نگاهی کلان به بنیانهای تاریخی دوران جدید عالم . @doranejadid
💡 دولت آدم و دولت ابلیس
عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ الدِّينَ دَوْلَتَيْنِ دَوْلَةَ آدَمَ وَ هِيَ دَوْلَةُ اللَّهِ وَ دَوْلَةَ إِبْلِيسَ فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يُعْبَدَ عَلَانِيَةً كَانَتْ دَوْلَةُ آدَمَ وَ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يُعْبَدَ فِي السِّرِّ كَانَتْ دَوْلَةُ إِبْلِيس...
⭕️ اصول کافی، جلد2: 372
#دولت_الله
#دولت_آدم
#دولت_ابلیس
#منابع_روایی
#دولتسازی
@doranejadid
❌ فوکو و انقلاب اسلامی
در مورد دیدگاه "میشل فوکو" نسبت به انقلاب اسلامی، اما و اگرهای فراوانی وجود دارد، اما بههرحال نمیتوان از گفتههای او در 1979 و در سفر به ایران بهراحتی گذشت؛ حتی اگر عدهای اصرار داشته باشند که وی در ارزیابی انقلاب اسلامی دچار خطای محاسباتی شده است!
فوکو از مفسران پیشتازی است که متوجه شد آنچه در ایران واقع میشود، یک انقلاب منحصر بهفرد، بدیع و کاملا متفاوت با انقلابهای قرن بیستم است؛ انقلابی که در پدیدارشدناش از مدل انقلابهای تجربهشده پیروی نخواهد کرد و سخنی نو در تحولات اجتماعی به جهان مخابره خواهد نمود و دوران جدیدی را در روزگار ما رقم خواهد زد.
آنچه این فیلسوف اجتماعی را به این نتیجه میرساند، مشاهدهی توان گفتمان اسلام مبارز در بسیج فراگیر تودهها بود؛ توانی که میتواند در سطح جهان بهعنوان یک منبع کنشگر فعال شود و به انفصال فرهنگی و اجتماعی از نظام مدرنیته، اعم از چپ و راست دنیای متجدد، بیانجامد.
برداشت فوکو این بود که این تجربهی ناب و دوران جدیدی که خواهد ساخت، بر محور "سیاست معنوی" سامان خواهد گرفت؛ لذا وی به این مطلب با وسواس تمام و با حساسیت مینگریست و بر آن بود که چگونگی معماری یک حرکت اجتماعی بدیع بر مبنای معنویت سیاسی را عمیقا درک کند.
اکنون که بیش از چهل سال از این واقعه میگذرد، میتوان جانمایهی سخن فوکو مبنیبر "فرامدرنبودن انقلاب اسلامی" را، اعتراف یک فیلسوف اجتماعی به توان تمدنی انقلاب اسلامی دانست؛ تمدنی که با تولید نظریهی سیاسی و اجتماعی بر محوریت "معنویت سیاسی" قد برخواهد افراشت و هویت مدرن را به چالشهای جدیتری فراخواهد خواند و اندکاندک، چهرهی زندگی عمومی بشریت را تغییر خواهد داد. تغییراتی که مهمترین ویژگیهای آن، شکلگیری ائتلافهای بزرگ جهانی حول ظلمستیزی، کرامت ذاتی بشر، توجه به زبان فطرت و تواناییهای عظیم معنوی انسان خواهد بود.
#فوکو
#انقلاب_اسلامی
#دوران_جدید_عالم
#سیاست_معنوی
#معنویت_سیاسی
#مدرنیته
#فطرت
@doranejadid
✍️ بازخوانی یک کتاب
👓 «علم تحولات جامعه؛ پژوهشی در فلسفهی تاریخ و تاریخگرایی علمی»
⛳️ قطعهی شمارهی 8
الف) نظریههای فلسفهی تاریخی؛
1. نظریهی جغرافیایی
بنیانگذاران نظریهی جغرافیایی تاریخ، یا بهعبارتروشنتر، پایهگذاران مذهب اصالت جغرافیایی در تبیین #تاریخ، یونانیان بودند. البته، برخی خردمندان #بابل و #ایران و #مصر که به منجمین معروفند، همچنین پیامبران عهد عتیق و اصحاب کلیسا - بهخصوص سنت #آگوستین و #آکویناس – و از میان مسلمانان ابنخلدون بهنحوی از اصحاب نظریهی جغرافیایی در امر تکامل و پیدایش تمدن و جامعهی انسانی بهشمار میآیند.
بهنظر پیروان این نظریه، عوامل جغرافیایی یعنی آب و خاک و هوا، اصیلترین عامل تشکیلدهندهی جامعه و تاریخ و علت تامهی تشخص جامعهها و تمدنهاست. آنها با قبول عوامل جغرافیایی بهعنوان عناصر اصلی و سازندهی محیط معتقدند که این عوامل تاثیر قاطع و تعیینکنندهای در سرنوشت تمدنها، پیدایش تاریخ و چگونگی رفتار و خوی آدمی و سازمانهای اجتماعی و فعالیتهای انسانی دارند.
#عوامل_جغرافیایی در نزد اصحاب این نظریه عبارتند از آب و هوا طبیعی، حرارت، تغییرات فصلی، جریانهای زیرزمینی، پدیدهی جاذبه، جریان رودها و دریاها بهاندازهای که مستقل از دخالت انسان وجود دارند و #شرایط_کیهانی مستقل از فعالیتهای آدمی محسوب میشوند؛ لذا تغییرات مستقل این عوامل ناشی از روابط ذاتی خود آنهاست.
از شاخصترین اصحاب متاخر جغرافیاگرایی در #فلسفه_تاریخ میتوان به فهرست زیر اشاره کرد:
مارک، #کارل_ریتر، #هومبولت، #مونتسکیو، #راتزل، بولکه، لوپله، ست چین کوف، #هانتینگتون، آرنولو، هانری گیوت (A.H. Gwuwt)، یوهان جرج کوهل (J.G. Kohl)، اسکار پرشل (O. Perchal)، لاروف (Lavrow)، #مکیندر (Mwscinder)، #کیرچوف (CKirchof) و موگلوله.
متقدمین این مکتب نیز عبارتاند از:
هپیوگراتس (Hefhacrctes)، #افلاطون، ارسطو، تئوسیدیس، گزنفون، هرودوت، استرابو، پولیبوس، اراتوستن، سیسرون، فلوروس، لوکرتیوس و سنکا.
ر.ک. پیشین، صص.33-34.
پینوشت:
اگرچه در متن کتاب، در فهرست جغرافیاگرایان متاخر از کسی به اسم "راتنرل" نام برده شده است، ولی بهنظر میرسد که خطای تایپی در کتاب بوده و احتمال زیاد، باید مدنظر مولف، "فردریک راتزل" است که موسس جغرافیای سیاسی محسوب میشود. مهمترین مولفه نظریهی وی، توجه به کشور بهمثابه یک موجود زنده است که این دیدگاه را در #جغرافیای_سیاسی به بحث میگذارد.
#علم_جغرافیا
#علم_تحولات_جامعه
#مکاتب_فلسفهی_تاریخ
#جغرافیاگرایی
#محیط_طبیعی
@doranejadid
⭕️ "جغرافیای تاریخی"
مکتب و رویکرد جغرافیاگرایی در #فلسفه_تاریخ، گاهی تحت عنوان "جغرافیای تاریخی" (Historical geography) نیز شناخته میشود. بهطور خلاصه این دیسیپلین دانشی عبارت است از علمی که تأثیر محیط جغرافیایی را بر وقایع تاریخی، سیر تکامل دولتها و تغییرات مرزیشان و تاریخ اکتشافات جغرافیایی را بیان میکند.
البته باید توجه داشت که جغرافیای تاریخی، شعبهای از دانش جغرافیا شناخته میشود. بهعبارتبهتر باید بگوییم که در رویکرد جغرافیاگرایی به فلسفهی تاریخ، با یک مطالعات میانرشتهای روبهرو هستیم که جغرافیای تاریخ میتواند بخشی از این مطالعات را فراهم آورد.
#جغرافیای_تاریخی میتواند کمک کند تا بفهمیم چگونه تغییر مرزها، قرار گرفتن یک ملت و فرهنگ در نقطههای ژئوپولیتیکی، تقسیمات کشوری، تنوع ویژگیهای خاک و آب در یک کشور و ... در فرآیند #دولتسازی و ملت_سازی آن جغرافیا موثر واقع شده است.
جغرافیای تاریخی یاریگر ما در این مساله است که داراییهای تاریخی خودمان را - از حیث جغرافیایی - بدانیم و محترم بشمریم و در محاسباتمان بهحساب آوریم. برای مثال، در دولتسازی اسلامی باید توجه داشت که امر طبیعی قرارگرفتن در بین دو مرز آبی خزر و خلیج فارس، تا چه اندازه میتواند اقتدارآفرین باشد؟ قرارگرفتن در یک نقطهی ژئوپولیتیکی که 600 میلیون نفر در شعاع همسایگیاش قرار دارند، چگونه میتواند یک منبع قدرت برای دولتسازی اسلامی بهحساب آید؟ تنوع فرهنگی و قومیتی، فاصلهی دما در یک زمان از #آذربایجان تا #چابهار تا چه اندازه میتواند بهعنوان یک منبع قدرت برای معماری نظام سیاسی مورد توجه قرار بگیرد؟
وقتی در مقیاس فلسفهی تاریخ بهسراغ دولتسازی میرویم، با استفاده از ظرفیتهای رهیافت جغرافیاگرایی میتوانیم منابع قدرت برای دولتسازی را - از حیث ژئوپولیتیکی - احصا نماییم؛ بهویژه آنکه تغییرات مرزی و تغییرات تقسیمات کشوری در گذشتهی تاریخی و آثار ناشی از آن در حوزه سیاست، یک تجربهزیستهی تاریخی بسیار گرانسنگی است که در تصمیمگیری به کمک دولتسازان میآید.
لینک جغرافیای تاریخی در ویکیپدیا:
https://en.wikipedia.org/wiki/Historical_geography
#مکاتب_فلسفهی_تاریخ
#جغرافیاگرایی
#جغرافیای_تاریخی
#دولتسازی
#ژئوپلیتیک
@doranejadid
⭕️ "جغرافیای تاریخی" و مسالهی "تمدن نوین اسلامی"
یکی از الزامات استفاده از رهیافت جغرافیاگرایی و مراجعه به جغرافیای تاریخی، نسبت انقلاب اسلامی، دولتسازی اسلامی و تمدن نوین اسلامی است. پرواضح است که حرکت انقلاب اسلامی را بهکمتر از یک حرکت تمدنی نمیتوان تحلیل کرد؛ ادلهی این مدعا در طول زمان ارائه خواهند شد. لذا تاثیر یک فرهنگ در جغرافیای پیرامونی خودش، یکی از مسالههایی است که در جغرافیای تاریخی میتوان آن را بهبحث گذشت و از آن بصیرت گرفت.
برای مثال؛ ایران بزرگ و عزیز ما، در گذشتهی تاریخی یک محیط تمدنی تجربهشدهی تاریخی دارد. مشخصا در منطقهی آسیای میانه، هماینک میتوان از حوزهی تمدنی ایران سخن گفت. دولتسازی اسلامی در نوبت اکنون ما چه طرح و برنامه و بصیرتی نسبت به استفاده از ظرفیتهای حوزهی تمدنی ایران در آسیای میانه دارد؟ دولتسازان جوان در این راستا چه ایده و فکر و طرح و برنامهای دارند و چه ابتکاری میتوانند در این زمینه به خرج بدهند؟
این مساله زمانی برای ما حساس میشود که در دولت-ملتسازی جدید در ترکیه، بعد از روی کار آمدن دولت اردوغان شاهد استفادهی بسیار جدی و برنامهریزیشده در این حوزه هستیم. تا جایی که نظریه دولت عثمانی شرقی-غربی توسط داووداوغلو بهجای ایدهی دولت عثمانی شمالی-جنوبی، محور فعالیتهای دیپلماتیک ترکیهی جدید قرار گرفته است. بهخاطر همین سیاست برخاسته از جغرافیای تاریخی است که دولت ترکیه، اروپاگرایی پیشین خود را تعدیل کرده، و بهقو خودشان، میخواهد بهجای شاگرد آخر و شاگرد تنبل اروپا، شاگرد اول آسیا باشند.
تحلیل مسائل اینچنینی، نیازمند آشنایی و مهارت در جغرافیای تاریخی است؛ دانشی که قطعهای از فلسفهی تاریخی مورد نیاز ما برای دولت تمدنساز محسوب میشود.
#جغرافیاگرایی
#جغرافیای_تاریخی
#دولتسازی
#تمدن_نوین_اسلامی
#ترکیه
#آسیای_میانه
@doranejadid
⭕️ "جغرافیای تاریخی" و "نظریهی ایرانشهری"
سید جواد طباطبایی، صاحب نظریهی "ایرانشهری"، از جملهی کسانی است که با استفاده از رویکرد فلسفهی تاریخی و الهام از رهیافت جغرافیاگرایی، ایران را بهمثابه یک کل تحلیل کرده و طرحی برای آینده ایران ارائه میکند. وی با استفاده از دادههایی که از این شیوهی مطالعاتی بهدست آورده است، ادعا میکند که ایران تاریخی بهعنوان یک ملت تاریخی، بعد از ورود اسلام به ایران و بهویژه بعد از حملهی مغول، در یک فرآیند زوال و انحطاط قرار گرفته است. وی شواهد این انحطاط را در زوال اندیشهی سیاسی ایرانشهری - که برگرفته از یک نگاه تاریخی است - جستوجو کرده و به تصویر میکشد.
در پست بعدی، مدعای این نظریه و نسبتاش با رهیافت فلسفهی تاریخ و جغرافیاگرایی را توضیح خواهیم داد. 👇
#سیدحواد_طباطبایی
#ایرانشهری
#جغرافیاگرایی
#جغرافیای_تاریخی
@doranejadid
⭕️ معرفی "نظریهی ایرانشهری"
هستهی اصلی نظریهی ایرانشهری، انقطاع در تاریخ ممتد یک جغرافیای فرهنگی و یک کلّ تاریخی بهنام ایران است. وی به تاسی از فلسفهی تاریخ هگل و الهام از تاریخنگاری اندیشه در اروپا، ایران را بهمثابه یک ملت تاریخی با یک آگاهی مستمر و اختصاصی موضوع مطالعه قرار میدهد و میکوشد یک روایت درجه دو از تحولات ایران و تطورات آگاهی برخاسته از حرکت ایران در تاریخ ارائه کند. وی در قطعههایی از تاریخ به نقاطی میرسد که معتقد است این قطعهها، امتداد ایران تاریخی را مختل ساختهاند؛ این مطلب را ابتدا تحت عنوان "زوال اندیشهی سیاسی در ایران" و سپس با عنوان "انحطاط تاریخی ایران" توضیح میدهد.
اگرچه وی از بحرانهای تاریخی متعددی در آثار خود سخن گفته است، مثلا: "سرشت و ماهیت اندیشهی سیاسی ایران"، "نظام سنت قدمایی"، "شکست تلاشهای تجددخواهانه در سدههای اخیر" و "امتناع اندیشه"؛ اما ریشهی همهی این مشکلات را در زوال اندیشه و انحطاط ایران پیدا میکند.
طباطبایی برای یافتن پاسخ، ابتدا به ساحت اندیشهی سیاسی وارد میشود و از نظام اندیشیدنِ ایرانی پرسش میکند و به این نتیجه میرسد که این اندیشه دچار "زوال" شده و اکنون نیز در حال "انحطاط" بهسر میبرد. شاهد وی بر این مدعا، عدم پرسشگری از خود "انحطاط ایران" است و میپرسد که چرا کسی به این واقعهی تاریخی عکسالعمل نشان نمیدهد و برایش مهم جلوه نمیکند؟! البته باید بگوییم که وی این غفلت را از تجربهی انحطاط غرب گرتهبرداری کرده است.
طباطبایی بهدنبال کشف علل و ریشههای زوال و انحطاط میرود و این کار را از نخستین سدههای پس از ورود اسلام به ایران شروع مینماید. بهباور وی، اندیشهی فلسفی ایران از همان نخست بومی نبوده است؛ یعنی فلسفه نهالی بود که از یونان بهعاریت گرفته شد و همین عاریتیبودن فلسفه، پای عامل دیگری را بهمیان کشید و موجب انتقال مفاهیم از یونان به ایران گشت. لذا فهم برخی از مفاهیم بهگونهای که یونانیان استنباط میکردند، در ایران اتفاق نیفتاد.
سلطهی سطحینگری مذهبی و عقلستیزی حکومت ترکان سلجوقی و غزنوی نیز هر آنچه از اندیشههای ایرانشهری باقی مانده بود را از میان برد. بهگمان طباطبایی، رواج عرفان مبتذل و تبدیل صوفیان به متفکران قوم، نشانهی دیگری بر این زوال و انحطاط است.
طباطبایی مانع بازگشت به اندیشهی ایرانشهری را، "رواج حاشیهنویسی بر سنت قدما" ازیکسو، و "اعراض از سنت قدمایی" ازسویدیگر میداند و راهحلی را برای بیرونرفتن از بنبست این دوگانه جستوجو میکند. این راهحل عبارت است از: "اجرای تجدد و تاسیس اندیشهی فلسفی دوران جدید". برای این کار باید به بازخوانی سنت بپردازیم و در این راه نیز باید از تجربهی اندیشهی تجدد مدد بجوییم. درواقع، وی تجربهی غرب را همچون آینهای در برابر تاریخ ایران قرار میدهد و کاووش در تجربهی تحول فکر غربی را برای ایرانشهری جدید تجویز میکند.
#سیدحواد_طباطبایی
#ایرانشهری
#جغرافیاگرایی
#جغرافیای_تاریخی
#تجدد
@doranejadid
11. آیتاللهخامنهای:
♨️ داراییهای جغرافیای تاریخی ایران بزرگ و مقتدر اسلامی
«اکنون ایرانى بزرگ و مقتدر داریم؛ کشورى که در یکى از حسّاسترین موقعیّتهاى جغرافیایى است. شما دنیاى اسلام را روى نقشهى #جغرافیا نگاه کنید و ببینید وسطش کجاست. نقاط اساسى معمور عالم را روى نقشهى جغرافیا بنگرید و ببینید #ایران در کجا قرار گرفته است. موقعیّت جغرافیایى و سوق الجیشى و موقعیّت #جغرافیای_سیاسىی ایران، موقعیتى ممتاز است. آن هم با این ملت بزرگ و استعدادهاى درخشان و سابقهى پرافتخار تاریخى و فرهنگ غنى و عمیق و افتخاراتى که در دوران انقلاب بهدست آمد و عزّتى که در هشت سالِ دفاع مقدّس، به برکت خون شهدا و تلاش رزمندگان و بسیجیان و نیروهاى حزب الله حاصل شد. بهویژه اینکه این کشور و این ملت، هماکنون زیر پرچم اسلام و قرآن رفته است.
اینکه یک نویسندهى متفکّر اسلامى، چهل، یا پنجاه سال قبل در کتابى بنویسد که «اگر ما بتوانیم جزیرهاى را در نقطهاى از دنیا پیدا کنیم و در آن یک حکومت اسلامى به وجود آوریم، اثر تبلیغىاش براى اسلامْ از هزاران هیأت تبلیغى بیشتر است»، دلیل براین نیست که ایران، اکنون هم بتواند چنین نقشى را بازى کند؟ اکنون ایران چشم و چراغ منطقه است. ثروتمند است، بزرگ است، پرجمعیت است، از لحاظ تاریخى مشعشع و از لحاظ فرهنگى درخشان است و از همه مهمتر، زیر پرچم اسلام است».
بیانات در دیدار روحانیان استان مازندران. ۱۳۷۴/۰۷/۲۲
#آیتالله_خامنهای
#جغرافیای_تاریخی
#ایران
#ژئوپلیتیک
#حکومت_اسلامی
@doranejadid
12. آیتاللهخامنهای:
♨️ داراییهای جغرافیای تاریخی ایران بزرگ و مقتدر اسلامی
«عزیزان من، جوانهای هوشمند و بااستعداد ما! امروز دعوای استکبار با ما این است که چرا قدرت شما منطقه را فرا گرفته. این اقتدار جمهوری اسلامی است. آنچه از نظر ما عنصر اقتدار ملّی است، از نظر دشمنان ما یک عامل مزاحم است و با آن مبارزه میکنند. با توسعهی اقتدار جمهوری اسلامی در میان ملّتها در منطقه و فراتر از منطقه مخالفت میکنند، چون عامل اقتدار است، چون عمق راهبردی کشور است؛ با قدرت دفاعی کشور و قدرت نظامی کشور مخالفت میکنند؛ با هرآنچه وسیلهی قدرت و عنصر اقتدار ملّی باشد، دشمنان ما مخالفت میکنند».
#آیتالله_خامنهای
#جغرافیای_تاریخی
#ایران
#ژئوپلیتیک
#عناصر_اقتدار_ملی
#عمق_استراتژیک
#قدرت_منطقهای
@doranejadid