eitaa logo
دوتا کافی نیست
46.9هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
30 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
👌امشب از فرزندان تون با پدربزرگ و مادربزرگ هاشون عکس بگیرید، برامون بفرستید تا داخل کانال به اشتراک بگذاریم.😍 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
خط شکن... من پنج تا فرزند دارم، از فرزند دوم به بعد با کانال شما آشنا شدم، وقتی دوتا پسر داشتم دیگه به فکر بچه دیگه ای نبودم، چون هم ویار خیلی سختی داشتم، هم طرز فکر اطرافیان و خانواده ام فرق می‌کرد. وقتی با کانال شما آشنا شدم و سخنرانی های آقای پناهیان را گوش میدادم توکل و جسارتم چندین برابر شد و حرف دیگران برام مهم نبود و نیت میکردم فرزندانم سرباز امام زمان باشن و خداوند و امام زمان واقعا کمک حالم بودن با اینکه ویار سختی داشتم اما گذشت و زایمانهای دوتا آخری خیلی راحت انجام شد. طوری که دکتر و ماما های بیمارستان خیلی راضی و خوشحال بودن از روند زایمانم. همه را طبیعی بدنیا آوردم و تو فامیل بخاطر تعداد فرزندانی که دارم (کسی چهار پنج تا فرزند ندارن) مورد تحسین قرار گرفتم و خدا رو شکر سنت غلط فرزند کمتر رو ما شکستیم و تو خانواده‌ های مذهبی و غیر مذهبی فامیل تاثیر گذار بودیم. هرچند حرف های سنگین زیادی شنیدیم حتی خانواده ام به خاطر بارداری های من خیلی خجالت می کشیدن و ناراحت بودن اما رضایت امام زمان برایم از همه چیز مهم تر بود و زیاد ناراحت نمیشدم. فرزندآوری ما باعث شد راه برای بقیه هموار تر بشه و بقیه هم جرات آوردن فرزند بیشتر را داشته باشند، که همه اینها رو لطف خدا میدونم که همه جا کمکم کرده و عجیب بعد از بچه سوم و بخصوص آخری ها از زمانی که راهی بیمارستان شدم، رزق مادی و معنویشون مثل باران رحمت خدا به سرمون نازل شد. و محبتی که همسرم به من تو این یک‌سال داشته قبلاً نداشته. بعضی وقتها از این محبت و احترام زیادش فکر میکنم دارم خواب میبینم و در مورد رزق مادیشون بخصوص آخریها همسرم چندین سال بود شب و روز کار می‌کرد، زیاد راضی نبود، منم ناراحت بودم از این که مدام کار می‌کنه اما نتیجه نمی‌گیره و در ضمن همسرم آدم تند خو و مرد سالاری بود اما حالا خیلی مهربان شده و در هر کار مهم و غیر مهمی با من مشورت می کنه... اوضاع مادیمون هم خدا رو شکر خیلی خوب شده. واقعا خداوند برای فرزند بیشتر روزی بیشتری مقرر کرده و صد البته که کارهای خدا با حساب و کتاب و بعد از هر سختی راحتی هست. ممنونم بابت کانال خوبتون اجرتون با امام زمان خوش به حالتون از این همه اجری که تو این تبلیغ می‌برید، ما رو هم دعا کنید تا عاقبت خودمون و بچه هامون بخیر باشه متشکرم🌹🌹 👈 معمولا یکی از دستاورد های مهم چندفرزندی، تحکیم روابط بین زوجین و احترام و ارزش مضاعف آقا به همسر به عنوان یک مادر می باشد. نکته ای که در این تجربه نیز به آن اشاره شده بود. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
📌علت عدم تشکیل جلسه ششم ستاد ملی جمعیت چیست؟ آقای رئیس جمهور! مگر طبق قانون قرار نبود حداقل هر ۳ ماه یکبار، جلسه ستاد ملی جمعیت به ریاست شما برگزار گردد؟! 👈 لازم به ذکر است که آخرین جلسه ستاد ملی جمعیت دوم مرداد ۱۴۰۲ برگزار گردیده است! این در حالی است که آقای دکتر بهادری جهرمی، سخنگوی دولت، در جلسه ای که حدود دو هفته پیش برگزار گردید، گفتند: "شخص رئیس جمهور و بنده دغدغه مند حوزه جمعیت هستیم و مصمم برای اجرای قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت، اگر کارها به خوبی پیش نرفته است و مشکلاتی وجود دارد، به دلیل موانع ساختاری و استنکاف لایه های میانی از اجرای قانون است. دولت محترم! برای عدم برگزاری جلسات "ستاد ملی جمعیت" چه توجیهی دارید؟! کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سارا بانو، در حال بازی در بین الحرمین😍 چندوقت پیش یک کلیپ از بارش باران در بین الحرمین دیدم. از ذهنم گذشت که ما کجا و کربلا کجا، اصلا فرضا کربلا هم برویم. خدایی دیگر بارش باران در بین الحرمین رویایی بیش نیست. پنج شنبه شب هفته پیش، این موقع کربلا بودیم و دخترم در بین الحرمین، زیر بارش باران، بازی کرد و خدایی که همیشه شرمنده لطف و محبتش هستیم. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
📌اغلب گرفتاری ما مسلمان‌ها در اثر این دو چیز است:" یا عقوق والدین است یا قطع صله رحم" به جان امام زمان علیه السلام بیشتر گرفتاری‌های ما برای همین است یک مقداری بیشتر حواسمان باشد و بیشتر توجه داشته باشیم. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۸۸۴ من متولد ۱۳۶۸ هستم، در سن ۱۵ سالگی وقتی اول دبیرستان را تمام کردم با پسر صمیمی ترین دوست پدرم ازدواج کردم. همسرم هم ۱۸ سال بیشتر نداشت ما هر دو سنمان کم بود و این باعث شد که خانواده‌ها زیاد در زندگیمان دخالت کنند من یک سال و ۸ ماه عقد بودم و بعد عروسی گرفتیم که اون هم با کلی دعوا که باعث شد خانواده‌هایمان مدت ها با هم قهر باشند. رفتیم سر خونه زندگیمان، من و همسرم بعد از عقد خیلی با هم اختلاف پیدا کردیم ولی بعد از عروسی تصمیم گرفتیم که هیچکس در زندگیمان دخالت نکند و خودمان تصمیم بگیریم. خدا را شکر بعد از عروسی هیچ مشکلی با هم پیدا نکردیم. بعد از ۹ ماه من باردار شدم. من در همان ۵ ماهگی خانواده‌هایمان را با هم آشتی دادم. وقتی دخترم به دنیا آمد، همسرم تبلیغ بود و پیش من نبود. خیلی دوران سختی بود. بعد از دنیا آمدن دخترم ما مسکن مهر ثبت نام کردیم. بعد از ۳ سال دوباره از خدا یک بچه دیگر خواستیم که خدا سال ۹۰ به ما یک پسره خوشگل داد که اسمش رو گذاشتیم محمد حسن، وقتی پسرم دو ساله شد خانه‌های مسکن مهر را به ما دادند. این چند سال خیلی به ما سخت گذشت تا پول مسکن مهر را جور کنیم وقتی خانه‌هایمان را تحویل دادند خیلی خوشحال بودیم. ۸ ماه در آنجا زندگی کردیم ولی چون هم از شهر دور بود و هم رفت و آمد ما زیاد بود و ما وسیله نداشتیم آنجا را فروختیم و در شهر یک خانه کوچک گرفتیم خیلی خوشحال بودیم. خدا خواست و یک وام گرفتیم یک ماشین خریدیم. پسرم ۳ سالش که شد به شوهرم گفتم یک فرزند دیگر بیاوریم. شوهرم قبول کرد بالاخره و خدا سال ۹۴ یک پسر خوشگل به ما داد به اسم محمد صادق ولی به ما غر می‌زدند که چرا دوباره بچه آوردید با این مخارج گرون ولی من و همسرم به حرف هیچکس توجه نکردیم من هم از طرف خانواده خودم و خانواده همسرم کلی مخالف داشتم. ۵ سال در آن خانه ۵۰ متری زندگی کردیم پول‌هایمان را جمع کردیم و تونستیم یه خونه ۸۰ متری دو طبقه بگیریم خدا را شکر که خدا همیشه به ما لطف داشت. محرم بود که تازه به خونه جدید آمده بودیم به شوهرم گفتم که بیا دوباره یه بچه دیگه بیاریم. شوهرم گفت تو دیوونه‌ای با این همه مخالفت، باز هم حرف از بچه می‌زنی! خلاصه دوباره شوهرم را راضی کردم و زود باردار شدم. اینم رو هم بگم که من بارداری‌های خیلی بد با ویار شدید دارم که هیچ کسی را برای مراقبت ندارم. سر این بچه آخریم هم قند بارداری گرفتم و هم استراحت مطلق بودم دخترم خیلی کمک دستم بود ولی جرات اینکه به کسی بگم کاری چیزی دارم نداشتم، چون همه بهم گفتن خودت خواستی😕 خلاصه خدا دوباره به ما یه پسر دیگه داد😄 محمد حسین ما به دنیا اومد تمام بچه‌های من پر روزی بودند. دخترم هم ۱۵ ساله که شد خیلی خواستگار داشت و خدا خواست او هم با زود ازدواج کرد. ۷ ماه عقد بود و الان سر خونه زندگیشه و خیلی هم راضی😉 من الان ۳۴ سالمه و همسرم ۳۷ سال، ۴ تا فرزند دارم و یک داماد خدا را شکر زندگی خوبی داریم و از اول رو پای خودمون ایستادیم. سختی کشیدیم ولی با توکل به خدا و قناعت زندگی خوبی داشتیم. این رو هم بگم شوهر مرد بسیار مهربان و با اخلاقی هست. من وهمسر همیشه سعی کردیم به همدیگه احترام بذاریم و جلوی دیگران هیچی بحثی نکنیم. خدا روشکر دامادم هم خیلی پسر خوب و مومن و با اخلاقی هست. اخلاق و رفتار اون هم تو فامیل زبان زد شده☺️☺️ این ها همه از لطف خداست🙏 انشالله خداوند به همه فرزندان سالم و صالح عطا کنه... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
✨پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم: ✅ بهار مومن... زمستان بهار مؤمن است، از شب های طولانی اش برای شب زنده داری و از روزهای کوتاهش برای روزه داری بهره می گیرد. ‌ 📚 وسائل الشیعه،ج۷،ص۳۰۲ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۸۸۵ اوایل که صحبت ازدواج من و پسر عمه گرام تو فامیل می شد، اصلا در باورم نمی گنجید که همسرم چنین فردی باشه. آخه من دانشجوی فوق لیسانس رشته ی فلسفه و کلام بودم و ایشون فوق دیپلم دامپزشکی؛ تازه شغلی هم نداشتند. فرهنگ خانواده هامون باهم متفاوت بود؛به لحاظ مذهبی هم افکار خانواده هامون باهم فرق می کرد.(البته من فکر می کردم اینجوریه که کاملا اشتباه بود🤦‍♀) من ایده آل های خیلی زیادی در فکرم داشتم که ایشون هیچ کدومش رو نداشت😏 و خیلی اختلاف های دیگه. برای همین هر بار که میومدن خواستگاری یه خواستگار با یک شرایط بهتری میومد و ما هم به ایشون جواب رد می دادیم.(که کاشکی نمی دادم😶) و جالب اینکه هیچ کدوم از خواستگاریها به سر انجام نمی رسید با اینکه به مراحل بله برون و‌.‌..می رسید اما یه بهانه ای می شد و بهم میخورد😐😐 و باز سرو کله ی پسر عمه جان پیدا می شد🙄 دیگه بعد از هفت سال خواستگار داشتن و رد کردن و یا رد شدن و بهم خوردن، من به خودم اومدم و گفتم نکنه ما واقعا قسمت همیم و من دارم بیهوده مقاومت میکنم🤔🤔 این شد که عاجزانه به درگاه خدا دعا کردم و همه چیز رو به خودش واگذار کردم و به قرآن استخاره زدم.(ناگفته نماند که من ته دلم ایشون رو دوست داشتم ولی هیچ چیز با عقلم جور در نمیومد☹️) خلاصه جواب استخاره بسیار خوب اومد و ما باهم( بعد از هفت سال تلاش مجدانه ایشون) رفتیم زیر یه سقف😌😍 سال ۸۹ در حالی که من دانشگاهم تمام شده بود و نوشتن پایان نامه ام شروع شده بود، نامزد شدیم و سال ۹۰ ازدواج کردیم. 🥰 در اواخر سال ۸۹ اسم بنده در عمره دانشجویی به عنوان ذخیره در اومد و به دلیل انصراف یکی از دانشجو ها برای عمره بنده جایگزین شدم. و یک هفته بعد از ازدواجمون با همسرم(چون عمره متاهلین ثبت نام کرده بودم) به مکه اعزام شدیم😌(البته با حمایت مالی پدرمن و پدر همسرم به عنوان کادوی عروسی😃) تا چهار ماه بعد ازدواجمون این کمک ها و البته کادوهای ازدواجمون روزگار میگذراندیم😇 چون همچنان همسرم بدون شغل بودن. در همین اوضاع بودیم که فهمیدم باردارم☺️و پای یه فرشته کوچولو داره به زندگیمون باز میشه😍هیجان زده بودم و از این هدیه خدا شاد و سرخوش. حالا دیگه همسرم هم در یک شغل موقت مشغول به کار شده بودن.😊 اردیبهشت سال ۹۱دخترم به دنیا اومد و شوق مارو به زندگی دوچندان کرد. همسرم در کنکور برای لیسانس شرکت کردن و رشته علوم سیاسی پذیرفته شدن. (ربطش رو به دامپزشکی هنوز نفهمیدم😅) و در کنار کار درس هم میخوندن. بعد از تقریبا یک سال و نیمگی دخترم، من دوباره باردار شدم🙃 این بار به اندازه قبل خوشحال نبودم.چون دخترم هنوز خیلی کوچیک بود. پایان نامم هم مونده بود😩(ولی اینکه میگن بچه روزیش رو با خودش میاره کاملا محسوس بود برامون) چون همسرم در حال استخدام شدن در یک ارگان دولتی خیلی خوب بود اما خب سختیای خودش رو هم داشت. چراکه مجبور بود دوره های مختلف رو بگذرونه و دوری های ما از هم شروع شده بود. دوران سختی بود من مدام باید از خونه ی مادرم به خونه ی مادر شوهرم نقل مکان میکردم با بچه کوچک و بار شیشه ای که داشتم به اضافه ی اسباب و وسایل. چون دو طرف توقع داشتن که پیش اونها باشم. خلاصه این دوران هم با سختی های خودش تموم شد و پسرم در تیرماه سال ۹۳ به زندگی ما گرمی و نشاط دوباره بخشید😍 حالا دیگه همسرم هم لیسانسش رو گرفته بود و هم شغل خوبی داشت. ناگفته نماند با فهمیدن اینکه باردارم، همسرم خوشحال ترین بود و کلی هم به شوخی من و سرزنش میکرد که اگه تو همون ۸ سال پیش جواب مثبت می دادی الان ششمین بچه مون باید به دنیا میومد😶😶🤪🤪 پسرم یک ماه مونده بود که دوسالش تموم بشه که با بارداری مجدد بنده شگفت زده شدم😬هیچ وقت ناراحت نشدم اما خیلی هم خوشحال نشدم اون هم فقط به خاطر بچه کوچیک و دوران شیردهی که به سر انجام نمی رسید🤭پایان نامم هم همچنان مونده بود و من کلا در مرخصی زایمان به سر می بردم🙈دخترم رو پنج ماهه حامله بودم که از پایان نامه ام دفاع کردم🤗دخترم در اسفند ۹۵ جمع خانواده مارو گرمتر کرد الحمدلله😍حالا دیگه همسرم هم فوق لیسانس شرکت کردن و دانشجو بودن. دور و بریا و اقوام خیلی پچ پچ و حرف پشت سرمون میزدن. اما واقعا برام مهم نبود و عزمم برای بچه دار شدن جزم تر هم می‌شد.😅😅 ادامه 👇 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۸۸۵ تو ذهنم همش در گیر این مسئله بودم که واقعا این همه میگن انسان اختیار داره و خودشه که انتخاب میکنه، چرا برای من اصلا موضوعیت نداشت، سه بار ناخواسته باردار شدم و خدا خودش همه کاره بود... سال۹۷ برای چهارمین بار باردار شدم و باز به سختیهای بارداری و بچه های کوچیک مشغول و ناراحت. برای غربالگری رفتم که از نظر پزشک ریسک بالایی داشت ۱/۷۰۰ و گفت برای احتیاط آزمایش سل فری که هزینه بالایی داره و به خارج فرستاده میشه ولی نتیجش ۹۰درصد درسته رو انجام بده😏 آمنیوسنتز هم می شد انجام بدم اما چون شنیده بودم احتمال سقط داره، انجام ندادم... سل فری که هزینه بالایی داشت رو (ولی یه آزمایش خون تشخیصی بود) انجام دادم و مشکلی نبود اما با همه ی این احوال در هفته هجدهم بارداری که برای سونوگرافی رفتم، گفتن قلب جنین نمی زنه..😭😭 و اینجا بود که قلبم از جا کنده شد و لرزه به ذهن و وجودم افتاد.‌ با اینکه هیچ وقت پیش کسی ناله و ناشکری نکرده بودم( بلکه برعکس همه من رو با عنوان دوستدار بچه ی زیاد در بین اطرافیان می شناسن) اما خودم رو مقصر می دونستم. که چرا اصلا فکر اینکه چرا ناخواسته باردار میشم در بارداریهام به ذهنم خطور کرده بود. 😔😔 و همش خودم رو سرزنش میکردم. برای اینکه به عمل جراحی متوسل نشن یک ماه جنین مرده ام رو با خودم حمل میکردم😭😭(البته زیر نظر دکتر)که جنین به صورت طبیعی دفع بشه. نگم که چه روزای سختی بود😔 و بالاخره با بستری شدن در بیمارستان این اتفاق به صورت طبیعی رخ داد و...(از ین جهت که سه بارداری قبلم رو سزارین شدم و این اتفاق تلخ به صورت طبیعی رخ داد حس خوبی بود اما با نتیجه دردناک😭😭) ازون به بعد بود که داشتن نوزاد برام آرزو شد..و همش هم فکر می کردم مقصر خودمم😔 حس و حالم کلا تغییر کرده بود و از خدا میخواستم خودش من و ببخشه و از من دلگیر نباشه. سال ۹۸ برای بارداری اقدام کردیم و بعد از یک ماه برای پنجمیمن بار باردار شدم. خیلی خوشحال بودم تصمیم گرفتم بیشتر با طب سنتی این دوران رو بگذرونم که مشکلی پیش نیاد اما این بار هم اشتباه کردم و در هفته ۱۶ جنیم رو از دست دادم😭😭 اونجا بود که فهمیدم طب سنتی و مدرن باید در کنار هم باشن و از طرفی بدن ها با همدیگه فرق می کنه. اینکه کسی در دوران بارداریش اصلا سونو نداده و از قرص استفاده نکرده دلیل نمیشه من هم همون کار رو بکنم و این کار رو بدن من جواب بده..!! مقاومت بدن. چندمین زایمان. شرایط زندگی. و خیلی عوامل دیگه در این مسئله نقش داره که نباید نادیده گرفت. ادامه 👇 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۸۸۵ بعد از اون باز ناامید نشدیم البته دلگرمی دادن های همسرم و توکل بالای ایشون در روحیه دادن به من خیلی موثر بود. بعد از هفت ماه همچنان خبری نبود. منی که سه بارداری اولم ناخواسته (خدا خواسته) بود😔 به جایی رسیده بودم که به خدا می گفتم خدایا من اصلا اختیار نمی خوام. تو اختیار دار من باش. اصلا به جبر با من برخورد کن😓 ماه هشتم در کمال ناباوری باردار شدم.(بارداری ششم برای فرزند چهارم) من و همسرم خیلی خوشحال شدیم.😍😍حسم مثل بارداری اول بود.😌رفتم تحت نظر مرکز سقط ابن سینا. که خب با توجه به سقطهای قبلیم همه ی احتمالات رو در نظر می گرفتن و داروهای زیادی تجویز می کردن. بماند که بعد از مراجعه به خانم دکتر امیر آبادی (چون می خواستم ویبک انجام بدم(طبیعی بعد از سزارین)) ایشون همه رو حذف کردن🤭 و گفتن تو سه بچه سالم داری و این همه دارو نیاز نیست😬 قبل از بارداری در آزمون استخدامی آموزش و پرورش ثبت نام کردم. که حالا با وجود بارداری زمان آزمون فرا رسیده بود. شرکت کردم و قبول شدم.😇 بعد از اون وارد مراحل بعدیش شدم مصاحبه و شرکت در پودمان های آموزشی حضوری با وجود بارداری🥲 دیگه داشت خیلی سخت می شد. تاریخ زایمانم نیمه ی اول ماه مهر بود همزمان با ورود من به مدرسه...🥴🥴 هرزگاهی که بهم فشار میومد، به همسرم می گفتم بزار انصراف بدم و نرم... ولی ایشون منصرفم میکرد که زحمت کشیدی و حیفه و.. خدا کمک میکنه. من هستم و...🤗 خلاصه زینب خانم پر روزی ما روز ۱۰مهر به دنیا اومد.😍(پسرم که ۹ سالش بود با کلی قیافه با باباش اومده بود بیمارستان که چرا برا من داداش نیاوردی.😁 عینک دودی زده بود و با سردی احوالپرسی می کرد😅) خلاصه بعد از ۱۵ روز با کلی سختی و درد(ناشی از سزارین چهارم) راهی مدرسه شدم😥(اینم بگم که تلاش کردم برای ویبک اما نشد) بهم مرخصی ندادن. (چون تازه استخدام شده بودم و باید ۵_۶ ماهی برام بیمه رد می کردند. ناگفته نماند که خیلی پیگیری کردم ولی نشد) مدرسه ای رو انتخاب کردم که نزدیک خونه ی مادر شوهرم بود، بچه رو اونجا می گذاشتم و زنگ تفریح می رفتم بهش شیر می دادم. سال سختی بود ولی با کمک های مادر همسرم و همسرم به خیر گذشت الحمدلله💚 الان زینب خانم یک سالشه.مدرسم نزدیک خونه مونه و چون شیفت بعد از ظهرم خواهرش که از مدرسه میاد و ۱۲سالشه ازش نگهداری می کنه.‌ البته همسرم هم دوسه ساعتی پیششون هست. خلاصه که خدا کمک کرده و امسال شرایط کاریم از پارسال خیلی بهتر شده. اینم بگم که به فکر فرزند پنجم هستیم ان شالله.‌😉🙃 اولویتم بچه هام هستن و هر موقع که فکر کنم بهشون آسیب وارد میشه از کارم صرف نظر می کنم. چون این مسئله رو همسرم می دونن خیلی کمک میکنن تو کار منزل، ظرف شستن، حتی جارو کردن، رسیدگی به بچه ها... البته اینکه بچه ها هم (سه تای اول) خودشون کمک میکنن، خیلی در کم شدن حجم کارم مؤثره. دخترم۱۲سال، پسرم ۹سال و دخترم ۷ ساله، از وقتی که وارد آموزش و پرورش شدم، دیدن شرایط فرزندآوری معلمها خیلی عذابم میده..😕 اکثرا یا یک بچه یا دو بچه دارند. کاش مرخصی زایمان ها بیشتر می شد یا از لحاظ حقوقی امتیازی برایشان قایل می شدند تا انگیزه فرزند آوری در این قشر بالا بره. خودم دوست دارم حداقل دوتای دیگه بچه بیارم که ست سه تایی دومم هم جورشه.‌.😅بیشتر شد که چه بهتر😁 برای زایمان سزارین متعدد هم انشالله پیش خانم دکتر لباف خواهم رفت(حالا نه به داره نه به باره😅) ان شالله همه بتونیم در ازدیاد نسل شیعه و تربیت یاران امام زمانی موثر باشیم💚🙏 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مشمولین طرح یسنا دوشنبه شب پیامک دریافت می‌کنند 🔹معاون وزیر رفاه: طرح ملی یسنا که جهت حمایت از مادران باردار یا دارای کودک شیرخوار زیر ۲ سال است در قالب کالابرگ الکترونیکی اجرا می‌شود. 👈 افرادی که دوشنبه شب پیامک دریافت می‌کنند واجد شرایط طرح یسنا هستند و می‌توانند اعتبار خود را از طریق برنامه (شما) مشاهده کنند. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075