eitaa logo
غلط ننویسیم
16.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
173 ویدیو
3 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/v257.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
شاهنامه خوانی 👇👇👇قسمت دویست و هفتم👇👇👇 🖊@ghalatnanevisim
-بسی برنیامد بر این روزگار، / که رنگ اندرآمد به خرّم‌بهار: چندی نگذشت که رنگِ آن بهارِ خرم (زیبارو) زرد شد؛ کنایه از آبستنی -بر خوردی از ماهِ فرخنده‌پی: این ماهِ خوش‌قدم میوه‌ای برای تو به‌بار آورد. -تخت بر ابر کشیدن: کنایه از خوشیِ بسیار -جدا گشتن: به دنیا آمدن -بتِ آزری: بتی ساخته‌ی آزر، پدرِ ابراهیم، که به بت‌تراشی شهرت داشت. -جهان گشت از آن خُرد پر گفت‌وگوی / کزان گونه نشنید کس روی و موی: همه جا حرفِ سیاوش بود که در زیباییِ رو و مو نظیر نداشت. -جهاندار نامش سیاوخش کرد / بر او چرخِ گردنده را بخش کرد...: کاوس نامِ پسر را سیاوش نهاد و طالعِ او را دید، چون خودش به حسابِ ستارگان (اختربینی) آگاه بود. و چون بختِ سیاوش را بد دید ناراحت شد. دید که دنیا با او ناسازگار خواهد بود و او در این دنیا به‌هرترتیب آزرده خواهد شد. از این تقدیرِ بد به خدا پناه برد. -بدو گفت کین کودکِ شیرفش / مرا پرورانید باید به کش: (رستم به کاوس گفت:) منم که باید این کودکِ مانندِ شیر را در کنار بپرورانم. پروراندنِ این کودک در کنار، کارِ من است. -چو دارندگانِ تو را مایه نیست / مر او را به گیتی چو من دایه نیست: چون پرستارانِ دربارِ تو صلاحیت ندارند، دایه‌ای بهتر از من برای این کودک در دنیا نیست. -مهتر: بزرگ؛ کنایه از کاوس -گران: سنگین -به رستم سپردش دل و دیده را: کاوس دل‌و و دیده‌ی خود (سیاوش) را به رستم سپرد. -چه و چون و چند: راه‌ورسمِ زندگی، یا دانش‌های نظری -بسی رنج برداشت، و آمد به بر: (رستم در راهِ پرورشِ سیاوش، یا سیاوش در راهِ آموختن) رنجِ بسیار متحمل شد و این رنج نتیجه داد. -مهان: بزرگان -بلند: بلندقامت، یا بزرگوار -آمد به دیدارِ شاهم نیاز: (سیاوش به رستم می‌گوید که) دلتنگِ دیدنِ شاه (کاوس) شده‌ام. -تن سوختن: رنج بردن -کارِ او را بساخت: مقدماتِ کارِ برگشتنِ او (سیاوش) را فراهم کرد. -پرستنده: خدمتکار -گستردنی: فرش -آوردنی: هر چیزِ قابلِ آوردن (به‌عنوانِ هدیه و توشه‌ی راه) -از این هر چه در گنجِ رستم نبود، / ز گیتی فرستاد و آورد زود: جز این‌ هدایا، اگر چیزِ دیگری هم برای هدیه به سیاوش بود که در خزانه‌ی رستم وجود نداشت، کسانی را فرستاد و آن‌ را تهیه کردند. -گسی کردن: فرستادن -بدان: به‌آن‌خاطر -دژم: اندوهگین -جهانی بدآیین بیاراستند: همه‌ی جهان را به‌آیین، طبقِ رسم‌ورسومات، آراستند. یا: همه‌ی مردم٘ خود و کوی‌وبرزن را طبقِ رسم‌ورسوم آراستند. -همی زرّ و عنبر برآمیختند / ز گنبد به سربر همی‌ریختند: طلا (و چیزهای قیمتی را برای خوشبو شدن) با عنبر و دیگر خوشبوکننده‌ها آمیختند و از طاق‌ِنصرت‌هایی که زده بودند بر سرِ مردم می‌ریختند. -خواسته: مال -پی: پا -درم: درهم، سکه‌ی نقره -براندوده: آغشته 🖊@ghalatnanevisim
قصه اصحاب کهف - قصه‌های قران.mp3
18.22M
🎙قصه‌ دقیانوس و اصحاب کهف به نقل از تفسیرهای سورآبادی و منهج‌الصادقین با صدای بهروز رضوی 🖊@ghalatnanevisim
📚عنوان: حماسه داد ✍نویسنده: فرج الله میزانی ناشر: انتشارات فردوس کتاب حماسه داد اثری است از فرج الله میزانی با نام مستعار ف. م. جوانشیر که از اعضای کمیته‌ی مرکزی حزب توده بود. این کتاب که در اوایل انقلاب 57 منتشر شد، درباره‌ی تحریف شاهنامه‌ی فردوسی توسط سلطنت پهلوی است. از نظر جوانشیر شاهنامه بیش از آنکه اثری ملی باشد، راجع‌به تقابل داد و بیداد است و فردوسی در آن بیشتر به نفع توده سخن می‌گوید تا شاهان. 🖊@ghalatnanevisim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چشم آلوده کجا، دیدن دلدار کجا دل سرگشته کجا وصف رخ یار کجا +++ قصه عشق من و زلف تو دیدن دارد نرگس مست کجا همدمی خار کجا +++ سر عاشق شدنم لطف طبیبانه توست ور نه عشق تو کجا این دل بیمار کجا +++ منتی بود نهادی که خریدی ما را رو سیه برده کجا میل خریدار کجا +++ هر کسی را که پسندی بشود خادم تو خدمت شاه کجا نوکر سربار کجا +++ کاش در نافله‌ات نام مرا هم ببری که دعای تو کجا عبد گنه‌کار کجا +++ مهر من گر که فتد در دل تو می‌فهمم شهد دیدار کجا دوریِ از یار کجا +++ به خدا چون دل زهرا نگران است دلم یک شه تشنه لب و لشگر بسیار کجا +++ کاش زینب نرسد کوفه بدون تو حسین زینب خسته کجا کوچه و بازار کجا +++ یاد گیسوی رقیه جگرم می‌سوزد دست عباس کجا پنجه اغیار کجا 🖊@ghalatnanevisim
✍ قیدهای ذاتی قید ذاتی واژه‌ای است که ذاتاً همیشه قید است، یعنی همان‌ طور که برخی واژه‌ها همواره فعل یا اسم یا صفت هستند، برخی نیز همیشه قید هستند. ◻️ساختمان قید ذاتی قیدهای ذاتی را ازنظر ساختمان به انواع زیر تقسیم کرده‌اند: 1⃣ قید ساده: این قید از یک واژهٔ بسیط تشکیل می‌شود، مانند: تند، آهسته، همیشه، هرگز، دیر، زود، هنوز. 2⃣ قید مرکب: قید مرکب از دو واژه یا بیشتر ساخته می‌شود: یکشبه، دوروزه، همه‌ساله، دسته‌دسته، هزارهزار، سرسری، لحظه‌به‌لحظه، گاه‌به‌گاه، دم‌به‌دم، دوان‌دوان، لنگان‌لنگان، اشک‌ریزان، ناله‌کنان، یا علی‌گویان، ذره‌ذره، آهسته‌آهسته، چکه‌چکه. 3⃣ قید مشتق این قید از طریق افزودن یک پسوند به صفت یا اسم ساخته می‌شود. یکی از این پسوندها «– انه» است: متأسفانه، بدبختانه، ماهرانه، صادقانه. علاوه‌بر این، با افزودن تنوین به‌ شماری از وام‌واژه‌های عربی قید ساخته شده است: غالباً، قطعاً، سابقاً، لطفاً، مسلماً. 4⃣ قید اصطلاحی منظور از قید اصطلاحی عبارتی است که از چند کلمه تشکیل شده است و معنایش از ترکیب معانی اجزای سازنده‌اش حاصل نمی‌شود، مانند «سربه‌هوا» که صفت است و «شق‌القمر کردن» که فعل مرکب است. قید هم ممکن است اصطلاحی باشد، مانند: دست‌برقضا، خدای‌نخواسته، موبه‌مو، دست‌به‌عصا. ✅ علاءالدین طباطبایی، فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی، چ ۱، تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۹۵، ص ۴۱۹ تا ۴۲۰. 🖊@ghalatnanevisim
پرسش👇 سلام بر شما خیلی وقت‌ها خوشبختم رو خوشوقتم میگن. خوشوقتم درسته یا خوشبختم؟ پاسخ👇 «خوش‌بخت»ی نتیجۀ کسب امتیازات و امکانات مادی و معنوی است؛ ولی «خوش‌وقت»ی حال خوشی است که پس از روی‌ دادن کاری یا اتفاق خوبی رخ می‌دهد. بنابراین، از دیدن دوست خوش‌وقت می‌شویم، نه خوشبخت. 🖊@ghalatnanevisim
سَهلِ ممتنع: یعنی «خصوصیت شعر یا نثری که به نظر ساده آید ولی گفتن نظیر آن بسیار دشوار باشد». این ترکیب به همین صورت صحیح است. غالباً آن را با «واو عطف» و به‌صورت سهل و ممتنع به‌کار می‌برند و غلط است: «شعر وی را [=حسن دهلوی را] حالتی حاصل آمده است که اگرچه به حسب بادیِ نظر آسان می‌نماید اما در گفتن دشوار است، و لهذا اشعار وی را سهل ممتنع گفته‌اند» (بهارستان، ۱۰۶) 🖊@ghalatnanevisim
✅ می ذارید ✅ من فکر می کردم توی پیجتون فیلم می ذارید ✅که لذت ببریم ✅ آن فالو می کنم شما رو. ❌ شما فقط عكس ميزاريد من فكر ميكردم توي پيجتون فيلم بزاريد ك لذت ببريم،انفالو ميكنمتون * اون قسمت تهدید آخر جمله، کشت مرا. 🖊@ghalatnanevisim
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 حکایت به قلم "ســاده و روان" 📚 باب هفتم : در تاثیر تربیت 🌺 حکایت ۳ 💫 یکی از آموزگاران بزرگ، تربیتِ شاهزاده اى را بر عهده داشت، اما در تربیت او بسیار جدی بود به حدی که او را کتک میزد و رنج مى داد. شاهزاده تاب نياورد و نزد پدر شكایت كرد. پادشاه آموزگار را طلبيد و به او گفت: پسران مردم عادی را آنقدر تنبیه و توبیخ نمی کنی كه پسرم را، علتش چيست؟ آموزگار گفت: به اين علت كه همه مردم به طور عموم، بايد سنجيده و پخته سخن گويند و كار شايسته كنند، اما در خصوص پادشاهان متفاوت است. رفتار شاهان دهان به دهان گفته مى شود و همه از آن آگاه مى گردند و براى سخن شاهان اعتبار مى دهند و از آن پيروى مى كنند اما در مورد مردم عادی اینگونه نیست و به كار و سخن ساير مردم، اعتبار نمى دهند. 🔸اگر صد ناپسند آید ز درويش 🔹رفيقانش يكى از صد ندانند 🔸وگر يک بذله گويد پادشاهى 🔹از اقليمى به اقليمى رسانند (۱) بنابراين بر آموزگار واجب است كه در پاكسازى و رشد اخلاقى شاهزادگان بيش از ساير مردم بكوشد. 🔸هر كه در خُرديش ادب نكنند 🔹در بزرگى فلاح از او برخاست (۲) 🔸چوب تر را چنانكه خواهى پيچ 🔹نشود خشک جز به آتش راست (۳) پادشاه، پاسخ و تدبير سازنده آموزگار را پسنديد و از او تقدیر نمود. به علاوه او را سرپرست يكى از مقامات كرد. ۱_ اگر پادشاهى تنها يک شوخى بكند، از سرزمینی به سرزمینی ديگر نقل قول می کنند. ۲_ هر که را در کودکی تربیت نکنند در بزرگی نیکو نمی گردد و این صفت از او دور می شود. ۳_ يعنى شاخه تازه را به دلخواه خودت هرگونه مى توانى جهت بده، اما هنگاهی که خشک شد تنها با آتش است که می توان استقامتش را از بین برد. 🖊@ghalatnanevisim
شاهنامه خوانی 👇👇👇قسمت دویست و هشتم👇👇👇 🖊@ghalatnanevisim
-فرّهی: شُکوه -بر: پیش -که با نودرختی ببار آمدند: زیرا که با درختی جوان و به‌بارنشسته (سیاوش) آمده بودند. -مجمر: آتش‌دان -دست به کش کردن: دست به زیرِبغل ایستادن به‌نشانِ احترام. تصویری که این‌جا می‌بینیم از سیصد خدمتکار که با آتش‌دان، به‌احترام ایستاده‌اند و سیاوش آزاده در میان، تصویری مینیاتوری‌ست از آتشِ بزرگی که بعدتر برای سیاوش برمی‌افروزند و سیاوش از آن تنگدل نیست. -رخشنده: درخشان -نخست آفرین کرد و بردش نماز / زمانی همی‌گفت با خاک٘ راز: سیاوش با دیدنِ پدر او را ستایش کرد و به‌احترام به خاک افتاد و مدتی در همان وضعیت ماند. آیینِ شرفیابی به پیشگاهِ شاه چنین بوده که شاه پسِ پرده‌ای بوده و با افتادنِ پرده فرد دربرابرِ او به خاک می‌افتاده تا شاه اجازه‌ی برخاستن از خاک یا هر عمل و اقدامِ لازم دیگری را بدهد. -پرسیدن: احوالپرسی کردن -نواختن: موردِ نوازش و لطف قرار دادن -چنان از شگفتی بدودر بماند. / بسی آفرینِ بزرگان بخواند: (کاوس) همچنین مدت‌زمانی هم در روی سیاوش خیره و شگفت‌زده مانده بود. سپس دعاهای بزرگان را درحقِ او کرد. -بودنی: تقدیر، وقایعِ مقّدرِ آینده، که کشته شدنِ سیاوش و تولّدِ کیخسرو است. -پر: سایه‌ی حمایت -بدان اندکی سال و چندان خِرد / که گفتی روانش خرد پرورد: با آن سنّ کم چندان پُرخرد بود که گویی کارِ جانِ او پیوسته خِرد پرورش دادن است. -هوش: جان، مرگ -نیایِش ز فرزند گیرم نخست: (کاوس به پیشگاهِ خدا می‌گوید:) پیش از هر چیز به‌خاطرِ فرزندم تو را می‌ستایم. -نثار: هدیه، پیشکش -فر: فروغِ ایزدیِ شاهان، و نیز شکوه‌وجلال و بزرگی، و جلوه و شادابی -فروماندن: حیران ماندن -رامشگر: خنیاگر؛ نوازنده و خواننده -سور: جشن -پلنگ: پوستِ پلنگ -بدره: کیسه -بیش‌وکم: کنایه از همه‌چیز، هر چیزِ موجود -جز افسر؛ که هنگامِ افسر نبود / بدان کودکی تاج درخَور نبود: (کاوس همه چیز به سیاوش داد) جز تاج زیرا که وقتِ تاج بر سر نهادنِ سیاوش نبود و او کودکی بود که هنوز شایسته‌ی تاج نبود. -منشور: حکمِ ولایت -جاه: غرور -زمینِ کَورستان بُد از پیشتر / که خوانی‌همی ماورالنهردر: سرزمینی که اکنون دروازه‌ی ماوراءالنهر می‌نامی پیش از این کورستان نامیده می‌شد. 🖊@ghalatnanevisim
قصه حضرت یحیی - قصه‌های قرآن.mp3
3.52M
🎙قصه‌ حضرت یحیی به نقل از تفسیر منهج‌الصادقین با صدای بهروز رضوی 🖊@ghalatnanevisim
🔹 ناویراسته سخنگوی دولت: وزیر اقتصاد اعلام کرد که رئیس و اعضای هیأت مدیره سازمان بورس وام دریافتی را عودت می‌دهند. 🔸ویراسته ✅سخنگوی دولت: وزیر اقتصاد اعلام کرد که رئیس و اعضای هیئت مدیره سازمان بورس وام دریافتی را برگشت می‌دهند. 🖊@ghalatnanevisim
📚عنوان: نشانه شناسی شعر ✍نویسنده: مسعود آلگونه جونقانی ناشر: انتشارات نویسه پارسی کتاب نشانه شناسی شعر (‌مجموعه مقالات) منتخبی است از مطالبی که مسعود آلگونه جونقانی در حوزه‌های نشانه‌شناسی و ادبیات نوشته و در مجلات و فصلنامه‌های گوناگون منتشر کرده است. مواجهه با شعر و قدم گذاشتن به جهان آن، چه در مرحله‌ی خلقِ اثر و چه در مرحله‌ی فهم و تفسیرِ آن، قدمتی به طول تمام تاریخ تمدن و فرهنگ بشری دارد. لوح‌های رمزگشایی‌ شده‌ی دوران باستان گویای این حقیقت است که شعر، چونان رشته‌ای از زرّ ناب، در تار و پود فرهنگی بشر تنیده شده است و چه‌ بسا بازتاب اصیل‌ترین شکل مواجهه انسان با هستی، چنان‌ که هست و باید، به‌ شمار آید. 🖊@ghalatnanevisim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دیدم صنمی سرو قد و روی چو ماهی الهی تو گواهی، خدایا تو پناهی افکند به رخسار چو مه زلف سیاهی الهی تو گواهی، خدایا تو پناهی گر گویم سروش، نبود سرو خرامان این قسم شتابان، چون کبک خرامان ور گویم گل، پیش تو گل همچو گیاهی الهی تو گواهی، خدایا تو پناهی این نیست مگر آینۀ لطف الهی الهی تو گواهی، خدایا تو پناهی صد بار گداییش به از منصب شاهی الهی تو گواهی، خدایا تو پناهی 🖊@ghalatnanevisim
🔸 فرهنگستان زبان و ادب فارسی برای جایگزینی واژه‌های فارسی به متون گران‌سنگ ادبیات هم بی‌توجه نیست. به دو نمونه نگاه کنیم: 🔸 عراقی: با دلش رمزکی فرو گفتم به کف او پیامکی دادم 🔸 مولانا: چون نگه کردم چه دیدم، آفت جان و دلی ای مسلمانان! ز رحمت یاری‌ای، یارانه‌ای 🖊@ghalatnanevisim
✍ قیدهای غیرذاتی گروه‌های اسمی و صفتی و حرف‌ اضافه‌ای نیز گاهی نقش قید را بر عهده می‌گیرند. این نوع سازه‌ها را قید غیرذاتی می‌نامند. ◻️انواع قیدهای غیرذاتی 1⃣ گروه اسمی: اسم‌ها یا گروه‌های اسمی‌ای که بر زمان یا مکان یا جهت دلالت دارند می‌توانند نقش قید را ایفا کنند، مانند: دیروز، امروز، فردا، امشب، امسال، پارسال، اینجا، آنجا، بالا، پایین، جلو، عقب، پیش، پس: برادرم فردا به دیدن من خواهد آمد. لطفاً بیا این طرف. گروه‌های اسمی‌ای که نقش قید را ایفا می‌کنند همیشه شامل یک واژه نیستند و ممکن است از چند واژه تشکیل شوند: فردا بعدازظهر امتحان داریم. دو سالِ دیگر درسش تمام می‌شود. او را جلوِ مدرسه دیدم. 2⃣ گروه صفتی بسیاری از صفت‌ها و گروه‌های صفتی می‌توانند نقش قید را ایفا کنند: این پسر خیلی خوب کار می‌کند. می‌بخشید که مجبورم رُک حرف بزنم. ناصر مستقیم به خانه رفت. 3⃣ گروه حرف اضافه‌ای گروه‌های حرف اضافه‌ای در بسیاری موارد نقش قید را ایفا می‌کنند: ناصر با عصبانیت بیرون رفت. علی با ترس‌ولرز قدم برمی‌داشت. ناصر در اصفهان زندگی می‌کند. سعید به شیراز رفته است. ◻️حروف اضافهٔ مرکب نیز در چنین گروه‌های حرف اضافه‌ای به کار می‌روند: پیرمرد پیشنهاد ما را از روی ناراحتی قبول کرد. از روی ناراحتی: گروه حرف اضافه‌ای از رویِ: حرف اضافهٔ مرکب ناراحتی: اسم (= گروه اسمی) نمی‌دانست از دستِ مزاحمت‌های دوستانش چه کند. از دست مزاحمت‌های دوستانش: گروه حرف اضافه‌ای از دستِ: حرف اضافهٔ مرکب مزاحمت‌های دوستانش: گروه اسمی ✅ علاءالدین طباطبایی، فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی، چ ۱، تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۹۵، ص ۴۱۸ و ۴۲۲ تا ۴۲۴. 🖊@ghalatnanevisim
🔹 شما... آرامش خود را حفظ کنید. 🔹شما... این کار را انجام می‌دادید. 🔹 در نقطه‌چین کلمۀ «باید» مناسب است یا «بایست»؟ 🔹نکته برای زمان حال و آینده بهتر است از «باید» استفاده کنیم و برای زمان گذشته از «بایست». 🔹 شما باید آرامش خود را حفظ کنید. 🔹شما بایست این کار را انجام می‌دادید. 🖊@ghalatnanevisim