#ارسالی_مخاطبین
مثلا قایم شده... 😅😅
این شیرینی تمام شدنی نیست...😍😍
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#مقام_معظم_رهبری
✅ اصل کار...
زن و شوهر باید به هم محبّت داشته باشند، همین! کارهایی که محبّت را کم میکند، انجام ندهید. مواظب باشید چیزهایی که شما را از هم گله مند و بیزار میکند، از شما سر نزند. درست نگاه کنید ببینید شوهر شما یا زن شما روی چه چیزهایی خیلی حسّاس است، از آنها اجتناب کنید، بعضیها بیاعتنایی میکنند.
فرض بفرمایید که زن از یک عادتی که مرد دارد بدش میآید، این مرد هم بیاعتناست و آن عادت را باز تکرار میکند. این بد است. همین طور زنها. فرض بفرمایید زنهایی هستند که هوسهای شخصی خود را ( فلان چیز را بخریم فلان جا برویم و ...) بر راحتی و آسایش شوهر ترجیح میدهند. چه لزومی دارد؟ اصل کار، شما دو نفر هستید. همه دنیا فرع شمایند. همدیگر را داشته باشید، با همدیگر مهربان باشید.
🔹خطبهی عقد مورخهی ٢۴ آذر سال ١٣٧١
#سبک_زندگی_اسلامی
#خانواده_مستحکم
#آداب_همسرداری
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استاد_تراشیون
✅ چند نکته تربیتی در ارتباط با نسل جدید
#تربیت_فرزند
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۷۵۴
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#سختیهای_فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
#قسمت_اول
من متولد ۶۴ هستم و همسر جان متولد۶۱، فروردین ۸۵ بود که عقد کردیم. بعد از ۶ ماه هم، اواخر شهریور ماه رفتیم حج عمره و زندگی شیرین دونفر مون شروع شد.
من بعد از ازدواج درس رو غیر حضوری کردم و فقط برای امتحانات دوسه روزی میرفتم قم، از همون اول عاشق بچه بودم، همسرم هم با اینکه درآمد زندگی مون تنها از طریق شهریه طلبگی اداره میشد، مخالفتی نداشت. همین بود که یک سال بعد از ازدواج برای بارداری اقدام کردم و با عنایت خدا باردار شدم.
اردیبهشت ۸۷ خدای مهربونم پسر گلم محمد حسن رو به ما هدیه داد، غیر از ویارهای بدی که داشتم کلا بارداری خوب و آرومی بود. ولی در عوض زایمان سختی داشتم. تا سه سال فقط مشغول پسرم بودم و درس رو تا پایان نامه ادامه دادم، همین موقع بود که احساس نیاز به فرزند دوم در وجود من شکل گرفت.
سال ۹۰، ماه مبارک تموم شده بود و ده روز گذشت، دیدم خبری نیست به خیال اینکه ناراحتی زنان دارم راهی مطب دکتر شدم نوبت گرفتم، یه دفعه با خودم گفتم حالا تا نوبتم بشه یه تست بارداری بزنم دوتا خط قرمز روی بیبی چک خبر خوب بارداری رو بهم داد.
خیلی خوشحال بودیم. همسرم و پسرم منتظر به دنیا اومدن مطهره جان بودن. برعکس زایمان اول، زایمان دوم خیلی راحت بود و دختر گلم مطهره جان😍 یک هفته مونده به تولد چهار سالگی پسرم به دنیا اومد.
خوب ما حالا هم پسر داشتیم و هم دختر به قول بعضی جنسمون جور بود و فعلا هم برنامه ای برای فرزند بعدی نداشتیم. ولی خوب تصمیم خدا برای زندگی ما چیز دیگری بود☺️ مطهره یک ساله بود که احساس کردم باردارم، بیبی چک زدم و بعله مثبت، همسرم خیلی خوشحال و من ناراحت از جهت اینکه شیردهی دخترم ناتموم میمونه.
شرایط بارداری سختی داشتم، باید پسرم رو که حالا ۵ ساله بود، مهد میبردم تا وابستگیش بهم کم بشه و آماده ورود به مدرسه بشه. از طرفی مطهره رو از شیر گرفتم و هنوز پوشکی بود. خلاصه یه پسر ۵ ساله و یه دختر یک ساله و همسری که به علت شرایط تحصیل و شغل خیلی نمتونست دست گیرم باشه.
گذشت و فاطمه جان توی یه شب زمستونی زیبا به جمع گرم خونواده اضافه شد. این بار هم زایمان خیلی راحتی داشتم.
حالا مطهره جان طعم شیرین خواهر داشتن رو میچشید و من هم که خواهری نداشتم الان با داشتن دوتا گل دختر خیلی حس زیبایی داشتم.
سال ۹۴ بود یک ماهی بود که فاطمه رو از شیر گرفته بودم، رفتیم راهپیمایی ۲۲بهمن وقتی برگشتیم احساس سنگینی میکردم تست بارداری دادم و خدای مهربونم دوباره به من و همسرم لیاقت داشتن فرشته دیگه ای رو داده بود. ما خیلی خوشحال بودیم. البته از فاطمه به بعد اطرافیان خیلی از بچه دار شدن ما استقبال نمیکردن😒 ولی خوب برای ما اصلا مهم نبود😁
محمد حسین عزیزم مهر ماه ۹۵ به جمع خانواده اضافه شد، یه بارداری شیرین و زایمان فوق العاده راحت.
داشتن و اداره کردن چهارتا بچه قد و نیم قد همون قدر که شیرین و جذابه، بسیار پر زحمت و سخته.
فرض کنید یه خونه که توش چهارتا بچه باشه یکی ۹ساله، یکی ۵ساله، یکی۳ساله یه نوزاد جذاب ۶ماهه. و سر و صدایی که همیشه از این خونه بلنده، بیشتر به شادی و خنده و بعضی وقتا هم دعوای خواهر برادری😉
خدا نخواست خانواده ما شش نفره بمونه واسه همین سال ۱۴۰۱، محمد حیدر عزیزم رو بهمون هدیه داد. پسر کوچیکم الان شش ماهشه و چشم و چراغ خونه ست.
آنقدر شیرین و دوست داشتنی هست که رو زمین نمی مونه. خواهراش که الان ۱۲ساله و ۱۰ساله هستن به راحتی مثل یه مامان کوچولو 😊 ازش مراقبت میکنن و تنها برای شیردهی و تعویض پوشک دست من میرسه.
برادر بزرگتر که الان ۱۵ ساله هست بر خلاف اینکه فکر میکردم به خاطر غرور و روحیات دوران نوجوانی نتونه باهاش ارتباط برقرار کنه، خیلی دوسش داره و کلی باهاش وقت میگذرونه.
ادامه در پست بعدی...
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۷۵۴
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#سختیهای_فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
#قسمت_دوم
الان ۳۸سالمه و مادر پنج فرزند هستم اگه الان برگردم عقب قطعا همین زندگی با همین شرایط الان رو انتخاب خواهم کرد.
همهی زندگی ها بالا و پایین داره روزهای تلخ و شیرین داره، اما مهم این که یه زوج بتونن با فداکاری و محبت و استفاده از قدرت درایت و مدیریت زندگی رو پیش ببرن.
همسر من به خاطر شرایط شغلی که داشت خیلی نمیتونست کمک حال من توی بچه داری یا خونه داری باشه. تقریبا تمام خریدهای خونه پای من بود و دکتر بردن بچه ها، رسیدگی به درسشون و تمام امور مربوط به اداره منزل با من بوده و هست و من سعی کردم از پسش بر بیام. ولی این رو هم بگم که حقیقتا همسرجان تمام مهر ومحبتش رو نثار من و بچه ها میکنه و اصلا بد غذا نیست. به تمیز و کثیف بودن خونه گیر نمیده. خلاصه همه جوره با من کنار میاد و قدردان هست. خدا حفظش کنه.
از جهت رزق و روزی هم، شروع زندگی مون در سال ۸۵ با شهریه ۴۵هزار تومنی بود ولی با لطف و عنایت خدا و تلاش فراوان همسرم و با قدم پر از خیر وبرکت فرزندانم الان در حد متوسط جامعه زندگی میکنیم و خدا رو شکر چیزی کم و کسر نداریم.
اگه خدا توفیق بده دوست دارم فرزند ششم هم داشته باشم. هر چند شاید اطرافیان استقبال خوبی نکنن😒 ولی اصلا برای من مهم نیست😉 چون فکر میکنم وظیفه من و هر خانمی که قدرت باروری داره، اطاعت از امر رهبری و قدم گذاشتن در راه سخت ولی پر از شیرینی فرزند آوری هست.
ناگفته نمونه که با تمام این مشغله ها بنده مدیر یه مهد قرآن و پیش دبستانی کوچیک هم هستم و هیئت هم داریم.
غذای هیئت رو ایام شهادت ائمه و ولادت ایام محرم برای حدود ۳۵۰ تا ۴۰۰ نفر تو حیاط منزلمون، خودم همراه با چند نفر از دوستان تهیه میکنیم.
خلاصه خیلی مشغله داریم ولی تمام این مسائل مانع فرزند آوری نیست.
از همه دوستان تقاضا دارم که برای ما دعا کنن که ان شاالله بتونیم فرزندان صالح و پرتوان و منشا خیر و برکات رو تحویل اجتماع بدیم.
امیدوارم بحق حضرت زهرا (س) همه عزیزانی که در انتظار فرزند هستند دامنشان سبز بشه🤲
با آرزوی سلامتی برای همه عزیزان
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
دوتا کافی نیست
#ارسالی_مخاطبین مهلت بدین بچه نفس تازه کنه...😂 این شیرینی تمام شدنی نیست...😍 کانال«دوتا کافی نیس
ایشون، آقا محمد حیدر تجربه ۷۵۴ هستن.😍
✨امام محمد باقر علیهالسلام:
«فرزندان، به واسطه صالح بودن پدرانشان (از انحراف) محفوظ می مانند.»
📚 بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۲۳۶
🏴 شهادت امام محمد باقر علیه السلام را تسلیت عرض می کنیم.
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#پیام_مخاطبین
✅ نذر غدیر...
به غیر از خدا و ائمه و شهدا ،هیچ کس نمیدانست که من باز هم بچه بخواهم، دو فرزند اولم شیر به شیر بودند و هنوز فرزند دوم مان، یک سال و نیمه نشده بود که تمنا و اشتیاق برای بارداری سوم در دلم اوج می گرفت. (از مشکلات و سختی های زندگی مان نمی گویم، که هر چه بود و هست برای رشد و تعالی وجود خودمان و نزدیک تر شدنم به خداست).
همسرم موافق با بچه دارشدن نبود. توکل به خدا و توسل به ائمه و شهدا میکردم و می خواستم که خدا در بهترین و خیرترین و مبارکترین وقتها فرزند یا فرزندانی سالم و صالح و خوش قدم و خوش روزی بهمون عطا کند.
دو سالگی فرزند دوم و از شیر گرفتن او هم تمام شد و تمنا و خواهش من از خدا بیشتر، تا اینکه روز عید غدیر شد و من نذر کردم برای رضای خدا و سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمانمان، به اندازه چند پرس غذا برای ظهر عید غدیر پختم و این غذاها را پخش کردیم، غذا های نذری من اندک ولی لطف و نظر خدا و حضرت امیرالمومنین امام علی علیه السّلام به زندگی ما بی نهایت بود.
روز سوم محرم، یعنی روزی که منسوب به حضرت رقیه سلام الله علیها هست، متوجه ی بارداری سومم شدم و این فرزندم را نیز مانند دو فرزند دیگرم نذر خدا و وقف امام زمان کردم. الهی که خدا قبول کنه 😍
انشاءالله که همه ی شیعیان اميرالمؤمنين امام علی علیه السّلام به حق حقانیت ولایت حضرت علی و واقعه ی غدیر به زودی زود طعم مادر و پدر شدن برای سربازان و یاران امام زمان را بچشند.
و الهی که خدا توفیق دهد به ما بچه شيعه ها که در ایام عید غدیر برای رضای خودش و شاد کردن دل حضرت زهرا سلام الله علیها و پدر و همسر و فرزندان بزرگوارشون به نیابت از امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشّریف به نیت سلامتی و تعجیل در فرجشون نذر کنیم، خرج کنیم و کار انجام دهیم و جشن بگیریم از خانه و خانواده ی خودمان شروع کنیم، به بهترین و پر خیر و برکت ترین شکل ممکن...
مطمئن باشیم که حتما در زمینه سازی ظهور امام زمان، با هرچه بزرگ تر جلوه دادن عید غدیر و نشان دادن محبت مان به امام علی علیه السّلام تأثیر خواهیم داشت.
الهی که در ایام عید غدیر هیچ کدام مان از بیعت با حضرت علی علیه السّلام و حضرت محمّد صلوات الله علیه جا نمونیم.
#سبک_زندگی_اسلامی
#فرزندآوری
#مخالفت_همسر
#عید_غدیر
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#مقام_معظم_رهبری
✅ در حوادث گذشته، جوانها کشور را حفظ کردند.
شهیدان در یکی از حساسترین مقاطع تاریخ کشور، سرنوشت کشور را عوض کردند. انقلاب اسلامی رخ داد تا کشور را که داشت بهسرعت بهسمت درهٔ انحطاط میرفت حفظ کند و حفظ کرد. بعد دشمن حملهٔ نظامی کرد؛ این جوانها بودند که رفتند ایستادند ۸ سال مقاومت کردند و کشور را نجات دادند.
تا امروز در فتنههای مختلف جوانها سینه سپر کردند و تعدادی از اینها به شهادت رسیدند؛ مثل همین حوادثی که در این سال گذشته یا سالهای گذشته اتفاق افتاد، توانستند کشور را حفظ کنند، سرنوشت کشور را اینها به سمت سربلندی کشاندند.
🔹دیدار امروز با خانواده معظم شهدا
#جمعیت_جوان_مولفه_قدرت
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#بحران_جمعیت
#سالخوردگی_جمعیت
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۷۵۵
#فرزندآوری
#بارداری_خداخواسته
#بارداری_بعداز_35_سالگی
#رزاقیت_خداوند
#مشیت_الهی
یک شکر تو از هزار نتوانم کرد
احسان تو را شمار نتوانم کرد
من یه خانم چهل ساله هستم، متولد ۶۱ و همسرم متولد ۵۸، هر دوتامون هم توی خانواده ی پرجمعیت دنیا اومدیم ولی از همون اول از بچه داری می ترسیدم چون هم آدم ترسویی بودم، هم توان نگهداری فرزند و تربیت اونو در خودم نمیدیدم.
سال ۸۶ ازدواج کردم و یک سال بعد از اون به اصرار همسرم اقدام به بارداری کردم و پسر گلم امیرعباس خرداد هشتادوهشت به دنیا اومد. ناگفته نماند دو ماهه باردار بودم که زیارت خانم زینب و حضرت رقیه قسمتم شد و اونجا نذر کردم فرزندم سالم باشه دختر بود اسمش نازنین رقیه و اگر پسر شد امیر عباس میذارم.
بعد از اون چون زایمان سختی داشتم کلا قید بچه ی دوم رو زده بودم تا اینکه به اصرار خودم باردار شدم. بعد از شش سال و متاسفانه دو ماهه بودم که سقط شد اما بعد دوسه ماه، دوباره تحت نظر پزشک اقدام به بارداری داشتم و دختر گلم فاطمه جان رو دی ماه ۹۳ به دنیا آوردم. و از اونجایی که خودم مشکلاتی مثل کمردرد و آرتوروز و تنگی کانال نخاعی داشتم، گفتم دیگه هم دختر دارم و هم پسر و دیگه بچه نمیخوام.
اما از اونجایی که ما واقعا حکمتهای خدا رو نمیدونیم، بعد از هفت سال ناخواسته یا بهتره بگم خداخواسته باردار شدم اما چون بیماریم پیشرفت کرده بود و توانایی نگهداشتن حتی گوشی موبایل رو با دستم نداشتم به پزشکی قانونی مراجعه کردم تا از راه قانونی و به علت بیماری دستور سقط بگیرم که انجام نشد و راهکارهای خانگی هم جوابگو نبود.
بعد از سونو متوجه شدم قلب بچه تشکیل شده و من کلا منصرف شدم از این کار و با خدا معامله کردم و ازش کمک خواستم و خواستم خودش توانایی نگه داری این بچه رو بهم بده.
تا اینکه ماه ششم بارداری، وقتی توی حیاط منزلم بودم و با همسایه دیوار مشترک هستیم، ایشون تیرآهن آورده بودن، جرثقیل نتونست درست مهار کنه و یه ردیف کامل آجر، از شش متر بلندی روی من ریخت و من از ناحیه ی کمر و دست و پا زخمی شدم و خونریزی پشت جفت اتفاق افتاد و گفتند اگر قطع نشه مجبور به سزارین میشن و بچه باید بره داخل دستگاه که به لطف خدا و امام حسین که وجود بچه ام رو مدیونش هستم، خونریزی با دارو قطع شد و من بارداری رو به ماه نهم رسوندم.
به علت مشکلات جسمی که داشتم، امکان زایمان طبیعی نداشتم ولی دکترم اصرار به زایمان طبیعی داشت و من هم بابت نخاعم میترسیدم تا اینکه رفتم دکتر و بعد از تست حرکت گفتن ضربان قلب نوزاد کم شده و اورژانسی سزارین شدم و محمدحسین نازنین و زیبای من به دنیا اومد و با اومدنش خیر و برکت رو به خونه ی ما آورد و من معتقدم که خدا به واسطه ی این طفل معصوم به من رحم کرد و زنده موندم.
محمدحسین عزیزم الان هشت ماهه هست. این تجربه ی من برای کسانی که به سقط جنین حتی فکر میکنن من از خدا طلب بخشش دارم به واسطه ی فکر بدم و اینکه الان پسرم انقدر آروم و نجیبه که اصلا به من و سلامتیم آسیبی نمیرسه.
اینم اضافه کنم که پسرم در اوج بی پولی و بیکاری همسرم پا به زندگی ما گذاشت ولی از یمن قدمش هم کار خوب پیدا شدبرای همسرم، هم درآمد خوب...
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
آقا محمد حسین و فاطمه خانم، فرزندان دوم و سوم تجربه ی ۷۵۵😍😍
#فرزندآوری
#بارداری_بعداز_35_سالگی
#دوتا_کافی_نیست
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#میرزا_اسماعیل_دولابی
✅ بالاترین سیاست...
صدق بالاترین سیاست در دنیا و آخرت است. صدق روی دست تمام سیاستهای سیاستمداران عالَم است.
✨حضرت علی علیه السّلام فرمود: اَلصِّدقُ سَیفُ اللهِ فى أَرضِهِ وَ سَمائِهِ: "صدق شمشیر خدا در زمین و آسمان خداست."
صدق همهجا نافذ است؛ میبُرد و پیش میرود.
📚مصباح الهدی
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه حرکت باحالی 😂😂
این شیرینی تمام شدنی نیست...😍
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۷۵۶
#مشیت_الهی
#سختیهای_زندگی
#رویای_مادری
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#قسمت_اول
من متولد ۶۶ هستم، همسرم متولد ۶۳،
سال ۸۶ عقد کردیم. سال ۸۸ با کلی قرض و بدهی رفتیم سر خونه و زندگیمون،
چون خانواده همسرم اصلا کمک حال عروسی مون نبودند، تصمیم گرفتیم اول بدهی ها رو بدیم، بعد به فکر بچه دار شدن باشیم.
یک سال از زندگیمون گذشت، تقریبا تونستیم بدهی ها رو بدیم، حالا فکر اینکه از تنهایی در بیایم زد به سر مون، که من بینایی چشم سمت راستم رو کلا از دست دادم، دیگه رفتیم دکتر بعد از کلی ام آر آی و عکس، دکتر ها تشخیص دادن بیماری ام اس گرفتم، برای همین تصمیم همسرم بر این شد که به هیچکس نگیم. خلاصه بعد توان راه رفتن رو از دست دادم، حالم خیلی بد بود.
همسرم تصمیم گرفت بریم مشهد، یادمه پلاک و زنجیر طلایی که برام خریده بود، فروختیم بلیط هواپیما گرفتیم. با کلی سختی راهی مشهد شدیم در ضمن دیگه خانواده ها فهمیده بودند، ولی اون روزا زن برادرم که بیست و پنج ساله بود، به خاطر بیماری از دنیا رفته بود، تمام حواس پدر و مادرم، پیش برادرم بود. آخه ما فقط دوتا بچه بودیم.
رسیدیم مشهد، همسرم، برای بار اول بود که به مشهد آمده بود ولی من از آقا امام رضا هیچی نخواستم، شاید برای اینکه خسته بودم، فقط به این فکر میکردم این مریضی مرگ و درمان نداره، فقط فلج شدن و سر باری داره ولی همسرم عاجزانه شفای من رو از آقا خواست.موقع برگشت بینایی چشمم برگشته بود و کمی بهتر راه میرفتم.
به تهران که رسیدیم، رفتیم دوباره پیش دکتر و آزمایشها و ام آرای تکرار شد، دکتر جواب آم آرای رو دید، فقط گفت معجزه شده، هر ۱۴ تا پلاک خاموشن و فعلا خبری از حمله و بیماری نیست. گفت میتونی داروها و کورتون ها رو قطع کنی و بعد ازشش ماه اقدام کنی.
دو سال گذشت خبری از بچه دار شدن نبود پیش متخصص ها میرفتم، دارو میدادن، ولی خبری نبود تا اینکه یه کلینیک نازایی زمانی که برای تزریق آمپولها ی بیماری میرفتم، یادم اومد سال ۹۲ رفتم اونجا دکتر با توجه به بیماری و شرایطم، تشخیص درمان نازایی با روش آی یو آی داد.
کلی خوشحال شده بودم، گفتم بالاخره من مادر شدم، هزینه ها بماند که چقد سر سام آور بود، آخه زیر نظر بیمه نبودن اون زمان، من انجام دادم، ۱۶ روز استراحت کردم، تو این مدت به همه گفتیم به خاطر مریضیم، تو خونه استراحت میکنم ولی نشد. جواب آزمایش منفی بود.
به فاصله یک سال من سه بار دیگه آیو آی رو انجام دادم ولی جواب نگرفتم. همسرم در تمام مدت کنارم بود، همه آزمایشها ی همسرم خوب بود، مشکل از من بود.
برادرم به اصرار مادرم زود ازدواج کرد و همون ماهای اول خانومش باردار شد، یکی از جاریهام که فرزند اولش ۱۸ سالش بود برای بار چهارم باردار شد،خواهر شوهرم هم بچه دومش رو باردار بود، دیگه کم کم توکلمون رو از دست دادیم حس حسادت به سراغمون اومد.
پنج سال از ازدواجمون گذشته بود، منم کم کم حس کردم بیماریم داره بیدار میشه، سال ۹۳ بود که به اصرار خانواده ام همراهشون رفتم مشهد، این دفعه از امام رضا خواستم. همش: زیر لب این شعر زمزمه میکردم، پنجره فولاد رضا مریضا رو شفا میده، پنجره فولاد رضا برات کربلا میده، همش زیر زبونم بود تا برگشتیم.
انگار بذر امید تو دلم جوونه زده بود و این رو به همسرم هم انتقال دادم، هنوز دوماه از مشهد نگذشته بود که همراه پدر و مادرم راهی کربلا شدیم خرداد ۹۳، انسان تو کربلا انقد غربت امام حسین رو میبنه، دعای خودش رو یادش میره، ولی همسرم گفت برو از امام حسین بخواه.
از کربلا برگشتم، یک ماه بعد رفتم پیش دکتر، گفتم آخرین راه ناباروری رو انجام بدم. گفت تو جوونی هنوز زوده ولی قبول نکردم. گفتم میخوام عمل میکرو یا آی وی اف رو انجام بدم که گفت احتمال موفقیتش فقط ۴۰ درصده، بقیه اش دست خداست، قبول کردم، با حقوق کارگری نمیشد خرج داروها رو بدی و اینکه ما هنوز مستاجر بودیم. هرچی طلا داشتم فروختم و مابقی رو وام گرفتیم.
👈ادامه در پست بعدی...
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۷۵۶
#مشیت_الهی
#سختیهای_زندگی
#رویای_مادری
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#قسمت_دوم
با تزریق آمپولها و آماده کردن بدنم، این کار انجام شد، دی ماه شب قبل از عمل نه من و نه همسرم، بعد از داروها، نباید چیزی میخوردیم ولی من دو تا چایی ریختم بدون اینکه به همسرم بگم کمی تربت کربلا که با خودم آورده بودم، ریختم داخل چایی ها، خوردیم و خوابیدیم و ساعت چهار بیدار شدیم نمازم رو خوندم کارهام رو کردم، رفتیم بیمارستان، کلی استرس داشتم ولی ته دلم یه جوری بود انگار یکی باهام حرف میزد، آرومم میکرد
عمل پانکچر رو انجام دادم، بیهوش بودم ولی بعد به همسرم گفته بودند باید بری دارو بگیری، خانومت هایپر شده تعداد ۳۴ تا تخمک از من گرفتن که ۱۸ تا جنین تشکیل شده بود، بعد از سُرم و استراحت دکتر گفت عمل انتقال میمونه برای اسفند توی مسیر حالم زیاد خوب نبود ولی همسرم از خوابی که دیده بود تعریف کرد و من امیدوار شدم. همون جا دلم قرص شد که من حاجتم رو از امام حسین علیه السلام میگیرم.
خلاصه من استراحت کردم، اسفند انتقال دادم، افتاده بود ایام فاطمیه، تمام ۱۶ روز به حضرت فاطمه توسل کردم، بله آبان ۹۴، ایام محرم دخترم به دنیا اومد، تو کربلا مادرم نذر کرده بود اسمش رو اگه دختر بود بزاریم حنانه...
من مثل خیلی ها با به دنیا اومدن دخترم نه خونه خریدیم نه ماشین بهتر، فقط یه گرمایی تو زندگیمون اومد که وصفش محاله...
الان دخترم هشت ساله اش من دوباره با تمام سختی های زندگی رفتم دوباره انتقال دادن، درست ایام فاطمیه، الانم یه دختر هشت ماهه باردارم که دوباره محرم به دنیا میاد و این دو تا دخمل ناز شدن هدیه زندگیم و معجزه هام
من به خاطر اونا میجنگم و تصمیم دارم بعد از دخترم دوباره برای فرزند سوم همین راه رو برم.
خواستم بگم برای مادر شدن خیلی از ما تو این مراکز ناباروری با درد و غصه، تلاش میکنیم، برای همه زنان سرزمینم که حسرت مادر شدن رو دارند، دعا کنید و قدر نعمت های الهی رو بدونید.
مهم نیست چقدر درد و هزینه میشه فقط انشالله همه به حاجت دلشون برسند.
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دکتر_سعید_عزیزی
✅ چکار کنم تا همسرم در کار های خونه کمکم کنه؟!
#آداب_همسرداری
#سبک_زندگی_اسلامی
#خانواده_مستحکم
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#استاد_پناهیان
📌رنج دنیا...
اساساً حیات دنیا بهگونهای است که «اگر انسان در دنیا رنج نکشد، فاسد میشود.» همانطور که اگر جسم انسان مدتی بیتحرک بماند، ضعیف و مریض میشود.
طبق روایتی از امام صادق عليه السلام، خدا انسان را با سختیهای طبیعی زندگی، مشغول کرده است تا از بیکاری و طغیان و فساد دور شود؛ یک نمونه از این سختیها، دشواریِ تهیۀ نان است. (توحید مفضل/۸۷)
یکی از عوامل بداخلاقیها در جامعۀ امروز این است که بچهها غالباً سختیهای طبیعی زندگی را لمس نمیکنند، لذا بعدها که در زندگی خود به مشکلی برخورد میکنند، میگویند: «چرا این مشکل پیش آمد؟!» یعنی انتظار دارند اصلاً در زندگی مشکلی نداشته باشند!
🔹حسینیۀ آیتالله حقشناس، ۹۶/۷/۶
#سبک_زندگی_اسلامی
#تربیت_فرزند
#سختیهای_زندگی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به مادرشوهرش خبر داده که یه نوهی دیگه تو راهه... 😍😅
این شیرینی تمام شدنی نیست.... 😍
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#میرزا_اسماعیل_دولابی
✅ تو حواست نیست....
✨وقتی حاجاتت را به تأخیر می اندازد، دارد چیز بزرگتری به تو می دهد؛ منتها تو حواست به خواستهی خودت هست و متوجه نمیشوی؛ تو نان میخواهی؛ او به تو جان میدهد.
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۷۵۷
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
#دوتا_کافی_نیست
#سختیهای_زندگی
#قسمت_اول
من متولد سال ۶۹ و همسرم متولد سال ۶۸ هستند، سال ۹۱ عقد کردیم. ۶ماه عقد بودیم، سال ۹۲ هم ازدواج کردیم.
خواستگاری سنتی انجام شد😊 البته من خواستگارایی داشتم که خود خانواده جواب یا رد می کردن 😅
من دختر آخر خانواده بودم، قبل اینکه همسرم به خواستگاری من بیان یه دوره مشهد داشتم، شب قبل مسافرتم یه خواستگار داشتم وقتی که رفتم مشهد همون جا خانوادم تماس گرفتن که یه خواستگار داری اولین چیزی که برام مهم بود دیانت شخص بود که خواهرم بامن تماس گرفت و گفت پسر اهل نمازوروزه است، خیلی ذوق کردم😅 از خدا خواسته بودم که همسری رو نصیب من کنه که اون منو نماز صبح بیدار کنه نه من اون رو 😁
همون جا سپردم دست آقا امام رضا علیه السلام گفتم دست خودت در حقم بزرگتری کن. همینکه برگشتم یادمه😂 تازه رسیده بودم گیج ومنگ بودم و خسته و تشنه خواب، خلاصه خانوادشون اومدن و منو پسندیدن، دو شب بعدش اومدن خواستگاری و خیلی زود عقد کردیم😃
بعدا هم ایشون گفتن من اربعین کربلا بود و از امام حسین علیه السلام خواستم یه دختر خوب نصیبم کنه.
اینم بگم که همسرم یه خونه نیمه ساخت هم داشت. خلاصه بعد ۶ ما کم کم خونه نیمه کاره رو تمام شد 😂 من حتی دوقاب کاشی حیاطمون رو با همسرم و پدرشون انجام دادم، عروس پرکاری بودم😁
بعد از اتمام خونه مون ازدواج کردیم، یه مراسم خیلی خیلی ساده گرفتیم تعداد مهمونا به ۳۰ نفرم نمی رسید، خیلی ساده برگزار کردیم. بعد از ازدواج، منم که عاشق بچه بودم سریع باردار شدم😅
خیلی خوشحال بودم، خدا ریحانه خانم رو سال ۹۳ به ما داد، پا قدمش خیر بود برامون، انقدر دختر شیرینی بود زرنگ، ۱ ساله هم راه می رفت و حرف می زد از پوشک هم تونستم بگیرمش.
بعد تولد ۱ سالگیش 😂 سریع به همسرم گفتم دخترم داداش می خواد، شکر خدا دخترم ۱سال و ۱۰ماهش بود که سال ۹۴ گل پسرم آقا رضا بدنیا امد😁
دوتا وروجک شیطون داشتم البته اطرافیان خیلی😕 تو ذوق ما می زدن که چه خبره پشت سرهم...
یه خانمی بود دوست خواهرم، وقتی منو توی روضه دید، گفت چه خبرته درسته رهبر گفته بچه بیارید ولی نگفته همه رو تو بیاری! خیلی ناراحت شدم از حرفش، کم کم مراسمات مذهبی رو کم می رفتم بخاطر نیش کنایه دیگران. من فقط ۲تا بچه داشتم! بیخیال حرف همه.
توکل
برخدا کردم برای بچه سوم بعد از ۳سال فاصله، رمیصا خانم رو باردار شدم😍 سال ۹۷شکر خدا با مقابله با نیش و کنایه دیگران دختر گلم بدنیا آمد شکر خدا رزق وروزیشو با خودش آورد تونستیم یه واحد خونه بالاترمون رو بخریم. ماشین رو که بخاطر یه سری بدهی فروخته بودیم شکر خدا تو دوران بارداریم خریدیم.
من با وجود بچه هام ۷ساله یه کیک پز حرفه ای هستم😅 از این بابت الحمدالله خداروشکر حالا هم گوش شیطون کر در حال اقدام به چهارمی هستم😁 ان شاءالله مادر خوبی بوده باشم و یاران خوبی برای امام عصرمون امام زمان عج تربیت کنم.
من برای بارداری اولم، چون هنوز تازه عروس بودم، از طرف خانواده خودم و شوهرم، خیلی بهم رسیدگی می کردن ولی من چون همیشه دوست داشتم خودم رو پای خودم باشم وکارهامو خودم انجام بدم روزهای که گاهی وقتی به سختی غذا رو آماده می کردم، اصلا زنگ نمی زدم به کسی که برام کاری رو انجام بده، به ندرت شاید ۱ یا ۲ بار گفته باشم.
برای زایمانم هم تا هفت روز، مادرم یا مادرشوهرم می موندن، خیلی زحمت می کشیدن. برای بارداری دومم یه سری مشکلات برامون پیش آمد که شوهرم باید کارش رو در منطقه دیگه از شهر از صفر شروع می کرد، حتی توان کرایه کردن مغازه رو نداشت من کمی از طلاهام رو فروختم که بتونه مغازه اجاره کنه، تو همین بارداری دومم، چون علاقه زیادی به کیک پزی داشتم و اینکه دوست داشتم منم درآمدی برای خودم داشته باشم، کم کم کیک درست می کردم، اطرافیانم تشویقم می کردن برا اینکه این کار رو به عنوان درآمد انجام بدم تا کمی کمک همسرم باشم.
خدا رو شکر با وجود دختر کوچولوم، بارداری نسبتا خوبی داشتم. سر پسرم دندان درد شدیدی گرفتم😤😥 که شب تا صبح از در نمی تونستم بخوابم، ۳ماه بعد از زایمانم، تونستم دندونم که دندون عقل بود رو 😥 رو کامل خارج کنم.
اینم بگم چون فاصله بچه ها کم بود😅مشکلاتشون خیلی شیرین بود، دخترم هر وقت می دید دارم داداشش رو پوشک می کنم، اونم سریع می رفت عروسکشو میاورد که پوشکش کنم😂 گاهی وقتا پوشک کم میاوردم از عروسکای دخترم برمیداشتم.
👈ادامه در پست بعدی...
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075