eitaa logo
دوتا کافی نیست
49.1هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
30 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
۸۳۳ من مامان سه تا فرشته هستم، یه پسر۷ ساله و دو تا دختر ۲ سال و نیمه دارم. بعد از به دنیا اومدن دخترا برنامه من این بود که شبها از ساعت یک تا شش صبح بخاطر شب بیداری بچه ها بیدار بودم😫😩 (هنوزم دخترام شب بیداری دارن) و صبح ساعت ۷:۳۰ میرفتم مهد(مربی مهدکودک هستم و مادرم که خدا واقعا خیر دنیا و آخرت رو بهشون بده، مواظب بچه ها بودن البته پسر من خیلی شیطونه و اذیت میکنه طوری که هیچکس مسئولیتش رو قبول نمیکنه، بخاطر همین پسرم رو با خودم میبرم مهد). ظهر خسته میومدم خونه و ناهاری که مادر آماده کرده بود میخوردم و یه کم با بچه ها بازی می‌کردم و ساعت ۲ بعدازظهر باهاشون میخوابیدم تا ۵(بچه های من از بچگی به خواب بعدازظهر عادت دارن ۲ تا ۵ این ساعت هیچکس خونه ما نمیاد) که برای بیداری شب آماده بشم😉😢 عصر یه عصرونه برای بچه ها آماده میکردم و میرفتیم توی حیاط و تا موقعی که همسرم میومد کلی با بچه ها بازی می‌کردم یا میبردمشون خونه مادربزرگ، خاله، دایی یا اونا میومدن خونه مون و بچه ها رو میگرفتن تا من استراحت کنم و بتونم به کارای خونه برسم خدا خیرشون بده اما امسال که پسرم میره مدرسه برنامه من کلا تغییر کرده، بخاطر خستگی زیاد امسال مهد نرفتم. پسرم شیفت چرخشی است هفته هایی که صبحی هست بعد از یه شب سخت(بخاطر بی خوابی دخترا) ساعت شش و نیم صبح بیدار میشم به علی آقا صبحانه میدم و آماده اش میکنم که بره مدرسه، معمولا دخترا ساعت هفت و نیم بیدار میشن، صبحانه اونارو هم میدم و لباساشون رو عوض میکنم و داخل ماشین ميندازم، بعد اسباب بازیهاشونو میدم و مشغول بازی میشن. خوشبختانه دخترام آروم هستن و با هم خوب کنار میان. منم به کارهام میرسم ناهار آماده می‌کنم لباس میشورم و هر کاری که باشه تا قبل از اومدن پسرم انجام میدم. علی ساعت دوازده و نیم میاد خونه که با اومدنش زندگی رو به خونه ما بر میگردونه😁 از همون دم در شروع میکنه سلام کردن و شعر خوندن آبجیاش رو بغل میکنه، کفشش یه طرف، لباساش یه طرف در عرض نیم ساعت خونه میشه میدون جنگ دخترا که تا قبل از اومدن علی آروم بازی میکردن صدای جیغ و خندشون خونه رو پر میکنه که البته گاهی اینقدر سر و صداشون زیاده که از کوره در میرم و دعواشون میکنم بعد، سفره ناهار رو پهن میکنم و بعد از خوردن ناهار علی بچه هارو میبره توی اتاقش تا من ظرفارو بشورم(البته اینم بگم بعدش انگار داخل اتاقش بمب ترکوندن) طبق معمول ساعت ۲ وقت خوابه(البته علی قبل از خواب تکالیفش رو انجام میده چون وقتی دخترا بیدارن نمیذارن) عصر هم بعداز عصرونه میریم گشت و گذار، شب دیگه بچه ها تحویل باباشون هستن با هم بازی میکنن، مغازه میرن و... تا موقع خواب یعنی ساعت ۱۱ شب و دوباره شب بیداری و ادامه ماجرا.... البته برنامه من ثابت نیست و هفته هایی که علی بعدازظهری هست کلا کنفیکون میشه... التماس دعا کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فرزندان تجربه ۸۳۳... 😍 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
باید ازدواج کنی.... گاهی بعضی ها به آدم حرفی می زنند که خدا آن را حواله کرده. من تا سی و چهار سالگی ازدواج نکرده بودم. معمولاً از وجوه شرعی کم مصرف می کردم. کار زراعت و این ها داشتم. خب آن هم کفاف نمی داد. یک شاگرد داشتم که پیش من درس می خواند. سنّش هم شاید از من کوچک تر بود اما او ازدواج کرده بود. یک دفعه به من گفت: آقای حائری! پیر شدی! باید زودتر ازدواج کنی. گفتم: من واقعاً آمادگی ندارم. چیزی هم اندوخته نکرده ام. گفت: «تو نشسته ای خدا غنی ات کند، بعد ازدواج کنی؛ خدا هم گفته ازدواج کن تا احتیاجت را رفع کنم». تو به او تعارف می کنی و او هم به تو تعارف می کند! مگر خدا نگفته که «إِن يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ»؟ (اگر فقیر باشند، خدا غنی شان می کند). کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚠️هشدار سازمان بازرسی به بانک‌ها برای پرداخت تسهیلات قانون جوانی جمعیت ستار شیرعالی بازرس‌کل بانک‌ها و بیمه این سازمان روز یکشنبه در نامه‌ای هشداری که خطاب به مدیران عامل بانک‌ها و مؤسسات اعتباری صادر شده است، اجرای کامل و دقیق تکالیف قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت را یادآور شد. بررسی‌های میدانی بازرسان حاکی از آن است که بسیاری از شعب بانکی، به انحای مختلف از جمله ادعای خلافِ کمبود منابع و کنترل مقداری ترازنامه، درخواست مازاد و غیرقانونی در مورد تضامین و وثایق بر خلاف نص صریح قانون و مفاد بخشنامه‌های بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، در مواردی از پرداخت تسهیلات موصوف امتناع کرده و موجبات نارضایتی و سردرگمی متقاضیان را ایجاد کرده‌اند. از مدیران عامل شبکه بانکی خواسته شده که ضمن تذکر مفاد فوق به واحدهای عملیاتی آن بانک یا مؤسسه اعتباری، تصویر نامه هشداری سازمان در تابلو اعلانات همه شعب بانکی در معرض دید عموم مراجعه کنندگان قرارگرفته و نتایج اقدامات به همراه مستندات، تا ۲۵ مهر امسال به سازمان بازرسی اعلام شود. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اجازه هست یه سوال بپرسم؟! 👌بسیار عااالی، حتما تا آخر ببینید. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۸۳۴ بنده دوتا فرزند پشت سر هم دارم. همسر هم از همان ابتدای ازدواج ساعت ۶ صبح از منزل خارج میشن و ۱۲ شب میان خونه، تا الان که ۲۱ سال گذشته به همین روال هستند کارشون آزاد هست و سختی های خودش رو داره... اوایل خیلی بحث داشتیم که زود بیا، ولی دیدم جز دلخوری و ناراحتی فایده ای نداره و با این موضوع کنار اومدم. اوایل مادرم کمک بود ولی پسرم که دو ساله شد، مها جرت کردند و از تهران رفتند با مادر همسر هم ارتباط چندانی نداریم، بنده خدا سن شون بالا هست و انتظاری ازشون نداشته و ندارم. سعی کردم تو زندگی از هیچ کسی انتظار و توقع نداشته باشم، هم آرامش دارم و هم استقلال بیشتر... از ساعت ۵ صبح بیدار میشم و ساعت خواب هم ۱ شب، با دوتا فرشته که هم سخت بود و هم شیرین... دخترم یک سال و نیم که بود، پسرم به دنیا اومد، دخترم شبها خیلی گریه میکرد و تا صبح نمیخوابید تا نزدیک ۸ ماه همین روال بود، طفلی رفلاکس کلیه داشت و همسرم احتیاج به استراحت داشت سعی میکردم خودم آرومش کنم و تو بغل راهش میبردم که کمی گریه هاش کم بشه ولی سر پسرم خدا جبران کرد سختی ها رو برام، خیلی اروم بود و اصلا گریه هم نمی‌کرد. گاهی میرفتم میدیدم خوابه انگار دو قلو بودن، شیرین کاری های جالبی داشتن و خستگی کلا از یادم میرفت. با وجود بچه ها برنامه زندگیم یک نظم خاصی پیدا کرد چون یاد گرفتم برنامه ریزی کنم و طبق برنامه و اولویت ها پیش برم. میگید چه طوری؟ میگم براتون... تا قبل سن مدرسه، عصر ها پارک می رفتیم، همیشه می بردم شون پارک، لقمه و خوراکی هم میبردم و حسابی بازی و خستگی و نذاشتم تو محیط بسته آپارتمان باشن و از پارک بر میگشتیم یک حمام مختصر. تعویض لباس و ساعت ۹ شب خواب... کتاب خواندن و خرید کتاب همیشه تو اولویت بود و شبها قبل خواب براشون کتاب میخوندم، با اینکه خسته بودم کمی به منزل سرو سامان میدادم تا همسر بیان گاهی هم که پارک نمیرفتیم سر گرمی تو خونه داشتیم، برای غذای فردا ازشون کمک میخواستم،تخم مرغ آب پز میدادم بهشون تا پوست بگیرن و باهم سالاد الویه درست میکردیم، سیب زمینی ها رو برام پوست میگرفتن نمک و رب غذا ها رو میریختن، باهم نقاشی میکشیدیم، تو مسجد، کلاس سفال ثبت نامشون کرده بودم تا بیشتر با انگشت هاشون کار کنند که مچ شون قوی بشه برای خرید های کوچک می ذاشتمشون خونه و زود میرفتم و برمیگشتم و نادعلی میخوندم و می سپردمشون به حضرت علی تا برگردم. بیشتر خودشون جارو میزدن البته با جارو دستی، به بچه ها یاد داده بودم که خودشون کارهاشون رو انجام بدن البته با ترفند مسابقه و اول شدن و جایزه، یا این که فردا خوراکی چی ببریم، کدوم پارک بریم و کمی بیشتر میمونیم. سن مدرسه رفتن از راه رسید. مدرسه دخترانه،مدرسه پسرانه و من که باید دو تاشون رو می آوردم. پسرم رو سرویس گرفتم تا کمی کمک حال باشه... برای کارهای منزل، از شب قبل برای نهار یا شام تدارک می‌دیدم به خاطر اینکه همسر نهار میبردن و باید همیشه وعده شام رو داشته باشیم بنده خدا برای ما داشت زحمت میکشید و باید اولویت اول باشن و هستن، مواد رو آماده میکردم. صبحانه هم همیشه، اسنک،پنکیک، املت، نیمرو و... درست میکردم که بتونن خوراکی مدرسه هم ببرن، چون تنقلات تو برنامه نبود و فقط از بچگی عادت داشتن از خونه خوراکی ببرن. با همه سختی ها و کارهای زیاد، از مادری بودن لذت میبردم و میبرم، هیچ وقت ناشکری نکردم و خدایی نکرده بخوام به در گاه خدا ناله ای کنم از سر خستگی، صدای خنده بچه ها وقتی مامان صدا می کنن کل خستگی طول روز از بین میبره خودم برنامه ریزی میکردم و کارها رو بر اساس اولویت مینوشتم و برای خرید های خانه همیشه لیست تهیه میکردم، برای خرید و مایحتاج بچه ها هم لیست تهیه میکردم، یادشون دادم مستقل بشن و خودشون کارهاشون رو انجام بدن در دوتا مدرسه هم فعال بودم، هم نماینده و هم انجمن و تو مدرسه هم‌کنارشون بودم، همیشه در فعالیت های مدرسه شرکت میکردیم، مسابقه،جشنواره غذا، جشنواره سبزه عید، مسابقات پژوهشی، همیشه جایره میگرفتیم و اول میشدیم مقام منطقه ای، استانی و حتی یک رتبه کشوری هم داریم. وقتی دخترم به سن بلوغ رسید دوتایی یک جشن مادر و دختری گرفتیم، بردمش جگرکی، براش جگر خریدم، کادو هم خریدم و شب هم باهم کیک درست کردیم تا براش خاطره بشه و به دختر بودن خودش افتخار کنه ادامه 👇 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۸۳۴ در کنار بچه ها خودم هم ادامه تحصیل دادم در رشته مددکاری البته به تشویق معلم های بچه ها و هلال احمر هم عضو شدم و شدم امدادگر هلال احمر گردش و نمایشگاه کتاب، همیشه در این موارد بچه ها رو میبردم تا ببینن و یاد بگیرن و تو اجتماع باشن، هیچ وقت به خاطر خستگی و تنهایی خودم از کارهای اونها نزدم بعد از اینکه مادرم رو در سانحه تصادف از دست دادم، خیلی حس تنهایی داشتم و انگار دیگه کسی نبود و تنهای تنها شدم دلتنگی ها و بی تابی ها برای مادرم، داشت کار دستم میداد که از زندگی و بچه ها غافل بشم، از اونجایی که همیشه خدا بود و هوامو داشت از خدا خواستم کمکم کنه تا بتونم به زندگیم بر گردم همون طور که من مادرم رو می‌خواستم بچه ها هم مادر می‌خواستن با اینکه خیلی درکم کردند و بی تابی هامو تحمل کردند، ازشون ممنونم سعی کردم مادر خوبی باشم و براشون خاطره های خوب بسازم تا زمانی که نوبت خودم هم رسید و از پیششون رفتم بچه ها هم خاطره داشته باشن که برای بچه هاشون تعریف کنن به این اعتقاد داشتم که بچه ها به خواست من به این دنیا اومدن و نباید به خاطر خودم برای اونها کم بذارم و مسئول تربیت و آینده شون هستم. همیشه به چشم مهمون بهشون نگاه کردم که یک روزی از پیش من میرن و تمام تلاشم رو کردم که به اندازه خودمون، هم من و هم پدرشون بهشون خوش بگذره درسته همسرم بیشتر اوقات سرکار بوده و کنارمون نبوده، گزارشهای روزانه رو دریافت میکرد و از اینکه بهم اعتماد داشت و کامل بچه ها رو سپرده بود به خودم، من هم سعی کردم مادر خوبی برای بچه هاش باشم. ۲۰ سال از زندگی مشترکمون گذشته بچه ها بزرگ شدن و با همان روال تا لیست تهیه نکنند، خریدی انجام نمیدن، باهم هر جا بخوان میرن و کارهاشون رو باهم انجام میدن. خدا رو شکر الان ۴١ ساله هستم و فرزند سوم در راه هست و بچه ها در کارها خیلی کمکم هستند. همیشه شکر گذار بوده و هستم و اگر لحظه ای هم بخوام فکر کنم به عقب بگردم، کارهایی که کم گذاشتم رو جبران میکنم تا بخوام راهم رو عوض کنم. بهترین و عالی ترین کار دنیا همسرداری و مادری هستش و این موهبت رو خدا داده تا لذت سختی ها و شیرینی ها در کنار هم جذاب و هیجان انگیز باشه کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
غیرت بی جا... یکی از اصحاب پیامبر - خواهش می‌کنم خانم‌ها مخصوصاً، آقایان آن‌هایی که آقا و خانم شریک زندگی خود را از دست داده است [به] این قصه بیشتر عنایت کنند - به اسم ابوسلمه، می‌آمد پا منبر پیامبر از اصحاب خوب رسول خدا بود از مکه هجرت کرده بود به مدینه جز مهاجرین بود. یک روز پا منبر پیامبر این جمله را از رسول خدا شنید که رسول خدا فرمود اگر کسی مصیبتی به آن رسید این ۳ جمله را بگوید، مصیبت زده این ۳ تا دعا را کند. یکی بگوید «إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ» این جمله را بگوید، دوم بگوید « اَللَّهُمَّ أْجُرْنِي عَلَى مُصِيبَتِي» خدایا مصیبت دیدم تو به من اجر و پاداش بده، سوم می‌گوید « وَ اُخْلُفْ لِي خَيْراً » خدایا تو جبران کن برای من. مصیبت دیدم بهتر آن را جبران کن این را رسول خدا در سخنرانی فرمودند. ابوسلمه آمد داخل خانه برای همسر خود تعریف کرد، گذشت یک مدتی همین ابوسلمه از دنیا رفت خیلی مصیبت سنگین بود چون این خانم خیلی خیلی شوهر خود را دوست داشت یاد آن جمله رسول خدا افتاد گفت حالا ما بگوییم دیگر «إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ»، خدایا مصیبت دیدم تو به من اجر بده در این مصیبت، سوم خدایا تو جبران کن، تا گفت خدایا جبران کن « وَ اُخْلُفْ لِي خَيْراً مِنْهَا» دعا این است خدایا بهتر آن را به من بده، تا گفت خدایا بهتر از آن را به من بده خودش با خودش گفت بابا چگونه خدا می‌خواهد بهتر از این خیلی عاشق شوهر خود بود گفت دیگر در دنیا ابوسلمه پیدا نمی‌شود خدا چگونه می‌خواهد جبران کند! گفت حالا ما گفتیم یک جمله‌ای، دعا بود گفتیم. یک چند ماهی گذشت عده‌ی وفات ۴ ماه و ۱۰ روز وفات شوهر خود گذشت دیدند در خانه را می‌زنند رفت دم در دید رسول خدا است سلام و سلام و بفرماید آقا آمدند داخل خانه نشستند چه فرمایشی دارید؟ خانه ما متبرک شد به قدوم شما، حضرت فرمود من آمدم از شما خواستگاری کنم، گفت آقا خواستگاری از من! جا خورد، از من؟ آقا فرمودند بله. گفت ازدواج من ۳ تا مشکل دارد، آقا فرمودند چه هست؟ گفت مشکل اول این است که سنی از من گذشته است، حضرت فرمود مگر من جوان هستم از من هم سنی گذشته است، مشکل دوم گفت اینکه من اولاد دارم چند تا بچه دارم، آقا فرمود خب بچه‌های شما بچه‌های من هم هست اشکالی ندارد، گفت حالا این ۲ تا را حل کردی، دیگر مشکل ۳ را که نمی‌توانی حل کنید آقا فرمودند چه هست؟ گفت مشکل آن این است که غیرت من به من اجازه نمی‌دهد من دوباره ازدواج کنم بعد از ابو سلمه. خیلی جالب است جواب پیامبر، حضرت فرمود که من دعا می‌کنم خدا این غیرت را از شما بگیرد معنا ندارد اصلاً غیرت یعنی چه؟ غیرت بی‌جا است آقا شوهرت از دنیا رفته است عده‌ی وفات هم تمام شده است یک آقایی مثل رسول خدا. حضرت فرمود من دعا می‌کنم خدا این غیرت را از شما بگیرد گفت خب پس این مشکل سوم هم بر طرف شد ازدواج کردند رسول خدا با این بانو. آن ابو‌سلمه بود این می‌شود کی؟ می‌شود ام‌سلمه سلام الله علیها که بعد از خدیجه کبری سلام الله علیها زنی به فضیلت و عظمت این بانو نمی‌رسد، بسیار بسیار با فضیلت هستند من فقط اشاره کنم، به قدری امام حسن، امام حسین این را دوست داشتند که به آن مادر خطاب می‌کردند. 🌐 سمت خدا کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
اگر از غزه پرسیدند، بگو: در آن شهیدی هست که شهیدی تیمارش می کند و شهیدی به تصویرش می کشد و شهیدی تشییعش می کند و شهیدی بر آن نماز می گذارد. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۸۳۵ من ۳۴ سالمه و صاحب دوتا بچه شیر به شیره هستم. پسرم ۳سال و ۳ماهه است و دخترم ۱۱ماهه. از نظر خودم مادر موفقی هستم وقتی خودمو بچه هامو با بقیه مادرای اطرافم مقایسه میکنم حس خوبی بهم دست میده و خدا رو شکر میکنم. بعضی از ما مادرها تربیت بچه هامونو گذاشتیم به عهده گوشی و تلویزیون و نقش مادری خودمونو فراموش کردیم. محمدحسن من قبل از دو سالگی تونست چند بیت از سعدی و فردوسی و حافظ حفظ کنه و الان هم بیش از ۵۰بیت شعر، ۵تا سوره قرآن و حدود ۱۰۰تا کلمه و جمله انگلیسی بلده. من تو دوران مجردی اصلا خونه پیدام نمیشد از کلاس زبان گرفته تا سفره آرایی و... اما بعد از تولد پسرم فقط خونه بودم تا امسال. فوق لیسانس فلسفه دارم و معلم هستم. وقتی پسرم رو باردار شدم تا امسال سر کار نرفتم و امسال ۳ روز میرم مدرسه و نگهداری از بچه ها رو به مادر و مادر شوهر عزیزم سپردم. روزایی که خونه ام حدودا یک ساعتی قبل از بچه ها بیدار میشم و صبحونه میخورم. بعد بچه ها رو بیدار میکنم صبحونه میخورن و چند دقیقه ای تلویزیون روشن میشه تا من ظرفهای صبحونه و رختخواب ها رو جمع کنم. بعد اگر از شب غذا داشته باشیم که خوش بحالمون میشه وگرنه مقدمات ناهار رو آماده میکنم و بعد تلویزیون خاموش میشه و ما مشغول بازی میشیم. بعضی روزا میریم تو حیاط دخترمو میذاریم تو روروئک یا کالسکه و من و پسرم مشغول خاک بازی یا ماشین بازی و... میشیم. بعد پسرم که سرگرم بازی شد میام تو خونه و بقیه کارای ناهار رو انجام میدم ‌و دوباره بهش سر میزنم. بعد بچه ها رو میارم خونه و یه واحد میوه بهشون میدم. بستگی به حال خودم و بچه ها یا کتاب میخونیم یا خونه سازی یا برنامه حفظ شعر داریم. حفظ شعرمون به این صورت که پسرم رو میذارم روی تاب و شروع میکنم یک بیت از حافظ رو میخونم با آهنگ. دخترمم از تاب خوردن داداشش و خوندن من کیف میکنه بعد پسرم هم با من شعرو تکرار میکنه. حفظ قرآن مون هم به همین صورت هست. گاهی موقع حفظ شعر و تاب بازی پسرم سالاد درست میکنم یا مواد کوکو رو رنده میکنم و... بعد از خوردن ناهار اول دخترمو میخوابونم و بعد برای پسرم قصه میگم تا خوابش ببره. عصر که بیدار میشن یه خوراکی کوچیک میخورن و مشغول بازی با اسباب بازیا میشن یا فلش رو به تلویزیون میزنم و بچه ها کلیپ های آموزشی زبان میبینن، منم از آشپزخونه مدیریتشون میکنم. گاهی هم همون مکالمات انگلیسی رو با پسرم اجرا میکنیم مثلا میگم sit down محمدحسن 😂 Help me پسر قشنگم همسرم حدود۸ و۹شب میان خونه. ایشون هم انصافا وقتی وارد میشن با همه خستگی که دارن بعد از خوردن شام با بچه ها مشغول بازی میشن. منم بعد از شستن ظرفها و... چای و میوه و..آماده میکنم و دور هم خوش میگذرونیم. خوابوندن پسرم با بابا جانش هست و دخترم با من. (همینجا از همسرم تشکر میکنم که تو هر شرایطی هوای من و بچه ها رو داره) دوست داشتم به همه مادرایی که مثل من بخاطر فرزنددار شدن مجبورن یه مدتی خونه باشن بگم بزرگترین رسالت یک زن تربیت فرزندان موفق هست. پس از بودن کنار بچه ها لذت ببریم و حال خوب خودمونو به بچه ها هم انتقال بدیم. میدونم شما هم مثل من خیلی این جملات رو میشنوید که: این همه درس خوندی که بشینی خونه؟؟ چرا کارتو رها کردی آینده پشیمون میشی و... من همیشه میگم من دوس داشتم یه مادر تحصیلکرده باشم و کار بیرون از خونه وظیفه من نیست.🌷 ان شاا.. وقتی دخترم یه کم بزرگتر بشه برای فرزند سوم اقدام میکنیم. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
بیانیه ۱۷۰ نفر از نمایندگان و فراکسیون جمعیت و حمایت از خانواده در تقدیر از مواضع خانواده محور رئیس جمهور در مجمع سازمان ملل متن بیانیه بدین شرح است: بسم الله الرحمن الرحیم به شکرانه الهی سخنان و اقدامات وزین ریاست محترم جمهور در عرصه بین‌الملل به ویژه در مجمع عمومی سازمان ملل بر اساس آیات انسان‌ساز قرآن کریم و با محوریت ارزش‌ها و کرامت انسانی، صلح و مودت ایراد گردید. ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران بسان یک الگوی سیاستمدار تراز اسلام انقلابی با جهاد تبیین جهانی درخصوص جادوانگی قرآن کریم، وحی الهی و تعمیق ارزش‌های خانوادگی و نقش زن و مرد در سعادت و خوشبختی انسان‌ها با تشکیل خانواده و قانون زوجیت در خلقت و مادری و پدری سخن راند و در سخنانی عزتمدارانه ضمن محاکمه صهیونیست، دستگاه امپریالیسم جهانی و تروریسم دولتی آمریکا به جنگ‌افروزی آمریکا و دشمنان دین و قرآن اشاره جدی نمود. این جانبان جمعی از نمایندگان مردم و اعضای فراکسیون جمعیت و حمایت از خانواده بر خود لازم می‌دانیم از مواضع محکم، اصیل و اساسی و ارزشمدارانه و دوراندیشانه ریاست محترم جمهور ناظر بر تذکر جهت توقف پروژه‌های فروپاشی جوامع و ملت‌ها از درون خانواده از طریق برخی کنوانسیون‌‌های بین‌المللی، اجرای قوانین به ظاهر بشردوستانه و سلامت محور و ایجاد جوسازی به ظاهر حقوق بشری و مطالبه توقف جنگ در جهان از جنگ‌افروزان کمال تشکر را داشته باشیم. بی‌شک در گذر تحولات اخیر جهانی، تغییر الگوی حکمرانی بین‌المللی به نفع مسلمانان ملل مومن و خداجو خواهد بود. تاریخ ثابت خواهد کرد أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ؛ قطعاً زمین به بندگان صالح خداوند به ارث خواهد رسید و این منجی عالم بشریت است که خواهد آمد و خزان دنیا را برای جهانیان بهار خواهد کرد. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
از مقدمات ظهور... اسرائیل، از مقدمات ظهور است. این آمده تا شرک های خفی در او حل شود. کسانی که به ظاهر مسلمانند و در باطن مشرک‌اند، نمی‌روند مگر این که با اسرائیل بیعت کرده باشند. اسرائیل آمده بیعت بگیرد. شرک پنهان عالم اسلام را اسرائیل آشکار می‌کند. @haerishirazi کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۸۳۶ من خودم ۲۷ سال و ۹ ماهمه😊☺️ مادر سه تا فسقلم که چهارمیشم تو راهه(و امسال که سال اژدهاس به دنیا میاد🙈🙈🙈) همون غول مرحله آخر😅🤣 شنگول که ۶ سال و نمیشه پسره. منگول دختره که بهمن میشه ۵ سالش. حبه ی انگورمم دختره ۳ سالشه. امسال که بچه کلاس اولی داریم برناممون کلا متحول شده و آااااادم شدیم😁😆 صبح ساعت ۶ پا میشم صبحانه آماده میکنم، اگر لازم باشه لباسای همسر و پیرهن مردونه ی فسقلمو اتو میزنم😇 بعدش پروژه ی بیدار کردنش با ماچ و بوس و ماساژ که آخرش منجر میشه به اینکه میخوام پیش خودت بمونم مدرسه نرم و گرییییه.(که البته خیلی بهتر شده. این دو روزه محبت میکنه و گریه نمیکنه خواهراشو بیدار کنه) به قول خودش عاقل شدم فهمیدم مدرسه خوش میگذره تا روز قیامت میخوام همین کلاس اول بمونم امروزم گریه هم نکردم تاااازه🧐🧐🤲🤲👍 بعدش فرایند التماس صبحانه خوردن و غذا ریختن تو ظرف غذاش و دنبالش دویدن تا یه لباس تنش کنم☺️💀💀 پدر گرامی هم که تو تمام این مراحل تازه از صبحانه خوردن فارغ شدن😄😄 بعدش پسرم حاضره تو چارچوب در، بهش میگم برو پایین تا ریموتو بزنی در بازشه، بابا میاد(که تازه همسرم لباس میپوشن. وضو میگیرن، فرااااایند جوراب پاکردن، و دوسسسساعت دنبال موبایل و سوئیچ و کلید خونه گشتن. و من همچنان در حال نگاه کردن منتظر موندن و چه بسیار علف هایی که زیر پای پسرکم تو پارکینگ سبز شدن. و در آخر هم دکمه ی آسانسور و دوساعت بالا اومدنش،همزمان سه ساعت ونیم پروژه ی شانه کردن مو و عطر زدن جلو آیینه و بالاخره رفتن بیرون از منزل همسر همانا و دو ثانیه بعد به صورت خودکار درو بازکردن من همانا. میدونم یه چیزی جا گذاشته(لپ تاپ گرامی یا هندزفری یا سوئیچ یا موبایل )😁 سید محمدحسینم که داره از پایین شعر میخونه صداش میاد بالا😃😆 و میرسه به شادی کردن من از اینکه با وجود این همه سرو صدا، حنانه سادات و فاطمه سادات، به صورت خوابالو تو راهرو ظاهر نشدن... دیگه به هیچی دسسسسست نمیزنم میپرم رو تخت میخوابم چون اگر خوابم نیاد هیچ‌ وقت یه همچین فرصت خوب و رختخواب گرم و نرم و سکوت رو ول نمیکنم برم کارای خونه انجام بدم😘🤓😎😎 چون میدونم از یه ساعت بعد شرووووع میشه. کم کم از ساعت ۸ و نیم فاطمه سادات(حبه انگور) میشینه کنارم به صورت خوابالو میگه مامان پاشو گشممه و هزیون گفتن من که بهش میگم جلوته بردار. هی اونم میگه چیرو؟میگم لقمتو دیگه. چایی رو نریزی. بچمم باور میکنه یه ساعت فکر میکنه بعد میگه توش؟(کوش) و اصرارهای من که واااا کوری مگه؟اون بدبختم هی تو رختخواب میگرده 🤣🤣🤣🤣 آخرش یوهو میگه جیش دارم و من باز به صورت ناخودآگاه مثل فنر از جا می‌پرم و در حالی که کمرم گرفته. دیسکم زده بیرون. شکمم قلمبس نمیذاره درست بشینم، پا میشم لنگ لنگ میبرمش دستشویی😄 بعدش میریم تو پذیرایی تلویزیون روشن میکنم، صبحانه آماده میکنم تامیام بپرم رومبل بخوابم حنانه سادات که ۵ سالشه با لبخند خاصصصصص و سرحال تو راهرو پیداش میشه که میخوام قررررربونش برم، منم سرحال میکنه و برای اونم چایی میریزم. بعدش دوباره حال جمع و جور ندارم(قبلا اینطور نبودم انصافا با وجود این سه تا خونه ام برق میزد ولی الان چون باردارم تنبل شدم، حوصله هیچ کاری ندارم و خودمم ازین تنبلی اذیتم) میرم رو مبل دراز میکشم. اینام خودشون باهم بازی میکنن و من خواااابم میبره تا ساعت ده ونیم. بعد بلند میشم کم کم. برنامه هام لود میشه و شروع به کارهای خونه تا ساعت ۱۲، که ناهار میذارم(دوساعتم پروژه ی حالا چی بپزم دارم) بعد ادامه ی کارها تاساعت دو که ناهار حاضره و همسر میان و ناهار میخوریم. یک ربع به سه هم همسر میرن دنبال محمدحسین. تا ساعتی ک بیاد ادامه ی کار ها و گاهی تلفن حرف زدن. و وقتی محمدحسین میاد، جنس بازی دخترا هم فرق میکنه. و از خاله بازی میره تو تیراندازی(که معمولا هم من و بابا دشمنیم)😅 طبق معمول تا یک ساعت لباس مدرسه درنمیاد به هیچ عنوان، بعدشم هرکدوم ی طرف🙂🙃 دیگه میشه وقت خوراکی آوردن و جمع و جورای بعد از اون که خودتون میدونین. 😄 اگرم خریدی چیزی داشته باشیم باید بین ساعتای ۶ تا ۸ بریم که ۹ بچه ها بخوابن. حدود ۸ و نیم شامم حاضره و کسی هم قبلش حق خوابیدن نداره(اگرم من بذارم اونا نمیخوابن😆) ساعت ۹ دیگه شام خوردیم و پروژه ی مسواک و دستشویی. محمدحسینم بچم دیگه هلاکه تو درو دیواره معمولا یه گوشه خوابش میبره🤩🤩😎 ولی بعدش برنامه ی خوابوندن دخترا که بستگی به میزان فعالیتشون در طول روز داره. گاهی بیهوش میشن زود و گاهی هم یکساعت بعد میخوابن... ادامه 👇 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۸۳۶ نکته۱: قانون گذاشتم هرکی ساعت ده بخوابه قصه میگم. بعد از ده قصه نداریم. زودتر از ده دوتا قصه داریم. نکته۲:در طول روز اگه خسته بشم بچه هارو میفرستم تو پارکینگ ،دوچرخه سواری که معمولا ده دقیقه بعد بالان🙄🙄 نکته ۳: آقامون معمولا خونه هستن ولی کار کامپیوتری و موبایلی دارن برای همین کااااملا دست تنهام. مادرم دور هستن، خواهر ندارم😥 زن داداشم نزدیکه که اونم دوتا فسقل شیطون داره گاهی من میرم کمکش😎😁😁😅😅😅 نکته۴: هنوز موفق نشدم گرفتن خدمتکار برای کار خونه رو تو ذهن همسر جا بندازم💀💀💀برای همین همههههههی کارهای خونه رو خودم می‌کنم. هرجا درمونده میشم به خدا میگم خدایا فرشته هاتو بفرست کمکم و وااااااقعا کارهام به صورت معجزه واری سریع پیش میره🤲🤲👍 نکته ۵: معمولا در حین کارهای خونه برای خودم زیارت آل یس و عاشورا پخش میکنم و همین شاااارژم میکنه. اغلب تو فرصتایی که بچه ها خوابن تو فیلیمو با همسر، فیلم و سریال میبینیم و چیپس و ماست میخوریم. نکته ۶: از بعد ازدواجم ورزش دوست دارم و برنامه هارو دنبال میکنم و سعی میکنم اینطوری اوقات فراغت داشته باشم. هر از چند گاهی هم نقاشی روی پارچه انجام میدم. معرق هم حدود ۱۵ ساله انجام میدم ولی ازبعد بچه ها کم تر انجام میدم چون خطرناکه و ظریف کاری زیاد داره و ممکنه با یه حرکتشون حاصل چندروز زحمتم به باد بره. نکته۷: سعی داشتم باشگاه برم که از خونه بیام بیرون ولی باردار شدم و نقشه هام بهم ریخت. شما بگین غیر از باشگاه و شنا و کلاس(گلدوزی و خیاطی که بلدم) چه کلاس هایی خطر نداره برای بارداری و میتونم برم؟ البته نقاشی هم دوست دارم ثبت نام کنم ولی هنوز فرصت نکردم. نکته ۸: چالش بعدی زندگی من، اومدن فسقل جدیدمه که موندم چطور از دست اینا زنده بمونه🙈😝 البته انصافا بچه هام حرف گوش کن و آرومن. تصمیم گرفتم بدمش دوتا دخترا بزرگش کنن😚🤪🤪من برم پینت بال بازی کنم😎😎😎 از همه ی این حرفا گذشته ،کلا بچه ها فرشته های معصومی هستن که اومدن بگن دنیا غیر از لذت هاش، سختی های دیگم داره که اونو با بهشت متمایز میکنه. 😄💀💀 و فکرهای کلیشه ای و رویایی مرتبی و برق زدن خونه، آرامش، سکوت، (یه لیوان شیرکاکایو با یه قاچ کیک که فقط مال خودته، نه یه دست کوچولو که یوهو پیداش میشه و میگه مال منو داری میخوری؟😄🤪😡😅😢😆) فقط مال توکتاباس و عروس دومادا😊 این اژدهایی دوست داشتنی و خوشگل خودشون معنای دقیق آرامشن، که وقتی نباشن یا خوابن، یه چیزی کمه. وقتی داری شوکولات یا شیر کاکائو رو میخوری بدون اونا از گلوت پایین نمیره. وقتی خونه مرتبه، یه بیا منو بهم بزن خاصی تو سکوت وسایل خونه هست.☺️😊😇 اگه نباشن زندگی یکنواخت و بی روحه. بدون شیرین زبونیای معصومانه و سوالایی که تا حالا به فکر خودت نرسیده، فقط و فقط منطق بی خاصیت بزرگتر ها میمونه. وقتی خوابن، با این دستای کوچولو و چهره معصوم و خوشگلشون، به عقل جن هم نمیرسه که این وضع خونه زیر سر ایناس. فقط و فقط بمب هیروشیما میتونه باشه. اینا که کاری نکردن😇😇😇😆😃😃😃 اینا معنای آرامشن نه چیز دیگه... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
شنگول و منگول و حبه انگور تجربه ۸۳۶😂😍 ۸۳۶ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
کشتی امن... در گفت‌وگوی والــــدین با فرزندان، همواره باید حس آرامش جریان داشته بــــاشد، اگر در محیط خانه و خانواده به عنوان یک کشتی امن، زمینه ایجــــــــــاد آرامش فرزندان فراهم نگردد، آن هـــــــا گرفتار اقیانوس‌های متلاطم و خطرناک تربیتی خواهند شد. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075