#تجربه_من ۷۳۷
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#آسیبهای_تک_فرزندی
#سختیهای_زندگی
#قسمت_اول
وقتی ۲۲ سالم بود به طور سنتی با همسرم که ۲۷ سالش بود ازدواج کردیم. اینو بگم تا قبل از ایشون هرکس که بیرون از شهرمون خواستگاری میکرد، نیومده رد میکردیم ولی سر همسرم نمیدونم چرا مامانم تلفنی رد نکرد و اومدن و منم با یک نگاه عاشق همسرم شدم.
همسرم در تهران کار میکرد و ما شهرستان بودیم، به همین خاطر هفتگی میومد برای صحبت قبل ازدواج و بالاخره ما در روز ولادت امام رضا در سال ۹۱ عقد کردیم و هرکدوم توی یک شهر بودیم تا بعد از یک سال با گرفتن عروسی راهی تهران شدیم و چون من تک دختر بودم و به شدت وابسته، با گریه زاری زیاد راهی شدیم.
شبها و روزهای اول کارم فقط اشک بود و تحمل دوری از خانوادمو نداشتم تا اینکه سرکار رفتم و داشتم عادت میکردم که همسرمو به جنوب فرستادن و منی که تازه ۶ماه بود سرکار رفته بودم، باید بیرون میومدم و راهی میشدم.
بماند که خانواده من خیلی ناراحتی کردند و روی ما خییییلی فشار بود و دائم کار من اشک و گریه بود و همسرم بیچاره هرکاری از دستش براومد کرد که نریم اما سرنوشت جور دیگه ای رقم خورده بود.
دست تنها اثاثمو جمع کردم و اشک ریختم. نصف وسایل رفت شهرستان و مابقی رو هم برای جنوب بسته بندی کردیم که یه روز همسرم با دوتا بلیط اومد و گفت اول میریم امام رضا بعد از اونجا بدون اثاثیه میریم جنوب. یه مدت میمونیم اگه دوست داشتی بمون وگرنه من تنها میرم و تو بمون پیش خانواده ات. پیش آقا رفتیم و تا تونستم ازش کمک خواستم. وقتی رفتیم جنوب، اولش خیلی دلم گرفت که قراره چندسال اینجا زندگی کنم ولی سریع دوستان خوب دورمون جمع شدند که غربتو خیلی راحت تر کرد. اما من تنها بودم و دوباره پیگیر کار که تا جور بشه به همسرم گفتم بچه میخوام. خیلی تنهام.
اولش مخالفت کرد و گفت برو سرکار بعد. اما ترسیدم زود بچه دار نشیم. بالاخره راضی شد و زود باردار شدم و با اینکه روزه بودم اواخر ماه رمضون دکتر رفتم و با آزمایش فهمید باردارم و ما خیلی خیلی خوشحال شدیم و باورمون نشد به این راحتی باردار شدم.
دوران بارداریم خیلی خوب بود و همسرم بیشتر از قبل دوستم داشت و دورم میچرخید، تا ۴ماهگی به هیچ کس نگفتیم و بعدش خانواده من اومدن خونه مون و مامانم متوجه شد وناراحت که چرا نگفتی. مادرشوهرمم بعدش فهمید و اونم شاکی شد. اما همسرم اعتقاد داشت تا مطمئن نیستیم سالمه نگیم به کسی.
دکتر توی سونو بهم گفت پسره و از اونجایی که ما خواهر نداریم، همیشه دوست داشتم بچه ی اولم دختر باشه. گذشت و ما مسافرت به شیراز رفتیم و اونجا سونو رفتم که دکتر گفت دختره. انگار رو ابرا بودم، فوری به مامانم زنگ زدمو گفتم. اونم خیلی خوشحال شد که خدا دختر بهمون داده.
دخترم قراربود تو اسفند به دنیا بیا و منم به همین خاطر یه ماه زودتر پیش خانواده ام رفتم تا برای زایمان اونجا باشم و همسرم تنها شد. هر زنی موقع بارداری دوست داره همسرش کنارش باشه اما من محروم بودم و همیشه نگران که یه وقت زایمان زود نشه و همسرم نباشه. خداروشکر شوهرم مرخصی برای عید گرفت و اومد و ۳روز به عید ۹۵، دخترم با تاخیر و با سزارین به دنیا اومد و اسمشو به خاطر شهادت حضرت زهرا با خودش آورد و زهرای ما شد.
بعد از ۵۰ روزگی دخترم با غمی که بیشتر از قبل شده بود برگشتم خونه خودم. دیگه پدرو مادرم مامانی و بابایی شده بودن و دلشون پیش نوه اولشون بود و منم احساس نابلدی شدید داشتم و نگران از بزرگ کردن بچه در غربت بودم.
زهرای من ۳/۵ساله شد و هرسری از خونه پدر و مادرم تا جنوب غیر از من که اشک میریختم، زهرا هم گریه میکرد و بهونه میگرفت. روزهای خوشی که میتونستیم داشته باشیم رو، من به خاطر پدرو مادرم تلخ کردم و همیشه با همسرم سر غربت بحث میکردم و همه مشکلاتو گردن اون مینداختم.
ما مجبور شدیم راهی یه شهر دیگه بشیم که اختیاری بود ولی چون من علاقه همسرم رو دیدم با قلبی پراز درد از غربت جدید و از ادامه دار شدن این غربت قبول کردم که بریم. ایندفعه ناراحتی خانواده ام خیلی خیلی زیاد شد و حرف و حدیث خییییییییلی به گوشم رفت که چرا روز اول خواستگاری نگفتن دورت میکنن و.......
به محض ورود ما به اونجا کرونا و قرنطینه شروع شد و ما نتونستیم رفت و آمد کنیم و من احساس میکردم دیگه پدرو مادرمو نمیبینم. به همسرم گفتم بچه دار بشیم چون فاصله سنیشون داره زیاد میشه. اولش به خاطر کرونا جفتمون میترسیدیم اما من گفتم اومدیمو تا چندسال دیگه تموم نشه، اون موقع دیگه من در سن باروری نیستم. توکل برخدا.
👈 ادامه در پست بعدی...
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۷۳۷
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#آسیبهای_تک_فرزندی
#سختیهای_زندگی
#رزاقیت_خداوند
#قسمت_دوم
ما اقدام کردیمو تا ۶ماه جواب نگرفتیمو ترسیدیم و پیش یک دکتر طب سنتی معتبر رفتیم و گفت همسرم واریکوسل داره و با روش سنتی حل شد و یه رژیم غذایی داد و من یک ماه در شهرمون موندم و همسرم تنها بود تا اینکه شک کردم باردار باشم و تنهایی به آزمایشگاه رفتم و جواب مثبت گرفتم، به همسرم زنگ زدمو گفتم و بهم گفت به هیچ کس نگو. من حالم اصلا خوب نبود برعکس بارداری قبلی و مادرم بالاخره با شمّ مادریش فهمید و قول داد فعلا کسی نفهمه.
از اونجایی که زن برادرم بعد ما ازدواج کرده بودند و هنوز بچه نداشتن و یه سقط داشت، من نمیخواستم با فهمیدن بارداری من دلش بشکنه.
بعد از اینکه برگشتم خونه خودم، روز دوم الکی الکی حین راه رفتن پام شکست و درد عجیب. همسرم بردم بیمارستان و با گرفتن رضایت، از پام عکس گرفتن و گفتن بله باید گچ بگیری. خونه مون آسانسور نداشت و منم تو ماه سوم بودم و دائم آزمایش و سونو و دکتر داشتم و مرتب باید با این پا از پله بالا و پایین میرفتم. همسرم ویلچر و واکر و عصا گرفته بود اما بازم پله ها رو نمیشد رفت. به خاطر کرونا پدرو مادرم نمیتونستن بیان و همسرم توی این چهل روز پدرو مادر و همسر بود برام.
زهرا دوست داشت برادر داشته باشه اما من به خدا میگفتم حالا که دخترم دادی خواهر بهش بده تا مثل من حسرت بی خواهری نداشته باشه، وقتی توی سونو گفتن دختره من بااااال درآوردم ولی به زهرا نگفتیم و بعد با کلی برنامه و کادو بهش گفتیم، اولش باورش نشد اما بعد خوشحال شد. بارداریم این سری سخت بود تا اینکه درهفته ۳۶ باید برمی گشتم آخه دیگه اجازه سفر هوایی نداشتم و مجبور شدم برای عید ۱۴۰۰ بیام شهرمون تا موقع زایمان. شب قدر دوم رو که گذروندیم صبح دیدم حرکتش کم شده راهی بیمارستان شدیم و ان اس تی گرفتن و گفتند باید اورژانسی سزارین بشی. هرچی گفتم همسرم نیست بذارین بیاد فرداش عملم کنید، گفتن خطر داره.
منم به ناچار زنگ زدمو به همسرم خبر دادم. دخترم به دنیا اومد و همسرم صداشو در از دور شنید و با اومدنش اردیبهشت ما رو بهشتی کرد.
دخترم انقدر شیطنت داره که زهرا میگه مامان خوب شد دختر شد.و خیلی باهم خوب هستن و همدیگه رو دوست دارن. قدم دخترام خیلی خوب بود سر اولی ماشین دار شدیم و سر دومی بعد از ۸سال به شهرمون برگشتیم. الان دوباره دلم بچه میخواد اما انقدر غربت داغونم کرده که افسردگی دارم و مدام عصبی هستم و برای آوردن سومی مردد هستم.
دعا کنید حالم خوب بشه و دوباره بچه دار بشم. من خانواده شلوغ دوست دارم و دلم میخواد منم سرباز شیعه تربیت کنم.
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#پیام_مخاطبین
برادرم و همسرش تقریباً ۲۳ سال پیش با هم ازدواج کردند و خداوند دختر قشنگ و مهربانی رو به اونها عطا کرد.👧💞
برادرم اعتیاد داشت و متأسفانه علی رغم تلاش های خانواده نتوانست از راهی که پیش گرفته برگرده و زندگی رو به کام همه ما تلخ کرد.🔥
در نهایت همسرش بعد از بیست سال زندگی پر فراز و نشیب مجبور به طلاق شدن.💔
برادر زاده ی عزیزم یکسال بعد از طلاق پدر و مادرش ازدواج کرد. اما گویا خداوند تقدیر دیگری برایمان در نظر داشت.........
در آخرین روز دی ماه سال گذشته به صورت ناگهانی برادر زاده نازنینم در حالی که فقط ۲۱ سال داشت با ایست قلبی از کنارمون پر کشید و آسمانی شد.😭
و الان ما موندیم و یک دنیا حسرت و آه،
ما موندیم و یک مادر دلشکسته که دلخوشی نداره، نه همسری که حمایتش کنه،نه فرزند دیگری که بخواد دلخوش بشه به وجودش😭
و روزی هزاران بار آه و افسوس که ایکاش فرزند دیگری داشتن تا مرحمی میشد برای قلب داغدار مادرش و همه ما که از رفتنش میسوزیم.
خواستم به اعضای کانال دو تا کافی نیست بگم که حتی اگر کسی شرایطی مثل برادر من داره واقعاً نباید به داشتن یک فرزند اکتفا کنه، ان شاء الله که هیچ بنده ای به این شکل امتحان نشه اما ما بی خبریم از تقدیر و قسمتی که خداوند برایمان رقم میزند.
کاش همان ها که به همسر برادرم میگفتن اشتباه نکنی و دوباره باردار بشی و حتی میگفتن این یک بچه را هم نباید میاوردی، الان بیان و بگن با داغ تنهایی و نبودن فرزند چکار کنه تا دلش آروم بگیره😔
از همه اعضای کانال میخوام برای همه به خصوص برای آرامش دل این مادر دعا کنند و از خدا بخواهند که زندگی خوب و پر از آرامش نصیبش کنه و فرزندان دیگری رو قسمت این مادر کنه.🤲
و با یک صلوات روح دختر آسمانی ما رو هم شاد کنند.❤️
#تک_فرزندی
#آسیبهای_تک_فرزندی
#مشیت_الهی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#پیام_مخاطبین
✅ دوتا کافی نیست...
من اواخر دهه ی ۶۰ به دنیا اومدم، اینقدر تبلیغات بر علیه فرزندآوری توی دهه ی ۷۰ زیاد بود که پدر مادرم مثل خیلیای دیگه تصمیم گرفتن دوتا بچه داشته باشن، یه برادر که سه سال از من بزرگتره و خودم و تمام...
اون شعار "فرزند کمتر زندگی بهتر" دروغی بیش نبود، خانواده ی من سعی کردن بهترین زندگی رو برامون فراهم کنن، اون موقع اتاق اختصاصی خوشگل داشتیم، بهترین خوراک، پوشاک، گردش، شرایط عالی برای تحصیل و کلاس و... اما، اما، اما، هیچ کس نمی دونست در پس این زندگی زیبا چه خبره؟!!!! احساس تنهایی و بی کسی!
تا وقتی کوچکتر بودیم بهتر بود چون توی بچه های فامیل هم بازی داشتیم که اون هم به برکت زیاد بچه داشتن پدر بزرگ مادر بزرگمون بود، اما وقتی بزرگتر شدیم هر کس مشغول درس و زندگی خودش شد، اوج این مسئله زمانی بود که برادرم دانشگاه قبول شد رفت یه شهر دیگه و من عملا در خونه تک فرزند شدم.
شاید باورتون نشه اما طبق تجربه ی من تک فرزندی مساوی با بدبختیه! یه خونه ی ساکت و بی صدا، پدر و مادر هر کدوم یه گوشه مشغول مطالعه و من هم در اتاق خودم به کار درس و کلاس هام می رسیدم اما همیشه این سکوت، این تنهایی، بی خواهری عذابم می داد.
وقتی ازدواج کردم وارد دنیای پر از رنگ و صدای خانواده ی همسرم شدم، شگفت انگیز بود ۴ تا بچه داشتن و ۴ تا نوه، ازدواجم مصادف با سال ۹۱ بود و فرمایش حضرت آقا در مورد فرزندآوری تصمیم خودمو گرفته بودم، از همون اول به همه گفتم اگه خدا نداد که کاریش نمیشه کرد اما اگه بده ۴ تا میارم، اما الان فکر می کنم حتی ۴ تا هم کمه و به بیشتر از اون فکر می کنم.
به لطف خدا سه تا فرزند دارم و از خدا می خوام به هر کس دوست داره فرزند سالم و صالح عنایت کنه به ما هم همینطور ان شاالله، خلاصه این که در حق بچه هاتون ظلم نکنید، نذارید مثل ما حسرت رابطه ی خواهر خواهری یا برادر برادری دیگرون رو بخورن، خوشبختی داشتن یه اتاق اختصاصی خوشگل واسه بچه نیست، خوشبختی داشتن هم اتاقی های خوبیه که توی بچگی هم بازیش باشن و توی بزرگسالی هم دم، هم صحبت، پشتیبان و یارش...
این خوشبختی رو از خودمون و بچه هامون دریغ نکنیم واقعا دوتا کافی نیست، این یه شعار نیست من اینو زندگی کردم.
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#آسیبهای_تک_فرزندی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#استاد_ابوترابی
⚠️باید پاسخگو باشیم...
📌 ما در کشورمان هرچقدر سطح تحصیلات آقایون و مادران حتی افزایش پیدا بکنه، متأسفانه به جای اینکه ... تعداد فرزندشون بیشتر باشه، کمتر شده و خیلیهاشون مبتلا به تکفرزندی هستند.
📌 این مفهومش اینه که همهی خانوادهها مشکل اقتصادی ندارند؛ بعضی هم مشکل نگرشی دارند. ... تک فرزندی با هشت مشکل روانشناختی همراهه. ... این یک ظلم به فرزندان هست. پس فردا باید پاسخگو باشیم.
#آسیبهای_تک_فرزندی
#فرزندآوری
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#پیام_مخاطبین
📌 تنهای تنها...
شاید اکثر خانمهایی که تو گروه هستن، بلاخره دوسه تا خواهر و برادر داشته باشن اما من میفهمم تک فرزندی یا کم فرزندی چه فاجعه ی بزرگی هست.
منی که نه خودم خواهر دارم نه برادرم قصد ازدواج داره، شوهرمم، برادر نداره...
این روزها که متاسفانه متاسفانه متاسفانه روابط فامیلی خیلی کمرنگ شده و عملا خانواده ها فقط با خواهر و برادراشون رابطه و رفت و آمد دارن، ما هیچکس رو نداریم. انقدر تنهاییم که هر وقت بهش فکر میکنم غصه م میشه😔😔 خواهر و برادرا تو مشکلات و سختی پشت هم هستن ولی ما هیچکس رو نداریم.
الان که خودم تو این وضعیت هستم دلم نمیخواد بچه هام اینجوری بشن و تا جایی که بتونم سعی میکنم این ظلم در حق بچه هام نشه. من واقعا گله مندم از خانوادم که ما رو انقدر تنها گذاشتن...
پدر مادر هم هرچقدر وقت بذارن برای بچه هیچوقت جای خواهر برادر رو نمیگیره، اصلا دنیاشون باهم متفاوته. تفکرشون فرق داره از یه نسل دیگه هستن.
مثلا بابا مامان من پول پام میریختن،
اولین نفر تو فامیل من گوشی خریدم، اولین نفر من کامپیوتر داشتم، همیشه بهترین لباسا تنم بود و بهترین لوازم تحریر رو برام تهیه میکردن، دست رو هر اسباب بازی ای میذاشتم نه نمی شنیدم.
دیدگاه جوانهای الانم همینه، میگن باید بتونیم به خرج بچه برسیم. ولی واقعا اینا به هیچ درد من نخوردن وقتی که همیشه تنها بودم.
تازه بابای من خیلی باهام رفیق بود، گاهی باهم بیرون میرفتیم، باهم حرف میزدیم. ولی واقعا جای خواهر و برادر رو برام پر نمیکرد.
همبازی من که نبود...
من همیشه تنها بودم....
تنهای تنها...............................
#فرزندآوری
#کم_فرزندی
#آسیبهای_تک_فرزندی
#دوتا_کافی_نیست
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#پیام_مخاطبین
✅ از ما گفتن ...
نمی دونم رفتارهای خواهربرادرها رو دقت کردی یا نه؟ از یه جایی به بعد، مخصوصا وقتی سنشون به هم نزدیکه، دنیاشون پر می شه از معامله، دوز و کلک، بده بستون، دعوا و حل مساله، بخشش و انتقام!
لحظه به لحظه شون، فیلمیه برای خودش...
آدم اولین بار با خواهر برادرهاش می فهمه می شه تا سرحد مرگ در لحظه از کسی متنفر باشی، ولی مجبور شی ۴ ساعت باهاش روی صندلی عقب ماشین بشینی و تحمل کنی و یهو خشمت یادت بره! پیاده شی دست در دستش بری سرسره بازی...
آدم اولین بار با خواهر برادراشه که یاد می گیره دو تا ببخشه، دو تا بچزونه، سه تا بی خیالی طی کنه. آخه نمی شه خواهر برادر رو حذف کرد! باید کج دار و مریز با شیطنتش ساخت. اینجاست که آدم قلق های ریز و ظریف زندگی و تعامل دو نفره رو یاد می گیره...
آدم اولین بار با خواهر برادرهاشه که، همزمان عشق و دلسوزی و کلافگی و عصبانیت رو تجربه می کنه و می فهمه قلبش با تجربه ی هیجان به این پیچیدگی، چیزیش نمی شه!
آدم اولین بار با خواهر برادرهاشه که سهیم بودن در چیزی رو تجربه میکنه. یاد میگیره چطوری معامله کنه، هم امتیاز بده هم امتیاز بگیره تا یه تصمیم جمعی رو، بدون وا دادن بگیره.
خواهر برادرها، پدرمادر نیستن که الکی مراعاتمونو بکنن یا از روی رحمت ببخشن
دوست نیستن که هر وقت خواستیم، حذفشون کنیم. انقدر باید باهاشون تعامل کنیم که *عضله ی خواهر برادری* مون قوی شه
خواهر برادرها، مخصوصا اگه با سن نزدیک هم باشن، دقیقا یه موجود هم رتبه ما هستن، که باید یاد بگیریم روزمونو باهاشون بسازیم. راهمونو باهاشون بریم، پستی بلندی ها و پیچیدگی های آدمیزادی شونو بشناسیم و قلق گیری کنیم
چیزی دقیقا شبیه همسر...
اینجاست که عضله ی خواهر برادری که قوی نباشه، خدایی نکرده، با اولین تجربه ی تنفر لحظه ای تو یه دعوای معمول زن شوهری، طرف فکر می کنه چی شده! آسمون به زمین اومده. این زندگی دیگه زندگی بشو نیست! من فرد اشتباهی رو انتخاب کردم. واویلتا!!
یا با تجربه ی اولین قلق به دست نیومدن از همسرش، می ترسه و پا پس می کشه
یا چون عادت کرده همه مثل پدرمادرش مراعاتشو بکنن، وقتی نتونست تصمیم دونفره بگیره دنیای خشم می شه.
پدرمادرهای عزیز، این جنم ها رو بچه ها خیلی لازم دارن در زندگی. فروشی نیست تا از مغازه، خریداری کنید. کلاس آموزشی هم ندارن جز روزگار که به بهای گزاف و تلخی به آدما یادشون می ده.
از ما گفتن ...
#فرزندآوری
#خواهر_برادری
#دوتا_کافی_نیست
#آسیبهای_تک_فرزندی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
دوتا کافی نیست
#تجربه_من #تبعات_کم_فرزندی #دوتا_کافی_نیست #فرزندآوری #قسمت_اول من فقط یه برادر دارم با فاصله ی
.
#پیام_مخاطبین
درباره تجربه ای که در مورد تبعات کم فرزندی توی کانال فرستادین، میخواستم بگم که با تماااااااام وجوووود درک میکنم این خانم محترم رو😔
من هم متاسفانه خواهر و برادری ندارم و از بچگی چه شبهایی که تا دیر وقت گریه کردم و از خدا خواستم که تنهایی هام تموم بشه اما نشد.
الانم ازدواج کردم و با دوتا بچه شهر دیگه ای زندگی میکنم و هر لحظه تحت فشار خیییییلی زیادی از طرف خانوادم هستم و این حال روحی منو به شدت داغون کرده و از زندگی خودم زده شدم و متاسفانه دودش تو چشم بچه هام میره چون فقط زورم به اون طفل معصوم ها میرسه.
همسرم اوایل ازدواج چون تو یک خانواده پرجمعیت بود، میگفت بچه فقط ۲ تا
اما وقتی این همه مشکلات رو که گاهی خودش رو هم تحت فشار قرار میداد، دید نظرش عوض شد.
همسرم سال ها تلاش کرده و تحت آموزش ها و آزمون های زیادی قرار گرفته تا بتونه به اون هدفی که داره و شغلی که مورد علاقش هست، برسه و پدر و مادر من آرزو دارن که تو آزمونش قبول نشه و ما زودتر برگردیم پیش شون 😭
این خیلی برام دردآوره که اونا این همه اذیت های ما و تلاش های همسرم رو نبینن و فقط به فکر تنهایی خودشون باشن و حتی به ما پیشنهاد بدن که همه چیز رو نصفه و نیمه رها کنیم برگردیم.
همسرم به خاطر تلاش هایی که این سال ها کرده تو ۳۰ سالگی دچار بیماری فشار خون بالا شده و از خیلی علایقش گذشته و این دیده نشدنه هر دوی ما رو آزار میده
تو رو خدااااااا به خانومایی که فکر میکنن با تعداد کم بچه ها دارن در حقشون لطف میکنن بگین تک بچه یا دو بچه داشتن یک جنایته در حق فرزندشون. تو رو خدا فقط همین روزای خوشی الان رو نبینید، کمی آینده نگر باشین...
من الان علاوه بر فشاری که از طرف خانوادم متحمل میشم، این تنهایی و بی کسی هم داره اذیتم میکنه.
حیف و صد حیف که نمیتونم بیشتر از این مشکلاتم رو باز کنم. 😔
#کم_فرزندی
#تک_فرزندی
#آسیبهای_تک_فرزندی
«دوتا کافی نیست»| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۹۸۸
#تک_فرزندی
#آسیبهای_تک_فرزندی
#تبعات_کم_فرزندی
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
من متولد ۶۴ هستم و تک فرزندم، لیسانس آی تی دارم و در حال حاضر تدریس میکنم.
من سال ۹۲ در سن ۲۸ سالگی ازدواج کردم تازه مادرم راضی نبودن و میگفتن تو که خونه داری، ماشین داری، پول داری، ازدواج نکن و کنار ما بمون...
بالاخره ازدواج کردم. دوران عقد نسبتا سختی داشتم، همسرم فقط شبهای جمعه میومدن خونه مون،مامانم باهاشون خوش رفتار بودن ولی وقتی میرفتن میگفتن خداروشکر که رفت، همه ش میگفتن همسرت برای من مثل حوو هست😔
با اینکه هیچ مشکل مالی نداشتیم نمی ذاشتن بریم سر زندگیمون و مادرم میگفتن تو عقد بمونید فعلا، بعد از ۲ سال ونیم عروسی کردیم و رفتیم خونه خودمون...
همسرم ۷ صبح میرفتن سرکار، مامانم دقیقا چند دقیقه بعدش زنگ میزدن و با تشر میگفتن تو هنوز تو خونه ای؟ هنوز راه نیفتادی بیای خونه ما؟
چه روزگار سختی بود، با خودشون نمیگفتن شاید کاری داشته باشه، شاید خسته باشه و... اون موقع سرکار نمیرفتم.
من شبها تا ساعت۲,۳ کارهامو انجام میدادم و ناهار و شامم درست میکردم که همسرم صداشون درنیاد...
گذشت و من باردار شدم و همین بچه ها باعث نجات من شدن، دوتا دختر۷ساله و ۴.۵ساله دارم. کم کم دیرتر میرفتم خونه مامانم به بهونه خواب بچه ها و...
مامانم که دیسک کمر دارن،رگ سیاتیک و دیابت و کم بینایی و اعصاب خراب...
پدرم ورزشکار و سالم بودن که پارسال رفتن چکاپ کلی، گفتن پولیپ روده داری باید سریع بردارین، با عجله کاراشونو انجام دادن و ۲۷ دی عمل شدن، بعد از ۹ روز عفونت کرد بدنشون و ۱۳ بار رفتن اتاق عمل و شستشو و بیرون کشیدن عفونتها، بعدشم خونریزی مثانه به مدت۳ماه که برای اونم ۴ بار رفتن اتاق عمل، الان دو هفته است که از بیمارستان مرخص شدن، نزدیک ۵ماه خورده ای بیمارستان بودن، نمیدونید چقدر سخت بمن و همسرم گذشت.
صبح ساعت ۶ونیم بیدار میشدم. و دخترمو میبردم مدرسه، سریع میرفتم بیمارستان صبحانه پدرمو میدادم، دوباره مدرسه خودم تا ظهر، ظهر دخترمو میبردم خونه مامانم، ناهار و نماز،سریع میرفتم بیمارستان تا ۱۱,۱۲شب که برمیگشتم خونه و خدا حفظ کنه همسرم رو، ایشون تا صبح ساعت ۶ میرفتن کنار پدرم،کاری که خیلی از پسرها برای والدینشان انجام نمیدن...
تازه ۱۲ شب که می رسیدم تا ۱,۲ مشقا و درسهای دخترم رسیدگی میکردم و تازه ساعت ۲ هردوتامون میخوابیدیم، طفلک دخترمم خیلی اذیت شد.
الآنم که تابستانه هر روز صبح تا بیدار میشیم میرم خونه مامانم و کارهای خونه مامانم و رسیدگی به پدرم، پدرم بنده خدا ۴۰ کیلوکم کردن و دیگه حتی نمیتونن راه برن، تصمیم گرفتم از امسال نرم مدرسه چون فشار زیادی رو باید تحمل کنم.
اگر ما چندتابچه بودیم، کارها تقسیم میشد و به من این همه فشار وارد نمیشد، پدرمادرم اینقدر تنهایی نمی کشیدن و غصه نمیخوردن...
بچه های منم دور و برشون با خاله و دایی و بچه هاشون پر بود، دخترای من فقط دوتا عمه دارن و یک دخترعمه...
امیدوارم روزی برسه که هیچ بچه ای طعم تلخ تنهایی رو مثل ما تک فرزند ها نچشه، امیدوارم پدرمادرها توکل شون رو بیشتر کنن و برای فرزندانشان همبازی هایی از رگ وخون خودشون بیارن و همواره نگران تربیت و اقتصاد نباشن...
این گوشه کوچکی از سختی های تک فرزند ها و پدرمادرشون هست. اینکه چه فشار روانی رو متحمل میشن و این فشارها چقدر روی زندگی مشترک و فرزندان شون تاثیر میذاره...
التماس دعا دارم تو این شبهای عزیز از شما دوستان خوبم برای شفای تمام بیماران، همچنین پدرمادرم😔
«دوتا کافی نیست»| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من
#تک_فرزندی
#آسیبهای_تک_فرزندی
بنده تک فرزند دهه هفتادی هستم. البته تک فرزندی من خواست خداوند بوده و به اختیار والدینم نبوده و با توجه به تلاشها و پیگیری مداوم شان باز هم من صاحب خواهر یا برادر نشدم متاسفانه.
با توجه به اینکه اطرافیان من خانواده های پر جمعیت داشتند، همیشه این احساس خلا را داشتم از بچگی. اما بروز نمیدادم که خاطر والدینم مکدر نشه. چون خودشون هم دوستدار خانواده پر جمعیت بودند.
در دوران بچگی همه چیز تقریبا خوب پیش میرفت تا اینکه من رسیدم به سن ۲۱ سالگی و اوج جوانی در کمال ناباوری مادرم را از دست دادم. من ماندم و یک دنیای نامتناهی که احساس پوچی هر لحظه به سراغم می آمد. در آن دوران من دانشجوی شهری دیگر بودم و چند روز هفته را در کنار پدرم نبودم. هرچقدر از سختی اون روزها بگم باز هم حق مطلب ادا نشده. اون روزا دلم میخواست یه خواهر یا برادر داشته باشم. که همدمم باشه. هم من هم پدرم هردو گوشه گیر شدیم و خلا هر روز بیشتر و بیشتر میشد.
حدود یکسال و نیم بعد از فوت مادرم، ازدواج کردم و مدتی بعد هم پدرم ازدواج کرد.
اون روزها خیلی سخت گذشت خیییلی...
در صورتیکه اگر یه خواهر و برادر داشتم به صورت چشمگیری اون روزهای سخت راحتتر سپری میشد.
الحمدلله هم همسرم، هم خانواده شون خیلی حامیم بودن در تمام مراحل زندگی. ولی کمبود اعضای خانواده چیزی نبود که بشه جبرانش کرد.
در دوران بچگی؛ بچه های فامیل که ظاهر زندگی من را می دیدند، اکثرا حسرت میخوردند که چرا تک فرزند نیستند😏
اما الان که دقت میکنم، میبینم چقدر زندگی اونها شیرینتره. چرا؟؟؟
فقط و فقط به دلیل داشتن خواهر و برادرهاشون که الان حامی هم هستند. و در حال حاضر از نظر مالی هم علی رغم اینکه در خانواده های پر جمعیت بودند و هیچگونه حامی مالی نداشتند با زندگی من که به اصطلاح یه دونه بودم، هیچ فرقی نداره حتی میتونم به جرات بگم که وضعیت مالی خیلیهاشون بهتر هم هست.
من الان یه دختر ۴ ساله دارم و همیشه و هر لحظه از خدا خواستم بهم فرزندان زیادی عطا کنه.
دلم میخواد با پدر و مادرهای امروزی که تک فرزندی رو برای بچه هاشون انتخاب میکنن تک تک، رو در رو صحبت کنم و از عواقب این اشتباه بگم...
من چون شاغل هستم و دخترم اصلا مهد نمی موند، مجبور بودم برای نگهداری دخترم به هرکسی رو بزنم. اگرچه که خیلی از دوستان به من لطف داشتند ولی یک روز که خونه ی یکی از دوستان می گذاشتمش، روز دوم خودم معذب میشدم. و این درد بزرگیه... فقط کسی که تجربه داره میدونه چی میگم.
ای پدر و مادری که تک فرزندی رو برای بچه ت انتخاب کردی، بدون که با دست خودت بچه ت رو بی کس و کار میکنی. ذکر قنوتهای من اینه:
رب هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قره اعین وجعلنا للمتقین اماما...
التماس دعا.
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#استاد_تراشیون
⚠️بلوغ جنسی زودرس
❎ یکی از عوامل بلوغ زودرس، ارتباط فرزندان با انسانهای بزرگتر است و تک فرزند ها دائما با پدر و مادر خود در ارتباط هستند.
❌بلوغ زود هنگام آسیب هایی را به دنبال دارد.
❎ بلوغ جنسی را بلوغ عقلی کنترل می کند و اگر بلوغ جنسی زودتر از بلوغ عقلی حاصل شود آسیب هایی را به دنبال خواهد داشت و باعث اختلالات جنسی خواهد شد.
👈🏻 در خانواده های چند فرزند، فرزندان در دوران کودکی خود خواهند بود، ولی در خانواده های تک فرزند کودک همواره به کار های پدر و مادر نگاه می کند و رفتار های بزرگ تر ها باعث این بلوغ زودرس خواهد شد.
#تربیت_فرزند
#آسیبهای_تک_فرزندی
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075