eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
364 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
. |⇦•چشم هايش پاسبان هاي... و توسل به علیه السلام اجرا شده شبِ نهم محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری ●━━━━━━─────── چشم هايش پاسبان هاي بَناتِ خيمه بود حرمله با تير چشمِ پاسبانش را گرفت تيرها در پيكرش وقتِ زمين خوردن شكست بس كه خون رفت از تنش آخر توانش را گرفت *آقا اباالفضل العباس در عالم رؤيا به اون عالم فرمودند: به دوستان ما بگيد روضه ي مارو اينجوري بخونند، بگيد: هر سواري ميخواد از اسب روي زمين بيوفته اول دستاش رو حائل ميكنه، اما من كه دستي در بدن نداشتم... اينقدر تير خورده بود بر بدنِ آقا...* صارَ کَالْقُنْفُذ برايِ تيرها جايي نماند ناگهان سر نيزه اي حجمِ دهانش را گرفت قتل او کار عمود آهن و نیزه نبود تیرهایی که به مشکش خورد جانش را گرفت *هي ميگفت: الان جوابِ رباب رو چي بدم؟ كنار گهواره هي داره بچه رو آروم ميكنه، عموت رفته آب بياره، قول عموت قوله... من جواب سكينه رو چي بدم؟...* از بغل تا که سرش را بر سر نیزه زدند گریه های ناتمامی خواهرانش را گرفت * هيچ موقعي نبود عباس مقابل داداشش وقتي مي ايسته دوتا دستش روي سينه اش نباشه، هميشه آقارو كه ميديد دستش رو روي سينه اش ميگذاشت، خم ميشد به احترامِ ابي عبدالله، اون لحظه اي كه ابي عبدالله اومد بالا سرش، دست كه نداره، تمام بدن پر از تيره، اين دستي هم كه قطع شده ديگه بالا نميآد، ديدن هي داره تلاش ميكنه، نشد احترام كنه، لذا شايد گفته باشه: حسين اينجارو تلافي ميكنم، لذا سرها رو كه رويِ نيزه زدن، هر كاري كردن سر عباس روي نيزه نايستاد، سر رو از بغل زدن، يعني حسين! اينجور بهت سلام ميكنم... كنار بدن عباس، براي اينكه حسين رو بيشتر عذاب بدن، همه جمع شده بودن، همه هلهله مي كردن، همه كف ميزدن "وَ بَكَى بُكَاءً عالِيا" داد ميزد حسين... ابي عبدالله مثل ابر بهار گريه مي كنه، عباس غيرتُ اللهِ، نميتونه اين اشكارو ببينه، صدا زد: حسين جان! دور تا دورت دشمن ايستاده، دارن تو رو تماشا ميكنن، چرا داري گريه مي كني؟ گفت: مگه ميشه گريه نكنم، عباس! هم پشت و پناهم بودي، هم علمدارم بودي، هم ساقيِ حرم بودي، پشتم شكست" أَلانَ إنکَسَرَ ظَهرِي"... به خواسته ي اباالفضل، ابي عبدالله اون تيري رو كه حرمله نانجيب زده رو به سختي از چشم عباس كشيد، يه چشم هم خونابه گرفته، اين چشم رو پاك كرد، يه وقت ديد عباس هم داره گريه ميكنه، گفت: عباس جان! اگه من گريه ميكنم جا داره، تو چرا داري گريه ميكني؟ گفت: داداش! چرا گريه نكنم، مي بينم لحظه ي آخر اومدي سرم رو روي دامن گرفتي، به من بگو ساعتي ديگه كي ميخواد سرِ تو رو بغل كنه... ميخوام بگم: عباس! هم باباش علي، هم مادرش زهرا، هم پيغمبر، هم امام حسن براي اين لحظه گريه كردن، تو هم به جمع اين گريه كن ها اضافه شدي، اما هيچ كدوم از شما نديديد، نه كسي نبود سر رو از خاك بلند كنه، يه وقت زينب ديد شمر داره ميدوه سمتِ گودال"وَ الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِه" اي حسين... ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
1401051504.mp3
8.22M
|⇦•هر گرفتاری سراغ آستانش... و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شبِ نهم محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری
. ما کسی رو از تو بهتر نداریم یه امام حسین که بیشتر نداریم مارو از درِ خونه‌ت جدا نکن جایی رو به غیر این در نداریم ای که به یک گوشه نگات آقا سنگ سیاه و مثل در کردی یه نیم نگاهی هم به ماها کن از اون نگاها که به حر کردی یا اباعبدالله     ،   نعم الارباب به علیِ اکبرت  ،   منو دریاب **** شده ام بی کس و یاور چه کنم من و این خنده ی لشگر چه کنم قامت خمیده‌مو و همه دیدند بی برادر شدم آخر چه کنم پاشو داداش خون به دلم کردی همه میدونن چقدر مردی بچه ها بی تو آب نمیخوان که فقط میخوان به خیمه برگردی یا اخا یا عباس --- یا اباالفضل ...... وای من ای  قمر ام بنین فرق تو کجا عمود آهنین از سر و صورت غرق خون تو معلومه با صورت افتادی زمین ببین چجوری میزنم فریاد  برادر تو شده دشمن شاد حرمله با خنده میگه دیدی آخر علمدارت زمین افتاد یا اخا یا عباس --- یا اباالفضل ..... همه دلشوره‌م اینه شب برسه جون اهل خیمه بر لب برسه حرمله فکر جسارته فقط پس خدا به داد زینب برسه اینا همه دست بزن دارن وقت زدن که کم نمیزارن پاشو برا رقیه کاری کن اینا پی غارت گوشوارن یا اخا یا عباس --- یا اباالفضل ✍ 👇
۱۱ (حضرت ابوالفضل ع) ای گل ام البنین،حامی قرآن و دین جانی و دردانه ای،بر امیرالمؤمنین گشته ای بر فاطمه نور دو عین یاور زینب علمدار حسین یا ابوفاضل مدد۲ ای کریم با وفا،ساقی کرب و بلا از ولادت بوده ای،حامی خون خدا ای امید تشنه کامان حسین ساقی اطفال عطشان حسین یا ابوفاضل مدد۲ از کرامت گشته ایم،ما همه مهمان تو از طفولیت شدیم،ریزه خوار خوان تو پای تا سر شور و احساسیم ما باز امشب یاد عباسیم ما یا ابوفاضل مدد۲ می کنی یاری دین،با دعای فاطمه بهر آب گشتی روان،سوی نهر علقمه دشمنان دین و قرآن خدا از بدن کردند دستانت جدا یا ابوفاضل مدد۲ ای طرفدار حسین،یار و غمخوار حسین شد ز هم فرقت دو تا،ای علمدار حسین جسم تو مانده کنار علقمه آمده بهر تسلی فاطمه یا ابوفاضل مدد۲ زد شرر بر جان او،ناله ی ادرک اخا بر سر بالین تو،آمده خون خدا ای که بودی تو مرا یار و امید در کنار پیکرت قدم خمید یا ابوفاضل مدد۲ فرق پاک تو شکست،پیکرت در خون نشست تیر کین دشمنان،یا اخا چشم تو بست یا اخا خیز و ببین تنها شدم من اسیر دست دشمن ها شدم یا ابوفاضل مدد۲ .
. |⇦•ای کاش یک ثانیه با ما..... روحی له الفدا وتوسل به علیه السلام اجرا شده شبِ نهم محرم ۱۴۰۱به نفس کربلایی سید رضا نریمانی ●━━━━━━─────── اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ العصر الزَّمانِ السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّةَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ.... ای کاش یک ثانیه با ما همنشین باشی سخت است عمری این چِنین تنهاترین باشی خاکِ دلم تسخیرِ بیگانه نخواهد شد ای دوست!وقتی صاحب این سرزمین باشی شب،نورِ تو در کوچه های شهر جاری شد تا مثل فانوسی برای اهلِ دین باشی دستِ خدا ترجیح داده دستِ کم اینبار تا دست فتنه رو شود، در آستین باشی خیلی به چشمان علی‌وار تو می آید در مسجد سهله امیرالمومنین باشی دنیا رکابش را هزاران سال صیقل داد تا شاید این جمعه رکابش را نگین باشی زهرا برای غربتت بارید از آن دم که فهمید تو باید غریبِ‌آخرین باشی ای کاش ما هم مَهزیارت می شدیم، آقا! وقتی میان شیعه گرمِ دست‌چین باشی *آقاجان یابن الحسن !خودت فرمودی: هرجایی نام عموم عباس برده بشه سراسیمه میام. امشب بیا. عزیز زهرا! ...* تا کی قرار است از فراقت این چنین باشم!؟ تا کی قرار است از صبوری این چنین باشی!؟ خیلی دلم می خواهد آقا وقت جان دادن آن لحظه ها،آن لحظه های واپسین،باشی اشکِ منِ بی معرفت خشکیده، باید هم تو همچنان دلواپس "هَل مِن مُعین"باشی بار گناهان منِ نامرد باعث شد تا جای من پیش خدا تو شرمگین باشی پای برهنه، کربلا، با تو، چه می چسبد خیلی دلم میخواست با من اربعین، باشی برگرد، روضه، روضه ی سقاست، پس برگرد تا روضه‌گَردانِ یلِ ام البنین باشی با آن عمود سهمگینی که به فرق‌ات خورد باید علمدار! این چنین نقش زمین باشی زینب صدا زد:پاشو خوش‌غیرت!..،سنان آمد… تنها تو باید سدِّ راهِ این لعین باشی : ✍ ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
AudioCutter_narimani_shab9_1401.mp3
3.95M
|⇦•ای کاش یک‌ثانیه با ما ... و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شبِ نهم محرم۱۴۰۱ به نفس سیدرضا نریمانی
. |⇦•صدایت را تا شنیدم... #روضه وتوسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شبِ نهم محرم ۱۴۰۱به نفس کربلایی سید رضا نریمانی ●━━━━━━─────── شب تاسوعاست خیلی ها یک سال منتظر بودن شب تاسوعای عباس برسه .. "فَسَمَعَ الأَطفالُ یُنادُونَ العَطَشَ العَطَشَ" صدای بچه ها رو تو‌ خیمه ها شنید دارن صدا میزنن العطش، العطش.."فَرَكَبَ فَرَسَهُ وَ أخذَ رُمْحَهُ وَ الْقِرْبَه" سوار بر اسبش شد یه نیزه برداشت،مشک رو برداشت، "وَ قَصَدَ نَحْوَ الْفُرات"به سمت فرات حرکت کرد."فَأَحاطَ بِهِ أَرْبَعَةُ آلافٍ مِمَن كانوا مُوَكِّلينَ بِالْفُرات"چهار هزار تیرانداز مأمورند از آب فرات، از اونجایی که عباس می خواد بره مشک و به آب بزنه مراقبت کنن. "وَرَموه بِالنِّبالٍ فَكَشَفَهُم وَ قَتَلَ مِنٰهُم عَلى مَا رَوي ثَمانينَ رَجُلا" محاصره اش کردن انقدر تیر بارونش كردن اما نمی تونن از پادرش بیارن. چرا ؟ آخه عباسه...همچین‌که به سمت لشگر حمله میکنه همه ی اینا فرار می کنن. فلذا امام سجاد فرمود: عموی ما عباس "نافِذُ البَصیره" بود. چشماش خیلی بصیرت داشت وقتی نگاهی به یک‌ نفر می کرد ترس همه وجودش رو‌ فرا می گرفت... "حَتى دَخَل الماء"به آب رسید."فَنَزَل غُرفَة مِنَ الماء" پیاده شد از مرکب مشک رو به آب زد. همچین‌ که به آب رسید مُشتی از آب رو برداشت مقابل صورتش گرفت. " ذَكَرَ عَطَشَ الحُسَينِ وَ أَهلِ بَيتِهِ فَرَمَى المَاءَ" یاد تشنگی بچه های حسین افتاد، آب رو روی آب ریخت. صدا زد: وای برمن اگه قطره ای از این آب رو بخورم. در حالی که آقام تشنه است. بچه هاش تشنه اند. بعد شروع کرد شعر بخونه ،می خواد نَفْسش رو بزنه...: یا نَفسُ مِن بَعدِ الحُسَینِ هُونی فَبَعده لاکُنتِ أنْ تَکُونی هذَا الحُسَینِ شارِبُ المَنون وَ تَشْرَبَینِ بارِدَ المَعین "ثُّمَ مَلأ القِربَة وَ حَمَلِها عَلى كِتفِه الأيمَن" مشک رو‌ پر کرد دست راستش انداخت، به سمت خیمه حرکت کرد. "وَتَوَجَّه نَحوَ الخِیمه" فقط داره به خیمه ها توجه میکنه. جلوش رو‌گرفتن از همه طرف دارن بهش حمله میبرن . از همه طرف دارن بهش ضربه میزنن.. حکیم ابن طُفیل لعنة الله علیه پشت یه نخلی پنهان شد همچین‌ که عباس اومد رد بشه با شمشیر زد دست راست عباس رو قطع کرد. "ضربه نوفل الأزرق على يَدِه اليُمنى فَقَطَعها فَأَخذَ سَیفَ بِشمالِه وَحَمَل عَلیه" مشک رو به دست چپش داد شروع کرد به سمت خیمه ها بره.طُفیل دوباره پشت یه نخلی پنهان شد "فَضَرَبَ عَلی یَدَیه یُسرا" دست چپش رو قطع کرد، "فَحَمَلَ القِربَة بِاثْنانِهم" ...مشک رو به دندان گرفت. داره میتازونه به سمت تشنگی خاندان، از همه طرف محاصره اش کردن تیر بارونش کردن. تا اونجایی که یه تیر به مشکش خورد، آبا داره میریزه. یه تیر به سینه اش خورد، یه تیر دیگه به چشمش زدن اینقدر تیر بهش زدن که میگه مثل خارپشت شد. حکیم ابن طفیل ملعون اومد جلو؛ برا عباسی که دست به بدن نداره رجز بخونه: عباسی که میگن تویی؟! شنیده بودم خیلی قوی هستی. شنیده بودم چشمِ امید خیمه ها هستی، شنیده بودم علمداری، شنیده بودم امروز حسین فقط به تو تکیه کرده، چرا نمیای با من بجنگی؟! اون نامرد شروع کرد رجز بخونه... نمیدونم ابی عبدالله این صحنه ها رو داره نگاه میکنه یا نه.اون لحظه کجابود؟ یه مرتبه از دور دید یه عمود بالا رفته.عمود، عمودِ آهنیه. نمیدونم تا حالا با صورت زمین خوردی یا نه؟ وقتی زمین میخوری دستات رو سپر صورتت می کنی. همچین که اومد زمین بخوره این‌ عمود رو به فرق عباس زد.دست در بدن نداره ،تیر توچشم فرو‌رفته چنان با صورت به زمین افتاد. کار به اینجا تمام‌نشد ..تا از رو‌ی مرکب با صورت زمین خورد. همه شیر شدن روی سرش ریختن... ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. وتوسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شبِ نهم محرم ۱۴۰۱به نفس کربلایی سید رضا نریمانی ●━━━━━━─────── پاهای عباس رو قطع کردن. شروع کرد لباساها رو‌ از بدنش در بیاره. صداش بلندش" یا أخا ادرک أخا" وا أخاه، وا عَباسا، وا مُهجةَ قَلبا، وا قُرَّةَ عَینا، ابی عبدالله سریع مثل باز شکاری اومد بالاسر عباسش. اون نامردا رو از چپ و راست عباس دور کرد. همه دیدن کمر حسین تا شده. بالا سرِ دست بریده اش ایستاده، دید دستاش رو بریدن، پیشونیش رو‌ شکستن، چشماش رو با تیر زدن، خیلی زخم‌ داره. یهو‌ ناله ی حسین بلند شد ... صدایت را تا شنیدم‌ گریه کردم‌ به سوی تو‌ دویدم‌ گریه کردم تمام پیکرت تیرِ سپر بود تنت را تا که دیدم‌ گریه کردم‌ ببین پایم‌ دگر قوت ندارد برادر مُرده جز غربت ندارد به تو سر بسته می گویم‌ اباالفضل حرم بعد از تو امنیت ندارد بین تیر سه پر خوردی اباالفضل ببین آخر نظر خوردی اباالفضل چی کار کردن باهات سرو رشیدم مگه چند تا تبر خوردی اباالفضل ببین که قامتت سقا بهم ریخت تمام هیبتت سقا بهم ریخت الهی بشکنه دست کمون دار نظام صورتت سقا بهم ریخت نمی تونم ببوسم روتو عباس نکش روی زمین بازوتو عباس یه لشکر ریخت سرت ای لشکر من تموم دشت داره بوتو عباس چقد بد شد کمین خوردی اباالفضل عمود آهنین خوردی اباالفضل با این تیری که تو چشماته سقا چه جوری پس زمین خوردی اباالفضل؟! :سید حسین صمدی سقای دشت کربلا اباالفضل دستش شده از تن‌جدا اباالفضل ام البنین در کربلا نبودی واویلا بر فرق عباست زدند نبودی واویلا سه شعبه راه چشمات و‌ که بست غم‌ عالم تو‌ قلب من نشست تا دیدم افتادی پشتم‌شکست اباالفضلم خیلی سخته من ببینم پیکرتو روی خاکا افتاده دستای تو‌هرکدومش توی صحرا افتاده خواهرِ من تا تو رو دید. دیدم از پا افتاده فرق سرت رو شکسته دیدم از این زمونه دیگه بریدم پاشو ببین که بهم‌ میخندن نگم‌ براتون چیا شنیدم‌ شکسته ابروت ای جونم‌ فدات نمونده دیگه جونی تو‌ صدات نزن حرف رفتن رو با نگات، ابالفضلم! ای عباسم! جون داداش میشه پاشی علمت رو برداری، داری میری اما بازم یاد طفلِ شیر خواری عباس! همه تو‌ خیمه چشم‌ انتظارن دخترا خیلی دلهره دارن دیگه میدونن برنمی گردی گوشواره هاشون رو‌ در میارن *مگه میشه علقمه رفت مدینه نرفت؟ آخ عباسم...یه نیگا به بدن عباسش کرد...* نمونده چیزی از بال وپرت مثل مادر زخمی شد پیکرت رسیده زهرا بالای سرت، فقط بخند اومد مادر... دیدی یا نه جای سیلی که روی صورت داره دیدی یا نه دیده هاشو که از اون سیلی تاره دیدی یا نه چادرش رو‌ جای پای اغیاره اما ندیدی حقش رو‌ خوردن تو‌ خونه ی ما هجوم آوردن یه عده نامرد درو سوزندن با دست بسته بابا رو بردن ... ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
AudioCutter_narimani_shab9_1401(2).mp3
10.35M
|⇦•صدایت را تا شنیدم .... و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شبِ نهم محرم۱۴۰۱ به نفس سیدرضا نریمانی
. |⇦•ای زخم‌های پیکرت... و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شبِ نهم محرم ۱۴۰۱به نفس سید مهدی میرداماد ●━━━━━━─────── یا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِكْشِفْ كَرْبنا بِحَقِ اَخْیكَ الْحُسَیْنِ السَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ‏. السَّلامُ عَلَيْكَ یا قَمَرَالعَشیرَه. یاحامِلَ اللِواء.السّلام عَلیکَ یا ساقِیَ العَطاشا ای زخم های پیکرت آیات محکمه و ای داغدار داغِ لَبت نهرِ علقمه «آن‌ که رفت و برنگشت ساقی حرم‌ نبود آن که رفت و برنگشت آبروی آب بود» پرواز کرده دور سرت حاجت همه بابُ الحسین، نخلِ امید دو فاطمه توکیستی که گفت وَلیّ خدایِ تو عباس! ای امام تو بادا فدای تو عاشورا فقط حسین به عباس پناه نیاورد هشتاد وچهارتا زن و بچه همه میگفتن‌: عباس! همه می گفتن: "بِنَفْسِی أَنْتَ"... بی دستی و دل همگان پای بست توست وقف خدا و خون خدا بود و هستِ توست در وصف تو هر آنچه بگویم شکستِ توست روز ظهور پرچم مهدی به دستِ توست *فکر نکنی عباس فقط کربلا علمداربود، روز ظهور مهدی هم علمداره... سه نفر تو‌ تاریخ علمدار بودن یکیش جناب جعفر طیار برادر امیرالمؤمنینِ، در رکاب پیامبر دستش از تنش جدا شد. برا همین‌ شد جعفر طیار.دستش رو زدن چون عَلَم دستش بود. یکی هم خودِ امیرالمؤمنینِ تو‌جنگ اُحد برا پیغمبر علمدار بود تو یه روز تو اُحد نود تا زخم خورد. امیرالمؤمنین دستش شکست، بازوش شکست..اما نذاشت عَلَم بیفته میدونست همه نگاهها به این عَلَمه. عَلم رو‌ دست کسی میدن‌ که همه ی لشکر ببینن، برا همینه که همه هجوم‌میبرن علمدار رو بزنن که اگه عَلَم بیفته لشکر از هم‌ میپاشه. برا همین وقتی عباس می خواست بره میدان ابی عبدالله فرمود:"أنْتَ صَاحِبَ لِوَائِی" تو علمدار منی. سومین علمدار عباسِ، عباس هم از پدرش یادگرفت که باید تا لحظه ی آخر علم‌ تو‌ دستش بمانه و میمانه. به ظاهر افتاده ..* پرچم به دوش یاری دین خدا کنی پشت سر امام زمان اقتداکنی *شب تاسوعاست ..همه دارن عباس رو صدا میزنن..سقای دشت کربلا اباالفضل، اباالفضل...* دریا به پیچ و تاب تو را میزند صدا قرآن در آفتاب تو را میزند صدا تا روز حشر آب تو را میزند صدا شش ماهه ی رباب تو را میزند صدا دستِ تو را چهار ولی بوسه داده اند خون خدا، حسن، دو علی بوسه داده اند *دستش رو بوسیدن چون‌ میدونستن این دست قراره چیکار کنه کربلا .. میدونستن این دست میخواد گره باز کنه.. همون دستایی که فردای قیامت مادرش بغل می کنه.. باهمون دستا، دستمون رو‌میگیرن. میدونستن این دستا کاشِفَ الْکَربِ، میدونستن این دستا محافظ حرمه .. عباس غیر از علمداری سه تا وظیفه ی مهم‌ داشت..اولین وظیفه اش محافظت از جان خود امام بود. دومین وظیفه اش حافظُ الخیام بود یعنی محافظت از خود امام و زن‌ و بچه اش. و سومین وظیفه اش سقایی بود."أَبو الْقِربَه"یعنی پدر مشک بود. لذا تو‌ داستان عطش همه سوختن. اما عباس به اضافه ی سوختن شرمنده هم بود. آخه بچه ها هر وقت عمو رو‌ میدیدن ،میگفتن تا عمو‌ هست آب هست. تا عمو‌ هست تشنگی محاله. همین باعث شد دیگه نتونست رو‌ پای خودش بند بشه. وقتی صدای العَطش رو‌ شنید.. «زان تشنگان هنوز به عَیّوق میرسد فریاد العطش ز بیابان کربلا» ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇