eitaa logo
به وقت شاعری
393 دنبال‌کننده
415 عکس
405 ویدیو
0 فایل
عشق حسین"ع" خوب ترین انتخاب بود مدیر کانال: طلبه ای که شعر شعارش است تا شعائر را احیا کند @Jalali_1378 ادمین تبادل👇👇 @hrpb1371 🚫اشعار فقط فوروارد شود😗
مشاهده در ایتا
دانلود
وصف اورا نتوان گفت به صد منظومه گفت معصوم به او فاطمه معصومه
دعاگوی رفقا هستم
اعجاز این ضریح که همواره بی حد است چیزی شبیه پنجره فولاد مشهد است
‌ در دایره ی قسمت ما نقطه ی تسلیمیم لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی
شبیه بغض نوزادی که ساعت هاست می گرید پُر از حرفم کسی امّا زبانم را نمی فهمد!
ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی
چشمی به رهت دوخته‌ام باز که شاید بازآئی و برهانیم از چشم به راهی
و حقیقت همیشه چیزی نیست که به ذهنِ دچار ما برسد
تار و پود هستی‌ام بر باد رفت اما نرفت عاشقی‌ها از دلم، دیوانگی‌ها از سرم . . .
من و جام می و معشوق الباقی اضافات است اگــــــر هستی که بسم ‌الله در تاخیر آفات است
در خود خروش‌ها دارم، چون چاه، اگرچه خاموشم می‌جوشم از درون هر چند با هیچ‌کس نمی‌جوشم گیرم به طعنه‌ام خوانند: «ساز شکسته!» می‌دانند هر چند خامُشم اما، آتشفشانِ خاموشم فردا به خونِ خورشیدم، عشق از غبار خواهم شست امروز اگرچه زخمش را، هم با غبار می‌پوشم در پیش‌گاهِ فرمانَش، دستی نهاده‌ام بر چشم تا عشقْ حلقه‌ای کرده است، با شکلِ رنج در گوشم این داستان که از خونْ گُلْ بیرون دمد، خوش است، اما خوش‌تر که سر بُرون آرد، خون از گُلِ سیاووشم من با طنینِ خود بخشی از خاطراتِ تاریخم بگذار تا کُند تقویم از یادِ خود فراموشم مرگ از شُکوهِ استغنا با من چگونه برتابد؟ با من که شوکرانم را با دستِ خویش می‌نوشم
هر چه گویی آخری دارد به غیر از حرف عشق کین‌ همه گفتند و آخر نیست این افسانه را
برای مردم مظلوم غزه دعا کنید
حسین کشته شمشیر شد چه خواهی کرد؟ ظهور منتقمش دیر شد چه خواهی کرد؟ بپرس از خودت اهل قیام خواهی بود؟ زمینه ساز قیام امام خواهی بود؟ امام اگر که بخواند تو را کجا هستی؟ کجای واقعه سرخ کربلا هستی؟ برای گندم ری با یزید خواهی شد؟ و یا کنار امامت شهید خواهی شد؟ کجای حادثه ها زیستی ؟ بپرس از خویش مدافع حرم کیستی ؟ بپرس از خویش بپرس از خودت آیا کجای تاریخی چه کرده ای که چنین مستحق توبیخی کجای جامعه ای ؟ مالکی تو یا عمار ببین چقدر شبیهی به میثم تمار تو سرو باش و بمان روی پا ، مقاوم باش حرم که در خطر افتاد ، حاج قاسم باش
خراب‌تر ز من و بهتر از تو بسیار است همین بهانه‌ی آغاز بی‌وفایی ماست
به کدام کيش و آیین ، به کدام مذهب و دین ببرى قرار دل را ، به سراغ دل نیايى ؟!
نشسته‌ام که در آیی به منزلی که ندارم تو را چگونه بخواند دلم؟ دلی که ندارم
بس در طلبت کوشش بی فایده کردیم چون طفل دوان در پی گنجشک پریده
ستاره با تپش ماه روی تو خون شد وچشم مست شقایق دوباره گلگون شد هنوز یاد لب تو شراب ناب من است وقلب خسته من باز با تو مجنون شد
هر روزِ ما به مدح علی می‌شود شروع هوهوی صبحِ بادِ صبا ، مدح حیدر است...
ما بارها به عشق تو اقرار کرده‌ایم ِگاهی تو هم به حس خودت اعتراف کن
لحظهٔ دیدار نزدیک است باز من دیوانه‌ام، مستم باز می‌لرزد، دلم، دستم باز گویی در جهان دیگری هستم های! نخراشی به غفلت گونه‌ام را، تیغ های! نپریشی صفای زلفکم را، دست و آبرویم را نریزی، دل ای نخورده مست! لحظهٔ دیدار نزدیک است...
چقدر شانه تو از خودش به من داده تو مرد هستی و آگاه و سخت آزاده منم که دِین تو را می کشم به دوش هنوز و عشق تو سبب مستی است بی باده
تقدیم به پدر عزیزم❤
به جایی می رسد آدم که بعد از گریه می گوید: میان ایـن همه بیگانه صد رحمت به تنهایی
در خواب گزیده لب شیرینِ گل اندام از خواب نباشد مگر انگشت گزیده
وقت اخبار، زیر لب گفتم کاش من، میزبان‌تان بودم مادر کودکان خود نه فقط! مادرِ کودکان‌تان بودم وقت اخبار شد...، دلم لرزید داغ‌ها قابل شنیدن نیست ما شنیدیم و این عجیب‌تر است که نمُردیم و زندگی باقی‌ست نکند عادت من و تو شود دیدنِ داغ‌های هر روزه به‌خدا ذره ذره آب شدیم آه از غزه... آه از غزه! کودکانی که رعشه‌دار شدند کودکانی که سوخت پیکرشان کودکانِ گرسنه و تشنه در پیِ قرصِ ماهِ مادرشان مادران لای لای می‌خوانند تا جهان، اندکی شود بیدار چالش تیک تاک، روشن کرد با شرف‌ را ز بی شرف این‌بار! وقت روشنگری که پیش آمد! در فضای مجازی‌اش، لال است آنکه ترسید از مخاطب‌ها و ندانست وقتِ غربال است! اینکه هر روز، روز عاشوراست اینکه هرجا، زمینِ کرب و بلاست شده مصداق آن همین غزه! پس به‌پاخیز! مقصدت پیداست شور باید به پا کند شاعر... تا زمانی که اذنِ میدان نیست! بیت‌ها موشک‌اند، ترکش و تیر موقع قتل عامِ صهیونیست تاری از عنکبوت مانده فقط تا شود تار و مار، این ظالم! دست، بالای دست بسیار است و یدالله فوق ایدیهم...
جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او آن نورِ رویِ موسیِ عِمرانم آرزوست
دست از جهان نَشُسته مکن آرزوی عشق کاین نیست دامنی که توان بی وضو گرفت