#آیت_الله_حائری_شیرازی
✨ «وَلَنَبْلُوَنَّكُم بِشَیءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ»
"قطعا همۀ شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، زیان مالی، جانی و فرزندان آزمایش میكنیم و بشارت ده به استقامت كنندگان!" بقره؛ ۱۵۵
🔹ماه رمضان «جوع» است. گرسنگی «جوع» است. تشنگی «جوع» است. الآن که روزهاید فکر آب خوردن هم نمیکنید. نتیجه اش چه میشود؟
🔹چند روز قبل که روزه نبودی، تو در خدمت شکمت بودی. شکم میگفت تشنهام و آبش میدادی. میگفت گرسنهام و غذایش میدادی.
اما الآن که روزهای، او میگوید گرسنهام، تو میگویی صبر کن!
🔹«فرمانده» تو هستی نه شکمت...
🔹میگویی تا غروب هیچ چیزی به تو نمیدهم. همۀ اینها در حالی است که انسان روزه را انتخاب نکرده بلکه خداوند گفته است که روزه بگیر.
🔹نتیجه این است که «خودت» را در اختیار و ارادۀ خدا قرار میدهی. تحت ولایت خدا قرار میگیری و بندۀ خدا میشوی.
#رمضان_کریم
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
📌۳۳ سال قبل بود که فیلیپ، شوهر ملکه الیزابت در مصاحبه اش با خبرگزاری آلمانی DPA گفت: "در صورتی که بعد از مرگ دوباره به دنیا برمی گشتم، دوست داشتم به عنوان یک ویروس کشنده برگردم و در حل مسئله جمعیت زیاد دنیا سهیم باشم"
فیلیپ چند روزیست که روانه جهنم شده، ولی پادوهای ملکه در ایران مشغول کارند.
البته که ما هم تمام توانمان را برای شکست نقشه دشمنان این مرز و بوم به کار می گیریم.
#غربالگری
#جنین_های_سالم_را_نکشید
#مافیای_هزارمیلیاردی
https://royalcentral.co.uk/uk/philip/prince-philips-deadly-virus-gaffe-139041/
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#پیام_مخاطبین
✅ اطاعت امر خدا...
پدربزرگم، خدا بیامرز، به خاطر درمان بیماری خواهرشون میان تهران و برای گذران زندگی کارگری میکنن. اون سال که ماه رمضان در اوج تابستان قرار داشته، ایشون بنایی میکردن و کارگر بنا بودن. فکرشو بکنید، زیر نور مستقیم آفتاب. سر کارگرشون، وقتی متوجه میشه ایشون و دوستش روزه میگیرن، با عصبانیت بهشون تحکم میکنه که نباید روزه بگیرید چون از قدرت کارتون کم میشه و کار جلو نمیره.
ایشون هم که فرد مومن و با اعتقادی بودن، برای اینکه به صاحب کارشون اثبات کنند که با اطاعت امر خدا و گرفتن روزه، خللی در کاراییشون وارد نمیشه، با دوستشون یک قرار میگذارن. به این ترتیب که نصف روز، یک نفر بخوابه و دیگری کار کنه و بعد شیفتشون رو عوض کنند. با این تدبیر، توانستند قوتشون رو بازیابی کنند و به لطف خدا کارشون را سر موقع تحویل دادند.
پدربزرگم بارها این خاطره را تعریف کردند و هر بار با هیجان و طوری که چشمشون از شعف برق میزد. آخرش هم با هیجان میگفتند وقتی دستمزدم را میگرفتم، از خیابون دولت تا فلان جا پیاده میرفتم و یک هندوانه بزرگ میخریدم، و موقع افطار میخوردیم. طوری میگفتند که شیرینی اون هندونه رو ما هم احساس میکردیم.
#رمضان_کریم
#بندگی_خدا
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
🌸پویش بزرگ خانواده مهدوی🌸
بمناسبت فرارسیدن ماه مبارک شعبان به ۱۰۰ خانواده به قید قرعه #هدایایی تقدیم خواهد شد🎁
🔹شرایط ثبت نام:
1⃣ تنها از خانوادههای باشکوه ( حداکثر سن مادر ۴۰ سال و حداقل دارای ۴ فرزند) ثبت نام به عمل میآید
2⃣ نام یکی از فرزندان از نامهای مبارک امام زمان (عج) یا مادر گرامی ایشان باشد؛ مانند: مهدی، صالح، مهدیه، نرگس و ... .
🔸زمان ثبت نام:
از سوم شعبان (۲۷اسفند ۱۳۹۹ ) تا نیمه رمضان المبارک (۸ اردیبهشت ۱۴۰۰)
♻️ ثبت نام از طریق اپلیکیشن "مثبت خانواده" و ورود به قسمت "خانواده مهدوی"
لینک دانلود اپلیکیشن ✍
🆔 http://yun.ir/lid0u9
✅ مجمع ملی فعالان جمعیت
🆔 https://eitaa.com/populationir
دوتا کافی نیست
#رهبر_معظم_انقلاب ⚠️حسابشان خیلی سخت است... 📌من به همه مردم در سراسر کشور توصیه میکنم که ازدواج
#تجربه_من ۴۴۵
#ازدواج_آسان
#سبک_زندگی_اسلامی
من زندگیمو خیلی ساده شروع کردم مهریه ام حفظ قرآن و ۱۴ سکه بود و رهبر عزیزم عقدمون خوندن.
تصمیم داشتم مثل زندگی امیرالمومنین و حضرت زهرا علیها السلام زندگی کنم و حرف و حدیث بقیه برام مهم نبود.
میخواستم الگو باشم برای جوونای فامیل، میدونستم همه بهم نگاه میکنن و چون پدرم پولدار بود، مطمئن بودم جوونای فامیل میخوان بهم نگاه کنن.
خلاصه بله برون ساده با بزرگترا و عقد موقت در حرم امام رضا علیه السلام و عقد دائم توسط رهبر عزیزم.
خرید بازار که رفتم ی حلقه خریدم که انقدر ساده بود مامانم گفتن من خجالت میکشم حلقه ات اینه، منم گفتم مامان جان الگوی من کیه؟حضرت زهرا، چطور انقدر ساده بودن و سر مهریه هم همین چیزا رو گفتم تا راضی شدن.
به جای جشن عقد و مراسم تجمل گفتم میخوام تو حرم امام رضا علیه السلام باشم.
به جای خرید آینه و شمعدان، گفتم برای من کتابخونه بخرین و مهریه عقد موقتم چندین جلد کتاب منتخب میزان الحکمه بود که تو دوران عقد احادیث مربوط به ازدواج و حقوق زن و مرد خوندیم و به تمام دوستانمون هم دادیم تا بخوونن.
با آقامون به توافق رسیدیم که ایشون ی جهزیه بسیار ساده و ایرانی در حد وسعشون تهیه کنن و منم مهریه رو کم بگیرم و این باعث شد همه با تعجب زیادی به زندگیم توجه کردن.
مراسم جهاز برون و پاتختی نگرفتیم چون معتقد بودم خیلی کار بیهوده ای هست.
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#محمدتقی_فلسفی
❤️طفلی که #به_قدر_مناسب و اندازه صحیح از #محبت اولیای خود برخوردار بوده، با ولادت طفل دوم ناراحت نخواهد شد. زیرا آن مقداری که قبلاً مورد توجه و مهر پدر و مادر بوده، اکنون نیز هست.
📌ولی کودکی که بیش از حد از پدر و مادر محبت دیده است؛ طفلی که با نوازش های بی حساب لوس بار آمده است، خلاصه کودکی که خود را شمع محفل شناخته و همه پروانه وار گردش میگردند، با ولادت فرزند دوم سخت ناراحت میشود. در خود احساس حقارت میکند، زیرا میبیند قسمتی از محبتهای اختصاصی او نصیب طفل نوزاد شده است... او را کتک میزند، انگشت به چشمش میکند، نیشگون میگیرد... از پدر و مادر نیز انتقام میگیرد، با آنها بدرفتاری مینماید ... به سخن آنها بد جواب میدهد، گاهی ناسزا میگوید.
📚 کودک از نظر وراثت و تربیت
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#آیت_الله_حائری_شیرازی
✅ تشرف بدون گذرنامه
📌شما برای تشرف به مکه و مدینه پول خرج کرده و گذرنامه میگیرید اما خداوند یک حرم بدون گذرنامه دارد و آن رمضان است که وارد بر ما میشود در حالی که حرمهای دیگر را ما بر آنها وارد میشویم.
✨ تا در رمضانیم در حرم الهی هستیم و عبادات ما بیشتر ارزش پیدا میکند.
👌امام خمینی قدس سره در این ماه ملاقات و رفتوآمدها را کم میکرد و انسش را باخدای متعال زیاد مینمود.
#رمضان_کریم
#بندگی_خدا
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه_من ۴۴۶
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#قسمت_اول
۱۷ سالم بود که خواهر بزرگترم ازدواج کرد و بلافاصله پدرشوهرم زنگ زدن و من رو واسه ی پسرشون خواستگاری کردن تا به قول معروف یه وقت من از دستشون نرم😅
ما هم چون از اقوام نزدیک بودن و همدیگه رو کاملا میشناختیم و رفت و آمدمون زیاد بود، جواب مثبت دادیم.
البته چون خانواده هامون خیلی مقید بودن من و همسرجان تا اون روز فقط در حد سلام با هم همکلام شده بودیم.
چون من اون سال کنکور داشتم گفتن بعدا رسما میان خواستگاری.
ولی بعد از چندماه فهمیدیم پدرشوهر گرامی بدون اطلاع پسرشون، من رو خواستگاری کرده بودن😳 و شوهر گرامی قبول نکردن و گفته بودن قصد ازدواج ندارن😂
خلاصه بعد از مدتها و فاصله هایی که به همین علت بین خانواده ها افتاد، همسرجان رفتن حج دانشجویی و بعد از برگشت متوجه اشتباهشون شدن و به مادرشون گفتن برین خواستگاری😌
منم که حسابی عصبانی بودم گفتم عمرا اگه جواب مثبت بدم😡 ولی نمیدونم چی شد که بعد از اولین صحبت رسمی با همسر عزیز جواب بله رو دادم😅😍
همسرم از لحاظ مالی هیچی نداشتن و هنوز دانشجو بودن ولی بسیار معتقد و با اخلاق👌
ما نامزد کردیم و قرار شد تابستون عقد کنیم که متاسفانه چند روز قبل از تاریخ عقدمون پدربزرگ عزیزم رو که قرار بود خطبه ی عقدمون رو بخونن، از دست دادم😭
خوشبختانه خانواده پدرم بسیار فهمیده بودن و گفتن لازم نیست خیلی صبر کنیم و بعد از چهلم مراسم رو برگزار میکنیم☺️ و در مرداد ماه ۸۶ در سن ۱۹سالگی من به عقد همسرم در اومدم😍
دوران عقد بسیار شیرینی داشتیم ولی به دلیل اتفاقاتی که افتاد و مرگ یکی از عزیزانمون و سربازی همسرم، ازدواجمون به تاخیر افتاد و بعد از سه سال و۷ماه در فروردین ۹۰ رفتیم زیر یک سقف😍☺️
من عاشق بچه بودم و چون دوران عقدمون طولانی شده بود بعد از چند ماه تصمیم به آوردن یه فرشته به خونه مون شدیم که متاسفانه چند ماهی طول کشید و بالاخره ۲۰ آذر، همزمان با تولد همسرعزیزم جواب آزمایشم رو گرفتم و متوجه شدم باردارم و جواب آزمایش رو به عنوان هدیه تولد به همسرم دادم😊😍
بارداری بسیار خوبی داشتم و در مرداد ۹۱ آقا سید محمدامین به دنیا اومد.
ولی متاسفانه زایمان بسیار بدی داشتم به طوری که تا ۲۰روز اصلا نمیتونستم بشینم و راه برم وحالم خیلی بد بود و افسردگی گرفته بودم.
ولی با حمایتهای ویژه همسر و خانواده هامون بعد از مدتی رو پا شدم و حالم خوب شد.
پسرم تا سه ماه اول کولیک شدید داشت به صورتی که بعد از هر وعده شیر خوردن همه رو بالا میاورد و دلدردهای شدید داشت. ولی بعد از چهار ماه خدارو شکر خوب شد و ما شیرینیش رو با تمام وجود حس میکردیم😍
بعد از دوسال تصمیم گرفتیم واسه گل پسرمون همبازی بیاریم. پسرم دوسال و نیمه بود که متوجه شدم باردارم. همون موقع داشتم پسرم رو هم از پوشک میگرفتم و متاسفانه پسرم اصلا همکاری نمیکرد و خیلی اذیت شدم و این پروژه ۵ ماه طول کشید تا پسرم برای اولین بار خودش اعلام کرد که جیش داره😫
خدا نخواست کوچولوم بمونه و با اینکه من خیلی صبر کردم ولی متاسفانه قلبش تشکیل نشد و مجبور شدم خودم با پای خودم برم بیمارستان برای سقط😭😭
به توصیه ی دکتر، بعد از مدتی دوباره اقدام به بارداری کردیم و خدا بهمون لطف کرد و مجدد فهمیدم باردارم.
ولی این بار دوران بارداری بسیییبار بدی داشتم. ویار شدید به طوری که رفتیم خونه مادرم و با اینکه من طبقه ی بالای خونه مادرم بودم ولی وقتی برام غذا میاوردن از بوش حالم بد میشد و حالت تهوع شدید داشتم. همچنین به دلیل پایین بودن جفت و خطر سقط دکتر استراحت مطلق داده بود.
ولی خداروشکر بعد از گذشت چهار ماه حالم بهتر شد و رفتم سر خونه زندگیم☺️
آقا سید محمدصالح کمی عجله داشت و درست در روز تولد داداشش در مرداد ۹۵ پا به عرصه وجود گذاشت😍
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه_من ۴۴۶
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
#قسمت_دوم
خوشبختانه سید محمدصالح کولیکهای داداشش رو نداشت و ما از وجودش لذت میبردیم که خدا با دادن یه هدیه ی دیگه غافلگیرمون کرد. پسرم یک سال و ۹ ماهش بود که فهمیدم مجدد باردارم
با اینکه من خودم همیشه میگفتم ۴تا بچه میخوام، اما اول ناراحت شدم چون هنوز پسرم داشت شیر می خورد و دوست نداشتم این چندماه باقی مونده از نعمت شیر مادر محروم بشه...
دوباره ویار های شدید اومد سراغم و از ماه ۶ بارداری هر شب دردهای شدید داشتم بارداری سخت و داشتن بچه ی کوچیک و یه پسر کلاس اولی که اصلا حوصله ی درس و مشق رو نداشت خیلی بهم فشار میاورد به طوری که به همسرم میگفتم اگه من دوباره خواستم باردار بشم دعوام کن😂
البته الان همش شده خاطره و داریم به فرشته ی چهارممون فکر میکنیم😅
خلاصه این کوچولو هم عجله داشت و وارد ماه ۸ که شدم دردهام خیلی شدیدتر شد و مجبور شدم دو روز در بخش زایمان بستری بشم تا جایی که ممکنه از اومدن این فرشته ی عجولمون جلوگیری کنیم.
خداروشکر دردها کم شد و مرخص شدم و بعد از دوهفته فاطمه سادات خانم ۲۵ روز زودتر از موعدش به دنیا اومد😍
خوشبختانه با اومدنش زندگیمون شیرین تر شد.
هرچند داداشش کمی حسودی میکرد به طوری که اصلا نمیذاشت خواهرش رو شیر بدم، ولی به مرور بهتر شد و الان بعد دوسال خیلی با هم خوب بازی میکنن و خیلی خوشحالم که تفاوت سنیشون کم هست. البته دعواهای خواهر برادری رو دارن ولی شیرینی های وجودشون خیلی بیشتره.
من و همسرم وقتی وارد زندگی مشترک شدیم که همسرم تازه سربازیشون تموم شد درست دو روز بعد از پایان خدمتشون😄
ولی لطف خدا همیشه همراهمون بوده و با کمک بزرگترامون تا الان زندگی خیلی شیرینی داشتیم.
شاید از لحاظ مالی خیلی خوب نباشیم و هنوز موفق به خرید خونه و ماشین نشدیم و با سه تا بچه ها تو آپارتمان ۷۰ متری هستیم و با وجود کرونا بچه ها کمی اذیت میشن که مدام تو خونه باشن.
ولی برکت معنوی بچه ها خیییلی زیاد بوده و محبت من و همسرم هر روز بیشتر میشه.
به برکت وجود فاطمه سادات خانم همسرم در آزمون وکالت قبول شدن و الان در حال گذروندن دوره کار آموزیشون در یه شهر دیگه هستن.
من هم فعالیتهای اجتماعیم رو بیشتر کردم و سعی کردم در کنار مادر و همسر نمونه بودن، فرد مفیدی هم برای جامعه ام باشه.
یکی از خوبیای کرونا هم برای من این بود که با فضای مجازی بیشتر آشنا شدم و تو این مدت کلی کلاسهای مختلف آنلاین شرکت کردم و سطح معلومات واطلاعاتم رو بالا بردم💪
ان شاالله اگه خدا بخواد نیت داریم یه فرشته ی دیگه هم وارد زندگیمون کنیم تا ان شاالله با یاری خدا و ائمه، سربازی بشه برای امام زمانش.
از همه ی عزیزان میخوام برام دعا کنن تا ان شاالله بارداریهام، راحت تر سپری بشه و ان شاالله بتونم امر رهبرم رو اطاعت کنم🙏
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1