eitaa logo
به وقت شاعری
386 دنبال‌کننده
374 عکس
377 ویدیو
0 فایل
عشق حسین"ع" خوب ترین انتخاب بود مدیر کانال: طلبه ای که شعر شعارش است تا شعائر را احیا کند @Jalali_1378 ادمین تبادل👇👇 @hrpb1371 🚫اشعار فقط فوروارد شود😗
مشاهده در ایتا
دانلود
ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت یارا به وصل خود دوایی کن دل دیوانه‌ی ما را علاج درد مشتاقان طبیب عام نشناسد مگر لیلی کند درمان غم مجنون شیدا را
به یادت آنچنان غرق خودم بودم که دریا گفت: تو را می‌بینم و شک می‌کنم دریا منم یا تو !
دنیا غم هجران تو را نیز سرآورد پیراهن خونین تو را از سفر آورد آه این چه حریفی‌ست که در دور غم از او چون باده طلب کردم خون جگر آورد موج غم عشق تو به هرسو که دلش خواست آزرده دلم برد و دل آزرده‌تر آورد گفتی که به جز من به کسی دل نسپردی نفرین به سخن‌چین که برایم خبر آورد گفتم که حریف غم عشق توام اما دردا که مرا نیز غم از پای درآورد تو نم‌نم بارانی و من قطره‌ی اشکم هرکس که تو را دید مرا در نظر آورد در خاطر ما خاطره ی تلخ خزان بود این باغ چرا بار دگر برگ و بر آورد
خُنُک آن قُمار بازی کِه بِباخت آنچه بودش بِنماند هیچَش إلّا هَوَس قُمارِ دیگر...
بی‌مِهـری تـو کـار مـرا ساخته است یک‌‌عمر مرا به‌زحمت انداخته است رفتی و نشـد حـال دلـم هیچ ردیف بعد از تـو دلم قـافیه را باخته است
خارم ولی گلاب ز من می‌توان گرفت از بس که بوی همدمیِ گل گرفته‌ام
اما چه سود؟ این همه زیبایی‌ات به ما جز حسرت نگاه، چه‌چیزی چشانده است؟ اما چه سود؟ این همه جاده به سمت تو ما را به مقصد نرسیدن، رسانده است
نه دین ما به جا و نه دنیای ما تمام از حق گذشته ایم و به باطل نمی رسیم
به قول دشمن پیمان دوست بشکستی ببین که از که بریدی و با که پیوستی
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد آن‌که یوسف به زر ناسره بفروخته بود...
عاشق‌ترم کن یا قرارت را بگیر از من حالا که پاییزم، بهارت را بگیر از من وقتی‌که من را لایقِ عشقت نمی‌دانی آشوبِ چشمانِ خمارت را بگیر از من بی اذن چشمت روز و شب را تار می‌بینم بی‌طاقتم کن، اختیارت را بگیر از من تو آمدی دنیای من باشی ولی حالا با رفتنت داروندارت را بگیر از من یک‌بوسه از تو یادگاری مانده بر لبهام قبل از جدایی یادگارت را بگیر از من حالا که می‌خواهی ببینی مرگِ عشقم را آغوشِ عشقِ ماندگارت را بگیر از من تنها دلیلِ شعرهای هرشبم بودی ای شعر مطلق، شهریارت را بگیر از من
تصور کن تو در سنگر، وَ داعش در کمین باشد تصور کن جهانت شکل یک میدان مین باشد تصور کن بیفتی دست داعش، تازه در دستت عقیق سرخ باشد، «یاعلی» نقش نگین باشد تصور کن که روی بازویت لبیک یا زینب و نامت نام فرزند امیرالمؤمنین باشد تصور کن علی باشی و تنها، آن‌طرف اما سپاه ناکثین و مارقین و قاسطین باشد... تصور کن بپرسند از کجایی؟ شیعه‌ای؟ باید برای هر سؤالی پاسخت در آستین باشد تصور کن لبانت خشک باشد مثل اربابت فقط دلواپس طفلت نباشی، فرقش این باشد! تصور کن نفربرهای دشمن اسب باشند و ببینی پیکر یاران تو روی زمین باشد تصور کن کسی که می‌برد با خود تو را، شمر است تصور کن برادر! کربلا شاید همین باشد چه خواهی کرد؟ مثل من تو هم پاهات می‌لرزد؟ اگر یک سمت دنیا باشد و یک سمت دین باشد؟ هزاران بار دیدم عکس آخر را، نفهمیدم چه باعث می‌شود یک مرد تا این حد متین باشد گمانم چشم «محسن» رو به قاب تازه‌ای وا شد گمانم حق در آن تصویر، با «روح الامین» باشد :: جوابم را ندادی ای برادرجان! چه خواهی کرد؟ تصور کن تو باشی، شمر باشد، دوربین باشد!
در پِی ات چهل منزل، سخت جستجو کردم از قفایِ هر نیزه با تو گفتگو کردم سایه ات ز روی نِی، بوده بر سرم بابا هر کسی یتیمم گفت، سوی نیزه رو کردم بعد عصر عاشورا غصه آنقدر خوردم خنده در دهانم مُرد، گریه در گلو کردم کُهنه معجرِ خود را، ای پدر به سر دارم زیر ضربِ سیلی هم، حفظِ آبرو کردم پهلوی پر از درد و صورت ورم کرده آیه آیه کوثر را شرحِ مو به مو کردم از جفای این دنیا آنقدر کشیدم‌ که مثل مادرت زهرا، مرگ آرزو کردم
. من گرفتار و تو در بند رضای دگران من ز درد تو هلاک و تو دوای دگران گنج حسن دگران را چه کنم بی رخِ تو؟ من برای تو خرابم، تو برای دگران! .
ای گمشدهٔ اصلی انسان برگرد ای دادرس داد ضعیفان برگرد اطفالِ فلسطین و یمن منتظرند فریادرس فغان افغان برگرد
از غصه و غم تو را رها خواهد کرد هر درد بیاوری دوا خواهد کرد از نسل علی و فاطمه است این دختر حاجات محال را روا خواهد کرد
غم صیقل خداست؛ خدایا ز ما مگیر این جوهر جلی که جلا می‌دهد به دل
خارم ولی گلاب ز من می‌توان گرفت از بس که بوی همدمیِ گل گرفته‌ام