#تجربه_من ۶۶۳
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
من متولدم ۷۵ هستم. سال ۹۴ عقد کردم و سال ۹۵ هم با یک مراسم خانوادگی و کوچیک رفتیم سر خونه زندگیمون. آغاز زندگیم با ترم دوم دانشگاه همزمان بود، سخت بود ولی شیرین بود.
خب راستش من تا شش ماه اول اصلا بچه دار شدن تو ذهنم نبود، جلوگیری هم نمیکردیم ولی برام، مادر شدن دور از ذهن بود.
که دیگه بعد از یکسال کم کم دیدم چقدر دوست دارم مادر بشم. کمی بعد فشار فامیل و اطرافیان و خانواده همسرم برای بچه دار شدن شروع شد، که دیر شده بچه بیارید ،یهو دیگه بچه دار نمیشید و....
و بعضی با صراحت کلام بهم میگفتن برو دکتر شاید مشکل داشته باشی که بچه دار نمیشی. و من جوابم به همه این بود که هر موقع خدا بخواد، یقینا بهترین زمان رو انتخاب میکنه برای ورود یه فرشته کوچولو به زندگیمون. به هر نحوی بود تا سه سال بعد از ازدواجمون ما بچه دار نشدیم.
البته ناگفته نماند پیگیری زیادی در ارتباط با بچه دار نشدنمون کردیم که واقعا بی نتیجه بود، اما در آخر رفتیم پیش یک دکتر طب سنتی، واقعا خدا خیرشون بده. ریشه ی مشکلمون رو متوجه شدن.
متاسفانه استرس کاری همسرم خیلی بالاست و همین استرس هم باعث این اتفاق بود. که الحمدلله با یک دوره مصرف داروهای دکتر و تغییر رژیم غذایی رو به بهبودی رفت.
من یادم نمیره عید نوروز سال ۹۸ بود، هر کسی برای بازدید عید میومد خونه مون میگفت چقققدر خونه تون آرامش داره. واقعا سخت بود ولی تمام تلاشمو کردم تعطیلات پر آرامشی داشته باشیم و به لطف خدا و نگاه ائمه علیهم السلام هم محقق شد.
ما سال ۹۶ یعنی دو سال قبل بارداریم در سفر اربعین به سامرا هم مشرف شدیم، همونجا قرار گذاشتیم خدا هر چقدر بچه عنایت کنه به نیت یاری امام زمان نذر چهارده معصوم کنیم شون و همون ماه باردار شدم خیلی خوشحال بودیم.
وقتی متوجه شدم باردارم به همسرم زنگ زدم که خبر بدم اصلا باورش نمیشد میگفت ممکنه اشتباهی شده باشه و دوباره آزمایش بده😅 و اشک شوق میریخت. همونجا بچه مو به نیت یاری امام زمان نذر چهارده معصوم کردم.
به هر حال ماه اول گذشت و ویار هام شروع شد و استراحت مطلق بودم تا غربالگری دوم همه چیز خوب بود تا اینکه سونوی رشد انتهای شش ماهگی دادم و توی اون سونو متوجه شدیم که اصطلاحا( آی،یو،جی،آر) شدم. سندرم جفت نارسانا. یک سندروم نادری هست که طی اون شریانهای بند ناف خیلی باریک هستن و بچه خیلی کم تغذیه میشه.
دو ماه آخر خیلی سخت گذشت. اصلا وزن نمیگرفت از طرفی مایع دور جنین هم خیلی خیلی کم بود و هر لحظه ممکن بود دکتر ختم حاملگی رو بده. ولی الحمدلله به خواست خدا فرشته کوچولوم، دخترم تا ۳۹هفته و ۴روز صبر کرد که با پای خودش تشریف فرما بشه😂😍 طبیعی دنیا اومد. سخت بود ولی شکر خدا همون طور که فکرشو میکردم شیرین بود.
بعد از یکسال و نه ماه حس میکردم انگار دوباره باردارم، همون حالتهای بارداری اولم رو داشتم ولی هی خودمو میزدم به اون راه که نه بابا خبری نیست و ازین حرفا 😂 رفتم تست دادم دیدم نهههه واقعیه 😅
نه به اون انتظار بچه ی اولم نه به این شرایط الآنم. ولی از امام زمان خیلی تشکر کردم. بی تعارف بگم سر بارداری دومم، استرسای بی مورد و زیادی برای بچه اولم داشتم نگرانش بودم. ولی شکر خدا میبینم تموم اون استرسام بی مورد بوده و بهترین اتفاقی که میتونست برای دخترم بیفته همین تولد برادرش بوده شکر خدا.
سر بارداری دومم باتجربه تر بودم. ویار های شدیدی داشتم ولی در کنارش سعی میکردم با دخترم وقت بگذرونم. فقط سختی این بارداریم این بود که دو ماه آخر کاملا استراحت مطلق بودم ،سر زایمانم دکتر گفت افتادگی رحم داری و باید ورزش کنی. شکر خدا به هر شکلی که بود پسرمم، طبیعی دنیا اومد.
بچه های پشت هم داشتن سخته، خیلی هم سخته ولی خدا توانشو میده، کنارش شیرینی هاشم رخ نمایی میکنن.
از خدا میخوام دامن همه ی مادران چشم انتظار سبز بشه. امید خیلی مهمه.💪
و به همه ی مادران توان روز افزون بده که یاوران حقیقی برای حضرت پرورش بدن.
راستی گاهی توی خونه بچهها رو سرباز کوچولوی امام زمان خطاب میکنم.
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استاد_تراشیون
📌 بیکاری علت بسیاری از ناهنجاری ها در فرزندان....
✅ توانمندی های فرزندان مون رو در مسیر صحیح هدایت کنیم.
#تربیت_فرزند
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۶۶۴
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
#جنایت_سقط_جنین
من نوروز ۹۳ ازدواج کردم و همیشه توی ذهنم این بود که حداقل ۵ سال بعد از ازدواج، باردار بشم، اما ۳ماه بعد فهمیدم باردارم و چون اول زندگیمون بود و مشکلات مالی زیادی داشتیم، به شدت ناراحت بودم اما همسرم با وجود بیکار بودنش و بدهی هایی که از عروسی داشت، خیلی خوشحال بود.
خلاصه این ۹ماه با نداری و حتی نخوردن غذا و میوه های مفید گذشت، باورتون نمیشه خیییلی چیزا دلم میخواست ولی رو نمیکردم.
خواهرم همسایم بود، مدام سرکوفت میزد که یخچالت همیشه خالیه، بچت ۱ کیلو هم نمیشه و من از درون انگار قلبمو پاره میکردن...
همسرم هر روز شوقش بیشتر میشد تا خداروشکر دخترم به دنیا اومد و نزدیک ۵ کیلو وزن داشت، اونقد ناز و تپل بود که حد نداشت😍 یک ماه به اومدنش مونده بود که خدا شاهده روزی انگار ساعتی برا ما میومد😍
گذشت و ۸ ماه بعد من دوباره باردار شدم، به همسرم گفتم و اون از خوشی زیاد نمیدونست چیکار کنه ااااااما من نمیخواستمش چون مشکل مالی زیاد داشتیم😔
یواشکی، پنهان از همسرم، چندتا مطب رفتم که بچه رو سقط کنم ولی چون ۴۴ روزش بود و طبق حرف خودشون قلبش تشکیل شده بود کسی این کار رو نمیکرد.
از یه طرف دلم برا دخترم میسوخت که از شیر خوردن میفتاد، از یطرف ذهنم قبول نمیکرد ۲تا بچه داشته باشم، که خدایا خرج ۲تا بچه رو چطوری بدم.
خانوادم با سقط مخالف بودن و مادرم مدام میگفت بزرگترین اشتباه رو انجام میدی، خدا روزی شو میرسونه و و و.... اما من فقط به خودم فکر میکردم و خلاصه داروی غیر قانونی از عطاری گرفتم و بچه بیچاره رو سقط کردم بدون هیچ عذاب وجدانی تازه خوشحالم بودم😔
الان دخترم ۹ سالشه و ۳ ساله از ته قلبم یه بچه دیگه میخوام ولی خدا بهم نمیده، هرچی استغفار میکنم اما جواب نمیگیرم.
ته حرف من اینه که من از دستگاه آیو دی استفاده کردم، قرص،آمپول ولی هیچکدوم بهم نساختن و ناخواسته باردار شدم، یعنی خدا خواست و میدونست که اونموقع بهم بچه داد ولی قدر ندونستم.
بعد از سقط بچم کلی گرفتاری برام پیش اومد، دقیقا به حرفای مادرم رسیدم. فکر میکردم چند سال بعد بچه بیارم مایه دار میشم ولی بهتر نشد که بدترم شدم و فقط سنم رفت بالا..
الانم چندبار دکتر رفتم و میگن هییییچ مشکلی نداری، سالم هستی، خودم میدونم بی حرمتی کردم به وجود خدا، به توانش، به بزرگیش😔 الانم دخترم تنهاست بخاطره اینکه خواهر یا برادر نداره بد بار اومده، خودخواه، لوس، چون یدونه بود اینجور شد. اگه حداقل دوتا بودن گذشت کردن، محبت کردن، بخشیدن، تلاش کردن، حتی دعوا کردن و حق خودشونو گرفتن رو از هم یاد میگرفتن...
درسته الان شرایط اقتصادی بد هستش ولی از من به شما گفتن، راه منو پیش نگیرید، حداقل ۲تا بچه پشت سر هم بیارید، زحمتتونو یکی کنید، دوتارو باهم بزرگ کنید. فردا روزی من نباشم دخترم هیچ کسی رو نداره نه خواهر نه برادر😔
خدا روزی مورچه رو زیر سنگ میرسونه، مطمنم روزی بچه های ما رو هم کم یا زیاد میرسونه.
تجربه ام رو با گریه براتون نوشتم ولی ولی ولی راه من پشیمونو پیش نگیرید ،چون عذابشو دارم میکشم، دوست داشتم تجربمو براتون بفرستم شاید تاثیر داشت.. خداهمراهتان🤲
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#استاد_الهی
✅ برای امام زمان (عج)...
در ایام شعبان برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ایستگاه صلواتی بزنیم. تعظیم شعائر، خودش عمق معرفت را ایجاد میکند. در نظر داشته باشید گاهی از همین طریق مردم تحتتاثیر قرار میگیرند.
در این ایام در پی تعظیم شعائر باشید، همه جا را از شکلات، شیرینی و شربت و ایستگاه صلواتی پر کنید! طوری شود که همه سر در خانههایشان پرچم سبز بزنند. چقدر این خوب است!
هر روز به ترتیب در کوچه ها شربت بدهید، و این ایام تبدیل به دههی شعبانیه شود؛ ما همه نوع دههای داریم، دههی شعبانیه هم داشته باشیم! ما فقط یک امام زمان داریم و قرار است یک ظهور اتفاق بیفتد ، پس باید هر کاری از دستمان برمیآید انجام دهیم.
#سبک_زندگی_اسلامی
#اعیاد_شعبانیه
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
دوتا کافی نیست
نذرها کردم که سربازت شوند... #فرزندآوری #دوتا_کافی_نیست #نسل_مهدوی کانال«دوتا کافی نیست» http://e
#ارسالی_مخاطبین
✅ نذرها کردم که سربازت شوند...
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#نسل_مهدوی
#برکت_خانه
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۶۶۵
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#رزاقیت_خداوند
#سختیهای_زندگی
#قسمت_اول
۲۱ سالم بود که با اصرار های زیاد پدرم با همسرم که ۱۸ ماه از من کوچکتر بود و به گفته ی خودش ۶ سال بود که خاطر خواهم بود در سال ۸۴ عقد کردم. البته ناگفته نماند که ایشون پسرخاله ی من هستند و من راضی به ازدواج فامیلی نبودم.
ایشون زمانی که اومدن تازه دیپلم گرفته بودند و من دانشجوی دوره ی کاردانی بودم و بعداز کاردانی ادامه ندادم که فاصله تحصیلی زیادی با ایشون نداشته باشم.
پسرخاله ی عزیزم هیچ پسانداز و شغلی نداشتند اما، اما چون پدرم میگفت جنم کار داره و از همه مهمتر ایمان و احترام به مادر و نماز اول وقت؛ شاخصه های پدرم برای شایسته دانستن یک داماد بود، رو داشت.
روز نیمه شعبان خواستگاریم بود( جناب همسر جان ۴۰ تا سوال نوشته بودند که اون روز از من میپرسیدند یادمه در مورد بچه هم رو ۴ تا بچه توافق کردیم ) ایشون به گفته ی خودش منو از امام زمان گرفتند و کلا تو زندگیمون هر مشکلی داشته باشیم، بلافاصله با توسل به امام زمان حلش میکنند.
روز میلاد امام رضا جانمان عقد کردیم، دوران عقد خوب اما طولانی داشتم. چون همسر جان به برکت ازدواج، وارد شغلی شدند که ماموریت های طولانی داشت.
سال ۸۶ روز میلاد حضرت زهرا سلام الله علیه عروسی کردیم و رفتم به خانه بخت در یک استان دیگه با ۳۰۰ کیلومتر فاصله از خانواده.
همسرم عاشقم بود اما من به این حسشون غبطه میخوردم و فقط چون انسان شریفی بودند و همه ی ملاکهای من رو داشتند به ایشون احترام میگذاشتم و وظایف همسری رو بجا میاوردم و همیشه از خدا میخواستم که روزی برسه که من بیشتر از همسرم عاشقشون بشم.
چون ۲ سال و نیم عقدمون طول کشید، نمیخواستم برای بچه دار شدن فاصله بذارم و اولین فرزندم آقا محمد گل در سال ۸۷ درست سال روز عروسیمون به دنیا اومد. مستأجر بودیم و از رزق محمد جان تونستیم مسکن مهر ثبت نام کنیم.
محمد روز به روز بزرگ میشد و من بعد از شیر گرفتن، اقدام به بارداری مجدد گرفتم. که خدا لطف کرد و زهرا خانوم با فاصله دقیقاً سه سال به دنیا آمد و ما بعداز بدنیا اومدن زهرا مسکن مهر رو تحویلمون دادند و ساکن شدیم.
علی آقا هم که نخواست با خواهرش فاصلهی زیادی داشته باشه بعد از ۲۰ ماه از زهرا خانم بدنیا اومد و روزیشون رو تو ماه هشتم بارداری که خرید ماشین بود برامون آورد.
حالا خونه ی ما پر شده بود از کوچولوهای دوست داشتنی و من که در استان دیگری دور از خانواده بودم و همیشه خونه ی پر از بچه رو برا خودم تصور میکردم، هر روز خدا رو شکر میکردم.
البته این رو هم بگم که همسرم کلا در مأموریت به سر میبردند یک ماه میرفتند و یک هفته خونه بودند و بعضی وقتها هم ۱۵ روز نبودند و یک هفته ده روز بودن.
بچه ها که مریض میشدند، مصیبت بود برام
مریض داریشون یه طرف، دارو خوردن شون هم یه طرف
تو فامیل هرکسی من رو میدید، شماتت میکرد بگذریم که اون افراد الان خودشون ۴ تا بچه دارند و هروقت منو میبینند میگن که ما تو رو سرزنش کردیم خودمون بیشتر آوردیم😁
سال ۹۶ پدرم فوت کرد و منی که تا الان دوری از خانواده برام زیاد مهم نبود، تازه می فهمم چقدر سخته که دلت بخواد بری سر قبر بابات اما چون راه دور هست، نتونی😭
بعد از ۴ سال دوباره از خدا بچه خواستم و خداوند مهربان بهم روزی کرد و من بارداری چهارم رو داشتم تجربه میکردم.
👈 ادامه در پست بعدی...
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۶۶۵
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#رزاقیت_خداوند
#سختیهای_زندگی
#اشتغال_زنان
#قسمت_دوم
من بعد از عروسی خیلی دوست داشتم که چرخ خیاطی و اتو رو عوض کنم و بهترینش رو بگیرم اما همسر جان از خرید قسطی بشدت بدش میاد و نقدی هم نمیدونستیم بخریم که با پا قدم این کوچولوی ناز چرخ خیاطی و اتو بخار و یه سردوز خریدیم.
پنجمین هفته ی بارداریم بود که بعد از نماز صبح همسرم بعداز چک کردن گوشی، سریع تلویزیون رو روشن کرد و متاسفانه متوجه شدیم عزیز خدا حاج قاسم سلیمانی شهید شدند و ما چقدر گریه کردیم به حال خودمون که این بزرگوار رو کمتر شناخته بودیم.
بر حسب وظیفه راهی تهران شدیم تا برای بدرقه ی این عزیز تا بهشت سهمی داشته باشیم که روی پل ولیعصر علی گم شد و من دلنگران و مضطرب دنبالش می گشتم و یه لحظه متوسل به حاجقاسم شدم و بعد از دقایقی پیدا شد.
تو راه برگشت همش کمر درد داشتم و نمی تونستم راحت بشین ، فردای اون روز با بیشتر شدن درد هام پیش دکتر رفتم و بعداز سونو گرافی پایان بارداری تشخیص داده شد و تا آخر اون شب بچه ی نازنینم از وجودم جدا شد😭
خدا رو شاکرم و دوباره متوسل به خودش شدم و خدای مهربان باز فرزندی بهم عنایت کرد که آقا سجاد گل بود. البته با بارداری بسیار سخت و استراحت مطلق، من کیست بارداری داشتم طوری اذیت میشدم که اصلا نمیتونستم بشینم و فقط برای پختن و خوردن غذا از جام بلند میشدم و بگذریم از زایمان طولانی ۱۶ ساعته.
منی که پر توقع شده بودم و روزی هر بچه قبل از بدنیا اومدنش میدیدم الان هیچ فرقی نکرد و همش به همسرم میگفتم روزیش چی میتونه باشه ما هم خونه داریم و هم ماشین
چی میتونه باشه ؛ تا اینکه سجاد که ۴ ماهش شد همسرم گفت که میخواد خونه رو عوض کنه، خونه ی ما مسکن مهر بود؛ که با فروختن خونه و ماشین و قرض تونستیم یه خونه بزرگتر بخریم. بعد از ۶ ماه هم با وام فرزند آوری تونستیم یه ماشین جم و جور بخریم.
بعداز به دنیا اومدن محمد عشق من نسبت به همسر عزیزم روز به روز بیشتر شد و من الان عاشقتر از ایشون هستم.
الان هم منتظر بقیه ی بنده های خوب خدا هستم اما با این تفاوت که این دفعه نه بخاطر حرف همسر که بهشون قول داده بودم به خاطر حرف رهبر عزیزتر از جونم...
من در تمام این سالها با قناعت زندگی کردم
من در تهران که بودم با توجه به رشته دانشگاهیم که حسابداری بود، تو بانک ملت کار میکردم اما فرار رو بر قرار ترجیح دادم و از کار تو بانک بدم میومد، چون همش حس میکردم که در مرکز توجه قرار دارم و از اینکه این همه تو نگاه باشم معذب بودم.
بعد وارد یه شرکت حسابداری شدم مشغول بودم تا اینکه ازدواج کردم و رفتم یه استان دیگه...
واقیعتش شهر من شهر کوچیکی هست و موفقیت شغلی کمی داره اما من کار پیدا کردم وقتی متوجه بارداریم شدم با خودم دو دو تا کردم ( گفتم ببین تو الان تازه عروسی هرچی حقوق بگیری صرف وسایل اضافی یا خرید های مازاد میشه، بچهت هم در آینده مادر شوهر بخواد نگه داره اون تربیتی که دلت بخواد نمیشه و هر چقدر هم بخوای از ایشون تشکر کنی و نصف حقوقت هم به ایشون بدی باز کمه در آینده میخوای حسرت این روزهای از دست رفته ت رو بخوری ) دیدم به صلاح نیست و نشستم تو خونه و به زندگیم رسیدم.
هم کم و کسری زیاد بود و هم تنهایی همیشه برا خودم یه کاری تو خونه دست و پا میکردم و زمانی هم که بچه دار شدم با بچه هام سرگرم شدم و می رفتم مسجد و از محیط مسجد و پایگاه هم برا خودم هم بچه هام استفاده میکردم و خییلی چیزها از جمله خیاطی و بافتنی و... رو آموختم.
الان در حال حاضر من طب یداوی کار میکنم این طب بسیار عالی هست به همهی خانمها ی گروه تاکید میکنم که حتما حتما برای درمان به دنبال این طب باشند بسیار عالی است برای اکثر مشکلات درمان داره.
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#پیام_مخاطبین
📌دیگه چه فایده...
#ازدواج_آسان
#سبک_زندگی_اسلامی
#ساده_زیستی
#جنایت_سقط_جنین
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
✅ معجزه استغفار
شخصی خدمتِ امام رضا(علیه السلام) آمد و از «خشکسالی» شکایت کرد. حضرت در بیان راهِ چاره فرمودند: «استغفار کن»
شخص دیگری به پیشگاه حضرت آمد و از «فقر و ناداری» شکایت کرد. حضرتش فرمودند: «استغفار کن»
فرد سومی به محضرش شرفیاب شد و از حضرت خواست تا دعایی فرماید که خداوند پسری به او عطا فرماید. حضرت، به او فرمودند: «استغفار کن»
🤔حاضران با تعجّب پرسیدند: سه نفر با سه خواسته متفاوت، خدمتِ شما آمدند و شما همه را به «استغفار» توصیه فرمودید؟!
👈فرمود: من این توصیه را از خود نگفتم. همانا در این توصیه از کلامِ خداوند الهام گرفتم و آن گاه این آیات سوره نوح را تلاوت فرمودند:
✨«اِستَغفروا ربَّکم اِنَّه کانَ غَفّاراً یرسِلِ السَّماءَ علیکُم مِدراراً ویمدِدکُم بِاَموال وبنین وَیجعَل لَکُم جَنّاتٍ ویجعَل لکم اَنهاراً؛
✨ از پروردگار خود آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است؛ تا باران های مفید و پر برکت را از آسمان بر شما پیوسته دارد و شما را با مال بسیار و فرزندان متعدّد یاری رساند و باغ های خرّم و نهرهای جاری به شما عطا فرماید.
📚مجمع البیان، ذیل تفسیر سوره نوح
#استغفار
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
✨ امام على عليه السلام:
"روزه ماه شعبان، وسواس دل و پريشانى هاى جان را از بين مى برد."
📚الخصال، ص ۶۱۲
#ماه_شعبان
#روزه
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#مقام_معظم_رهبری
✨ بنده یکوقتی از امام بزرگوار سؤال کردم که در بین این دعاهای مأثور از اهلبیت (علیهمالسّلام)، شما بیشتر دلبستهی کدام دعا هستید و به آن اُنس دارید؛ فرمودند مناجات شعبانیّه و دعای کمیل. ایشان، این مرد عارفِ پختهی عملکنندهی در راه خدا، به این دو دعا توجّه داشتند. (۱۳۹۶/۰۲/۲۷). ✨
#ماه_شعبان
#مناجات_شعبانیه
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#ارسالی_مخاطبین
✅ بچه ها باید باشند...
👌منتظر تصاویر ارسالی شما عزیزان از حضور فرزندانتان در مساجد سراسر کشور هستیم.
#مسجد_دوستدار_کودک
#مسجد_طراز
#تربیت_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#پیام_مخاطبین
✅ آیینه ی ما...
من ۴ فرزند دارم. اتفاقا امروز ظهر، صدای دوتا از بچه ها که راجع به یه مسئله ی خیلی ساده چند دقیقه داشتن بحث میکردن، منو عصبانی کرد، خواستم بیام واکنش نشون بدم که یادم اومد مربی تربیت اسلامی مدرسه ی دخترم بهم گفته بود، اصلا من نباید وارد ارتباط شون بشم و باید خود بچه ها بتونن خودشون رو مدیریت کنند. به خودم مسلط شدم و فقط گوش دادم ببینم چی میگن...
لحن کلام، کلماتی که به کار میبردن و استدلال هاشون حین جر و بحث، دقیقا همون هایی بود که خودم در رفتار های ریز و درشت بچه ی اول، بهش هی تذکر میدادم و سعی میکردم هر چیزی رو با تذکر و نصیحت و توضیح دادن های فراوان بهش بفهمونم!!!
اون دقیقا عین خودم شده بود!
برای بچه های بعدی چون حساسیت هایی که به غلط روی اولی داشتم، دیگه وجود نداشتن، بشدت بچه های بعدی بیخیال تر، صبورتر و غیر درگیر تر شدن!
راحت گذشت میکنن، راحت با هم میتونن کنار بیان و خیلی خوب همدیگه رو میتونن مدیریت کنن و سریع اختلاف شون به همکاری و محبت تبدیل میشه.
به شما مادر عزیز و زحمت کش توصیه میکنم اصلا نگران تربیت فرزند تون نباشید.
بچه ها آیینه ی ما هستن ...
میگن در ۷ سال اول باید مربی، خودش رو تربیت کنه، نه بچه رو!
آرام باشید، صبور، بی حاشیه و کم حرف!
همیشه لبخند بزنید بشدت شاد باشید و با بچه ها بازی کنید...
می بینید که بهترین بچه ها رو خواهید داشت.
#تربیت_فرزند
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075