eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
19.1هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
446 فایل
#کانال_نوحه_وروضه_یازینب_سلام_الله_علیها http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری ⛔️کپی مطالب بدون نام کانال ممنوع⛔️ پذیرش تبلیغات ⬇️ @Gomnam1028
مشاهده در ایتا
دانلود
. |⇦•.باور نمیکنم.. سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ حاج‌ محمد رضا طاهری ●━━━━━━─────── * این روزها، مادر سادات با چه زحمتی؛ اونايی که مدینه نرفتن، فک میکنن که چون مسیر رو نوشتن بارها بی بی، هی رو زمین می نشست و بلند میشد. دیگه حتما یه مسافت زیادی ست دیگه. چند قدم راه بیشتر نیست از خونه حضرت زهرا تا کنار پیغمبر. اونایی که رفتن مدینه میدونن؛ چند قدم. اما این چند قدم رو هی رو زمین می نشست. گاهی از شونه حسن کمک می گرفت. گاهی از شونه حسین کمک می گرفت. تا میومد کنار قبر پیغمبر میگفت " قَلَّت حیلَتی و انکَسَر ظَهری " بابا! "فَقَدِ انخَمَدَ صَوتي" دیگه صدامم درنمیاد بخوام باهات حرف بزنم. لذا یه موقعی تو روضه ها هرچی داد میزنی صدات میگیره. فاطمیه، محرم، خوشحال باش. یخورده شبیه حضرت زهرا میشی. گفت...* باور نمیکنم که پریدی ز باورم باور نمیکنم که چه ها آمده سرم * یخورده اش رو برات بگم بابا، برا تو فقط میتونم بگم. تو خونه که به کسی نمیتونم بگم، به علی که نمیتونم بگم...* از شام تا به صبح تنم تیر می‌کشد * به غیر از پیغمبر به یه نفر دیگه هم بی بی گفت. به "مِنّا اهل البیت" سلمان وقتی اومد به دیدن بی بی، گفت خانم چه خبر؟ حالت چطوره؟ فرمود: سلمان! کسی تو خونه نیست برا تو میتونم الان بگم. اینقد بهت بگم شبا از درد پهلو دیگه خواب ندارم. سلمان میگه تا اومدم داد بزنم، فرمود: نه نه نه! اینجا داد نزنیا! اینجا منم گریه میکنم هی شکایت برا علی میارن. برو بیرون از شهر. خواستی اونجا سبک بشی سبک شو. سلمان میگه اومدم بیرون. زدم به دل نخلستون ها. اومدن یه جا ناله بزنم دیدم یه صدا ناله ای میاد. جلو اومدم دیدم مولا سر داخل چاه کرده. هی میگه...* الا ای چاه یارم را گرفتند گلم باغم بهارم را گرفتند * تا مولا چشمش به من افتاد؛ فهمید چه خبره. فرمود: سلمان! خونه ما بودی؟! گفتم آره آقاجان! چه خبر؟ فاطمه این روزها با من حرف نمیزنه. میگه آقاجان یه سوالی کردم کاشکی سوال نمیکردم. گفت خب چی گفت بهت؟ آقاجان گفتم حالتون چطوره؟ فرمود:شبا از درد پهلو خوابم نمی بره. دیدم علی نشست روی خاک ها. هی داد میزنه. آه آه...* از شام تا به صبح تنم تیر می‌کشد از صبح تا به شب منم و زخم بسترم * مادربزرگ داشتی، پدربزرگ؛ تو بستر افتاده باشه. هی میگن بدن این ور اون ور کنید زخم بستر گرفته نشه. دارم از یه خانم هجده ساله حرف میزنم.* پایی نمانده تا که بیاید به یاری ام چشمی نمانده تا که ازین راه بگذرم * یه دردهایی هست که فقط یه مادر متوجه میشه. یکی از عشق های روزانه یه مادر اینه که بچه اشو جلوش بنشونه، موهاشو شونه کنه. گفت بابا...* از شانه کردنم حسنم گریه می‌کند * دست شکسته رو که بالا می برم، اون بهتر از همه با خبره...* حتی نشد برای حسین آب آورم تا سرفه میکنم پُرِ خون می‌شود تنم باید لباس تازهٔ خود را درآورم * هی لباسم لاله کاری میشه، هی میگم الآن علی میاد، با دست شکسته هی میشینم این لباس ها رو میشورم. بابا...* من باردار بودم و محسن صدا زدیش اما نبود قسمتم او را که بنگرم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری ●━━━━━━─────── * بابا میخوام این روضه ها رو برا تو بخونم...* آتش گرفت دامنم و در به سینه خورد همراه آن شکست تمامی پیکرم شکر خدا که فضه به دادم رسیده بود فضه اگر نبود که می سوخت دخترم * میگن یکی از این روزها، بی بی طلب کرد. عرضه داشت علی جان دلم برا بابام تنگ شده. هرچی امانتی از پیغمبر بود امیرالمؤمنین کناری گذاشته بود؛ کمتر فاطمه اذیت بشه. علی جان! میشه عبای بابامو بیاری؟ پیراهن بابامو بیاری؟ مولا فرمود: عزیز دلم بگذر. درد کم نداری، میخوای دردتو زیاد کنی. خواهش میکنم علی جان. مولا رفت پیراهنی که پیغمبر رو داخل اون پیراهن غسل داده بود آورد. میگن تا بدست بی بی دادن این پیراهن رو؛ بو کشید، جلو چشم علی بود بمیرم! یه آهی کشید، دیدن با صورت رو زمین افتاد. میخوام بگم بی بی جان! پیراهن باباتو بو کشیدی با صورت رو زمین افتادی. من بمیرم برا اون سه ساله ای که سر بریده بابا رو براش آوردن. از سه ساله تا حالا از زبون حضرت زهرا شنیده بودی باهاش گریه کنی؟ گفت بابا...* امروز در جوار تو و در شبی دگر کنج خرابه می روم و اشک می برم کنج خرابه پیش یتیمی که مثل من گیسو سپید، گریه کند در برابرم با لکنتش دوباره زبان باز می‌کند بابا خوش آمدی به نفس های آخرم * همچین که روپوش رو از طبق کنار زد، گفت این سر بابای من نیست...* گیسو به خون و چاک لب و چهره سوخته یعنی تویی مسافر من نیست باورم باید ز نیزه شرح گلوی تو بشنوم * همه چیزو دید. اما یدونه رو خیلی سوال کرد. گفت بابا! چرا این رگ ها اینقد نامرتبه...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
@babolharam_net1403082303.mp3
زمان: حجم: 31.07M
|⇦.باور نمیکنم..... وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه۱۴۰۳به نفس حاج محمد رضا طاهری
. |⇦•گر چه سنگ... علیه السلام اجرا شده به نفسِ حجت الاسلام سید محمد تقوی ●━━━━━━─────── بسم الله الرحمن الرحیم گرچه سنگ از همه بسیار در آنجا خورده نام مجنون به سر کوچهٔ لیلا خورده عاشق، از سرزنش مردم این کوچه مرنج قیمتی تر شده قالیچه اگر پا خورده *اومدیم این شبای جمعه برا التماس یکی از التماسامونم همینن..* خواهشاً خواهشاً از در این خانه بلندم نکنید مگر این کاسه‌ی ما حق کسی را خورده من از این جا بروم زود زمین می افتم این گدا چیزی اگر خورده همین جا خورده به همه گفتم این شاه که در کرب وبلاست بیشتر از پسرش غصه ما را خورده سنگ فرش حرمت نام مرا کم دارد گوشه‌ی صحن تو سنگ لحدم جا خورده پسر فاطمه مردم گره دارن همه پسر فاطمه در کار گره ها خورده کربلا رفتن ما را که خودت می دانی اربعین رفتنم از دست تو امضاء خورده *خوشبحال هر کی هر هفته خوب نوکری می کنه برا ارباب با یه قلب سوخته میاد با یه چشم پراشک میاد اگه مثل من رو سیاه هر هفته با شرمندگی میاد. هی زیر لب میگه آقا جان ببخشید من نتونستم برات خوب زار بزنم کم گذاشتم حسین..* پسر فاطمه تشنه اس از ته گودال و مرکب شمر ولی آب گوارا خورده پیش زینب به همینقدر تعارف نزنید پیش زینب چقدر نیزه به آقا خورده چکمه ای که به تنش خورد همان است که بر چادر محترم زینب کبری خورده به روی خاک تنش رنگ عوض کرده حسین وای بر این بدن بی سر گرما خورده السلام ای بدن بی سر گرما دیده السلام ای سر مجروح کلیسا دیده با چه وضعی ته گودال کشاندن تو را ما شنیدیم ولی زینب کبری دیده خنجر انداخت مسیحی و مسلمان برگشت به گمانم ته گودال مسیحا دیده ای عزیزی که تنت پیش همه عریان شد بر سر پیروهنت فاطمه دعوا دیده * این روضه بدن عریان ابی عبدالله خون بدل آل الله کرد.خیلی عجیبه خود ابی عبدالله غصه می خورد.نکنه اینا بخوان بی ابرویی کنن.. لذا فرمودن: یه لباس کهنه ای که کسی بهش رغبت نداره بیار خواهرم. همونم با خنجر پاره کرد ابی عبدالله.. اون ملعونی که لباس از تن ابی عبدالله درآورد یکی از همون ده نفری بود که با اسب از رو بدن آقا رد شد. اینا حرام زاده بودن این کار و کردن.. کی لباس کهنه رو میدره بی آبرو شه لباس کهنه رو میخواد کجا بپوشه هلهله میکرد پیرهنتو میبرد و بازم گله میکرد حیا نداره که لااقل عبا رو رو تنت بزاره چقدر زینب گفت بسه ادامه دادن به قاتل تو قول عمامه دادن گلایه دارم داداش نشد تنت رو زیر سایه بیارم حسین *هر کاری کرد بدن و نشناخت.. هی صدا می زد انت اخی و ابن امی؟ تا صدا از حلقوم بریده بلند شد اوخی اوخی ...گفت حسین..* نه از لباس کهنه ات نه از سرت شناختم تو را به بوی آشنای مادرت شناختم تو را نه از صدای دلنشین روزهای قبل که از سکوت غصه دار حنجرت شناختم داداش! تو شعر عاشقانه بودی و من این قصیده را میان پاره پاره های دفترت شناختم غروب بود تازه من طلوع آفتاب را به روی نیزه از سر منورت شناختم «حسین آه حسین آه حسین آه» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
@babolharam_netروضه خانگی - امام حسین(ع) - 3142.mp3
زمان: حجم: 13.64M
|⇦•گر چه سنگ... و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده به نفس حجت الاسلام سید محمد تقوی
. |⇦•بدون‌ ترک‌ گنه... روحی له الفدا اجرا شده به نفسِ حاج‌ ●━━━━━━─────── بدون ترک گنه انتظار بی معناست امید دیدن روی نگار بی معناست *تا گناه ترک نشه همه اش شعاره همه اش بازیه پله اول همینه،چطورمیشه بنده هم گناه کنه هم بیاد اباعبدالله بسوزه نمیشه، حالا شاید بگی بعضیا گناهکارند. اما امام حسین انتخابشون میکنه،اوناقصه اشون چیه؟اونا با این اشکایی که برا امام حسین می ریزند مرحله به مرحله قدم به قدم،پله به پله از گناه فاصله می گیرند یه جایی آقا تورشون میکنه* بدون ترک گنه انتظار بی معناست امید دیدن روی نگاربی معناست تمام زنده دلی ها زاشک نیمه شب است بدون فیض سحر درک یاربی معناست دگر به دوریت آقا نموده ایم عادت *یاصاحب الزمان دیگه به نبودنت عادت کردم دیگه به غیبتت عادت کردم نوجوان که بودم. بچه تر که بودم هی میگفتم چرا آقام نیست چرا آقامو نمی بینم؟* دگر به دوریت آقا نموده ایم عادت و گرنه به دل مجنون قرار بی معناست «ای پیرمردا خزان عمررسید وبهارمانرسید تمام عمر بدون بهاربی معناست » بهار زندگی ما رضایت یاراست و گرنه گردش لیل ونهار بی معناست سلام بر شهدایی که بی نشان رفتند برای عاشق زهرا مزار بی معناست بیا خرج زیارت به ما بده آقا برات دیدن کرب و بلا بده آقا .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•زهرا مگیر از حرمم آفتاب را و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده ۱۴۰۳به نفسِ کربلایی ●━━━━━━─────── نه تو حرف میزنی نه حسین نه حسن چی شد اون خنده هات آخه یه حرفی بزن پُر تب وتابِ دل بیقرارم جز گریه؛ خانمم چاره ای ندارم زهرا مگیر از حرمم آفتاب را برچهره ات نبند عزیزم، نقاب را شرمنده ام به پایِ غریبیِ مرتضی کردی تحمل این همه رنج و عذاب را *فرمودند: مولا وقتی از مسجد می‌آمد دو سه دفعه عبا تو پای امیرالمومنین پیچید آقاتون‌ جلو مردم رو زمین افتاد..اما یه حرف ،خیلی دل عالمُ میسوزونه سلمان‌ میگه: تو نماز شب ایستاده بودم درخانه ام رو دق الباب کردن یه خورده تو دلم آشوب شد.دلشوره برم داشت این‌ پیرمرد باوقار میگه رفتم دم در تا در باز کردم دیدم آقازاده ی مولا سرش رو رو دیوار گذاشته نه میتونه بلند بلند گریه کنه نمیخواد آروم گریه کنه آستین تو دهان گرفته..گفت: بابام سلام رسوندن میگن اگه تشییع جنازهٔ مادرم‌ میایین زودی بیایین..به عزت وشرف لااله الاالله..گفت: رفتم مثل امشبی سلمان‌ میگه :دیدم شونه های فاتح خیبر داره میلرزه.قشنگ گفت علی،علی فاتح تمام‌جنگ‌هاست هیچکس رو تا اینجوری ندیده بود آقا رو..تسلیت دادم اومدم عقب آقا شروع کردن غسل دادن نامحرما عقب بودن.فقط علی بود واسماء بنت عمیس اما...مولا خیلی سفارش کردن. سلمان، دوستان‌ من یاران من شماکه کنار حسنین هستین حواستون باشه اینا بلندبلندگریه نکنن .مادرشون فرمود: علی جان "ولا تُعلِم اَحدا"فرمود: "وغسلنی ودفنی وکفنی"شبونه غسل وکفن ودفنم کن اما این (ولا تعلم احدا )خیلی مهم بود.فرمود: مبادا غیر از اونهایی که خودت میدونی بیاد تشییع پیکر من ،بچه ها آرام گریه کنن..دیدن یه دفعه آه از نهاد فاتح خیبر بلندشد.بقول روضه خون های قدیمی آستین بالا نیامد..نگاه کرد دید بازوش ورم‌ کرده..حالا بشنو: زهرا مگیر از حرمم آفتاب را برچهره ات نبند عزیزم نقاب را شرمنده ام که پای غریبی مرتضی کردی تحمل این همه رنج وعذاب را دیدی فراریان احد با چه کینه ای بستن دورگردن و دستم طناب را *اما خانم! این خانه خانه ای بود که پیغمبر بعد نازل شدن آیه ی تطهیر اینجوری سلام میکرد."السلام علیکم یا اهل بیت النبوه" دق الباب میکرد بابا رسول خداست در خانه براش باز میشد اما بدون اذن فاطمه وارد نمیشداما خانمم عزیزدل علی...!* لعنــــــت بر آن که با لگدی فتح باب کرد با که بگویم آخر این فتح باب را در خانه ام زدن زنم را مقابلم زهرا حلال کن من خانه خراب را فهمیدم از نفس زدنت درد پهلویت از پلک تار و بی رمقت برده خواب را ریحانه ی مجلله و سرو قامتم بیچاره کرده قدِخَمت بوتراب را حالا دگر سفارش تابوت میدهی بغضم شکسته فاطمه کم کن شتاب را .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•برای دست ورم‌ کرده اش... حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ سید رضا نریمانی ●━━━━━━─────── برای دست ورم کرده اش دلم خون است به یاد درد قنوتش هنوز می نالم لباس یاس، تن لاله را نمی پوشاند به یاد بستر خونین، مریض احوالم *یه وقت مریض میشی تو‌ خونه میفتی بعد چن روز خوب میشی، ولی اگه یه نفر بزندت تو بستر بیفتی، اونم چه زدنی، که گفتن یه جوری بزنیم دیگه بلند نشه..* لگدی زد که خدا قسمت کافر نکند چهل نفر به زنی باردار لطمه زدند نگفت که بی خبر از آن هجوم و جنجالم صدای میخ در آمد صدای زهرا نه.. کنار شعله ی آن در به فکر گودال است *بریم‌کربلا...* فدای آنکه فرو رفت نیزه در دهنش برای پیروهنی پاره پاره شد بدنش ضربَ ضربا ضربوا نه یکی نه دو تا یه گروه آتیش زدن دلها رو زدن مادر ما رو در میسوخت تو شعله ها بال کبوتر میسوخت خط به خط سوره ی کوثر می سوخت در افتاد لگد زدن یاس پیمبر افتاد مادرو می دیدم که با سر افتاد به فضه گفت بیا بیا که محسنم شده فدا *آروم، علی نفهمه...* به فضه گفت که از غمام چیزی به مولا نگیا محشر شد مادر ما یک تنه یک لشکر شد اما با ضرب سیلی گلِ پرپر شد ای که با دست ورم کرده ی خود پای منی با نفسهای کمت نیز مسیحای منی زهراجان! ماه، ماه است عزیزم چه گرفته چه هلال رو بگیری ز علی باز تو زهرای منی ماندنت درد من است رفتن تو‌ زجر من است غم امروز منی حسرت فردای منی * دلمون رفت علقمه..صدا زد عباسم میخوام بمونم به خیمه ها حمله ور میشن میخوام برم سرتو میریزن عباسم.‌* زانو به بغل کردن من دیدنی است از پس پوشیه سرگرم تماشای منی همه ی زندگیم، مرگ تمنا نکنی خسته ای بی رمقی باز تمنای منی خواست دنیای مرا تیره کند سیلی زد دشمنم نیز خبر داشت تو‌ دنیای منی رو به قبله مشو هی قبله ی بی سوی علی یار بی صحبت من همدم شبهای منی *میشه یکم با علی حرف بزنی؟ فاطمه جان!خیلی دلم برا حرف زدن باهات تنگ شده. ولی من که میدونم داری درد می کشی، کسی که دنده اش شکسته باشه نمیتونه زیاد نفس بکشه حرف بزنه، برا همین مادر ما کمتر حرف می زد. اشاره می کرد. هر وقت نفس می زد خون تازه جاری می شد امیرالمومنین میومد لباسو عوض می کرد بریم در خونه ببینیم چه بلایی سر مادر ما آوردن..ریختن در خونه را آتیش زدن یه نفر داره داد می زنه، علی یا بیرون بیا یا خونه رو با اهلش به آتش میکشیم مادر ما صدا زد علی جان،صبر کن من میرم پشت در، اینا منو ببینن میرن، به چند علت، هم دختر پیغمبرشونم، هم براشون احترام دارم هم اینا از زناشون شنیدن خبر دارن میدونن من الان باردارم، منو میبینن زود میرن، همچین که اومد پشت در، همچین که صداش بلند شد اون نامرد تا صدای مادر ما رو شنید خودش نوشته خود ملعونش نامه برا معاویه نوشته میگه تا صدای نفسهای فاطمه رو پشت در میشنیدم اومدم برم گفتم فاطمه پشت دره،ما اومدیم با زن بجنگیم اومدم برگردم ولی بغضی که از علی داشتم نذاشت من برگردم، همه توانمو تو پاهام ریختم چنان با لگد به در زد..* "و رکل الباب برجله" در افتاد مادر افتاد پدر افتاد "ورکل الباب برجله" پسر افتاد دختر افتاد پدر افتاد..." .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•آئینه دارِ ام ابیها... حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ حاج مهدی سلحشور ●━━━━━━─────── آئينه دارِ ام ابيها صبور باش زينب در اين دو روزه‌ٔ دنيا صبور باش بابا که نيست هر چه دلت خواست گريه کن اما کنار غربت بابا صبور باش اين روزهاي غرقِ مِحَن با برادرت يا صحبتي ز کوچه مکن يا صبور باش *حتما طاقت نداری حسن میگه :با مادرم کوچه راه میرفتم یه وقت جلو مادرم و سد کردن، حتما طاقت نداری حسن بگه مادرم زمین افتاد. چادر مادرم خاکی شد،..* کار من از طبیب و مدوا گذشته است انگار رفتنی شده زهرا امروز تازه اول راه است دخترم فردا که پر کشيدم از اينجا صبور باش يک روز مي روي به بيابانِ کربلا بر تل بيقراري و غمها صبور باش خورشيد خون گرفته‌ٔ من؛ پیشِ چشمِ تو بر روي نيزه مي رود امّا صبور باش *یه وصیت هم دارم زینب جان تو اون روز* بر حنجر بريده بزن بوسه جاي من اما به خاطر دل زهرا صبور باش *میگه :دیدم خانم بلند شد با اون حال نَزارِش داره در خونه را جاری میزنه، تنور خانه را روشن کرد،خودش داره نان میپزه، غذا برای بچه ها آماده کرد،خانه را مرتب کرد..* آن شب که یکی یکی کفن آوردی دیدی چه به حال وروز من آوردی بابام و حسن هر دو کفن دارن گفتم که حسین؟ پیروهن آوردی *امیر المؤمنین آمد وارد منزل شد لحظاتی خانم و آقا باهم خلوت کردن.فاطمه جان با این حالت چرا؟؟ با این حالت داری کارِ خانه را انجام میدی؟علی جان خواب بابام را دیدم به من بشارت داد فاطمه جان بیا منتظرتم.. امیرالمؤمنین بالا سر فاطمه اش نشسته فاطمه الزهرا رو کرد به امیرالمؤمنین: آقا جان میتونم یه خواهش ازتون کنم؟؟ چیزی تا به حال ازتون نخواستم. چیه فاطمه جان؟ علی جان یه خورده قرآن برام بخون وقتی هم از دنیا رفتم منو تنها نذار بالا سرفاطمه ات بخوان یه خورده قرآن بخوان.. شروع کرد قرآن خواندن "یاسین والقران الحکیم ....." همینطور قرآن میخوند اشک علی داشت می‌آمد گفت: آقا جان میتونم یه خواهش دیگه بکنم گفت: چیه فاطمه جان؟ میشه دست منو بیاری بالا.. چرا فاطمه جان؟ میخوام با این دست مجروحم، اشک چشمتو پاک کنم...قیامت بگم‌ با این دست اشک‌ چشم یه مظلوم رو‌ پاک کردم..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇