شاید بتوان گفت پیاده روی اربعین، آیینه و انعکاسیست از آنچه که میتوان در آینده بود. رستاخیز اربعین از درون انسانها نشأت میگیرد و وامدار هیچ ضرورتی نیست و چون جان انسانهاست که آنها را دعوت میکند، جنبهای از انسان آشکار میشود که در زندگی ملالآور و عادتزده امروز، مستور شده است.
به عبارت دیگر این رویداد میتواند نوری بر راه آینده بیاندازد و آنها را وارد عالمی سیاسی کرده و انسان را واجد عقلی کند که بتواند در دنیای امروز و مناسبات خاصش راهی اصیل بگشاید. پیادهروی اربعین مجموعی از فهم انسانی و سیاسی و وجودیست و از فهم تقدس مآبانه و انزوا طلبانه کاملا جداست و چهبسا به دلیل همین ویژگی میتواند ندایی را درون همهی انسانها طنین انداز کند تا با رهایی از مقابلههای مشهور و کوچک و سطحی با شرایط دنیای معاصر، وجود دیگر بیابد و دنیایی دیگر را لمس کند.
چه بسا بتوان گفت از وجوه مهم اربعین و پیادهروی و مناسبات شاعرانهی آن، نمایش انسانی دیگر بودن است، که با تفکر میتواند به تحقق کامل آن فکر کرد و درک کرد که راهحلهای جزیی و راهکارهای ذهنی گرهی نمیگشاید بلکه با پای در راه اربعین گذاردن میتوان به حکمتی عملی دست یافت که گشایندهی مسائل و مشکلات ما باشد.
┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄
برقی از منزلِ لیلی بدرخشید سحر
وَه که با خرمنِ مجنونِ دل افگار چه کرد
✍#مصیر
@gharare_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰«کار فرهنگی شهید همدانی از زبان حاج قاسم»:
در کار فرهنگی باید ورودی ها باز باشد
و خروجیها به هنر خود ما برمیگردد...
🔹وسعت نگاه شهید حقیقتی را مییابد که اصالت آدمیست و همان را نشانه میگیرد...
وسعتی که وجه يماني افراد دیده میشود و تنها وجدان حقیقی به میان میآید تا جلوات حق ظهور نماید و دلها بهم متصل گردند.
و این تو هستی که میتوانی واسطه تجلی نور باشی و حقیقت خود را نیز در آن نمایان کنی و خودی را بیابی که او میخواهد
و خود ها نیز یکدیگر را ذیل نور حق خواهند یافت و آنجاست که یگانگی ما رقم میخورد.
✍#پروا_زِ_خویش
@gharare_andishe
.
کربلا فرصتی است که انسان، خود را در نسبت با سرآغاز مییابد و از آنجاست که گویی میتوان دیگری را یافت؛ بدون آنکه تفاوتها از هر جنس و نوع، مانعی بر سر این نسبت باشد!
گویا انسانها دوباره یکدیگر را پیدا میکنند و فرصت و مجالی مییابند تا عهدی تازه کنند. همچون کودک تازه متولدشدهای که با گریه و اشک، پدر و مادر خود را جستجو میکند.
آری در کربلا، غربت انسان در این دنیا آشکار میشود و غم غربت به سراغ انسان میآید و آنقدر اشک میریزد تا مادر، که مظهر رحمت الهی است او را در آغوش میگیرد.
جهان امروز، جهان بیغمی و بیدردی است و چشمهی اشک در وجود انسان خشکیده است و انسان، ناتوان از یافتن مادر خویش، همچون کودکیست که مشغول شیرینزبانی خویش در میان انسانها دست به دست میشود اما وقتی به گریه افتاد دیگر همه را رها میکند و این مادر است که شتابان خود را به او میرساند و در آغوش میگیرد.
آری انسان امروز زینتالمجالس است و نسبتی با دیگری ندارد و لذا پوچ و بیمعناست.
کربلا، فرصت و مجالی است برای گریه و زاری تا راه انس و نسبت با جهان گشوده شود و انسان با درک غربت، راه قرب را بیابد.
#تکیه_اربعینی_ها
#کربلا
@soha_sima
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🏴🏴
میان سرخی سینه افقها
در بین وسعت دیدگان صحرا
رسیده از سفر کاروان خسته
رسیده محمل دختران زهرا...
#به_وقت_اربعین
@gharare_andishe
48.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
کربلا، فرصت و مجالی است برای گریه و زاری تا راه انس و نسبت با جهان گشوده شود و انسان با درک غربت، راه قرب را بیابد.
.
#ببینید
🎥 روضهی کربلا
#روایت_اربعین
#تکیه_اربعینی_ها #کربلا
@soha_sima
هربار از کربلا و برای کربلا روضه خواندهشده
اما اینبار کربلاست که روضه میخواند
یعنی خودش، مرثیهخوانست
کربلا روضهی مکشوف میخواند برای ساکنان زمین
و
فرامیخواندشان به آغوشش
آدمیان را که در حصار زیبای خود پر از نعمتند و چنان غرق آن، که نقمت آن را نمیبینند.
کربلا، همچون مادری دلشکسته
که از دوری فرزند به گریه آمده
و چشم به در دوخته تا شاید،
اشارتهایش را دریابند
منتظر است...
همچون مادری غمخوار، که روحِ در تنْآرمیدهی فرزند را میبیند و میخواهد
با مادریاش، چشمهی اشک فرزند را باز کند.
تا غم بیکسی و یتیمیاش را به یاد آورد.
و بعد که فرزند را خوب آرام کرد، قصهی شهری را برایش بگوید که در آن انسان بود
انسان بود و وقتی که در آن خدا بر زمین پای گذاشت و قصهی آدم از سر، آغاز شد
و عشق جاری شد...
کربلایی صدای پای عشق را در گوش فرزندانش زمزمه میکند و انسان اشک میریزد و رنج و غربت خود را به یاد میآورد
تا شاید در این دنیای بیدردی، دردی هم نصیبش شود و هوایی برای تنفس بیابد.
@gharare_andishe
حسینِ جان...
قلبم چنان مشتاق توست که دهانم خشک شده و خواب از چشمهایم ربوده شده و فقط زل زده به همه ی اتفاقات اطرافم که همه چیز چیده شود و من به تو برسم!
نه میتوانم قدمی بردارم و نه میتوانم حرفی بزنم! همه میپرسند که میروی؟ دهانم قفل شده مبهوتم!!!
حسینِ جانم!!حسینِ قلبم!
من به وسعت همه ی روحم تو را میخواهم ...مرا بگیر ببر برای خودت...
من تحفه هم نیستم که پیشکش تو بشوم اما جاااانم همه ی جانم تو را میخواند...
حسینِ جان..در میان انبووووه آدمهایی که به سراغ تو می آیند مرا هم سرازیر کن بگذار این رویای شیرین این مدتم مزه اش در دهانم بماند و به جانم بنشیند..
مثل طفلی که ذوق چیزی را دارد هر شب بین الحرمین را تصور میکنم و دلم روشن میشود. .. شووور و عشق در دلم به غلیان می افتد و حرارت به تنم مینشیند و دلی که برایت میرود ... و لبی که فقط با دیدن حرم تو لبخند میزند و چشمی که به شوق دیدن تو میگرید...حسینِ من...
حسینِ جان ِ من!!
عاجزانه..عاشقانه میخواهمت
مرا هم ببر...
#حیاتنا_الحسین
@gharare_andishe
💠 دورِ هم جمع شدهایم،
تا به کمکِ واژهها،
از نو با اربعین دیدار کنیم.
🏴 به موازاتِ اربعین امسال، کانال «باز اربعین» همّت کرده است برای تبادل و بهاشتراکگذاری متنهایی که دربارهٔ رخداد اربعین نوشته میشوند و از شما عزیزان دعوت میکند نوشتههای خود را برای انتشار با ما به اشتراک بگذارید.
📜 میتوانید نوشتههایتان را برای قرارگیری در کانال، به شناسهٔ زیر ارسال بفرمایید:
💬 @mmnaderi
@baaz_arbaeen | …باز، اربعین
پادکست - واژهها در نسبت با اربعین.mp3
20.35M
🎧 «واژهها در نسبت با اربعین»
🎙️ استاد طاهرزاده
#پادکست
@baaz_arbaeen | …باز، اربعین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*قسمتی از خطبه حضرت زينب در شام*
اگر مصایب روزگار مرا بر آن داشت که با تو مخاطبه و تکلم کنم ولی بدان قدر تو را کم می کنم و سرزنش تو را عظیم و توبیخ تو را بسیار می شمارم، این جزع و بی تابی که می بینی نه از ترس قدرت و هیبت توست، لکن چشمها گریان و سینه ها سوزان است. چه سخت و دشوار است که نجیبانی که لشکر خداوندند به دست طلقاء (آزاد شدگان) که حزب شیطانند، کشته گردند و خونهای ما از این پنجه های ناپاک بچکد و پاره های گوشت ما از دهان های ناپاک شما بیرون بیفتد و شما گرگهای وحشی پیوسته به سراغ آن بدنهای پاک و پاکیزه آئید و بچه کفتارها آنها را در خاک بغلطانند؟
ای یزید! اگر امروز (پیروزی بر ما) را غنیمتی برای خود دانستی، زود باشد که آن را غرامت خود خواهی یافت. در هنگامی که نیابی مگر آنچه را که از پیش فرستاده ای و هرگز خداوند بر بندگانش ستم نخواهد کرد. من فقط به خدا شکوه می کنم و تنها بر او اعتماد می نمایم.
ای یزید! هر کید و مکر که داری بکن، هر کوشش که خواهی بنمای، هر جهد که داری به کار گیر، به خدا سوگند هرگز نتوانی نام و یاد ما را محو کنی، (چراغ) وحی ما را نتوانی از بین ببری، به نهایت ما نتوانی رسید، هرگز ننگ این ستم از تو پاک نجواهد شد.
#روایت_اربعین
#کربلا
#اعجاز_کلمه
@gharare_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠رستاخیز جان
خسته و بی رمق رسیده بود به موکبی ایرانی که بالاخره میتوانستند زبان او را بفهمند. با همان توان اندک و در حالی که مدام اشک میریخت، شماره خانه خود که به گمانم روستایی در ایلام بود را به مسئول موکب میداد و او بالاخره شماره را گرفت و پیرزن با ته مانده توانش، لبخندی بر چهره اش نقش بست. کمک کردم به داخل موکب بیاید و جایی مستقر شود.. با لرزه ای که بر اندامش بود، مدام میگفت پسرم الان نگرانم میشه، یه کلیه اش کار نمیکنه و نگرانی براش مثل سمّه؛ الان دنبال من میگرده و نگران شده....
از حرفهاش متوجه شدم در ورودی کربلا کاروانش رو گم کرده و چندین مرتبه دور تا دور حرم را چرخیده و کسی رو پیدا نکرده؛ بالاخره موکبی پیدا کرده که ایرانی بودند و همونجا نشسته.... اصلا آرام نمیشد نه از خستگی که از نگرانی پسرش... مادر است دیگر... هیچ جوری آرام نمیشد ...
مادری دیگر که توان راه رفتن نداشت، آن سوی موکب نشسته بود. چاره کار، خودِ او بود. کنارش نشست و با زبان محلی خود شروع به دلداری او کرد و او مانند بچه ای در کنار مادر آرام گرفت.. همچنان داشت ادامه میداد... از علقمه میگفت، از علمدار.. از مادر علمدار...
و اینجا بشر چه نزدیک است به ملکوت؛ گویی حقیقت وجود آدمی است که ظهور مییابد و خودِ خود را نظاره میکند. تو گویی در تعلق به کربلاست که وجود انسان معنا میگیرد...
#خرده_روایت
#اربعین
@gharare_andishe
یکی از دوستان که اصالتا خوزستانی است، عنوان میکرد که در سنت اهالی عراق پیاده روی های متعددی وجود دارد از قبیل پیاده روی اربعین، پیاده روی نیمه شعبان به سمت کربلا، مشایه شهادت امام کاظم، مشایه به سوی نجف در وفات پیغمبر صلی الله علیه و آله و...
در این میان پیاده روی اربعین بیشتر مخصوص «زن و بچه» شمرده میشود... و مردان بیشتر رسم موکب داری دارند...
پی نوشت: آنهایی که در پی گرفتن قلمروهای زنانه از قبیل حجاب، خانه، روضة،... از زن هستند، نفهمیده اند که این قلمرو به گستردگی عالمی به میان میآید و جهانی را در آستانه تحول میبَرَد...
این تحول و رستاخیز اگرچه نرم است، اما جهانِ ما را میسازد چراکه ظرفیتی زنانه نیز در خود دارد....
#اربعین
@gharare_andishe
زندگی و حیات واقعی جنسش دنیایی نیست
بلکه جنسش چیز دیگری است ماورای این دنیای مادی و نسبت هایش؛
اینجا فهمیدم که دنیایی بالاتر و برتر از زمین وجود دارد که معنای حیات در آن کاملا متفاوت است با آنچه ما فهمیده ایم و درک کرده ایم.
اینجا نه آسایش به آن معنای دنیایی وجود دارد، نه تفریح و شادی های بچگانه زودگذر؛ ولی عجیب شادی و سرحال! آیا فکر کرده ای که این حال خوش از کجا آمده؟؟!
اینجا کجاست؟
همه اش عشق است و شور
همه اش حرکت است و حرکت ...
مقصد این راه کجاست که همه به این شتابان میروند؟ ... اینها حتما دیدهاند، چشیدهاند که اینگونه شتابان به سویش میروند وگرنه با این همه خستگی راه چطور میشود اینقدر پر انرژی قدم برداشت؟!
اینجا اینقدر همه را میپذیرند که کوچک، بزرگ، پیر، جوان، کودک، ...همه با لذت میروند و این همان حضوری است که باید همیشه در آن بود و زندگی کرد.
این همان زندگی واقعی است...
#اربعین
✍#به_عشق_زهرا
@gharare_andishe
برای به یقین رسیدن
به تمامی آنچه برایمان از اهل کرم گفتهاند
از ازل تا ابد
از آن آغاز تا آغاز دیگرمان
در حضور اربعین میسر و امکانپذیر است
شدتش به نهایت میرسد
و تمامی شور و شوق و ...عشقش
به اوج خود میرسد.
گویی با اربعین، حجت بر همگان تمام میشود و هر کسی به مقام شهادت میرسد
شهادت به اینکه گواهی میدهم هر آنچه که از لطف و عشق حسین گفتهاند،
دیدم و شاهدش بودم....
#اربعین
✍#پروا_زِ_خویش
@gharare_andishe
🔰موقعیت غربت
میتوان گفت غربت، موقعیت بنیادین آدمی در عالم است. آدمی در عالم غريب است از آنجا که از خود دورافتاده و با جدایی از خود، داغ عشقی را در خود دارد.
شاید هنگامه غروب که آدمی از روز کنده میشود، بتواند یادآور آن موقعیت باشد. موقعیتی که گویی از اصیلترین واژه های فرهنگ ماست.
حال آنجا که تحقق حقیقت رخ میدهد و نسبت بی واسطه با اسمي برقرار است، حکایت از حاضر بودن در احوالات بنیادین انسانی و نزدیک بودن به حال دل نوع انسان است. اینجا وصف غربت، صفتی نفسانی نبوده بلکه در این حال حکایت از استعداد شنیدن سخن حقیقت و هم نوایی با آن است و این امام است که تاب این موقعیت را دارد و از این رو حقیقتا نزدیک تر از افراد به خود آنهاست.
و چگونه است که فرزندان حضرت زهرا سلامالله علیها اینچنین غریبند؟!!
«پرسيدند که: غريب کيست؟ گفت: غريب نه آن است که تنش در اين جهان غريب است، بلکه غريب آن است که دلش در تن غريب بُوَد و سَرَّش در دل غريب بُود.»
«ابوالحسن خرقانی»
#موقعیت_غربت
#یا_امام_مجتبی
✍#صهبا
@gharare_andishe
هدایت شده از ๛ وارستگی ๛
🔸 وقتی در کربلا بودیم مدام میشنیدم که ما نمیدانیم کجاییم و وقتی برگردیم ایران میفهمیم که کجا بودیم... هر چه سعی کردم که با این حرف کنار بیایم نشد. چند روز مزه مزه اش کردم و اخر نشد که نشد.
🔹 میخواهم در کنار تصویر شیرینی که در دلمان از کربلا مانده و فانتزی هایی که اینستاگرام در استوری ها به خوردمان داده کمی بیشتر پیش بروم و از کوچه بازارهای عراق و موکب ها کمی بیشتر صحبت کنم.
🔸 کشور توسعه نیافتهای که در ابتدایی ترین امور مدیریت شهرش هم مانده است، روزانه چندین ساعت برقش قطع میشد و از هر کوچه که رد میشدی منظره ای از سیم کشیهای در هم بی حاصل که عزم خم کردن کمر تیر برق ها را داشت، به چشم میخورد و هر روز صدای آهنگ یوسف پیامبر، از دور آدمها را آماده تعویض کپسولهای گاز برای پخت و پز خانه ها میکرد و هر موکب در صف آب آشامیدنی با سرعت زیاد در فرصت بیست دقیقه ای که افسر عراقی بهشان داده، مخزن شان را پر آب کنند و برای چند صد نفر زائر تشنه کام موکب خود ببرند
🔹 و جوانان پر توانی که هر یک با موهایی با بهترین مدل روز آماده شده در کوچه پس کوچه های عراق در انتظار فرجی از آسمان از کنار ماشین های لوکس و اخرین مدل دنیا که به قدری گرد و خاک گرفته اند که به سختی میتوان شماره پلاک ان ها را خواند رد میشوند.
🔸 جوانها میچرخند و بهترین برند پپسی مینوشند، اما آسفالت جلوی درب خانه شان از فرط گرد و خاک فرقی با کوچه ی خاکی نمیکند. سیصد چهارصد کیلومتر از مهمترین مسیر های عراق را هشت ساعت طول میکشد تا طی شود.
🔹 این حرف ها را به نام سیاه نمایی نگیرید و اجازه بدهید تا ادامه دهم. این ها را گفتم نه برای خراب کردن عراق و نه برای دلسوزی های ننه من غریبم بازی
🔸 میخواهم یک بار دیگر به ایران و جایمان در دنیا فکر کنیم و بفهمیم که داریم از چه صحبت میکنیم. خیلی راحت یادمان رفته که باید شهری بسازیم و پاسدارش باشیم تا حرمی بماند. زیارت و زیارت کننده ای وجود داشته باشد.
🔹 ای کاش این بار قصد ریا میکردیم و زحماتمان در آب آوردن و جارو کردن و ... به چشممان می آمد و به جای دل خوش کردن به زحماتمان در حل مشکلات در ده بیست روز اربعین و خماریمان در سیصد و چند روز بقیه اش کمی دردمان می آمد و در سیصد و سی چهل روز باقی مانده سال برای رفع شان عزم میکردیم
🔸 اگر میخواهید اسم این خواسته ها را دنیا بگذارید و بگوئید زیارت کاری به رفاهیات شهری ندارد بهتر است بگویم همه ما که برای اخرت کربلا میرویم خوب است که بدانیم برای همین زیارت، سوار بر اتوبوس ولوو آلمانی میشویم و برای عبور از مرز به پشت درب اداره جات نظام توسعه میرویم و وَن ژاپنی مُکیّف دار سوار میشویم و زیر باد کولر امریکایی میخوابیم و زیارت عاشورا را در باند های امریکایی گوش میکنیم و از خوب یا بد بودن صدایش هم تعریف میکنیم و در مدت کمتر از یک ماه سی میلیون مصرف کننده تولیدات غرب هستیم
🔹 و اگر همچنان اصرار دارید که برای زیارت فقط توفیق کافیست، لطف کرده به پشت بام خانه رفته، سلامی بدهید و ...
🔸 حال که بین ما زمزمه میشود که قرار است دنیا را با اربعین بگیریم خوب است بدانیم داریم از کدام دنیا صحبت میکنیم و در توهمات چشم بسته پیش نرویم؛ به امکان هایمان خوب توجه کنیم.
🔹 آری اربعین نشان دهنده شور و حرارت یک تاریخ است و اگر این شور و حرارت با سیاستی درست حفظ نشود و در مسیر توسعه کشور قرار نگیرد زود تر از آنچه فکرش را بکنیم در سردی های روزمره کوچه پس کوچه های ایران و عراق خاموش شده و به خاطرات درون حافظه ها مبدل میشود و عده ای هم در حال شمارش تعداد زائران و قیاس با سالهای گذشته سر مست از معاهده های خود و شاهکار های مدیریتی شل کن سفت کن خود میخوابند تا نماز شبشان غذا نشود.
🔸 بگذارید خلاصه کنم؛ اگر چشم ما عزم و همت و وفاق بین ملت را در اربعین میبیند باید با نشان دادن راه و هموار کردن مسیر برای حرکت هر چه تندتر این ملت بکوشد و حافظ و نگهبان این حرارت باشد و پای حسین و روضه هایش را به وسط کوچه های شهر و خانه ها بکشد.
🔹 فراموش نکنیم که هر جا که برویم ما نیاز به ساختن داریم؛ نیاز به علوم انسانی داریم؛ نیاز به فلسفه داریم.
🔺 @varastgi ๛ وارَستِگی
✍🏻محمدحسین پورعلیرضا
همیشه با خود میگفتم آنها که به زیارت اربعین مشرف میشوند و در نهایت یک روز توفیق زیارت حضرت نصیبشان میشود
چگونه میتوانند با این زمان کوتاه کنار بیایند؟
آخر انگار آنجا روی دلت میخواهد سیر بمانی و سیر نگاهش کنی!
حرم را میگویم و صحن و سرایش را؛
و همیشه تصور آن داشتم که زیارت غیر از اربعین، زیارتی دل چسب تر و دیداری بیش تر است
اما نمیدانستم که معادلات ذهنیام قابل قیاس با معادلات حسین جانمان نیست
بماند که از ابتدای شروع پیاده روی
چنان شور و شعوری در دلت میافتد که نه تنها زیارتی را میچشی بدون دیدن ضریح و حرم بلکه آغوششان را بیشتر و گرم تر در مقابل خود میبینی و میابی؛
انگار تمام سفرت شده است حرم
به وسعت نجف تا کربلا
انگار تمامی موکب ها میشود ضریح و نگاهت به آن جا دوخته و دلت به تماشایشان گره خورده؛
بعد تصور کن آن هنگام که به حرم میرسی، میابی که این زیارت از ابتدا با تو بوده و ...
از همان ابتدا نگاهت به شش گوشه بود
و حتی همان یک زیارت کوتاه
میشود با کیفیت ترین زیارت عمرت!
کیفیتی که هیچ قابلیت قیاس با کمیت نخواهد داشت.
#اربعین
✍#پروا_زِ_خویش
@gharare_andishe
عالم موکب
اگر اعتقاد داشته باشیم که اربعین عالم دارد، میتوان گفت موکب نیز که یکی از ارکان اربعین است، خودْ عالم است. در ظاهر موکب محلیست برای ارایه خدمات غذایی و اسکان، اما میتوان گفت موکب موضوعیت دارد و مکانی برای عاملیت انسان است، انسانی که نسبت عملی با امور دارد، آن هم نه به نحو ارادهی معطوف به قدرت بلکه ارادهی معطوف به خدمت رسانی به دیگری.
موکبداران سعی بر این دارند که هرچه بیشتر خود را خرج زائران کنند و داشتههای خود را با دست سخاوت به آنها ببخشند، به بیان دیگر معنای وجود خود را در خدمت به زائران مییابند و البته به نظر میرسد این موضوع به نحو معجزه آسایی در اربعین رخ مینماید و چه بسا به همین دلیل گفته میشود اربعین آینهی آیندهی انسان است.
در عالم موکب آنقدر انسان در حضور عالم است که نیاز به هیچ امر بیرونی نیست، به عبارت دیگر میان عالم اربعین و عالم موکب و تقدیر تاریخیِ رخ داده به میزانی پیوستگی وجود دارد، که خودبخود واجد حیات و شور و جریان است. گویا موکب و نسبتهای انسانی آن، روضهی محقق است، موکب مجالیست برای آنکه بتوان برای مدتی از عالم سرد و بی روح انسانهای منفرد و بدون مهر و شفقتِ امروز، رهایی پیدا کرد و برای مدتی در دریای کرانناپیدای انسانی دیگر نفس کشید و آنگاهست که چشمهی اشک آدمی جاری میشود و میتوان امید داشت که راه آیندهی انسان از همین نسبت موجود در موکب میگذرد و آشکار میشود.
✍#مصیر
@gharare_andishe
اخلاق در وضع کنونی. ٢١ شهریور.mp3
15.23M
🎙#مسئله_اخلاق
🔹متن خوانی و گفتگو
🔹کتاب "اخلاق در زندگی کنونی و شرایط اخلاقی پیشرفت و اعتلای علوم انسانی" دکتر داوری
🔹فصل نهم : ایدئولوژی و اخلاق
🔹پرسش و پاسخ
🔹 جلسه یازدهم ٢١ شهريور ١٤٠٢
@gharare_andishe
زنِ ترازِ انقلاب...!
جمله ای که وقتی میبینمش، تمام ذهنم را فلسفهای خاکستری رنگ از پستوی کهنهی خاک خوردهای دور میگیرد! و حتی دلم نمیخواهد نگاهش کنم چه رسد که حرفهایی که پایش نوشته شده را بخوانم..
اما امشب ناخواسته با متنی رو برو شدم که داشت جایگاه زن تراز انقلاب را معنا میکرد...
چند صحنه از چند گوشهای را بیرون کشیده، مرتبش کرده بود، این ها را نام زن تراز انقلاب گذاشته بود...
با خودم فکر کردم دیدم اصلا زن تراز انقلاب یعنی چه؟؟ اصلا انقلاب را بگذار معنا کنم تا زنِ ترازش را هم پیدا کنم! هرچه بیشتر انگشت کشیدم و ها کردم که ببینم، تارتر شد و محو شد همهی معنای زن تراز انقلاب...
به نظرم اصلا این واژهها را ردیف کردن، بستنِ بیخِ ریشِ زن هست...
که تو اگر خانه داری کنی، که تو اگر فرزندآور باشی؛که تو اگر معلم باشی، که تو اگر پرستار باشی و هزار کار کادر بندی که شیک و بسته بندی شده باشد و یک پک کامل از زن را نشان دهد!!!! تا نامش را زن انقلابی بگذاریم؛
به نظرم اینها هیچ کدامشان زن تراز انقلاب نیست..
انقلاب وسعتی است به اندازه ی هر نفس.. .به اندازه ی وسعت هر انسان و همه ی اینها اشارهای محدود کمرنگ بیانتها، به گوشه و کنار این وسعت تاریخی هست..
با خودم فکر میکنم و احساس میکنم دیگر نباید دنبال جایگاه تاریخی زن و زن تراز انقلاب باشیم..
اصلا این جا پیدا کردن برای زن را باید تمام کرد... اصلا همه ی این واژه ها را باید دور ریخت و با تک تک آدمها در جای خودشان روبرو شد... احساس میکنم تمام این کلمات یک کادری میبندد، کارخانه ی ربات سازی میشود برای نشان دادن یک زن در جایگاه درست!
اگر قرار بود جای زن معلوم شود، قطعا با حضرت زهرا باید معنا و پیدا میشد...حضرت زهرایی که تماما مستور و گمنام نمایان میشود...
کمی بالاتر قدم بگذاریم...فقط کمی بالاتر از این کلمات...
✍#مهدیهسادات_فیاض
@gharare_andishe
مرا بگذار و شعرم خوان که شاعر
شنیدن دارد و دیدن ندارد...!
و شاید قصهی تاریخ همین باشد که تو در قلبت سکنی بگزینی و از اسم و رسمت که شهریار باشد، گذر کرده باشی و شعر را از پس همخوانی قافیه درک نکنی، بلکه به درک شاعرانه رسیده باشی و آنوقت است که در جواب این سؤال که بهترین شعری که شنیده ای چیست، بگویی :«خدایا خدایا تا انقلاب مهدی، خمینی را نگه دار!»است.
#شهریار_شعر_انقلاب
@gharare_andishe
در جستجوی نور
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هر سال در حسرت سفر اربعین، با سوز و گدازی وصف ناپذیر راهیان اربعین را بدرقه می کردم و در دل به دلِ جامانده ام تسلی می دادم که جامانده ها را راهیست به حسین که شاید راهیان این راه این را درک نکنند.
و اینک امسال این من و این دلی که سوخته بود، او را هم راهی کردند، بسم الله، باید طی طریق می کرد تا بیابد نوری را که در انتظارش بود.
در لحظاتی که شفق در افق آسمان کربلا جلوه گری می کرد و کم کم جای خود را به سیاهی شب می داد، با پاهای خسته از سفر وارد کربلا شدیم، ولی کوله باری داشتیم پر از خاطرات شیرینِ مشایه که هر کدام می توانست خستگی این جسم را نوازش کند و التیام بخشد.
در کوچه پس کوچه های شهر می رفتیم و چشم ها شوق دیدن گنبدهایی را داشت که سالهای مدیدی در عطش دیدن شان همچون ابر بهاری گریه ها سر داده بود.
از خیابان های شهر گذشتیم تا بالاخره رخِ اولین گنبد بر ما جلوه گری کرد، آری گنبدی از آنِ ساقی که کارش دلداده کردن بود، تا کسی جز ارباب را طلب نکند. و بعد از آن چشمان عاشقم طلب جام مدام می کرد و هر دم تشنه تر از قبل در جستجوی راهی که بین دو حرم بود، و اینک جلوه گری گنبدی ویژه تر، انگار مسیری را باید طی کنی تا به اندرونی راهت دهند، گاهی نگاهی بر این گنبد و صحن و سرا و گاهی بر آن دیگری.
این دل بی قرار طاقت دوری نداشت، اما همین که جسم خسته و بیمارت تا اینجا دوام آورده بود کار عشق بود و جز این ممکن نبود. ولی انگار در ازدحام این مسیر نور دیگری مرا صدا می زد، که بیا و خستگی به در کن و با حالی خوش تر به زیارت برو. ناخودآگاه به یاد یک آدرس افتادم که لحظات آخر قبل از سفر به دست من رسیده بود.
بیت ابو الفاطمه نام منزلی بود در طبقه چهارم در شارع العلقمی، که اصلا قرار نبود چنین آدرسی به کارمان بیاید، جستجو کنان به دنبال پیدا کردن آن نام به راه افتادیم. بالاخره دری به روی ما باز شد و دخترکی به نام نور، زیبا رو و نورانی با موهایی طلایی همچون نور به استقبال ما آمد.
لابد این دخترک دو ساله رسالتی داشت که ما را از مرزهایی دور و در بین این ازدحام و شلوغی شب که موکب ها و منزل های دیگر می توانست در انتظارمان باشد، به اینجا کشانده بود.
آن چه از میهمان نوازی مردم این سرزمین در مسیر مشایه دیده و شنیده بودم تکمیل کننده تر را در این منزل با صفا به نظاره نشستیم، مریض داری و همنشینی با میهمان و هدیه دادن هایشان به وقت خداحافظی را هم اضافه کن بر این لطف و صفا. کرم و صفای این بیت مرا به یاد کریم اهل بیت می انداخت.
من اما در جدال با بیماری و عطشِ زیارت، به نور فکر می کردم، به خانه شان که کوچک بود ولی مثل سرزمینکربلا که می گویند این روزها وسعت می یابد تا این همه زائر را در دل خود جای دهد، به مادر بزرگش که همه کاره این بیت بود، به اینکه منزلشان در طول سال برای میهمان ها باز است و مثل زمان اربعین دسته دسته میهمان می آید و می رود و ایشان بهترین پذیرایی و زیباترین رفتار را با میهمان دارد، و به خیلی چیزهای دیگر که بغض می آید و راه گفتنش را می بندد.
سفرِمن تمام شد، دیدار نور به پایان رسید، اما نور هنوز دارد در باز می کند بر روی میهمانی دیگر و این راه ادامه دارد. من اما به وسعتِ دلِ صاحبان این بیت می اندیشم و در جستجوی نور. دلی که من صاحبش هستم باید به کدامین خصلت منوّر شود تا من نیز ادامه دار شوم و در یک چیز خلاصه نشوم.
در جستجوی نور...
✍#بیکرانگی
@baaz_arbaeen | …باز، اربعین
اخلاق در وضع کنونی.جلسه دوازدهم.MP3
33.62M
🎙#مسئله_اخلاق
🔹متن خوانی و گفتگو
🔹کتاب "اخلاق در زندگی کنونی و شرایط اخلاقی پیشرفت و اعتلای علوم انسانی" دکتر داوری
🔹فصل نهم : ایدئولوژی و اخلاق
🔹بخش دوم
🔹جلسه دوازدهم ٢٨ شهريور ١٤٠٢
@gharare_andishe