eitaa logo
قرار اندیشه
256 دنبال‌کننده
464 عکس
187 ویدیو
3 فایل
✦؛﷽✦ 🍀چیزهای زیادی برای دیدن هست، ولی چه وقت می‌توان دید؟ قرار اندیشه، محفلی است برای دیدن‌های ساده و گفتن‌های بی‌پیرایه تا لابلای قلم‌زدن‌ها خود را بیابیم و تحقق خود را رقم زنیم... راه ارتباط: @ta_ghaf @mmasir
مشاهده در ایتا
دانلود
این آیه‌های سورۀ حشر است، هان! به گوش! در صور می‌دمند، هلا خفتگان، به هوش! بالابلندِ مأذنه‌ها با اذان خوش است زیباتر آنکه مسجدالاقصی زند خروش @gharare_andishe
کسی کوچه دوستی را می‌داند کجاست؟ سال‌های سال است گم شده.. نشانش را نمی‌دانم، فقط می‌دانم بن‌بست نیست.. یکی دیوارش صبح‌ها پر است از پرتو خورشید، می‌دانم بچه‌ها آنجا چه ساده پرشور و خندانند؛ رهگذران می‌آیند در سکوت می‌روند در سکوت اهل کوچه تحلیلگرش نیستند می‌دانم آنجا دوستان آشنای خوبی هایند و یکدیگر را نمی‌شناسند، نه، نمی‌شناسند آنها محو ذره‌ای خوبی اند که در وجود هرکس هست ... این‌گونه وصفش می‌کنم شاید چون من متنفرم از کوچه‌هایی که دوستان می‌گویند من فلانی را می‌شناسم مردم آنجا بوی باران را روشنایی برف را، پشت پنجره شب دو فاخته ی روی دیوار را و هزاران چیز دیگر را که در سرعت عبور از یاد برده‌ایم، دوست دارند... کِی و راستی از کِی ما چنین دیوارهایی کشیدیم میان خودمان؟ ... میان خودمان و آسمان دیوارهایی به گستردگی نیستی.. چه عجیب است و ترسناک براستی ترسناک است وصف حال این روزگار اینجا هیچ‌چیز سر جایش نیست شاید هم نه چیزی هست، نه جایی.. روزگاری که ترس و حیرت و شوق، دیگر جایی ندارد. اینجا مردم در نیستی زندگی می‌سازند، برج می‌سازند، ماشین لوکس سوار می‌شوند، جایی را که جهنم هم نیست، بهشتش می‌نامند. آن را که از این دردها ناله می‌کند، مسکن می‌دهند و افسرده می‌نامند یا هزار برچسب دیگر... اینجا نه مرگ را ارج می‌نهند، نه تولد را؛ هرکدام زیر خروارها سود و ضرر گم شده بیا، بیا باهم کنج این دیوار در پی پرتو نوری که دمیده، امیدوار باشیم ... این نور بوی خدا می‌دهد بوی حیات بوی چشمه ای مخفی در دل بیابان! آب این چشمه همان شراب مردافکن است.. 🖊 @gharare_andishe
. 🔹غالبا برای دفع فساد در جامعه به افزایش قدرت نظارتی یا پرورش افراد مهذب و تلاش برای خوب شدن تک تک افراد جامعه تلاش می‌شود. در صورتی که مسئله در خوب شدن افراد یا در نظارت قوی تر نیست و با وجود تأکید بر اینها نهایتا ناامید بازمی‌گردیم. این ناشی از عدم درک مناسباتی است که در جامعه وجود دارد. گویی راهی دیگر وجود دارد و آن مسئله تفکر است. این راه چه افقی از حضور در جامعه را برای خود مدنظر دارد و چه راهی را پیش می‌گیرد و چه مسیری را طی می‌کند؟ چه تمنا و طلبی در اوست؟ 🔹وقتی پیوندها سست است و نظام ارتباطات مناسب در جامعه نیست، مسئله در بد بودن افراد نیست بلکه مسئله این است که فساد شروع می‌شود و اینجا کسی تاب ایستادن در برابر این فساد را ندارد. گمان می‌کنیم می‌توان افراد مهذبی تربیت کرد که مقابل این فساد بایستند؛ در صورتی که مسئله این است که باید به این مناسبات اندیشید و راهی وجود دارد. 🔹پیامبر چگونه جامعه ای که پر از فساد است را متحول می‌کند؟ آیا تک تک افراد را درست می‌کنند یا راه جدیدی برای حضور انسان‌ها باز می‌کنند؟ اگر به این بیاندیشیم، می‌توان به اساسی ترین نحوه حضور پی برد. @gharare_andishe
جای روایتی در زیر این تصویر خالیست! شاید باید هیچ نگفت و تماما به تماشای آن نشست؛ چشم دوخت و تنها در آن نفس کشید تا تو را در قصه‌اش همراه کند و تو را نیز در جایی که باید باشی، مستقر کند. جایی که تنها حضورِ حقیقیِ تو بر این کره خاکی است تا بار الهی را بر دوش کشی و سهم خود را در این جهان ادا کنی. فلسطین، تجسمِ اربعین، نور، روشنایی، دریا، گلی رز همراه با خار در دستانی که پرچم هویتش را بر فراز آسمانی آبی در آورده.... بالای سرها... و راهی که از سر گرفته شد... همه چیزش شاعرانه است... شعری حقیقی. تمثیلها شاعرانه در هم تنیده‌اند و یگانگی‌اش در یک قاب ثبت شده‌ است. 🖊 @gharare_andishe
هدایت شده از نقطه‌ی جیم
امشب یاد یک قصه‌ی جنایی افتادم. دختر و پسری عاجز از ازدواج و برقراری ارتباط در شرایط معمولی ‌و هرروزی هستند.که ناگهان خود را در یک داستان جنایی یافتند داستان مرد همسایه که همسرش را کشته ... یعنی هنوز نمی‌دانیم ولی ای کاش کشته باشد! چرا که فقط در این‌صورت دختر و پسر زیبای ما می‌توانند باهم ازدواج کنند. پس اگر آن مرد زنش را کشته باشد و حدس آن دختر و پسر در این‌باره درست از آب در بیاید می‌توانند باهم ازدواج کنند و ما از وصل این زوج زیبا (ولو بقیمت ریخته شدن خون بی‌گناهی)کامروا خواهیم شد ..... می‌دانید چرا یاد این ماجرا افتادم؟ پاسخ ساده است. راستش من چیزی را فهمیده‌ام اینکه فلسطین خط مقدم اسلام است و با نابودی‌اش خدا نکند ! اجازه دهید ماجرا را برعکس کنم اسرائیل جایی بیرون از ما و تمنایمان وجود ندارد. اسرائیل خود ماییم که از مرگ می‌ترسیم و سخت به‌این دنیا دلبسته‌ایم. ما همه‌چیز را حق خود می‌دانیم و می‌خواهیم دیگران از زمینمان( درواقع حقشان) محروم شوند تا ما برای خودمان دنیا و رفاه و امکانات دست و پا کنیم. راستی ما دلمان نمی‌خواهد لب ساحل دریای مدیترانه دراز بکشیم و در دلمان آب تکان نخورد و بعد آیفون چهارده پرو رجیستری شده‌مان را در دست بگیریم و ..... این ماجرا ته ندارد. اگر این دایره وسیع‌تر بشود می‌شود یک غده بنام رژیم صهیونیستی که ادبیاتش حق‌خواهی است و در این راه هیچ‌چیزی را در درونش مانع نمی‌بیند. راستی دختر درون فیلم وقتی کمی از رسیدن به آرزوی خود یعنی قاتل بودن مرد همسایه ناامید می‌شود و از این بابت نه او و نه پسر خوشحال نیستند در درنگی می‌گوید: چرا آرزو کنیم زن همسایه مرده باشد و از بابت زنده بودنش خوشحال نباشیم؟ ........ دنیایی که (آدم‌هایی که) اراده سراسر وجودش را گرفته ناچار به کین‌توزی مبتلاست. چرا که اگر بخواهد و بدست نیاورد (و یا برعکس) نخواهد و خلاص نشود، آرزو را مقدم بر همه چیز می‌داند. و در این راه هیچ حد و مرزی نمی‌شناسد. خود را محق می‌داند و دیگران را گرگ‌صفت و درنده خو که آمده‌اند تا کام زندگی را بر او تلخ کنند. ........ می‌گویند قرار است دست اسرائیل بزودی رو شود و من هم از این رویارویی معاف نخواهم بود. قرار است خدا دست اسرائیلی بودنمان را برایمان رو کند. ........ راستی اگر اسرائیل غاصب فردا با موشک محو شود .... راستی اگر مردمان این روزگار هرکس به‌حدی هم‌گام و هم‌صدا با اسرائیل نبودند، اسرائیلی هم روی کره خاکی وجود نداشت و اگر مردمان ندانند و چهره اسرائیل برایشان رو نشود فتحی هم رقم نمی‌خورد چرا که اسرائیل نیست ولی غاصبان وجود دارند و ویروسش درون ما پخش و پخش‌تر می‌شود. و این‌بار یک‌جور دیگر با قتل و تجاوز و ریختن خون حاج‌قاسم‌ها رخ می‌نماید. و افسوس اگر ما بدون اینکه به ریختن خون حاج‌قاسم راضی باشیم، خواستار دنیایی باشیم که خون حاج‌قاسم می‌ریزد و دنیا می‌شود عروسیِ دختر و پسری به بها و آرزوی ریختن خونِ مانع ( که اولیای خدا باشند ) ......... اگر یهود و خوی یهودی‌گری خون پاکان می‌ریزد چیز عجیبی نیست ولی مبادا خواست و اهوای ما به او مجال و فرصت چنین کاری داده باشد من که هرچه با خودم فکر می‌کنم می‌بینم از تکنولوژی موشک‌هایی که قرار است بر سر اهالی فلسطین خراب شود چندان بدم نمی‌آید و آن‌ها که می‌گویند کار اهالی فلسطین وحشی‌گری است نشان از خوی یهودی‌گری‌شان (ولو چندان با آن آشنا نیستند و قرار است بعد از رو شدن دستشان برای خودشان پشیمان شوند و داد بزنند که : ما که از کشتن و غصب و خونریزی دفاع نمی‌کردیم) دارد ......... می‌دانیم که اسرائیل یک ملت و یا یک استحقاق و اندیشه نیست. اسرائیل افسار گسیختگی این عالم است که درون وجود کسانی بروز یافته و به تمامیت رسیده است. و جز پادشاهی و یا خداوندی خواست و تمنایی نمی‌شناسد. اسرائیل خود این تمناست و هرکس چنین چیزی در وجودش احساس می‌کند باید از خودش بترسد و کسانی که این احساس را ندارند اکثرا غافلند و از خود بی‌خبرانند. تا این تمنا هست اسرائیل هم هست و اگر کردار این رژیم برای ما آینه نشود ممکن است فرصت از دست برود و گوش و چشم از دیدن و شنیدن عاجز شوند و سرمایه‌ی عبرتی برایمان وجود نداشته باشد. من فکر می‌کنم در فلسطین کربلا بپاست و این مظلومیت قرار است سرمایه‌ی قدرت اسلام شود و تماشای بدن‌های خونین به‌خاک افتاده واکسن کشنده‌ی این ویروس شود هرچند کمی جانمان را ضعیف و ناتوان کند. خدا عاقبت همه‌ی ما را بخیر کند و بجای خواستن دنیای حریص و کین‌توز منتظر جهانی سازد که قدم‌های مهدی عج بهار جان‌های عاجز ولی بسیار توبه کننده آن است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای سرو خوابیده در فضای سبز بیمارستان المعمدانی! کی باز می‌رویی و قد می‌کشی؟ همه آزادگان تاریخ منتظر رویش تو هستند... ای آنکه انتخاب کردی تا جان فدای مقاومت کنی، تا چشم بشریت را متوجه گمشده اش کنی! کی باز جان می‌گیری و زنده می‌شوی؟ همه ی انسان‌های این عصر در انتظار جان گرفتن تو هستند... ای جانی که تن بر خاک مقدس قدس شریف سپردی! مزارت کجاست؟ کدام زمین تربت پاک تو می‌شود؟ تا همه ی عاشقان و عارفان و دلسوختگان و آزادگان جهان بر سر مزارت، جان را صفا و شفا دهند... تو نگهبان و پاسدار انسانیتی! تو بر قله عظیم عشق و ایثار ایستادی تا پرچم مقاومت و استقامت را برافراشته نگه داری! سلام و تحیت بر تو... و انتظار و باز انتظار سهم من... 🖊 @gharare_andishe
من یک مادرم مادر کودکی که چند روز است آب نخورده، کودکی که از ترس بمباران خواب به چشمانش نیامده.. مرا محکم چسبیده و اشک می ریزد، پناهی جز آغوش من ندارد.. چند روز است که همدیگر را محکم بغل کرده ایم و باصدای هر بمب، به چشمان یکدیگر نگاه می کنیم شاید،آخرین باری باشد که صورتش را می بینیم.. ضربان قلبش را حس میکنم، بعداز هر صدا تند می شود.. خیلی وقت است گریه نکرده، دیگر تشنه نیست، نمی ترسد و مرا محکم بغل نمی کند، آرام گرفته.. برایش لالایی می خوانم و او آرام چشمانش را بسته... @gharare_andishe
. . «
وَ اصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنا
» @gharare_andishe
🏴 «ما مظلومین همیشه تاریخ، محرومان و پابرهنگانیم. ما غیر از خدا کسی را نداریم و اگر هزار بار قطعه قطعه شویم، دست از مبارزه با ظالم بر نمی‌داریم.» امام خمینی، ۲۹ تیر ۱۳۶۷ @gharare_andishe
. راز این دست مهربان چیست؟ و این دست اینهمه مهربانی و عطوفت را از کجا آورده است؟ در نظر اول شاید این پرسش بیوجه باشد اما اگر قدری به دستان خود نگاه کنیم، شاید دیگر از کنار این پرسش به آسانی عبور نکنیم. این پرسش زمانی سهمگین‌تر و دشوارتر می‌شود که این مهربانی را در وسعت مردم ببینیم. و دشوارتر می‌شود وقتی که این دست در جهانی مهربانی بورزد که دست‌ها برای سلطه و کینه پرورش می‌یابند. در جهان ما کم نبوده‌اند کسانی که در اندیشه مهربانی و خدمت به خلق بوده‌اند اما چه بسیار از اینان که به رضاخان‌ها بدل شده‌اند. براستی چگونه می‌شود راهی را طی کرد که در عاقبت از ما یک دست مهربان بماند؟ از قضا این مهربان ترین دست کوبنده ترین دست تاریخ معاصر ماست. دستی که خود را برای شکستن دست سفاک ترین رژیم این تاریخ یعنی اسرائیل آماده کرده بود. و عجیب است این مهربانترین، غضبناک ترین بر این جرثومه فساد است. درود بر خمینی کبیر(ره) که راه پرورش حاج قاسم ها را در جهان ما گشود و الا سیاست غرب با ژست صلح و دوستی و رفاه ملتها دنیای ما را از رضاخان‌ها پر می‌کرد. قدس همچون فدک در صدر اسلام نشانی است بر سیاست دینی و هرکس این نشانه را درنیابد اسیر اسلام اموی می‌شود و منافقانه دست ناپاکی می‌شود در تجاوز به حقوق خلق. همانگونه که غصب فدک با غصب ولایت یگانه بود، غصب قدس با حاکمیت اسلام که حاکمیت کسانی است که اشدا علی الکفار رحما بینهم است یگانه است. و اگرچه مسأله قدس در عداد مسائل سیاست خارجی جمهوری اسلامی است اما دست حاج قاسم به ما نشان داد؛ آنکس که قدس را در نیابد به سیاست حقیقی اسلام که خدمت به خلق است راهی ندارد. .
غزه کجاست؟ قصه ساده است، سرزمینی را محاصره کرده‌اند برای مرگ تا در محاصره او را تمام کنند. او را بشکنند با هزاران تجهیز، حتی کنار مردمان مبارز او جاسوسانه قرار می‌گیرند تا مقاومت را از مردمان بگیرند تا در سردی و بی‌رمقی کم‌کم قصه او تمام شود. ساده‌تر اینکه مقابل چشمان جهانی که لحظه لحظه همه چیز رصد می‌شود، چنان چنبره ای زده‌اند که جرأت حمایت از آن سرزمین نماند. قصه به همین سادگی، سنگین است و ناباورانه. یک طرف غول‌های رسانه ای و جاسوسی و نظامی، یک طرف مردمی در محاصره که با مرگ زندگی می‌کنند، با مرگ به دنیا می‌آیند و گویی زمان برای آنان ایستاده است. حال در میانه جایی که می‌خواهد آن را در بن بست نگه دارد و او را به فرسودگی و مرگ بکشاند، گویی این سرزمین راهی برای خود گشوده است؛ راهی که مرگ را به زندگی و حیات مبدل کرده و حضور در آینده را برای او رقم زده است. آنچنان که دیگر نام این سرزمین در میانه آتش و خون به قدس رسیده و مقدس شده است. این سرزمین راه شهادت را برای خود می‌گشاید. راهی که در طلبی برای او گشوده گشته و مرگ و فرسودگی و کشته شدن را به حیات مبدل می‌کند. غزه راه کربلا در پیش گرفته و به کربلا نزدیک گشته است. اینجاست که کشته می‌شود ولی زنده است و تمام نمی‌شود. آنجاست که غم می‌تواند قلب او را از سینه بیرون بکِشد ولی نمی‌تواند او را بکُشد. آنجاست که بمب‌ها هزاران برابر توان او بر سرش آوار می‌شود، زانوانش را خم می‌کند اما سرش را نه؛ و این است راز اینکه فلسطین پیروز خواهد شد.... @gharare_andishe
کاش به تو می‌توانستم بگویم حال او خوب است، فکری به حال ما بکن. کاش می‌توانستم بگویم چقدر غبطه ی بر دست گرفتن علی اصغرم را می‌خورم. کاش به تو می‌توانستم بگویم در ماورای این برد و باختها، این خون‌ها و این ویرانی‌ها، فقط فتح است. در سرخی این خون‌ها، نور روییده است. تو فکری به حال من، به حال خودت، به حال این ظلمتکده ی جهان بکن. 🖊 @gharare_andishe
در راهی به سر می‌بریم که گویی مرز میان زندگی و مرگ فراموش شده‌است و شاید غزه‌‌یِ تنهایِ در خون‌غلتانِ امروز، یاد آور این مرز باشد. در دنیایی که هر روز و هر دقیقه، تکنولوژی‌ها و مسیرهای رفاه برای زندگی روزمره هموارتر می‌شوند و زندگیِ پر رنگ و لعاب در شئونات مختلف با قدرت هرچه تمام‌تر ظاهر می‌شود، چه بسا بودن ما در بی‌روح‌ترین حالت خود جاری است، آنجا که بر قلب انسان‌ها گرد مرگ پاشیده‌شده و نیستی بر زندگی سبقت گرفته اما انسان‌ها به زعم خود به ساختن زندگی مشغول‌اند و به قول شاعر معاصر بر بساطی که بساطی نیست، زندگی خود را بنا کرده‌اند، حال آنکه در نقطه‌ای دیگر نبض حیات در حد اعلای خود به تپش افتاده است و شاید اغراق نباشد اگر بگوییم آن چشمان خیره‌ مانده‌ی کودکان غزه نه تنها مرگ و نیستی نیست که خود زندگی‌ست، موجی‌ست سهمگین بر روح بی‌رمق و زندگی سرمازده‌ی ما، تا شاید اشکی از ما سرازیر شود و در مرگ و نیستی آنها، زندگی و حیات را بیابیم و به حال خود فکری کنیم...شاید... @gharare_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در گلو خشکیده بغض کربلا، این بار امتحان تشنگی‌ها با فلسطین است موج‌ها دستی برآوردند و می‌گویند آب را بستند؟ دریا با فلسطین است @gharare_andishe
معنای مفاهیم چه زیر و زبر می‌شود! گاه شیعه هستی و انگلیسی و در کنار صهیونیست خود را قرار می‌دهی و گاه سنی هستی و اهل غزه و کربلایی می‌ایستی... @gharare_andishe
ابر قهرمان نیستند؛ بی‌احساس نیستند... فقط یاد گرفته‌اند در دهان مرگ، امید را زندگی کنند. سوگواریم؛ ولی مقتدرانه. «نصر من الله و فتح قریب» می‌توان صدای بانوانِ مظلوم ِمقتدر بود؛ در کتاب حوض خون می‌گوید وقتی بمباران شد، همه به فضای سبز شهر پناه آوردند. مردها هم ترسیده بودند، چه برسد به بچه‌ها!!! و در آن میان بانویی متوجه بهت و ترس و اندوه کودکان شد؛ جلوی چشم همه، رفت و روی تاب نشست و شروع کرد به بازی... بلند خندیدن و شوخی کردن. کم‌کم بچه‌ها آمدند و صدای خنده‌شان فضای خون و وحشت را کمی آرام کرد. وقتی غم بزرگ است، چاره‌ای نیست. باید بزرگ شویم البته در آغوش هم.. 🖊 @gharare_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"انت مش احسن من الحسن والحسين: پسرم، خون تو رنگین تر از حسن و حسین نیست. آنها را هم کشتند و ذبح کردند. خدا به همراهت پسرم... آه غزه متن‌هایی که در چند روز اخیر از غزه منتشر می‌شد، سراسر لبریز از احساس لطیفی بود که قلب انسان را فشار می‌داد و ناخودآگاه اشکش جاری می‌شد. اما یک چیز آن کم بود و همین که حس می‌کردم چیزی کم دارد، مانع قلم زدنم می‌شد اما وجودم را درگیر خود می‌کرد. آری ربط غزه و انقلاب اسلامی متن‌ها کم بود. انقلاب اسلامی سراسر احساس است که با خرد گره خورده و بیکرانگی آن را رقم زده است. گویی موجود زنده است و مدام فرزندانی از او متولد می‌شود. فرزندانی که چون مادر زنده هستند و در حال تولد خلق صحنه‌هایی که از شدت عظمتش حیرت وجود انسان را فرا می‌گیرد. غزه یکی از فرزندان انقلاب اسلامی است که پا به پای مادر آمده است تا وقتش فرا رسد و چه زیبا آن وقت او را فراگرفت که همه ی چشمها را متوجه خود کرد. اگر انسانیتی هر چند ته مانده‌اش باشد، غیرممکن است ندای غزه را نشنود و اشکی از اعماق قلبش جاری نشود. غزه، راهی است که  آغاز شده و حال ماییم و ندایی از غزه؛ آیا می‌توانیم لبیک گویانش با‌شیم؟ 🖋 @gharare_andishe
«بسیجی عاشق کربلاست و کربلا را تو مپندار که شهری در میان شهر‌ها و نامی است در میان نام‌ها. نه، کربلا حریم حق است و هیچ‌کس را جز یاران امام حسین "علیه السلام" راهی به سوی حقیقت نیست». *شهید آوینی* با انقلاب اسلامی واژه‌ای چون بسیجی متولد شد و با انقلاب اسلامی بزرگ شد به گونه‌ای که مرز نشناخت‌ و هرکس به دنبال حقیقت بود، لباس بسیجی او را در برگرفت و در حریم حق راه یافت. کربلا منحصر به سال ٦١هجری نمی‌باشد بلکه چون با حقیقت مواجه شده است، بیکرانگی یافته و فقط کافیست تشنه‌ی حقیقت باشی تا کربلا تو را متناسب تاریخ در برگیرد. از این روست که در حریم حق راه می‌یابی و بوی یار را استشمام می‌کنی. آنچه در غزه در حال رخ دادن است، کربلایی را به ظهور رسانده که کودک، زن و مرد را با خود همراه کرده و چنان استقامتی به ایشان عطا کرده که با گرسنگی و تشنگی و درد به ادامه ی مسیر می‌اندیشد و اینکه یک لحظه پایش سست نشود بلکه با هر قطره خونی که به زمین می‌چکد، بسیجی بودنش متجلی می‌شود و در قطار انقلاب سوار می‌شود و سرعتش را افزون می‌کند. 🖋 @gharare_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این دختر بچه از جنگ چه می‌داند؟ چه می‌فهمد؟ اما انگار بیش از من و تو می‌فهمد! انگار در نگاهش به مادری که این گونه ضجه می‌زند، دعوت به آرامش است که «مادر این راهی که آغاز کرده‌ایم و از سر گرفتیم، تا آخرش برویم. لازمه ی راهمان این مظلومیت هاست.» انگار کربلا به وجه دیگری ظهور کرده و ندای امام در گوشم نجوا می ‌شود. انگار طلب اين دختر بچه، آرام گرفتن در دل چنین راهی است زیرا افتخاری چنین نصیب هرکسی نمی‌شود. آری قابلیت لازم است. مادر اذن تو شرط این افتخار است اجازه می‌دهی؟ ... 🖋 @gharare_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزها می‌گذرد و شبها نیز هوا ابریست و ابرها خون بار و آسمانِ سرزمین پیامبران، بی‌تاب از رفت و شد ملائکه، البته در ایام الله‌ های زمین، ملائکه شوق در آغوش کشیدن انسان را دارند و در حیرت عظمت وجود انسان پر از شعف حضورند... این روزها آن‌ها متحیر کودکانِ آدمند که مشق عشق و ایثار می‌کنند. کودکانی که شهادت قصه ی هر دم شان است و بازی‌هایشان شهادت و آن را خیرترین خیر می‌بینند و گویا هم‌نوا با شهدای تاریخ و چون شهید حججی می‌خوانند: «هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما» کودکانی که شیرمردان و شیرزنان تاریخ خویش اند، آری شیربچه‌های غزه، چنان ایستاده‌اند و جام شهادت را مطالبه می‌کنند که شهادت جویان جبهه مقاومت، خویشتن خویش را در وجودشان می‌یابند... اشک‌های طلب، جان را می‌سوزاند و خون‌ها در جوش و خروش است برای ریخته شدن... در این عالم چه خبر است!؟ روزهایی نظر عاشقان و آزادی خواهان به مهرداد عزيز الهی ها، محمدحسین فهمیده ها و بهنام محمدی ها و بابک سرمدی ها بود و... می‌اندیشیدند که این نوجوانان نورسته چه دیدند و پای چه ایستادند؟ و در نجوای تاریخ صدای قاسم بن الحسن علیه السلام چه کرد با جان شان؟ ... امروز گویا خون‌ها، همه در هم آمیخته شده و نوای علی‌اصغرها و رقیه ها و عبدالله ها و قاسم ها، زمین و آسمان ها را بی‌تاب فرجی از جنس فرج آل الله کرده است و نسلی در حال قد کشیدن هستند تا گامی دیگر به سمت فرج و ظهور آن یار غائب از نظرها را فراهم آورند ... 🖊 @gharare_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای احمدِ عصرِ ما! بگو باز هم بگو محکم و استوار آن قاتلِ غاصب را دعوت کن به مسلخِ عشق، آری تو خالقِ لحظه ی وصلی آن وصلِ بی هجران، آن وصلِ اصل جان‌های عاشق، به سجده ی «بیایید بیایید» تو افتادند، تو ای شیر پسر مکتب حاج قاسم، آری تو سرِّ جانِ اویی، اگر او در غربت و تنهایی با مرگ خونین خویش معاشقه می‌کند، تو باید که چنین محکم و مستانه او را بخوانی آری احمدِ جانِ ما! همه زبان و شعر شو چون همه ی شهدای تاریخ! و باز هم بخوان که "ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما" آری تو نسلی از نور در ادامه خویش داری آری تو معنای خلقتی و ترجمه ی آیه ی "اِنی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمونَ" ای احمد! ای قلبِ تپنده ی انسانیت! بخوان آن درد پیچیده در سینه ی مردم ات را که امروز همه اش غیرت و مردانگی شده، بخوان از جان‌های پاکبازِ کنده شده از دنیا و هرچه رنگِ تعلق پذیرد، بگو برای اسیران و گمگشتگان دنیا ... تو بگو تا شاید قلب‌های یخ زده و چشم‌های خیره شده به دنیا به خود آید، آخ!!!! احمد! ای نوایِ نایِ نی! آخر بشر، گم کرده ی خویش را نیز گم کرده است و درد فراقی دارد، اما کو نی ای که چون تو عاشقانه بنوازد برای او و نینوایی بودنش را به او نشان دهد... احمد جان! باز بگو که بشریت تو را سخت منتظر بود... و آن یارِمنتظَر که برق حضورش در چشمانت می‌درخشید، هر دم در انتظار تو بود... 🖊 @gharare_andishe
49.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. نمیدانم ای مادر در چه تقدیری قرار گرفتی که خود را در این صحنه یافتی... در جهان امروز که فرزندان‌مان یکی پس از دیگری بی ثمر و پوچ در فضای مجازی روزگار می‌گذرانند تا شاید بر اثر کرونا یا سرطان یا... به زیر خاک بروند و ما نمی‌دانیم چرا برایشان اشک می‌ریزیم، ما پدران و مادران غبطه این اشک تو را می‌خوریم... آری تو توانستی فرزندت را تا بهشت بدرقه کنی و نگذاری جهان پر از اوهام ما فرزندت را نفله کند. 🎥...بهشت خوبان... @soha_sima
هدایت شده از اشاره های ناخوانا
هزار جور میشود که قصه را نگاه کرد سپیدِ صبح دید یا که نه روایت از شب سیاه کرد روایتی ز وحشت و خرابی و هزار کشته می شود نوشت و گفت و داد زد و آه و ناله کرد: که وای وضعیت خراب هست و بد و نا امید شد وَ گفت: تمام شد دگر تمام شکست خورده ایم و آه رسید قصه مان به سر و میشود نگاه کرد جور دیگری به شرط آنکه شست چشم را و دید که نه، خدا قرار داده است مقدرات را طور دیگری بیا نگاه کن ببین ببین هزار باره قصه های دردمند فتح را ببین چه غزه شاعرانه گشته است تو گو حوالت زمانه گشته است و عرش سمت قدس گمان کنم روانه گشته است و سنگ ها برای دشمن خدا به حکم ما رمیت اذ رمیت درون مشت پیر یا جوان، وَ یا که کودکی شدست هر کدام موشکی ببین چه سنگ های غزه شاعرانه اند چه بت شکن شدند و چه پیمبرانه اند ببین چطور قدس باز قبله گشته است چه حج دیگری رقم زده خدا که حاجیان غزه رجم میکنند غاصبینِ قدس را بیا ببین خلیل را که بچه هاش را در این مسیر میکند فدا خلیل غزه گرچه در میان خون و آتش ست ولی تمام قد در این بهشت لاله ها خوش ست ببین که مادران برای کودکان به جنگ با سراب صهیونیسم رفته اند و هاجرانه محض جست و جوی آب سعی می کنند چقدر با صفاست مروه و صفایشان و این مسیر فاطمی و زینبی ست عجب شبی ست عجیب قدری است قدر درک ناشده ز آسمان هزار درب وا شده نزول کرده اند پشت هم ملایکه، و روح ببین که ایستاده اند مادرانِ استوار همچو کوه چه با شکوه و رو به سوی قدس قیام می کنند به ملایکه سلام می کنند خبر دهید بزمی است میان کربلای غزه بزم عاشقانه است چقدر قصه هاش فاتحانه است ولی کجاند راویان فتح او؟! کجاست مرتضای قصه هاش؟! گمان کنم جواب آن، من و توایم و هر کدام یک روایتیم بیا روایت خودت ز غزه باش و بذر عشق را میان مردمان به قدر خود بپاش آبان/۱۴۰۲ @esharenakhana
قرار اندیشه
هان !!چه می‌گویی؟؟ پایت در کدام سرزمین و سرت در کدام آسمان بلند است که این‌گونه محکم ایستاده‌ای و همه چیز را در فتح می‌بینی؟؟ تو کجا را نظاره گری که پیروزی نزدیک است؟ روی هر کلمه‌ات هزار هزار کتاب بنویسند هم جا دارد؛؛ تو چه دیده‌ای که در عنفوان کودکی این‌گونه سخن می‌گویی! این‌گونه حق می‌بینی؟ حقی که ما بعد از دهه هایی که از عمرمان هم گذشته، هنوز شاید لمسش نکرده‌ایم.... تو ای کودک فلسطینی!! سراسر شور و شوق حیات هستی و من با نگاه به تو از این زندگی پوسیده ی روزمره ی خودم بیرون می آیم و در هوای تو نفس تازه می‌کنم. در حیاتی که تو هستی! من قرآن‌ را به زعم تو فهم می‌کنم‌ و تویی که آيه را بر قلبم نازل می‌کنی.. تو کجایی که من یک عمر در به در لحظه‌اي از این حال تو بوده‌ام... تو کجایی که من تو را می‌بینم و با تو خدا برایم ظهور می‌کند... چه می‌گویید! چه می شنوید! در این آوارها چه می‌بينيد! و خدایی که به زبان شما جاریست...و قرآني که دوباره نازل شد بر قلب تک تک شما و کربلایی که دوباره نه، بلکه صدباره اتفاق افتاد... و راهی که از کربلا شروع شود، پایانی ندارد.. با من سخن بگو ..باز هم سخن بگو که آن‌چه را تو می‌بینی، من فقط احساس می‌کنم... تو بگو که من هم با بالهای تو کمی پرواز کنم... و کمی از این باتلاق مرده ی خودم فاصله بگیرم... تو از اوج برایم بگو... بالهایت را باز کن... پرواز را نشانم بده... @gharare_andishe