهدی با یک موتور با لباس خاک آلود از ماموریت برگشته بود و با همان لباس آمد خانه ما برای خواستگاری. مادر و پدرم برای ازدواج من خیلی سخت گیر بودند.
🍃🌷🍃
#شهید در جلسه اول آشنایی که مادرم حضور داشت فقط #قرآن می خواند و مادر از #تلاوت او بسیار خوشش آمده بود و به من گفت: #آقای مغفوری مرد زندگی است.
🍃🌷🍃
وقتی ازدواج کردیم جهیزیه من تقریباً از وسایل قیمتی بودند و #شهید مغفوری که متوجه شد از من خواست ظروف، پرده ها و قالی ها را تعویض کنیم. با درآوردن پرده های خانه، موافقت کردم.
🍃🌷🍃
#شهید روی #قالی های خانه نمی نشست. می گفت: نشستن روی این قالی ها من را از #یاد #محرومان غافل می کند، او یک #فرش ساده مانند #حصیر تهیه کرده بود و یک گوشه خانه گذاشته بود و زمانی که در خانه بود روی این فرش می نشست.
🍃🌷🍃
#مسئول تبلیغات #جبهه بود و بیشتر در پشت #جبهه خدمت می کرد و در #سخنرانی هایی که در #مجالس،#دانشگاهها، #مساجد انجام می داد عده زیادی را راهی #جبهه می کرد.
🍃🌷🍃
به روایت از مادر #شهید:
پسرم #علی آقا متولد سال 1343# بود، از زمان #آغاز #جنگ به #بسیج رفت و همیشه برای #اعزام به #جبهه نبرد #تلاش میکرد.
🍃🌷🍃
#اخلاق اسلامی،#انسانی،#تواضع و #فروتنی و #حسن معاشرت با #مردم از #ویژگی های فرزند #شهیدم بود😭 #اخلاق و #رفتار اسلامی فرزندم یکی از #صفات با #ارزشش بود.😭
🍃🌷🍃
پسرم در پایان سال دوم راهنمایی بود که عراق به کشورمون حمله کرد و با #دستکاری در #شناسنامهاش تونست به #جبهه بره.😭
🍃🌷🍃
بارها به #جبهه نبرد اعزام شد، این روال ادامه یافت و با اینکه #جانباز بود خدمت #سربازی او اعلام و اینبار در #لباس سربازی راهی #جبهه شد.
🍃🌷🍃
من هم یک مادر هستم و #دلتنگی و# دوری از فرزندم را با دیدن #عکسش و#نجوای مادرانه، هر روز خود را#تسکین می دهم.😭
🍃🌷🍃
من ۶ فرزند دارم، ۵ دختر و #تنها یک #پسر ( غلامزاده )داشتم، که اسمش رو #علی آقا گذاشتم.
🍃🌷🍃
پسرم خواب دیده بود که ۴۰#یا ۴۵# روز دیگر #زنده است به من نگفته بود که این خواب را دیده، به عمه اش گفته بود من ۴۰# تا ۴۵# روز دیگر زنده ام و درست روز #چهل و پنجم موقع ا#ذان صبح #شهید شد.😭
🍃🌷🍃
در #عملیات والفجر هشت در #جزیره امالرصاص به شدت #زخمی شد، طوری که #پایش را روی زمین میکشید، اما باز به #جبهه برگشت. سرانجام در تاریخ ۱۲/۰۲/۶۵ در حالی که #جانشین گردان #حضرت علی اصغر (ع)🌷 بود، در منطقه #فکه به #شهادت رسید.
🍃🌷🍃
سال ۱۳۹۲ که مادرشان درگذشت، در مراسم چهلمین روز درگذشت مادربزرگوارشان ، #حاج قاسم به صورت سرزده آمد و به #احترام مادر #شهیدان، ایستاده سخنرانی کرد.
🍃🌷🍃
به روایت از حسین امیرعبداللهیان #وزیر خارجه کشورمان :
#شهید ایرلو صدای رسای #حقانیت و #مظلومیت #مردم #یمن بود.
🍃🌷🍃
#شهید ایرلو به عنوان #جانباز شیمیایی #سرافراز #دفاع مقدس، #عمر با برکت خود را در مسیر #حفظ و #اعتلای نظام اسلامی گذراند و در این راه #پرافتخار برای #منافع کشور و #نظامی اسلامی #مجاهدت نمود و به #لقاء الله🤍 پیوست.
🍃🌷🍃
سرانجام #شهید حاج حسن ایرلو هم در تاریخ ۱۴۰۰/۹/۳۰ دراثر #بیماری کرونا به #برادران شهیدش پیوست وبه #شهادت رسید.
🍃🌷🍃
#مزار#شهید درگلزار #شهدای شهر ری.
🍃🌷🍃
ایشان #برادر #شهید هم بود.
#داداش اصغر و#داداش حسین ایشان از #شهدای دفاع مقدس هستند که هنوز هم #مفقودالاثر و #گمنام هستند.💔
🍃🌷🍃
با شروع #جنگ تحمیلی ، #حسین بهعنوان #سرباز پس از طی دوران آموزش نظامی به #جبهه جنگ اعزام شد که این #حضور، قریب به #۴ سال به طول میانجامد.
🍃🌷🍃
#حسین برادر ایشان توفیق یافت تا در طول #۴ سال در #سمتهای مختلف ضمن یاری #رزمندگان اسلام، دشمن متجاوز را به خاک سیاه بنشاند. #آخرین سمت او #فرماندهی تیپ بود و سرانجام در #بیست و پنجم اسفند ماه سال ۱۳۶۳#در #شرق دجله به #شهادت رسید.
🍃🌷🍃
#اصغر #کوچکترین پسر خانواده شان بود. در بیست و یکمین روز مرداد ۱۳۴۵ در تهران متولد شد وقتی به #جبهه رفت، به زحمت سنش به ۱۵# سال میرسید.
🍃🌷🍃
مدتی در #کردستان بود و بعد مدتی هم در #لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)🌷 و مدتی هم در ل#شکر ۱۰ #سیدالشهدا (ع)🌷.با وجود سن کم، پا به پای ما برادران در #عملیاتهای بزرگ شرکت کرد.
🍃🌷🍃
ایشان از #ابتدای ورود به #سپاه پاسداران حضور در #جبهه ها را به کار در شهر ترجيح می داد لذا به مناطق #عملياتی رفت و در #عملياتهای #فتح المبين ،#بيت المقدس ،#رمضان ،#مسلم ابن عقيل ،#والفجر مقدماتی ،#والفجر 2 و مرحله #اول و #دوم #والفجر 4 شرکت کرد.
🍃🌷🍃
و #مسئوليتهای مختلفي را در اين #عملياتها بر عهده داشت،ایشان#بارها در #عملياتهاي متعدد #مجروح و#زخمی شد از جمله در #عمليات والفجر مقدماتی از ناحيه #چشم #مجروح شد و عملاً #بينائي خود را از دست داد.
🍃🌷🍃
ایشان در سال 1362# براي درمان و #معالجه چشم از طرف #سپاه پاسداران به آلمان اعزام و بعد از مراجعت عليرغم #ضرورت استراحت پزشکي به #جبهه بازگشت و در #عمليات مسلم ابن عقيل #فرماندهی #گردان #حضرت ابوالفضل (ع)🌷 را بر عهده گرفت.
🍃🌷🍃
در زمان تصدی #مسئوليت #گردان نسبت به آمادگي نيروهاي تحت امر بسيار حساس بود و با#بي نظمی و #بي توجهی به مسائل #نظامی به شدت برخورد می کرد.
🍃🌷🍃