#آیت_الله_حائری_شیرازی
📌ما گرفتار آرزوهایی هستیم که اگر آنها را قیچی نکنیم، آنها رابطه ما را با حقیقت قیچی خواهند کرد. اگر به آن ها رحم کنیم، آنها به ما رحم نخواهند کرد. اگر با آنها سیاست صبر و انتظار پیش بگیریم، آنها این سیاست را با ما در پیش نخواهند گرفت.
اولیاء آنها هستند که آنچه موجب میراندن آنها می شود را میراندند قبل از اینکه آنها را بمیراند.
📚کتاب تعلق
#سبک_زندگی_اسلامی
#ساده_زیستی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
💐دوره رایگان حفظ جزء ۳۰ قرآن💐
ویژه خواهران🧕
دوست داری قرآن حفظ کنی ولی فکر میکنی،
خیلی سخته؟
خیلی زمانبره؟
پرمشغله هستی و نمیرسی؟
✅ کافیه فقط یک هفته با ما همراه باشی؛
برای هر سوره یه برنامه جامع میگیری⚘️
روش درست حفظ رو یاد میگیری⚘️
با استاد پشتیبان دائم در ارتباطی⚘️
رفع اشکال میشی⚘️
برنامه مرور میگیری⚘️
و
چشم بر هم زدنی حافظ جز ۳۰ خواهی شد😍
درضمن، در کانالمون
تربیت فرزند قرآنی روهم یادمیگیری😊
⤵️⤵️⤵️
https://eitaa.com/joinchat/58327297C2f8130cc89
⤴️⤴️⤴️
#ارسالی_مخاطبین
فقط اون کوچیکه... 😍😂
#فرزندآوری
#برکت_خانه
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۶۴۱
#فرزندآوری
#بارداری_خداخواسته
#رزاقیت_خداوند
#سختیهای_زندگی
#فاصله_سنی_بین_فرزندان
#قسمت_اول
من و همسرم سال ۸۱ ازدواج کردیم و در سال ۸۲ زندگی مشترکمونو شروع کردیم. به خاطر مشکلات مالی به مدت دو سال خونه پدر شوهرم زندگی کردم، همسرم چون باید کار میکرد، میرفت تهران ماهی دو روز میومد پیشم.
بعد از ۱۰ ماه، دلمون بچه خواست که اقدام کردیم و باردار شدم که شب ولادت امام رضا خدا پسری بهمون هدیه داد که اسمش گذاشتیم رضا.
پسرم ۳ ماهه بود که خدا کمک کرد
شوهرم تونست یه خونه خیلی قدیمی که کلا یه اتاق ۱۲متری بود، اجاره کنه و ما رفتیم تهران، هفت سال تو همون خونه با همسایه و صاحبخونه خیلی خوبی که داشتم، زندگی کردیم. بعد رفتیم یه جای دیگه اجاره کردیم.
تازه تونستیم جایی اجاره کنیم که سرویساش مستقل خودمون باشه چون قبلا حتی حمام هم با همسایه مشترک بود.
خلاصه پسرم تقریبا ۸ سالش بود که خیلی دلش خواهر برادر می خواست، ما رو هم کلافه کرده بود که تصمیم گرفتیم اقدام کنیم، خدارو شکر باردار شدم و خداوند آقا ابوالفضل بهمون عنایت کرد.
ناگفته نمونه که موقع بارداری دومم یه استرس بدی بهم وارد شد، دختر خواهرم به مدت ۳ روز گم شده بود که با دعای جمعی پیدا شد الحمدلله.
ابوالفضل دو ماهش بود که با گریه های شدید شبانه، مجبور شدیم ببریمش دکتر. بعد معاینه دکتر گفت یه اکوی قلب ببریم گفتن دکتر همانا، از این دکتر به اون دکتر هم همانا.
فقط خدا میدونه به ما چی گذشت، بیکاری همسرم، بی پولی از یه طرف خرج های دکترها اشکمونو در آورده بود، دکتر مشهد که اکو کرد گفت بچتون ناراحتی قلب داره ببرید تهران پیش فلان دکتر که متبحره. خلاصه ما رفتیم گفتن بچه تون رو باید عمل کنیم.
این رو هم بگم موقع بیماری پسرم، الحمدلله هزینه های خیلی غیره منتظره جور میشد، طوری که اصلا فکر پول نمیکردیم، خدا اگه رنجی داده بود باز خیلی راهها رو برامون باز کرده بود.
خلاصه تا ۴ماه همین اوضاع بود که پسرم ۶ ماهه شد که یه روز تازه از بیمارستان مرخص شده بود، که باز حالش بد شد، بردیم دوباره بیمارستان، شب مبعث بود که بستری شد.
وقت اذان صبح بود که از پنجره رو به آسمان کردم و به لبهای خشک بچم نگاه میکردم و به چشمهای پر از التماس که با نگاهش شیر مادر میخواست ولی دکتر منع کرده بود رو به آسمان گفتم خدایا تا کی باید آب و غذای بچم این سرم و آمپول ها باشه، خدایا راضیم به رضای تو یا شفای بچمو عیدی بده بهم...
همین که انگار رضای منو خدا بشنوه چشمان بچمو دیدم که رفت و منم از حال رفتم، بله بچم رفت بهشت و آسمونی شد.
بعد این اتفاق من خیلی محرم و شهادت حضرت علی اصغر و مادرش رباب را با جون و دل درک میکردم😭😭😭
من دیگه قید بچه رو زدم، حدود یکسال از این اتفاق ما خونه خریدیم چطوری نمیدونیم واقعا. اثاث جمع میکردیم بریم خونه خودمون
که من یکم حالت تهوع داشتم ولی همش میگفتیم چون اثاث کشی داشتیم هی از بیرون ساندویچ میخردیم احتمال داره مسموم شده باشم.
خلاصه چند هفته گذشت من خوب نشدم، در همین حین خارشهای عجیبی گرفتم به دکتر مراجعه کردم علائم که گفتم خانم دکتر گفتن قارچ بارداریه. خدایا منو میگی مردم تا به آزمایشگاه رسیدم جوابو که گرفتم بله باردار بودم .منو همسرم😳😳مگه میشه بله وقتی خدا بخواد میشه
سال ۹۳ دخترم فاطمه زهرا بدنیا اومد بچه ای صحیح و سالم خدارو شکر. دخترم تقریبا ۳سالش بود که پدر شوهرم مریض شدن و افتادن. ما از پدر شوهرم مراقبت میکردیم با برادر شوهر بزرگم یه هفته خونه ی ما، یه هفته خونه ی اونا. با وجود سختیهایی که بود، چون هم فراموشی داشتن، هم نمیشنیدن و....
چون این اوضاع مون بود، منو همسرم خیلی مواظب بودیم، یعنی هم پسر داشتیم، هم دختر دیگه به بچه فکر نمیکردیم چون بعد یکسال نگهداری از پدر شوهرم ایشون بد وضعی داشت باید دو نفری حموم میبردیم یا پوشکشو عوض میکردیم خلاصه کی بچه میخواست...
تا اینکه دوره ماهانه ام رو عقب انداخته بودم، همش میگفتن از بس استرس داری برا پدر شوهرت اعصابت بهم ریخته، یه چند هفته صبر کن...
👈 ادامه در پست بعدی....
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۶۴۱
#فرزندآوری
#بارداری_خداخواسته
#رزاقیت_خداوند
#سختیهای_زندگی
#فاصله_سنی_بین_فرزندان
#قسمت_دوم
منم خیالم راحت بود که بچه ای در کار نیست. خلاصه چند هفته گذشت، رفتم بهداشت برام آزمایش بارداری نوشت. رفتم آزمایش دادم جواب دادن بله باردارم😭😭
خدایا با این شرایط؟! بازم گفتم راضیم به رضای تو، من ۷ ماهه بودم که پدر شوهرم به رحمت خدا رفتند.
حالا دخترم شده بود ۵ ساله که خواهرش بدنیا اومد اسمش رنگ گذاشتیم فاطمه.
اینهایی که گفتم و میگم شاید در روایت راحت باشن ولی واقعا اینقدر با سختی و مشکلات بوده که فقط خدا میدونه..
خلاصه بچه چهارم که بدنیا اومد به تمام معنا فکر بچه نبودیم چون شرایطمون سخت بود، مستأجر بودیم، خونه به تعداد بالا نمیدادن یه اوضاعی که الان هم هستش چون ما اون خونه ای که شهرستان خریده بودیم به دلایلی فروخته بودیم.
فاطمه رو که از شیر گرفتم حدودا یکسال و هفت ماهه بود که شوهرم از خونه ای که توش بودیم چون زیر زمین هم بود یه همسایه خیلی بد حجاب هم داشتیم، راضی نبود. رفتیم یه خونه ی دیگه اجاره کردیم.
موقع اثاث کشی بچه خواهرم گفت خاله تورو خدا اینجا دیگه حامله نشی هر جا میری یکی میاری.
یکماه از سکونت در خونه جدید گذشت که شک کردم باردار باشم، همین که بی بی چک گذاشتم بله باردارم. خداوند یه پسر بهمن هدیه داد که اسمش رو محمد گذاشتیم.
بهتون بگم بزرگترین اشتباه زندگیمون این بود که بین بچه اول تا دوم خیلی فاصله انداختیم درسته شعار فرزند کمتر زندگی بهتر بود ولی الان ضربشو پسر بزرگم میخوره میگه چرا برادر یا خواهر هم سن خودم ندارم.
البته ماهی رو هر موقع از آب بگیری تازه است. الان پسر اولم با پسر آخرم ۱۸ سال تفاوت سنی دارن.
امیدوارم کسی اشتباه مارو نکنه بچه فقط پشت سر هم خوبه، درسته سخته ولی لذتش موقعیه که همدیگرو دارن.
خداوند هم تو این مدت رحمت و برکاتشو از ما دریغ نکرده و نمیکنه.
الان هم منم مثل خیلیها هم مستاجرم، هم ماشین نداریم ولی بچه های سالم و انشاالله صالحی داریم که امید به خدا سربازان امام زمان باشن.التماس دعا
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#ارسالی_مخاطبین
👌«همدم امروز ، یاور فردا»
#برکت_خانه
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#پیام_مخاطبین
✅ دوتا کافی نیست...
سال ۷۵ ازدواج کردیم و یکسال بعد به لطف خدا دخترم به دنیا آمد. دخترم ده ماهه بود که پسرم را باردار شدم.
در زمان عقد همسرم همش تاکید میکرد که ۱۴ تا بچه بیاریم، منم از بچه بدم نمیومد ولی متاسفانه به دلایل مختلفی من بعد از زایمان دوم دچار مشکلات جسمی و روحی زیادی شدم و دکتر منو شدیدا از بارداری😔 منع کرد.
من و همسرم هم خیلی ترسیدیم و متاسفانه
قید آوردن بچه بیشتر رو زدیم😔 و بعد از چند سال دیگه هر اقدامی کردیم نشد که نشد.
حالا بچههای من مدام گله دارن که چرا خواهر و برادر ندارن و متاسفانه مدام باهم قهر هستن و با اینکه ۲۵ و ۲۳ ساله هستن، ازدواج شون هم سر نمیگیره و این شده غصه برای من...
الان خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی پشیمون هستیم من و همسرم که چرا حرف دکتر گوش دادیم، چرا اینقدر ترس، چرا توکل نکردیم....
بچها تا کوچک هستن نگرانی نداری ولی بزرگ که شدن مدام باید نگران باشی که آیا بیرون از خونه سالم میمونند یا نه؟
و الان همش غبطه میخورم به حال خانواده هایی که فرزندان زیادی دارند واقعا خوشبحالتون. شاید الان رسیدگی به بچها سخت باشه ولی مطمئنم آینده ی خوب و خوشی دارند.
نه مثل بچهای من که دخترم میگه چرا خواهر ندارم، پسرم میگه چرا برادر ندارم.
کاش زمان به عقب برمیگشت کاش... 😔😔
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#پیام_مخاطبین
✅ دعاگوی همه بودم...
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#استاد_الهی_فرد
✅ معطل نکن...
ما از سیزدهسالگی شروع میکنیم، بچهمون را هی توی گوشش میخونیم که آقا زن! آقا زن! دیگه این شانزده سالگی راضی میشه، پانزده سالگی راضی میشه. دخترامون همینطور؛ دوازده سالگی، ازدواج! ازدواج! ازدواج!
⚠️ ... چون معتقدیم در جامعهای که اینترنت اینجوریه، ماهواره اینجوریه، زمینههای مجاز اینجوریه؛ چرا اصلیه رو بهش ندیم؟ چرا بچه را توی توهم و خیال بزرگش کنیم؟ خیلی کم خرجتره. خییلی کم خرجتره.
📌منتها بله، شرط عقل مهمه، ممکنه یک جوانی بیست سالش هم باشه، شعور زندگی کردن نداشته باشه. ظلمه که به این زن بدی ... . دختری هم بیست سالشه، بلد نیست شوهرداری کنه، ظلمه به این دختر [شوهر بدی]. صبر کن بیست و پنج سالش بشه.
ولی اگر یه بچهای با عقل، این مطلب رو داره میفهمه، معطلش نکن ... دستش رو بگیر، حمایتش کن تا این زمینه فراهم بشه.
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#ازدواج_آسان
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075