"ألا إنّ أبصر الأبصار ما نَفَذَ في الخير طَرْفُهُ" :
آگاه باشید بیناترین دیدهها، دیدهای است که همواره در خیر بنگرد..
*نهجالبلاغه، خطبه ١٠٤*
#مرد_ميدان
@gharare_andishe
دل من هم مثل دل سهراب به اندازه یک ابر میگیرد
من هم برای انسان
اما چنین که خلیفه اللهی اش گم شده،
گاهی با تعجب با خود میگویم ما را واقعاً راهی با حقایقی این چنین که قرآن میگوید، هست؟
گسستی چنین در تاریخ انسانیت!
خانه نشین شدن علی
پهلوی فاطمه
و تولد تجدد
و چه سخت
و چه غمبار
و امروز انقلاب
سبب المتصل بین الارض و سماء
امید حضرت زهرا سلامالله علیها...
✍#یا_زهرا
@gharare_andishe
هویت را احساس آدمی نسبت به خود تعریف میکنند. میتوان گفت هویت داشتن، در درون خود تنشی است بین تعریف ما از خودمان و تعریفی که دیگران از ما دارند. از طرفی هویت در بستر و زمینه ای شکل میگیرد و از آن جداییناپذیر است. به عبارتی هر هویتی اعتبار خود را از طریق نسبتش با دیگر هویت ها و به واسطه تفاوت با آنها کسب میکند و این بستر و عالم است که هویت میبخشد و هویت بدون آن کل، تعریف و تعین نمییابد.
گویی در دل این بستر است که هویت معنا مییابد و آدمی واجد تاریخ میشود و همان نشانه زنده بودن و حیات داشتن اوست. همان که همه افراد در آن تجربه های جمعی از زخمها و تعلقها و... دارند و حتی انگار برای تک تک افراد موضوعی شخصی است. اینگونه حیات اجتماعی را زندگی میکنیم طوری که گویی ما همان وطنی هستیم که در آن زندگی میکنیم.
#وطن
#هویت
✍#صهبا
@gharare_andishe
و چشمهایی که روایت شروع واقعه اند؛
چه در این نگاه نهفته که اینچنین در قلب و جان آدمی رسوخ میکند!
سخن میگویند از واقعه
از آنچه وقوع یافت و آنچه در آن واقع شدیم!
گوشهایمان آیا توان شنیدن این روایت را دارد؟ یا هیاهوی دنیایی مان گوشهایمان را بسته است؟!
آدمی مبهوت این نگاه میشود
نگاهی شاعرانه
پر از محبت...
نگاهی که امید بیکران را بر قلب نقش میزند و
روایت فتحي دیگر را بر دلها رقم میزند...
#شهید_اسماعیل_چراغی
#حیات_بعد_از_حیات
✍#پروا_زِ_خویش
@gharare_andishe
اختلاف ما از آن است که
میخواهیم جایی اتراق کنیم،
در فکر هم حتی
و همه زندگی را در آنجا که اتراق کردهایم،
بنا کنیم.
هر لحظه اما سیلان داشتن،
یعنی زندگی؛
آزادی یعنی زندگی.
#آزادی
#زندگی
✍#یا_زهرا
@gharare_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از بس که شأن و منزلتش پر بها بود
وحی خدا به حضرت ختمی مآب شد
آمد ندا که نام دل آراش زینب است
این گونه شد که زینت بابا خطاب شد
#یا_عقیله_بنی_هاشم
@gharare_andishe
در چه وضعی به سر می بریم؟ نشست سی و سوم.mp3
32.64M
.
🎙به درد فلسفه نیاز داریم نه به علم فلسفه
🔹 خوانش و گفتگو درباره آخرین مصاحبه #دکتر_رضا_داوری_اردکانی با عنوان؛ نیازمند درد فلسفهایم نه علم فلسفه
🔸 نشست سی و سوم
📆 ۶ آذر ماه ۱۴۰۱
#در_چه_وضعی_به_سر_می_بریم؟
@soha_sima
قرار اندیشه
. 🎙به درد فلسفه نیاز داریم نه به علم فلسفه 🔹 خوانش و گفتگو درباره آخرین مصاحبه #دکتر_رضا_داوری_اردک
میان پاسخ و سخنراهگشا فاصلهی معناداریست.
بسا که پاسخها سامانِ زندگی را فراهم میآورند و خطی واحد و نظمی، به گذران آن میبخشند. گویا پاسخها تضمین ادامهی روال عادی زندگی آدمی هستند، و هر چه انسان دل در گرو آنها داشته باشد، امکان این نحوه زندگی مستدام خواهد بود. اگرچه ممکن است پاسخ راهگشا هم وجود داشته باشد اما هر پاسخی نمیتواند برای افراد راهی را در منظرشان قراردهد.
سخن راهگشا از پسِ رنج انسانها و توجهی که دارند برمیآید به عبارت دیگر مسألهای که بتواند وجود انسان را درگیر کند و او تمام جان خود را متعلق آن مسأله بداند، سخنی اینچنین را فراهم میآورد. در این نحوه نگاه امکان دیدن و به زبان آوردن فراهم میشود، تنبه به یگانگی و پیوستگی امور ایجاد شده و انسان متذکر ساخت جدید و عالم دگری خواهد شد.
در عالم توسعهنیافته سخن راهگشا _که در واقع صورتی از کارفلسفی حقیقی نیز هست_ بیش از پاسخها و اطلاعات به کار میآید.
شاید بتوان گفت رابطه دو طرفهاست. سخن راهگشاست که میتواند تشتت و پریشاناحوالی ذاتی توسعهنیافتگی را ببیند و بگوید و از طرفی در جامعهای توسعهنیافته امکان کندوکاو و طرح پرسش حقیقی فراهم است، به خلاف دنیای غرب که گرفتار اطلاعات و دادههاست و تمامیت خود را در غلبهی تکنیک و روش پیمیگیرد
🔸برداشتی آزاد از گفتگوی دکتر داوری با خبرگزاری ایکنا
@gharare_andishe
🔸تا زمانی که گم نباشیم، تا زمانی که جهان را گم نکردهباشیم، نمیتوانیم خود را بیابیم و بدانیم کجا ایستادهایم و مناسباتمان تا کجا بیکران است.
🔸چگونه در پی چیزی هستیم که ذاتش بر تو مطلقا پوشیدهاست؟ این سوال منون را سالها به دوش کشیدهام و بعد، وقتی هیچ چیزِ زندگیام خوب پیش نمیرفت، دوستانم یکی پس از دیگری سرراهم سبز شدند و با قصههایی که برایم تعریف میکردند، اگر نگویم راهحل، اما دست کم نشانهها و تابلوهای راهنما را نشانم دادند.
📚بخشی از کتاب« نقشههایی برای گم شدن»
ربکا سولینت
@gharare_andishe
جهان چگونه میگردد؟ زمان چگونه سپری میشود؟ گویی جهان جدید، جهان بی حوصلگی هاست، جهان عدم انسجام ها که ربط و انسجام امور باهم نه بر مبنای وجود انسانها که بر مبنای روابط و نسبتهای مکانیکی و از روی ضرورت است. گویی دنیای تکنیکی بر مبنای چرخ دنده ماشینها میگردد و زمان آن بر این اساس است.
آنجا که ملال اوقات خالی زندگی را تاب نمی آوریم، شاید بتوان بی زمانی و عدم انسجام با جهان و با مردمان را یافت. آنجا که برای خلاصی از این ملال خود را با اشکال مختلف سرگرم میکنیم و تاب نمی آوریم و هستی را حوصله نمیکنیم.
زمان که گویی بهم بسط پیدا کردن امور است، برای ما گم است و زمانی نداریم.
گویی در جهان مادری ساکن نیستیم. در گرمای وجود مادر است که جهان آدمی شکل میگیرد و خود را مییابد؛ با اوست که چشم میگشاید و میتواند هستی را به نظاره بنشیند و زمین و زمان را تاب بیاورد.
و عجب از آدمی! که مادری را برنمیتابد و توان شنیدن سخن او را ندارد و این چنین در دور بی زمانی، سرگردان میشود...
#مادری
#هستی
#زمان
✍#صهبا
@gharare_andishe
🔹طوفان واژه ها
🔹گفتگو پیرامون جایگاه تاریخی خطبه فدکیه
📆پنج شنبه، ٢٤ آذر ١٤٠١
ساعت ١٤
#فاطمیه
#قلب_عالم
@gharare_andishe
وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ
باید در جستجوی خود بود؛
خودی که گمشده
در میان زندگی منظم مدرن؛
و در میان کارهای شبه قدسی؛
در میان دوگانگی ها...
✍#یا_زهرا
@gharare_andishe
قانون را رعایت میکنم؛
زیاد هنجارشکن نیستم؛
هنجارهای الهی را اما می شکنم
بیمحابا!!!
و چگونه چنین دور افتاده شدیم؟!
شاید مسخ قوانین شدن، ما را تهی کرد و نفهمیدیم!
✍#یا_زهرا
@gharare_andishe
در این سوز زمستان تو چرا در را باز نمی کنی!
هم این تو بودی که مرا خواندی
دیوانه کردی و رها کردی
دست های من توان در زدن و آه من دیگر اشک ندارد
میخوانی و میرانی
این چه رسمی است!!
در بگشای به رویم
اینها کافی نیست
دنیای برای من تنگ شده،
چون تو آنچنان که باید نیستی!
نه به غلط افتادم
منم که آنچنان که باید نیستم!
نه صادق نه عاشق!!
✍#هیچ
@gharare_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🏴🏴
گر غمش بحر بی کرانه نبود
غم ما هم کرانه ای میداشت
#فاطمیه
@gharare_andishe
15.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دست پدری.....
#حاج_قاسم
@gharare_andishe
قرار اندیشه
. #بازنشر 🎙بشنوید| #حرم_مادری #نامی_آشناتر_از_نام_زهرا_سراغ_نداشتیم @soha_sima
آنجا که روایت میکند از بی زمان شدنمان و پناه گرفتنمان به آغوش مادر،
مادری که زمان در او قرار گرفته...
و پناه او و آغوش پر محبت او، بیزمان شدنمان را التیام میبخشد و مرهمی میشود برای پریشان حالیِ حاصل از بیزمان و بی تاريخ شدنمان.
گویی عشق و سوز و محبت را در درون جانم زنده میکند و روضه ای میخواند و آدمی را انتقال میدهد به زمان و مکانی دیگر؛ شاید زمان و مکانی حقیقی تر که بایستی جان را به آن سو روانه کرد و آنجا زیست. آن جای، دور از خودمان نیست و در خود بایستی پیدایش کنیم.
در نسبتی درست با قطب عالم که بر محور مادری و مادری کردن در حرکت است.
آن وقت است که خود را مییابیم و جانی دوباره در ما نقش میبندد
و خودی که نیست میشود در وجود و جان مادری و مادری کردن.
✍#پروا_زِ_خویش
@gharare_andishe
جراحتهای تاریخ همانند حادثه ها و وقایع، کانونی دارند و گویی بسته به فاصله با آن کانون، عمق جراحت را میتوان درک کرد. حال اگر کانون حادثه، خود کانون تاریخ باشد، چه؟
اگر هستی آدمی را هستی تاریخی بدانیم، گویی این حضور تاریخی است که مجال ظهور حقیقت آدمی است. تاریخ در اینجا صرفا حادثه هایی نیست که گذشته اند، بلکه گویی رویداد و حوالتی است که به سوی آدمی می آید.
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها گویی حادثه کانونی تاريخ است و آنجا که دوباره در تاریخ، نسبتی با حادثه کانونی پیش میآید، این نام مادر است که آشناترین نام میشود.
#نامی_آشناتر_از_نام_زهرا_سراغ_نداشتیم
#حاج_قاسم
✍#صهبا
@gharare_andishe
.
ما با هم نیامده بودیم تا به هدفی برسیم!
این راه را آمدیم تا به همین یگانگی و با هم بودن برسیم.
🎙 بشنوید| یگانگی...
🔹 انقلاب اسلامی؛ زمینه یگانگی علم و تعهد
مسئله این است که ما باید در یک عهدی به سر ببریم. این عهد چیست؟ یک کشوری هست که ما باید مسائلش را حل کنیم. راه تعهد، راهی است که ما میتوانیم پای مسائل کشور بیاستیم. بتوانیم از یک فردیتی که همه چیز را برای خودمان مهیا و تنظیم میکنیم به این برسیم که من چه خدمتی میتوانم به این کشور بکنم. در اینجا تهذیب، تهذیب از منیت است. تهذیب از این که خود را نبینیم. خود را ندیدن که چه بشود؟ این خود را ندیدن در چه موقعیتی پیدا میشود؟
@soha_sima
وقتی پرواز میکنی،
وقتی اوج میگیری،
حواست باشد برخی پر و بالشان شکسته!
دیگران را دیدن، راه شهداست...
شهدایی بودن، راه فردای ماست...
✍#هیچ
@gharare_andishe
در سمفونی عاشورا، مینوازد هرکس آهنگ دلش را، دلها همه میداندار عشقند و حسين است رهبر؛ و این راه تا ابد یار میطلبد...
هر آن کس که عزم کرده با حسین باشد، آهنگ میدانداری را خوب میداند.
وای اگر آهنگ دل من ناکوک درآید...
✍#دلداده
@gharare_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدای امید بخش ِحسرت های عمیق...!
خدای پناهگاه ِ غم های ناگهانی...!
خدای نزدیک تر از رگ گردن...!
خدای شب های طولانی و بغض...!
خدای حاج قاسم...!
بگذار به اسم "خدای حاج قاسم" بخوانمت...
باید با شرم بگویم
که نه بنده ات بودم و نه حل شدم در ربوبیتت!
من همان مخلوق ِ غرغروی ناسپاس همیشگی ات هستم که در پس تک تک دعاهایم خودخواهی فریاد میزند!
من همان مخلوق ِ کم حافظه و کند ذهنت هستم که هربار گوشه ای از قلبم را، با محبت کسی، چیزی پر کردم و هر بار به سوگ نشستم که فراموشت کردم!
ادعای بیشرمانه ایست که بنده ات،
که عبدت تو را فراموش کند
که حرم ِ تو جولانگاه مظاهر دنیوی و پست شود!
من همان مخلوق ِ بی پناهم! که پناهی جز تو ندارد.
من همان مخلوق ِ بی دست و پایم!
اما بگذار به اسم "خدای حاج قاسم" بخوانمت..
ظرف وجودم را وسعت ببخش..!
#حاج_قاسم_سلیمانی
✍#سیاره_رنج
@gharare_andishe
در جهان نمادها و استعاره ها هر ملتی با پرچمی و هویتی شناخته میشود.
آنجا که این پرچم به اهتزار درمیآید، جان میگیرد و معنا مییابد، رنگ و نماد آن گویی کلمه میشوند و فریاد میزنند حضور یک ملت را.
گویی شهید نبض حیات و خون جاری در رگهای آن هویت است. نشانه است در راهی که ملت رهسپار است و شاهد بر عزم ملت در این راه. میتوان گفت شهید فرد نمونه این تاریخ است که حال ملتی را با حال او میتوان سنجید. او با وقوف به جهان امروز راهی را نشان میدهد که میتوان در آن زندگی را پیدا کرد.
#خون_ایران
#حاج_قاسم_سلیمانی
#حقیقت_ملت
@gharare_andishe
🔹حقیقت ملت
🔹گفتگو به مناسبت سالگرد شهادت #حاج_قاسم_سلیمانی
📆دوشنبه ١٢ دي ١٤٠١
ساعت ١٥
#حقیقت_ملت
#خون_ایران
@gharare_andishe
🇮🇷لحظهای که شهادت، نقطهی وصلِ فصلهایمان شد...
شاید آنروز که خبر شهادت حاج قاسم را شنیدیم و لحظهی فروریختن را تجربه کردیم؛ هیچکدام نمیدانستیم سالها بعد چه کلمات و جملاتی بر زبانمان جاری میشود.
آنروز که بعد از شنیدن خبر مهم، شاید سوت ممتدی در گوشمهایمان پیچید و گنگ و مبهم نمیدانستیم چه رخداده است، زمانی برایمان رقم خورد که امروز و این لحظه در آن ایستادهایم.
لحظهای که شهادت، خط وصلِ همهی فصلهایمان شد، ایران دیگر مفهومی بیمعنا نبود که فقط آن را محل زندگی و تولد خود بدانیم، بلکه نخ تسبیحی آمدهبود و همهی آنچه پراکنده و معلق و بیمعنا مینمود، را نقش زد و رنگ و بو داد....
لحظهای که کلمهی مردم، در اشک همزمان همهی ما آشکار شد و مدتها بعد از آن فهمیدیم با هم بودنمان بزرگترین نعمت و جدایی و مرزبندی بزرگترین نقمت است و فتنههایی رنگارنگ در کمیناند تا بوی خون را در مشاممان بیافکنند...
لحظهای که امید را در ما متولد کرد، گرد یأس بیجایی و بیوطنی را از ما زدود و اثری که میتوانیم بر پیرامونمان داشتهباشیم را آشکار کرد ....
لحظهای که ایران را در جمهوری اسلامی درک کردیم و راه و کار موثر در جهان امروز را در پناه انقلاب اسلامی یافتیم....
#امکان_بودن
✍#مصیر
@gharare_andishe
دلم هوای آسمانی شدن کَرده شهید...
کاش می دانستم کدام دُعا چنین لحظه ای را برایت رقم زد؛
آخر من هم هوس خدا را در دل دارم
ای عزيز؛
مولایتان علی علیه السلام گاه درد دل را با چاه نجوا می کرد.
عالمانه ای هست که حضرت، گاه نیز دردِ دل را بَر گُل برگ های گل می خواند و راهی آب ِروان می نمود.
امیر مومنان بیان داشتند که شخصی در گذر تاریخ خواهد آمد که چنین نجوایی را بازگو کند.
سالها گذشت تا یکی از یاوران مولا که حافظ شیرازی لقب گرفته بود، این سخنان ِروان شده بر گُل برگها را الهام گونه بر قلبش یافت و در قالب اشعار ابراز کرد.
قرن ها بعد، یکی از یاورانِ مولا که قهرمانی از سرزمین ایران بود، سی سال یک آرزو را مانند یک غنچه ی گُل در دل پروراند تا به سَرورش برای یافتن یک لحظه اقتدا کرده باشد.
لحظه ای که تمام زندگی را به پای آن می ریزد و برایش می کوشد.
شاید این بیت خواجه ی شیراز، تجسم اندیشه ی قهرمان باشد:
خیال روی تو در هر طریق ، همره ماست
نسیم موی تو پیوند جان ِ آگه ماست
به رغم مدعیانی که منع عشق کنند
جمال چهره ی تو حجت مُوجّه ماست
او که قلب فرزندش را امانتدار شنیدن یکی از حرفهای دلش ساخت.
آن چه چندین ماه قبل از معراج از روحش به زبان آمده بود: "فاطمه جان چون می دانم مقدسانه مرا دوست داری برایت می نویسم" و خطاب به لحظات آخر زندگی خود در این دنیا، قهرمان ِ ما _حاج قاسم _ ابراز کرد:
"ای مرگ خونین من ، ای عزیز من ..."
تنگی دنیا را گاه فهمیده ام .
پرندگان، پَر می گشایند تا پرواز کنند.
شاید من و تو نیز ذات پرواز را داریم ولی می ترسیم تا خود را روانه ی خدا سازیم.
چقدر نگاهت، باور مرا عمیق می کند ای شهید بزرگ...
به هر کجا که می نگری، طنینی از یاد خدا را همراه داری. لحظه ی زیبای نگاهت در محضر آقا و رهسپار شدن بوسه بر گونه هایت، لحظه ایی است که در قلب تاریخ، پاینده می ماند.
✍#ر_سعادتپور
@gharare_andishe