کربلای لحظهها...
کربلا همان درنگیست، که در لحظهای خاص رخ میدهد. لحظهی انتخاب، لحظهی اولویتبندی کارها، لحظهی دل کندن از چیزها....
در همین اوقات است که انسان با خودش روبرو میشود و به جای اصلاح مناسبات بیرونی و مشغول شدن به آنها، بر سر مسالهی خودش میایستد. آنجایی که راهی، پیشروی خود نمیبیند و باید دست به انتخاب بزند .آن لحظهای که باید ترسِ از دست دادن داشتهها و دانستههای خود را پوچ ببیند؛ همان لحظهای که تردیدها و دودلیها تو را آماج حملهی خود قرار میدهند و تو باید فقط پوک و پوچ بودن آنرا درک کنی؛ همان لحظه کربلای آدمیست.
همان لحظه که ابراهیموار بتِ این ترسِ مهیبِ توخالی که در گوش آدمی وسوسه میخواند را میشکند؛ همانکاریست که اصحاب کربلا انجام دادند.
همانلحظهای که ریسمان از همهچیز و همه کس میبری و رها و آزاد از هر ضرورتی خود را متصل به جان جهان میبینی. آنجاست که خودِ اصیلِ خود را مییابی...
✍#مصیر
@gharare_andishe
💎کانال، آب، ماهی، عطش...
برایم همیشه کانال یادآور آبی بود که در مسیر خود جریان دارد
مثل کانال ماهی که نام حضرت زهرا "سلام الله علیها" را تداعی کننده بود
تا اینکه کانال کمیل در مسیرم قرار گرفت و حرفهای تازه ای داشت
از اینکه کانال میتواند خاکی باشد و مسیرت را از زمین به آسمان ملکوتی کند
به جای آب عطش رهگشا باشد و در خاک شراب طهور به تو نوشانده شود
وقتی که استقامت را سرلوحه بودنت قرار می دهی
چشمی باز می شود که ندیدن هایی برایت دیدنی می شود
آنگاه مگر جایی برای شک و تردید می ماند
می بینی و می روی و دیگران را دعوت می کنید
بهتر بگویم با دعوت نامه ی خصوصی سفره میزبانی را می گسترانی
حال این مهمان است که با چشم دلش باید ببیند و با گوش جانش بشنود
و مسیرت را با انتظار و پاسبانی ادامه دهد
اما می بینی در ما چنین استقامتی نیست و از پس خودمان بر نمی آییم
و مثل همیشه خودت در آغوش گرمت جایمان می دهی و با خودت می بريمان...
✍#هستی
@gharare_andishe
💎نهر خیّن
حال و هوای راهیان نور اینگونه است که یکی از خواسته های انسان، ناخواسته طلب شهادت می شود. حال اگر این طلب اوج بگیرد؛ می خواهد در همین سفر شهادتش رخ دهد.
در یکی از مسیرها که از اتوبوس برای اقامه ی نماز پیاده شدیم. یکی از دوستان طلبش را به زبان آورد و دیگری هم همراهی کرد. در این میان به ایشان گفتم مگر " نه هنوز " استاد طاهرزاده را نشنیده اید که اینگونه طلب می کنید!؟ گفتند:نه
بنده به اندازه وسع ناچیزم، یافتم را از "نه هنوز" اینگونه بیان کردم:
(خیلی مهم است که شهادت را چگونه ببینیم؛ آیا آن را یک عمل فردی و نجات از دنیا و مافیهای آن می بینیم یا شهادت را یک عمل تاریخی می نگریم که در آن راه باز کردن برای دیگران رقم می خورد. اگر توانستیم مسیری برای دیگران باز کنیم، چه بخواهیم، چه نخواهیم، شهادت رخ نمایانده است. از اینرو است که در تاریخ انقلاب اسلامی "شهید زنده" معنادار شده است.)
راهیان نور زمانی جلوه گر شد که شهدا دیدند از دست ما کاری بر نمی آید و از اینرو خودشان دوباره وارد میدان شدند تا دست ما را بگیرند.
تا زمانی که مسیر برای دیگران باز نکردیم و مشقت این عمل را به جان نخریده ایم که البته کسی که در این مسیر قرار گیرد معنای عشق برایش تجلی میکند و به جز شیرینی نمی یابد
طلب شهادت صرفا لفاظی با زبان بیش نیست.
راوی "نهر خیّن" از وخامت اوضاع و شهادت مظلومانه رزمندگان در عملیات کربلای ۴ خاطره اش از یکی از شهدا را اینگونه بیان کرد:
وقتی بالای سرش رسیدم و جراحت عمیقش را دیدم،
گفتم: "زنده ای؟"
گفت: "نه هنوز"
✍#هستی
@gharare_andishe
در پندار اکثر ما دوربین جسم بی جانیست که صرفا ابزاری برای تصویربرداریست و یا سختافزاری است که میتوان تکنیک آن را آموخت و به ضبط و ثبت اتفاقات پرداخت.در این نگاه دوربین است که تصاویر را روایت کرده و انسان را هدایت میکند.
اما اگر عمیقتر نگاه کنیم، دوربین از آن جهت که با انسان نسبت دارد، وجه انسانی دارد، به عبارت دیگر دوربین، فرهنگیست که شیئیت پیدا کردهاست. در واقع در این نگاه این دوربین نیست که تصاویر را دریافت میکند بلکه انسان و جهت وجودی اوست که لنز دوربین را رو به سوی تصاویر تنظیم میکند.بنابراین انسان با دوربین به امکانی دست پیدا میکند تا عالَمِ درونی خویش را به تصویر بکشد و روایت کند.
دریچهی دوربین آوینی گویا لحظه به لحظه نگاه و احوالات درونی او را نمایش میدهد و به همین دلیل استکه دوربین او تصاویری میگیرد که لنز دوربینهای دیگران نمیتوانستند آن لحظهها را ببینند.
او با نشان دادن آن پیرمرد روستایی با صفا که با آنکه فرزندانش شهید شدهاند، بازهم خود با تمام وجود در طلب و تمنای شهادت است، به جایی اشاره میکند و نوعی از بودن را نشان میدهد که انسان اینگونه میتواند با مرگ انس بگیرد، مرگ در دل زندگی، در دل لحظههای هر روزی.
شاید آوینی با گذر کردن از مرز دوربین بودن دوربین، توان به نمایش گذاردن هنری "و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی" را به دست آورد. آنجا که تصویر با کلمه گره میخورد و جملاتی بیان میشود و در لحظهای بعد دوربین صحنهی رزمنده را ثبت میکند که " ما واسطهایم ....همه چیز به دست اوست." و اینگونه دوربین او روایتگر زندگی و حیات انسانیست که بر روی کره خاکی میتواند در همهجا به ملاقات خدا برود.
گویا محال است بدون دلدادهگی و تعلق شاعرانه به جهان صحنههایی چنین ساده و بیپیرایه را به نمایش گذارد، همانگونه که دوربین آوینی نیز بدون قهرمانسازیهای هالیوودگونه و سوژهگی انسانها، توانست با روایت برههای از تاریخ، وجود خدا را در دل عزم انسانها نشان دهد و بگوید.انسانهایی که اسلحهها را به بازی گرفتند و با هیچ پنداشتن خود، کربلای خود را یافتند.
#کربلای_لحظه_ها
@gharare_andishe
49.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
بهار که میشود همه بیاد میآوریم که چه تنهائیم و آواره و بیسامان. بهار که میشود زنده که میشویم یادمان میآید که چه تنهائیم. تنهائی که میدانی با در آغوش کشیدن هیچ کس مرهم نمییابد. اما تو باز میگردی تا با کسی عهدی از جان ببندی. چرا که آدمی با عهد است که زنده است.
🎥 ببینید| تو را دوست دارم
🔹 جنوب- نوروز ۱۴۰۱
🔸 ویدئوی با کیفیت این روایت را از طریق لینک زیر تماشا کنید.
https://aparat.com/v/05vBy
#در_جستجوی_خود
@soha_sima
.
حدود ۱۳ سال است که رهبر انقلاب مسئله اقتصاد و تولید را دغدغه اول کشور میدانند. حال آنکه حرکت عناصر فکری و فرهنگی ما در دانشگاه و حوزه و بخشهای فرهنگی مردمی و دولتی اصلا ارتباطی با این جهت گیری ندارند. دلیل این را میتوان در جدا انگاشتن عرصههای مختلف زندگی اجتماعی از هم دانست. اینکه تصور درستی از اثرگذاری این حوزهها بر روی یکدیگر نداریم. مثلا با تصور افزایش تولید، کار فرهنگی میکنیم حال آنکه اگر به ابعادی که رهبر انقلاب برای مسئله روشن میکنند فکر کنیم، افزایش تولید خود کار فرهنگی است. در اینجا کار فرهنگی به توصیه کردن و نصیحت کردن و در نهایت به دعوت مدام دیگران به کاری تقلیل پیدا میکند. هر روز روی میآوریم به تشویق و تنبیه یا تحذیر در حالی که رهبر انقلاب میگویند: "فرهنگ مثل هواست" بی رنگ و بی بو ولی دربرگیرنده. هوا تمام فضای اطراف ما را دربرگرفته و در عین ناپیدایی پیداست و اثر بخش.
اینکه بدنه فکری و فرهنگی کشور ذهنشان این عرصهها را از هم جدا میداند ریشهی آن در نداشتن علوم انسانی است. تاثیر علوم انسانی و خلاء نبود آن جایی مشخص میشود که با واژهای به نام دانش بنیان در نسبت با تولید یا اقتصاد چگونه برخورد کنیم و تعریف ارائه کنیم.
اینجا معلوم میشود که بر روی این مسائل فکر نکردهایم و امروز دستمان پر نیست. به همین دلیل حضرت آقا در دیدار با خبرگان میگویند قدرت ملی امری مرکب از "علم و فناوری" و "تفکر و اندیشه ورزی و آزاد فکری" است.
یعنی راه حل فرهنگ و اقتصاد و هنر و صنعت را رهبر انقلاب در مسئله تولید و به تعبیری ساختن میدانند. امروز اگر ما فلسفه نداریم دلیلش چیست؟ چون امروز را درنیافتهایم و اصلا نمیدانیم از فلسفه چه کار میآید. منظورم این نیست که موضوع فلسفه را تولید بگذاریم یا موضوع ادبیات و جامعه شناسی را اقتصاد و تولید دانش بنیان بگذاریم و با روش و منطق این علوم سرفصلهایی تعریف کنیم که موضوع را به انتزاع بکشاند و فاصله نظر و عمل و زیاد کند. کاری که در محافل انقلابی ما رایج است که تا رهبری افقی را نشان میدهند سریع آن را تبدیل به کلید واژهای میکنیم و سرازیر در فیلم و داستان و مقاله و..... و از آن محصول میگیریم و خروجی و آمار میدهیم که مثلا فلان قدر رمان در حوزه جمعیت نوشتهایم و خیالمان آسوده میشود که خدا را شکر، داریم برای افزایش جمعیت کار میکنیم که البته در این وضعیت نه ادبیات ما رشد میکند و نه مسائل ما حل میشود. همه این تلاشها مغتنم است ولی درباره ثمر بخشی و اثر آن نمیتوان اظهار نظر دقیقی کرد.
ما هنوز راه تبدیل مشکلات به مسائل را نیاموختهایم. از همین رو مدام درباره مشکلات سخن میگوییم و وقت عمل که میرسد جسارت اقدام نداریم.
این نداشتن جسارت عمل برای حل مشکل از نبود تفکر در ما نشات میگیرد. تفکر عزم اقدام و حرکت و عمل را در ما به وجود میاورد. تفکر است که ما را به وقت عمل میرساند و آینده را برای ما میاورد و به ما کمک میکند تا صورت بندی دقیقی از مسائلمان به دست آوریم. اینکه آن مسئله چیست و ما در چه موقع و مقامی از آن ایستادهایم و چه امکانی پیش رو داریم.
#تفکر_و_اقتصاد
#مدرسه_سیاست
@soha_sima
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای صبح فروردینِ من
اي تکیه گاه آخرین
ای کهنه سرباز زمین
جانِ جهان، ایران زمین
.
.
.
اي در رگانم خون وطن
اي پرچمت ما را کفن...
🇭🇺🇭🇺🇭🇺
#دوازدهم_فروردین
@gharare_andishe
💠گذرواژه: سیاست چیست؟
سیاست شاید همان توانِ زیستن انسان در جهان است؛ انسانی که زمینی است و از جنس خاک و دل در آسمان دارد و توان صعود به آن را دارد. انسان، راهی است در این میانه، او خودِ راه است، گویی همان سیاست است.
از آنجا که سیاست با زمانه پیوند دارد، سوال اینجاست که این انسان چه وقت مجال می یابد که سیاسی باشد؟ یعنی در دل این عادات و روزمرگی های زندگی زمینی، مجال انسانیت بیابد و توان سیاسی بودن!
گویی روز جمهوری اسلامی بروز یکی از این مجالهاست؛ مجال برای انسانی که خود را می یابد و بر تصوری که از خود ساخته، فائق می آید، در خود میبیند که می تواند... روح دارد و حیات و حرارت...
میتواند خود تصمیم بر رفتن و عزم بر ساختن بگیرد و راه آینده خود را بگشاید.
#سیاست
#دوازدهم_فروردین
@gharare_andishe
شاید بتوان گفت جمهوری اسلامی تنها امکان استقلال ایران در این تاریخ است که به فعلیت نسبی رسیدهاست. فارغ از میزان فعلیت آن و میزان همت ما در ادامهی تمهید فضای تجلی شئونات مختلف حقیقتی به نام انقلاب اسلامی، شاید باید به سخنی که مردم را به میدان عمل وارد کرد، توجه کرد.
چه شد که مردم _ با همهی موانع بزرگ که کار را ناممکن نشان میداد_ جسارت به خرج دادند و عزمِ ساختنِ راه کردند. مردمی که به جای کارخانههای مونتاژ در صنعت، به جای تقلید در فرهنگ، به جای انزوا در دین و مذهب و به جای حقارت در سیاست و در یک کلام به جای ادامهی راه توسعهی متصرفانه، آینده را در آینهی سخن مردی دیدند که آنها را متوجه توان و سرمایههای خودشان کرد؛ مردی که سخنش، همانند چراغی، نور بر راهِ مانده در غبار جهل و نادانی انداخت، تا با خودآگاهی تاریخی ذیل عقل این تاریخ در ملجا حضور مادرانهی ولی فقیه، ایرانی اسلامی را در امکان جمهوری اسلامی بیابد.
چه بسا که ایران امروز پس از گذشت چهل سال از مسیر طیشدهاش باید باز هم خود را در همان سرآغاز تعریف کند و بازیابد تا به جای ادامه راه سرمایه و مصرف و طی مسیرهای تکراری و انتزاعی، مسائل خود را دریابد و با همان عزم آغازین قدم در راه تولید و کارآفرینی و ساختن جهان خود بگذارد.
#تولید
#کار_آفرینی
#دوازدهم_فروردین
@gharare_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙سلام بر تو ای ماه خوب خدا...
.
.
.
سلام بر تو که اصل سلام، دیدن توست
سلام بر سحرستان اول رمضان...
#رمضان_الکریم
@gharare_andishe
🔹بسم الله الرحمن الرحیم
اندیشه ای مرا با خود میبَرد و به انتظار می نشانَد و طالب شوقی میشوم برای «شدن»...
سرفه امانم را بریده، البته نترسید، نه کرونا ست، نه شیمیایی... شاید هم هر دو است، در اوج سرفه که صدایش آزار و اذیت است برای دیگران، فکری مرا مزه مزه می کند:
آیا میشود قصه ی غصه ی ما هم قصه ی غصه ی تو شود؟
آیا میشود خون من هم چون خون تو حیات شود و حیات دهد؟
آیا میشود نَفَس من هم چون نفس تو نوایی قدسی و نشاط بخش شود؟
آیا میشود وجودم قلم شود و چون قلم وجود تو برویَد و برویاند، بسوزد و بسوزاند؟
به تو و خلوتت با قلم فکر میکنم و توجه به تو و حضورت در میدان رزم با دوربین و قلم مرا می نوشد، غوطه ور میشوم در تو، در صدایت، در قلمت و در نگاهت، چه مستانه، قصه ی ملت امام حسین علیه السلام را به تصویر کشیدی!
ندای «ن و القلم و ما یسطرون» جانم را آرام میکند در نسیم محبت محمدی ص و مرا به نهر نینوا میکشاند و میشوم همه اشک در نگاه به خون حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و به خون همه یارانش در سیر تاریخ که تو از دسته خاصی از یارانش بودی که قلم را به دوات خون خویش که متصل به خون اوست، زدی و نوشتی که قلمت شد مُبَیِن گمشده ترین حقیقت تاریخ...
حیرانم در تو و اشک، غمم را به رشک میکشاند... بر لب جوی عمری مینشینم که زمستان های بهار شده دیده و بهارهایی در بهار و درختان خواب بیدار شده و چشمه های خشکیده ی روان شده و برعکس نیز هم
و همچنان در لذت و حیرت است از ربی که تو را از کامران به مرتضی رسانده... و باز بر سر عمر خویش منتظرم، منتظر او
امروز وقتی شد تا مرور کنم، روایت تو از فتح ملتی که به نور حسین زهرا سلام الله علیها، مولای خویش را یافته است و چشم در چشم ولی خویش، ملت نیز از می وجودی که حق بر او نوشانده، نوشیده است...
شاید بگویی شاهدش کو؟ تو چه میدانی ملت هم نوشیده است یا نه؟
میگویم بیا به نظاره بنشین روایت «سه ورق از مقاومت» را...
قصه ی ملتی که شیطان را خسته کرده تا جایی که چه شبها و چه روزها که دشمن عرصه را بر خود تنگ دیده و دیگر در نهایت قساوت با بمب شیمیایی به میدان آمده، ولی او که در اوج رؤیت و مشاهده و محبت به ولی خویش، خودی نمیبیند، فریاد سر میدهد:
جنگ، جنگ تا پیروزی..
تا خون در رگ ماست، خمینی رهبر ماست...
این همه حضور و شور، این حضور در اوج حملات هوایی دشمن، قصه چیست؟
چرا او باز هم با یک پا میدان را رها نکرده؟
چرا او با سه شهید دادن باز ایستاده است و محکم شعار می دهد؟
راز اینکه مادر شهیدی که زیر بمباران شیمیایی دشمن ایستاده و میگوید راهت ادامه دارد، چیست؟
سید الشهدای اهل قلم راز این قدرت را در استقامت ملت میداند، ملتی که می داند، تاریخ پادشاهان و مظلومان را می شناسد و آمده با لبیکی از عمق جان تاریخ حقیقی را بنویسد. او با نوای نینوایی خویش می گوید: «تاریخ حقیقی را ما با خون بر لوح دلمان نوشتیم.»
این ملت عاشق امام حسین علیه السلام تا پای جان پای بازگرداندن نهضت انبیا ایستاده است... و مستانه هم ایستاده است و استقامت یعنی قلب عاشق، عقل، چشم و گوش و.... ملت را نیز عاشق میکند... ببین.
و منتظران از روایت فتح دیروز روایت فتح امروز را میجویند...
میشود ای دوستِ منتظرِ آن یار، لختی امروز را در همین روایت ببینی، آیا میشود بمب شیمیایی امروز را در جنگ نرم ببینی که ریه های ما و پوست ما را نشانه رفته؟ امروز در این رزمگاه تمام باورهای ملی و وجودی ملتم و دختر و پسر نوجوان و جوان ملتم، شیمیایی شده است، عزیزان ما سرفه های خشک و جانکاهی میکنند، شاید دختر من تا مرض جان دادن درد میکشد، شاید پسر تو تا مرض جنون فریاد میزند و سرفه میکند تا آن سموم از ریه هایش خارج شود، آیا میشود ایستاد و چون ملت آن روز فریاد مقاومت سرداد؟ آیا میتوانی التیامی بر درد او باشی؟ آیا میتوانی شربت روانی برای درمان ریه اش باشی؟ آیا میشود تمام وجودت مهر باشد و مادرانه بسوزی و در این شب آخرالزمانی که رسیدی به فقر خویش، عاجزانه همه دعا شوی و اشک؛ و دست از سر مستی غرور و دانایی ها و برنامه ریزی های فرهنگی برداری؟
#روایت
✍#در_انتظار_خورشید
@gharare_andishe
"این برادر عزیز را در یکی از مدارس علمیه ی مشهد مقدس زیارت کردیم. شاید برای آنها که هنوز نمی خواهند حقیقت را باور کنند، بین فقه و اصول و جبهه های جنگ تناسبی نباشد، اما برای ما که علما و فقها را ورثه انبیا می دانیم، حقیقت مسلم این است که فتح ما در جبهه های نبرد، در همین کلاسهای فقه و اصول است که پایه ریزی می گردد..
پیمان علم، پیمانی کربلایی است و آن که این پیمان را با خدا بست، در مدرسه درس فقه می خواند و در جبهه عشق و قربتا الي الله بر سر این هردو درس با وضو وارد میشود و این هر دو را جبهه مبارزه با کفر و شرک می داند و می داند که این راه، راه شهادت است.. "
مستند" تاریخ سازان چه کسانی هستند"
.شهید سید مرتضی آوینی.
#طلبه_جهادگر
@gharare_andishe
✦؛﷽✦
💠آن پیکِ نامور که رسید از دیار دوست
💠آورد حِرزِ جان ز خط مشکبار دوست
.
.
.
.
.
🔹محفل انس با قرآن
🔹روخوانی جزء پنجم قرآن کریم
📆 پنج شنبه ٥ رمضان ١٤٤٣
🕰ساعت ١٤
🔰محفل اندیشهای بانوان
@gharare_andishe
🔹قصه ی مردی که در قلبهایمان خانه دارد.
اسطوره نیست. در همین حوالی ما زندگی میکرد و در همین مناسبات معمول نفس میکشید. در قصهی زندگیاش احوال متفاوت داشت و مسیر بودن خود را بیپیرایه دنبال میکرد. در بینابین حال و هوای هنرهای تجسمی و معماری و موسیقی آهنگ وجود خود را در عالم انقلاب اسلامی یافت.آهنگی که بعدها شاید نتهای موسیقی و نوای محزون مستند روایت فتح شد و آتشی را در دلها زنده نگاه میداشت.
دریچهی دوربینش قدمهای بسیجیها را دنبال میکرد و زبانش راوی عشق و وجد و حرارتِ در مرز تاریخ بودن آنها شدهبود؛ کسی چه میداند شاید باز هم نوای هستی را در طی طریق آنها میشنید....
و حال امروز مائیم و یک یاد و خاطره از آوینی...
یاد و خاطرهای که اگر به سرچشمهی خود بازگردد، ما را نیز به نحوی از بودن دعوت میکند.
بودنی که همهاش اراده و عزم است. بودنی که برای ماندن و تحملِ مرارتِ ساختنِ راه، ارادهی پولادین میخواهد و نوای شاعرانهی آوینی نوید امکان چنین زندگی و حیاتی را به ما میدهد و غبار چشمهای ما را میزداید. با آوینی میتوان بار سنگین تاریخ را بدون سلب مسئولیت از خود به دوش کشید و سخن از آینده گفت.
گویا آوینی امکانِ آیندهی ماست.
#آوینی
✍#مصیر
@gharare_andishe
.
شاید دوماه بود که به سالروز شهادت آوینی فکر میکردیم. که این روز چه پیش پای ما میگذارد. تا اینکه به ناگاه خود را در "موقعیت مهدی" یافتیم. موقعیتی که با غربت همراه است اما نه غربتی که دیگران را سرزنش کنی که چرا تو را نمیفهمند بلکه موقعیتی که با تمام وجود میخواهی دیگران در آن حاضر شوند و حضور در پهن دشت هستی را احساس کنند. بقیه الله خیرلکم إن کنتم مومنین.
همانگونه که آوینی به غربت امثال حاتمی کیا حتی در میان حزب الله اشاره میکند اما خبر از آن میدهد که خداوند لوح و قلم تاریخ را بدست اینان سپرده است.
آری جهاد تبیین عبور از امروز و فرداها و سکنی گزیدن در پس فردای تاریخ است و از آنجا همچون مهدی باکریها زبان باز کردن به ای کاش احمد اینجا میشدی میدیدی اینجا چه جای قشنگیه...
و آنوقت دل ربودن از حاج احمدها و حاج قاسمها...
رزقنا الله...
🔹بیست و نهمین سالگرد شهادت #سید_مرتضی_آوینی
#ضیافت_آوینی
#روضه_آوینی
@soha_sima
بسم رب الشهدا و الصدیقین
الحمدالله رب العالمین، سپاس تو را ای خدای عشق، فقط برای تو مینویسم و قلمم سوزان روایت مجنونیِ اوست.
آری او را می گویم که غم گمگشتگی اش؛ در کوچه هایِ حیرانیِ عالَم چرخاندش؛قلبش منقلب شدو به احسن احوال رسید.
او که مجنون وار خطر کرد ودر جستجویِ تو طی طریق کرد واز بندِ همه آزاد گشت و در بندِ تو شد...آخر تو ربی؛ تو عالِمی به احوال و اسرار، او را چه شد که تو چنین به او نگاه کردی؟
گویا او در جستجوی کامرانیِ جان گشت و گشت،چونان تشنه ای که در بیابان به دنبال آب می گردد؛در تمنای آبِ حیات از سرابی به سرابی دوید تا نَفَسهایش به شماره افتاد، آنگاه در مقابلِ فضل تو با تمامِ وجود «سائل شد» و آن دم بود که شراب طهور به او نوشاندی و او چون رودی جاری شد و آب حیات را به بقیه نوشاند.
جوینده ی کامرانیِ ابدی، راضی از آبِ حیات بخش تو، مرتضی شد.
در قصه ی رود شدن سید مرتضی، حیرانِ چشمه ی حیات و نورِ وجود و سایه ی محبتی هستم که بر وجودش افتاده و وجودش را بهارانه زنده کرده است، چشمهایم را که باز می کنم سایه ی محبت مادری را میبینم که در چشمه ی جوشانِ ولایت، جان میگیرد و نور الله آن را به دست عدول زمانه میسپارد و «امام جانها» مودتِ بی کران حق را در کام سید مرتضی اش میریزد و آرام آرام این آب حیات، جانِ شیدایش را زنده میکند و جام بلورینش را صیقل میدهد و او جان میگیرد و یا علی گویان دست به زانو گرفته و قیام میکند با تمام وجودش، و حضرت مادر دعایش میکند و میگوید:«سید مرتضی، جانِ تو و حفاظت از حریمِ ولایت با قلم و کلام و همه وجودت»
آوینی عزیز، چون رودی جاری میشود و هر چه بیشتر به «مولایش آقا روح الله» می اندیشد و به آنچه او از تو نشان میدهد نگاه می کند، پر آب تر و جاری تر میشود. زمین و زمان هم حیران است؛ حیران تولدِ بهاری بی نظیر از دل زمستانی سرد و یخ زده.
با چشمه ی جوشان و عظیم امام عزیز که در عین جوشیدن با حرارت می خروشد؛ یخها آب میشود و گرمای رحمت و فضل رب متجلی میشود و این خاک، حیاتی تازه تجربه میکند و صدای شُر شُر آب و چهچه چلچله هایش؛ زمین را زندگی میبخشد؛ حالا همه در طول تاریخ منتظرند که از این خاک صدایی برخیزد و زبانی قدسی برایشان نقل قصه کند که این همه حیات و عشق و انسانیت و نوای شیدا کننده از کجاست و قصه چیست؟
این بار سید مرتضی برای«ولیِ زمان»خویش زبان میشود، زبانی به شیرینی اشعار حافظ و مولوی و به محکمی و مُبَیِنیِ کلام سرچشمه خرد و امامت؛ یعسوب الدین امیرالمؤمنین علی مرتضی علیه السلام و دیوارهای غفلت را میشکند و محله به محله و شهر به شهر قصه ی حیات و غصه غم دوری از حیات را میگوید.
از آن طرف دشمنِ حیاتِ انسانیت وحشی شده و حیات یافتن این سرزمین را تاب نمی آورد و دست به دامن هر دیو و ددی میشود تا حیات او را بگیرد و حمله ای وحشیانه میکند و جنگی آغاز میشود از جنس جنگ احزاب.
اما سیدمرتضی میداند اگر قصه را به گوش جان همه ی هم عهدان ازلی خویش نرساند، دشمن وحشی رها نمی کند ومردم تشنه حیات که با نوشیدن جرعه جرعه حیات زنده شده اند، ممکن است دچار غفلت شوند واز آب شوره زار به دست سربازان نامرئی دشمن بنوشند و دچار مرض استسقا شوند و راه ادامه حیات را گم کنند و نکند آب حیات بخش عصر امام خمینی به همه نرسد، پس در اوج قرار، بیقرار است و آماده تلاشی قدسی، باز هم با دُرِّ کلام خویش و با قلم عاشقانه و حکیمانه خویش و با دوربین حق بین خویش، زمین و زمان را در می نوردد تا بگوید اینک، هم دشمن درونی و هم دشمن بیرونی در میدان است، آری او چون مرغِ عشقی میخواند، وای از آن سنگهای غفلت و جهالت که مجروحش میکند ولی باز هم می ایستد و ادامه میدهد، سید مرتضی، زبان امام خمینی عزیز شد، امامِ امت، جانی جامع و کامل دارد، آری جانی که با تمام ابعاد شیدایانِ طریقِ عشق را در بر میگیرد وظهورش اینگونه رخ می نمایاند که احیا شده گان به دست او،چون جان او میشوند در میدان جدال حق و باطل،بسیارند حیات یافتگانی گمنام که در مقابل دشمن ایستاده اند و چون رودهای خروشان می تازند و می روند و آباد می کنند و در دریای تو گم میشوند، اما امان از حیات یافتگان خواب زده که متوجه نیستند با آب حیاتِ کدام چشمه حیات یافته اند.
امروز چشمان آرام «ولیِ خویش» را که میبینم، دلم قرص میشود و وجودم دعا میشود.
امید است که حیات یافتگان با نظر به سیدالشهدای اهل قلم و سیدالشهدای مقاومت و سیدالشهداهای تاریخ از قیدها و بندهای غفلت آزاد شوند و عاشقانه بسوزند واشک شوند و به فضل تو جانی گیرند چون هزاران جانِ عاشق و چون نسیمی پرکشند و آرام دریای حیات را وسعت دهند و مرزها وحدود غفلت را پاک کنند وعالم را آماده یکی شدن با مهدی امتها عج کنند وبا نام توبسرایند «وَ اِنّا لَنَحنُ نُحیی و نُمیتُ و نَحنُ الوارثونَ».
✍#در_انتظار_خورشید
@gharare_andishe
دختر او مادری کرده برای شیعیان
مادری مثل خديجة در زمین باشد، بس است...
#یا_خدیجه_الکبری
@gharare_andishe
شرح دعای سحر. جلسه1.mp3
15.24M
🎙متن خوانی کتاب "شرح دعای سحر" امام خمینی
🗓 سه شنبه ١٦ فروردین ١٤٠١
🔹جلسه اول
#رمضان_١٤٤٣
#دعای_سحر
#مباهله
@gharare_andishe
موقعیت مهدی، موقعیت هر کدام از ماست.
هر یک از ما که با قصههای مختلف و جهانهای متفاوت، بر سر موضعی محکم ایستادهایم و با همهی تردیدها و زندهگیهای معمولی، در سر، سودای کارِ بزرگ و راهگشا داریم.
هریک از ما در جایی و وقتی، با تنهایی و غربت مقدرشدهیمان باید سر کنیم و عزم ماندن در موقعیتمان را داشته باشیم تا مهدی باکریِ قصهی خود باشیم. باید روی زمینهای خاکی پشت خاکریز بی پشتوانه و بی دوست بنشینیم و عاشقانه دست در دست مرگ و حیات منتظر باز شدن چشم به منظرهی سبزِ"شدن"بشویم.
که همان ثمرهی ایستادن و استقامت است....
شاید موقعیت مهدی، موقعیت ایران است که تنها در محاصرهی دنیای مخوف امروز ایستادهاست و برای بودن اصیل انسان، خون میدهد، جان میدهد، سر میدهد....
✍#مصیر
@gharare_andishe
بسمهتعالی
آوینی رسالت خود را در ثبت و نمایش میداند و این رسالت آنقدر اهمیت دارد که بهجای سلاح، دوربین و قلم دست میگیرد و دوشادوش رزمندگان جهاد خود را عملی میکند.
اما آنچه اهمیت دارد این است که آوینی چه چیزی را میخواهد ثبت کند و بهدنبال نمایش چیست؟
آوینی محقق شدن انسان وعدهدادهشده به ملائکه را به مشاهده نشسته و حال میخواهد آنچه محقق شده را به نمایش درآورد و به همگان بگوید این است انی اعلم ما لا تعلمون:
"انسان قلب عالم هستی و حامل عرش الرّحمن است واین سیّاره عرصه تکوین
آنان را پروای مرگ نیست و دل و دیدگانشان را جز رضایت حق چیزی پر نخواهد کرد و چه پروایی آنجا که ملک جاودان بهشت رضوان حق میراث متقین است
شهدا شاهد بر باطن و حقیقت عالمند و همانانند که به دیگران حیات می بخشند"
همان گونه که به انسان در برزخ نزولی نشان دادند مقام تو خلیفه الهی است، برو و خود برس؛ دوربین را برمیدارد و انسان با چشم حقیقتبین خود همراه میکند و برایش شاهد می اورد که این است آن انسان وعد دادهشده! در همین جاریِ زندگی و در همین دنیا، مثل همینها که زندگیشان را به تماشا نشستهای، تو هم مسیرت همین است! برخیز و عزمی نو به صحنه بیاور:
"غایت خلقت جهان، پرورش انسانهایی است که در برابر شدائد بر هر چه شک و تردید و تعلق است غلبه کنند و حسینی شوند.
چه جنگ باشد و چه نباشد، راه من و تو از کربلا میگذرد باب جهاد اصغر بسته شد، باب جهاد اکبر که بسته نیست."
آن انسانی که در جبههها ظهور کرده، نباید در تلاطمهای روزگار به فراموشی سپرده شود. برای آنکه آیندگان در ظلمات روزمرگی نمانند و بتوانند به رؤیت نور برسند باید آنچه که ثبت میشود، ذکر باشد:
" من هرگز اجازه نمی دهم که صدای حاج همت در درونم گم شود اين سردار خيبر، قلعه قلب مرا نيز فتح کرده است."
و اگر هنرمند نداند چه چیز را باید با زبان هنر عرضه کند؛ ابتذال بهجای هنر مینشیند و هنر را از خاستگاه آن دور میکند. هنرمند باید جای خود را بشناسد؛ تا خود به رؤیت نرسیده باشد چه چیز را میخواهد به جلوه درآورد؟ باید نشان داد زبان هنر تا کجا اوج می گیرد:
"هنر یاد بهشت است و نوحه انسان در فراق، هنر زبان غربت بنی آدم است در فرقت دارالقرار و از همین روی همه با آن اُنس دارند؛ چه در کلام جلوه کند، چه در لحن و چه در نقش ... اُنسی دیرینه به قدمت جهان، هنر زبان بی زبانی است و زبان هم زبانی
هنرمند ، رازدار خزائن غیبه است و زبان او زبان تمثیل و تمثل است؛ پس باید رمز و راز ظهور حقایق متعالی و کیفیت حضور و ظهور امر قدسی را در جهان بشناسد او باید با بصیرت قلبی راز تمثیل حقایق ملکوتی را بیابد و این یافتن به معنی " علم پیدا کردن " نیست."
و درنهایت عشق! عشق را چگونه باید نشان داد؟ عشقی که میسوزاند و میرویاند؟ چگونه باید سوختن عشاق را به نظاره نشست تا عطش عشق در وجود انسان سرد نشود؟ ایستاد تا شیطان نتواند معشوق را جایگزین کند و عشقی وهمی را به صحنه آورد:
" خداوند مقرّبترین بندگان خویش را از میان عشّاق بر می گزیند که گره کور دنیا را به معجزه عشق می گشایند
عالم همه در طواف عشق است و دایره داراین طواف حسین است
الهي! اگر جز سوختگان را به ضیافت عنداللهی نمی خوانی، ما را بسوز آنچنان که هیچ کس را آنگونه نسوخته باشی..."
#دوربین
#جهاد_تبیین
✍#ماهور
@gharare_andishe
▫️وضعیت علم زده کنونی، جهانی ناآشنا و سخت و هراس انگیز مقابل آدمی تصویر میکند. در چنین شرایطی فرزنددار شدن و تربیت کودک، پروسه ای سخت و ناآشنا به نظر میرسد که نمیتوان به راحتی آن را پذیرفت.
گویی مادر خود را در وضعیتی میبیند که برای او توجیه پذیر نیست که چندین فرزند به راحتی در محیط و عالم خانواده تربیت شوند و کودک موجودی به حساب می آید که باید حیات و پیشرفتش از پیش طراحی شود. در این حالت جهان پر از ابهام است و انسان خود را گم شده احساس میکند و فرزند موجودی پر کنش میشود که تربیت او برنامه ریزی های فراوانی می خواهد.
گویا این وضعیت حکایت از غفلت ما از عالم است؛ عالمی که با محاسبات و ابهام زدایی ها و قطعیت های ما که مدام در پی اطمینان بیشتر هستیم، کم رمق و ناپیدا می شود. در این عالم که گویی همان وضعیت عادي زندگی است، انسان خود را می یابد. عالمی که در آن فرزندان معضل به شمار نیامده و اتفاقا کمک کننده به یکدیگر در رشد و تربیت هستند. گویی در عالم است که تازه انسان پیدا می شود، خود را می یابد و میتواند هویت و اثرگذاری داشته باشد.
#تربیت
#عالم
@gharare_andishe
.
🔹متن خوانی گزیده ای از کتاب "گلستان یازدهم"
🔹یکشنبه ٢٨ فروردین ١٤٠١
ساعت١١
🔰محفل اندیشه ای بانوان
#نامی_آشناتر_از_نام_زهرا_سراغ_نداشتیم
@gharare_andishe
💠روزه داران یک نگاه توایم
سفره دار قدیمی دنیا
تو رسیدی و کوچه بند آمد...
@gharare_andishe
اگر به زمان احوالی توجه کنیم، میتوان گفت "عالَم سحر" که پس از شب و تاریکی مطلق و قبل از صبح و روشنایی مطلق قرار دارد، وقتِ نظر به معنا در مصادیق است و یا دیدن وجود در موجود است.
در گاهِ سحر، نه مانند شب به عدمِ مطلق یا وجود مطلق نظر میکنیم و نه مانند روز درگیر جلوههای آن در کثرتهاییم؛ بلکه سحر امکان آیندهایست که بشر به دنبال آنست. شاید گشودن راه برای رهایی از روز و زمان ایضاح و روشنی مطلق و عدمِ رجوع به گذشته، حاضر شدن در وقتِ سحر یا عالم سحر است.
در تاریک روشن سحر، امکان بنای عالَمی از جنس آینده یا پسفردا وجود دارد. از جنس آنکه آدمی نه مقهور فهم و روشنی و معلوم بودن هر پدیده است و نه در انفعالِ ارتباط با معنای کلی قرار دارد؛ بلکه در افقی سکنی گزیده میشود که به جای معلوم بودن و معلوم کردن مجهولات، همراه با پرندهی خیال، پرواز میکند و مرزهایی را فتح میکند که در فکر و عقل عادی نمیگنجد.
به عبارت دیگر زندگیِ قدسی در مصادیق زمینی و مادی است و نظر به باطنِ ظاهر و نسبت با ظاهرِ باطن....
و البته دیدنِ هموارهی عجز و فقر خویش در نسبت با حق...
#عالَم_سحر
#پس_فردا
#آینده
✍#مصیر
@gharare_andishe
.
قریب ده سال از تبیین اقتصاد دانش بنیان به عنوان آینده اقتصاد جمهوری اسلامی ایران توسط حضرت آقا میگذرد و ایشان در طول این ده سال به تبیین این راه در اقتصاد کشور پرداخته اند. راهی که عدالت و پیشرفت را میسر میسازد و مقاومت در برابر سرمایه داری را عملی میکند. اما نکته بس عجیب در این میان بی توجهی کامل دغدغه مندان اقتصاد اسلامی به این راه است. مرور نشست اخیر این اساتید با رئیس جمهور محترم در سال تولید دانش بنیان این بی توجهی را کاملا آشکار می سازد. با نامیده شدن سال به تولید دانش بنیان گمانها این بود که نهادهای علمی حوزوی و دانشگاهی به بحث و نظر در این باب بپردازند اما دریغ از یک نشست. براستی چه میشود امری که از نظر حضرت آقا به عنوان فقیهی که راه آینده ملت را نشان میدهند مورد توجه است، در نظر دغدغه مندان اسلام و انقلاب مورد توجه قرار نمیگیرد!؟ متاسفانه نهادهای علمی ما کمتر به مسائل توجه میکنند و بیشتر مشغول تئوری پردازیهایی هستند که آنچه در ذهن و باور خود دارند را در جامعه عملی کنند. علم در نظر شایع امروز ابزاری است برای تحقق باورها و آرزوها. علم راه حل مسائل است و اگر کسی مسائل جامعه خویش را نشناسد و با آنچه در جامعه میگذرد آشنایی نداشته باشد چگونه راه حلی ارائه کند؟
فهم اقتصاد دانش بنیان نیازمند درک وضعیت علم، اقتصاد و فناوری در ایران امروز است. امری که متاسفانه در نهادهای علمی ما مورد توجه نیست. نهادهای علمی ما علم را در انتزاع از جهان پیرامون خود دنبال میکنند و صرفا مشغول آموختن روشها هستند. روشهایی که چون در مقابل خود مسألهای ندارند به کاری نمیآیند و آنانکه به آموزش و آموختن این روشها میپردازند، درصدد دفاع از آن بر میآیند و شاغلان به این روشها در مقابل یکدیگر صف آرایی میکنند و کوچکترین نقدی را بر روش خود برنمیتابند.
اقتصاد دانش بنیان به مثابه راه حل مسائل امروز کشور راهی است که از جدالهای مرسوم حوزوی و دانشگاهی آزاد است و صرفا یک تئوری برای تحقق باورها نیست، بلکه دوایی است برای دردهای امروز ایران که در طلیعه گام دوم انقلاب اسلامی قرارگرفته است و همچون مردم سالاری دینی که تجربه نوینی از حضور در سیاست دنیای امروز با هویت اسلامی است، می رود تا خود را به عنوان یک طرح دینی برای حضور موثر در میدان اقتصاد معرفی کند.
#اقتصاد_دانش_بنیان
#جنگ_اقتصادی #زنده_باد_جهاد
@soha_sima
شرح دعای سحر. ج٢.mp3
15.25M
🎙متن خوانی کتاب "شرح دعای سحر" امام خمینی
🗓 سه شنبه ٢٣ فروردین ١٤٠١
🔹جلسه دوم
#رمضان_١٤٤٣
#دعای_سحر
@gharare_andishe