eitaa logo
امام حسین ع
22.2هزار دنبال‌کننده
414 عکس
2.1هزار ویدیو
2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. گل در آتش خانه شد ویرانه و گلخانه ام آتش گرفت شمع چشمم سوخت و پروانه ام آتش گرفت بوی عطر سیب آمد از میان شعله ها بر زمین افتاد گل ، ریحانه ام آتش گرفت تا به روی شانه ام زینب سر خود را گذاشت ناگهان احساس کردم شانه ام آتش گرفت در عزای فاطمه ویرانه شد کاشانه ام قبل ویران گشتنش کاشانه ام آتش گرفت از لسان فاطمه بنویس روی برگ گل شاخ و برگم سوخت و دُردانه ام آتش گرفت خانه ی بی فاطمه ویرانسرایی بیش نیست در فراق روی او ویرانه ام آتش گرفت از دل آئينه ام خون می چکد «یاسر» ببین جام دل بشکسته و پیمانه ام آتش گرفت ** «یاسر»✍ .
. ، زینت بانوی مسلمان ------------- سلام ای فاطمه بانوی هستی که نورت برتر از خورشید و ماه است تو زهرایی سراسر نور - ای نور حجابت روشنی ها را گواه است‌ حجاب آئينه دار رویش عشق حجاب آئينه دار هرچه خوبی تمام صبح روشن در حجاب است نباشد این تجلی را غروبی تو ای زن گوهر لطف خدایی بپوشان گوهر خود را ز هر چشم مجو جای دگر خورشید خود را به سوی آسمان داری اگر چشم تو ای زن باغبان لاله هایی مده از کف گل مطلوب خود را حجاب از تو کرامت آفریده رعایت کن حجاب خوب خود را صیانت کن تو ای زن از حجابت که زن را سنگر ایمان حجاب است بیا بشنو تو بانوی مسلمان پیام صاحب قرآن حجاب است حجاب آری - حجاب این دُر ایمان به زهرا می رساند بانوان را به پیش چشم تو می آورد عشق افق های جهان بی کران را بپو‌شان خویش را با چادر ای گل که چادر برترین نوع حجاب است الا بانوی در چادر ، گل نور ز تو جاری به هستی عطر ناب است به سر داری اگر چادر - در این راه تو درس از زینب و زهرا گرفتی تو بر دل نوری از ایمان نشاندی تو بر سر سایه ی طوبا گرفتی ** محمود تاری «یاسر»✍ .
. مولا علی (ع) کنار بستر حضرت زهرا (س) ----------- ترک من خسته ی نالان مکن اشک مرا گوهر غلتان مکن صبر و قرار من دلخون مبر باز مرا بی سر و سامان مکن روز مرا تیره تر از این مخواه شام مرا ، شام غریبان مکن بر جگرم آتش هجران مپاش چشم مرا چشمه ی جوشان مکن جمع جگر سوختگان را ز غم شعله مینداز و پریشان مکن با من دلخسته بگو داغ خود درد دل خویش تو پنهان مکن چهره ی نیلی تو مپوشان ز من شعله ور این آتش سوزان مکن کلبه ی احزان شده کاشانه ام ترک من و کلبه ی احزان مکن من همه دردم ز غمت فاطمه درد مرا نیز دو چندان مکن ساحل دریای دل مرتضی موج مزن ، این همه توفان مکن این تن گلگون شده از تیغ غم وین دل ویران شده ویران مکن «یاسرم» و با دل خون آمدم ای دل من روی به بُحران مکن *** «یاسر»✍ .
. .... باید نوشت ای تو ماه بی مزار و ای بهشت بی بدیل بر ضریحی که نداری بسته چشمانم دخیل تا که رویت ارغوانی گشت و چشمانت کبود در خروش آمد فرات و در تلاطم رود نیل پاره ی قلب پیمبر - فاطمه - بعد از پدر دید از امت فراوان رنج با عمر قلیل زیر بار حرف حق ، دشمن نرفت و فاطمه هرچه آورد از برای غاصب حقش دلیل گشته اند ابلیس تا بال ملک را بشکنند در دل تاریخ داریم آدمی از این قبیل ماجرای پشت در ، آتش ، لگد ، این است این بیت زهرا قتلگاه و محسن اش اول قتیل روی برگ لاله های سرخ می باید نوشت در میان آتش افتاده ست فرزند خلیل داستان هجمه بر بیت خدا را بشنوید محو شد آنجا سپاه ابرهه با هرچه پیل گشت «یاسر» عبرت آموز از برای دیگران هر که شد خصم ولایت می شود آخر ذلیل ** «یاسر»✍ .
. عرضِ نیاز ، شعری برای خود ........ تو مولایی ، منم نوکر ، ببین این نوکر خود را مینداز از نظر مولا غلام کمتر خود را کبوتر بودم و بالی نکردم باز جز اینجا که تنها در هوای تو گشودم من پر خود را نباید جز به درگاه تو ریزد اشک چشمانم که وقف روضه هایت کرده ام چشم تر خود را فرات و دجله آوردم به سمت کربلای تو بیا ای تشنه لب تر کن از آنها حنجر خود را ازین جایی که سر بنهاده ام ، سر بر ندارم من به درگه نه ، نهادم زیر پای تو سر خود را تو دنیای منی ، عقبای من ، بنوشته ام این را نخواهم داد حتّیٰ لحظه ای من باور خود را امید من تویی مولا ، چه در دنیا ، چه در عقبا نمودم واگذار لطف هایت محشر خود را به زینت بخشی نامت ندیدم نام دیگر را به نامت زین جهت کردم مزیّن دفتر خود را به نوکرهای فرزندش عنایت می کند زهرا نصیبم کن کرامت های ناب مادر خود را ز بار معصیت آشفته حالم ، خوب می دانی چه گویم من چه گویم شرح حال مضطر خود را برای آن که دریابی غلام بی قرارت را پُر از عطر غمت کردم هم اینک بستر خود را بیا دریاب در این لحظه های واپسین ما را بیا تا بگذرانم لحظه های آخر خود را همیشه شوق دیدار تو را دارم در این عالم مکن محروم ازین افتاده نوکر محضر خود را به پایت سوختم آقا چو شمعی در غمت ، حالا به سویت می فرستم آتشین خاکستر خود را منم "یاسر" اگر شعرم قبول خاطرت افتاد بیا دریاب اینک شاعر بی یاور خود را oo "یاسر"✍ .
. به مناسبت شهادت مظلومانه هم وطنانمان در حرم مطهر احمد بن موسی ( ) علیه السلام به دست اغتشاشگران مزدور استکبار جهانخوار --------- پسر موسی جعفر حرمت گلگون است وَ چهل روز دل آینه ها در خون است چلچراغ دل ما آتش روشن دارد لاله از خون شهیدان تو شیون دارد می دهی نور تو بر محفل ما شاهچراغ دل ما را ببری کرب و بلا شاهچراغ حَرمت نور شهیدان خدا را دارد رنگ و بویی ز غم کرب و بلا را دارد ما چهل روز به دل داغ شهیدان داریم روی گلدسته ی دل آتش سوزان داریم ما در این باغ خزان لاله ی پرپر دیدیم کودکی غرق به خون در بر مادر دیدیم ناله و شیون و فریاد فزون بود اینجا پسری مثل پدر غرق بخون بود اینجا تیر دشمن به تن دوست نشست ای یاران حُرمت این حَرم از کینه شکست ای یاران خصم ما آن که چنین جلوه به برجامش داد قتل عام دگری بود که انجامش داد رهبر ما که به راهش سر و جان بفشانیم آنچه فرمان بدهد ، گوش بر آن فرمانیم ما وفادارترین پیرو رهبر باشیم همه در راه شهیدان دلاور باشیم تهی از رحم و مروت دل دشمن باشد غرق آشوب ازو ملت و میهن باشد آنچه کردند در این مرحله هتاکی بود چادر مادری آغشته بخون ، خاکی بود چادر خاکی او بُرد مرا در یثرب که چه کردند درآن کوچه چها در یثرب چه بگویم که حسن بود و عزیز طاها دست ظالم صفتی خورد بروی زهرا همسر شیر خدا ، ظلم منافق ای وای ضربت سیلی و رخسار شقایق ای وای بعد ازین شعله ی غم را بپذیرد زهرا از علی شوهر خود روی بگیرد زهرا راز آن چیست چنین صورت خود پوشیدن بر علی سخت بود چهره ی نیلی دیدن ** حاج محمود تاری «یاسر»✍ ١۴ آذر ١۴٠١ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. |⇦•بسترت را جمع کن از خانه.. و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه _ حاج محمدرضا غلامرضازاده ●•┄༻↷◈↶༺┄•● بسترت را جمع کن از خانه، بیماری بس است زیر چشمت گود افتاده است، پس زاری بس است از همان روزی که تو تب کرده ای تب کرده ام خوب شو خوبم کنی سه ماه بیماری بس است تو به فکر گریه ای من هم به فکر گریه ام این تبسم کردن از روی ناچاری بس است لاله، لاله، لاله، لاله، لاله، لاله .. تا به کی؟ جای خالی در لباست نیست گل کاری بس است من مرتب میکنم این خانه ات را تو فقط لحظه ای هم دست از دیوار برداری بس است *برا بی بی بلند بلند گریه کنید .. آخه تو مدینه کسی براش گریه نمیکنه .. خدا میدونه وقتی مجلس بی بی رو پر رونق میگیرید دل بچه هاش شاد میشه .. خدا رو شکر بچه شیعه ها جای ما بلند بلند گریه میکنن .. آخه بچه هاش پیراهن های عربی رو به دهان گرفته بودن آروم آروم گریه میکردن .. نمیدونم مریض بدحال داشتی یا نه !!.. طولِ درمانش وقتی زیاد میشه هی نگران میشی .. اجازه بدید زبان حال بگم: زینب صدا میزد داداشم حسین، مادرمون چرا خوب نمیشه ..* ای‌شکسته بال پس کی استراحت میکنی هر زمان که‌پا شدم دیدم‌تو بیداری، بس است این‌طرفداری از من کار دستت داده است بعد ازاین کاری مکن دیگر طرفداری بس است وقت کردی یک کفن هم بعد پیرهن بباف زندگی‌کردن برای من بس است، آری بس است باشد امشب میروم پیش خدا رو میزنم بسترت را جمع کن از خانه بیماری بس است شاعر : علی اکبر لطیفیان چندین بار وقت ملاقات گرفتن شیخ عباس قمی میفرماید اومدن پیش امیرالمومنین(ع)، علی(ع) برو از فاطمه(س) اجازه بگیر ما لحظاتی در خدمتش باشیم، اومد پیش فاطمه(س) بی بی اینا اجازه میخوان نگاه کرد به مولا صدا زد علی(ع) جان خانه، خانۀ تو هست منم همسرتم .. اگه تو بخوای من حرفی ندارم .. این نامردا اومدن تو خانه هر کاری کردن دیدن بی‌بی روشو برمیگردونه و نگاه بهشون نمیکنه .. میخوام بگم نانجیبا اینجا اجازه گرفتن اما مدتی قبل .. بمیرم برا اون ساعتی که بدون اجازه وارد خانه شدن .. خانه رو به آتش کشیدن .. مادر ما امد پشت در خانه اما اون حرامی چنان با لگد به در زد .. یا زهرا .. ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇