eitaa logo
گلچین شعر
13.7هزار دنبال‌کننده
709 عکس
254 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی که آن دو چشم هما ،گریه می کنند گویی فرشتگان خدا گریه می کنند یک کهکشان ستاره ی دنباله دار عشق در آسمان چشم شما گریه می کنند با اشک های داغ شما بر زمین سرد مُنگشت و زردکوه و دنا گریه می کنند انگار مرده ام و شب سوگواری ام ایل و تبار من به عزا گریه می کنند احرام بسته ام که بپرسم در آن دو چشم آن کعبه های عشق چرا گریه می کنند؟ آیا دلیل گریه تانم؟ خدای من! اینجا دو زمزم از دو صفا گریه می کنند! بانوی من برای تسلّای خاطرت با من تمام چلچله ها گریه می کنند! @golchine_sher
بگو که از غمِ عشقت چگونه جان برهانم؟ @golchine_sher
لکنت گرفته دست و پاهای زبانم را دارد روانی میکند لحنت روانم را میرقصد و می‌لرزد و اشعار میخواند بدمست کرده استکانت استکانم را این روزها یک جنگل وحشی ست این دنیا در کنج آغوش تو می سازم جهانم را گم میشوم پیدا کنم در نام زیبایت با وصل میم ملکیت   نام و نشانم را "جانم عزیزم دوستت دارم" چه تکراری  است ای کاش امشب بشنوم "پیشت بمانم؟" را @golchine_sher
کبوتریم و پی دانه‌ی امام‌حسن رسیده‌ایم درِ خانه‌ی امام‌حسن تمام مردم این شهر، شهرت ما را شناختند به دیوانه‌ی امام‌حسن عجیب نیست اگر می‌شوند دشمن و دوست اسیر لطف کریمانه‌ی امام حسن اگر تمام جهان میهمان او باشند هنوز جا دارد خانه‌ی امام حسن نمی‌رویم سراغ کسی به غیر از او که رزق ماست به پیمانه‌ی امام حسن دل شکسته‌ی ما آن‌قدر طوافش کرد لقب گرفت به پروانه‌ی امام حسن فقیر بوده ولی پادشاه می‌گردد گرفته هرکس عیدانه‌ی امام‌حسن به نام قاسمیون مفتخر شدیم و شدیم اسیر قاسم دردانه‌ی امام حسن @golchine_sher
آخر نشستم و دو سه دریا گریستم میخواستم بگویمش امّا گریستم او‌ بین جمع بود غرورم نمیگذاشت در خلوتم نشستم و تنها گریستم گریه امان نداد که بهتر ببینمش صد حیف در زمان تماشا گریستم ابرم که اشکِ من همه را شاد می کند آری بخند ای گل زیبا ، گریستم گویا به خاکِ‌ من نَمی از اشک بوده است تا پایِ خود نهاده به دنیا گریستم شاید دعا به گریه من مستجاب شد دیشب به این امید خدایا گریستم حالم ردیف نیست غزل گریه میکند وقتی ردیف هم‌‌ شده حتّی «گریستم» @golchine_sher
چون عنکبوت دور و بَرت تار می تنم یعنی هنوز عاشق بیچاره ات منم خون کسی  به گردن من نیست نازنین خون خودم اگر که نیفتد به گردنم گاهی میان این همه غم چون کبوتری در انتظار لحظه ی با تو پریدنم بر من روا مباد که دنیا ببیندم جز در هوای بام شما پرسه می زنم با تو به انتهای خزان می رسد دلم یک شب اگر که سر بگذاری به دامنم @golchine_sher
وسط دلبری و خنده‌ی  یکریز به‌هم خیره بودیم کمی شوخ و کمی هیز به‌هم این طرف من به تو دل دادم و آن سمت اتاق پرده به پنجره و صندلی و میز به‌هم دست در دست هم و دل به دل و چشم به چشم تار و پودی شده بودیم گلاویز به‌هم هر کسی قوت قلبش به خدای خودش است بود خوشبختی و دلگرمی ما نیز به‌هم دوستت دارم ِ بی‌وقفه به هم می‌گفتیم ما دوتا مثل دو گنجشک سحر خیز به‌هم موقع رفتنت اما ته دل می‌گفتیم عاشقت نیستم ِ مصلحت‌آمیز به‌هم. بعد تو ابرم و بر چشم ترم چتری نیست بعد ِ تو ریخته زیبایی پاییز به‌هم ما دو دلداده، دو دلتنگ، دو تا دل‌نگران گریه/کردیم در این رابطه تجویز به‌هم جز من و تو ‌که به هم ربط نداریم زیاد ربط دارند چرا هر کس و هر چیز به‌هم؟ ربط یک گریه‌ی کشدار به غمگینی زن ربط تاریکی طولانی و دهلیز به‌هم ربط دارد گسل شهر به ویرانی‌ها چاک پیراهن و یک شهر بلاخیز به‌هم باد را دامن من کاش تکانش ندهد نخورد خلوت و آرامش تبریز به‌هم..... @golchine_sher
مولای ما نمونه در نُه فلک ندارد در بین انس و جن و حتی ملک ندارد باشد حسن کریم و اطعام کرده بسیار اما چه سود انگار دستش نمک ندارد @golchine_sher
گریان چو شمع در شب هجران نشسته‌ام چون آسمان ستاره به دامان نشسته‌ام چون زلف بی‌قرار تو از بازی نسیم هر شب میان جمع، پریشان نشسته‌ام تا از نگاه گرم تو روشن شود دلم عمری است همچو آینه حیران نشسته‌ام تا چون حباب بی‌تو شود خانه‌ام خراب در موج‌خیز سینهٔ طوفان نشسته‌ام فارغ ز باغبانم و آسوده از بهار چون لاله‌ای به کنج بیابان نشسته‌ام از شوق پای‌بوس تو عمری است بی‌قرار مانند اشک در بُنِ مژگان نشسته‌ام (الفت بروجردی) @golchine_sher
در راهِ رسیدن به تو گیرم که بمیرم اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم یک قطره‌ی آبم که در اندیشه دریا افتادم و باید بپذیرم که بمیرم یا چشم بپوش از من و از خویش برانم یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم این کوزه ترک خورد! چه جای نگرانی است من ساخته از خاک کویرم که بمیرم خاموش مکن آتش افروخته ام را بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم... @golchine_sher
خوابم که حوالی شما غوطه ورم در ضلع شمالی شما غوطه ورم هر هفته دوشنبه ها امامِ حسنم در صحن خیالی شما غوطه ورم @golchine_sher
صبح من چه زیبا می شد چه زیبا اگر تو آن کسی بودی که زنگ خانه ام را می زدی ... @golchine_sher
وقتی دلم به سمت تو مایل نمی‌شود باید بگویم اسم دلم ، دل نمی‌شود دیوانه‌ام بخوان که به عقلم نیاورند دیوانه‌ی تو است که عاقل نمی‌شود تکلیف پای عابران چیست ؟ آیه‌ای از آسمانِ فاصله نازل نمی‌شود خط می‌زنم غبار هوا را که بنگرم آیا کسی ز پنجره داخل نمی‌شود ؟ می‌خواستم رها شوم از عاشقانه‌ها دیدم که در نگاه تو حاصل نمی‌شود تا نیستی ، تمام غزل‌ها معلّق‌اند این شعر مدتی‌ست که کامل نمی‌شود ... @golchine_sher
سائل کوی حسینم، عبد دربار حسن دل پریشان حسینم، دیده خونبار حسن از زمان کودکی مانوس هیئت بوده ام  هم علمدارحسینم، هم علمدار حسن  درمحرم می شود عالم سیه پوش حسین می شود ماه صفر دلها عزادار حسن می وزد عطر محرم از نوای یاحسین می شود ماه خدا لبریز ایثارحسن تا که هیئت دم بگیرد سمت گلزار بقیع می شود مرغ دلم صید گرفتار حسن نام ما را ثبت کن ای عشق در روز جزا هم به منشورحسین و هم به طومار حسن هر زمان گل می کند در شعرمن نام بقیع می سرایم بر زبان پیوسته اشعار حسن تا قیامت درمصاف مشق میدان بلا جان فدایان حسینیم و هوادار حسن کربلا مبهوت شمشیر حسین ابن علیست  عالَمی هم درعجب ازصبربسیار حسن «برمشامم می رسد هرلحظه بوی کربلا» ازگلستان حسین و عطرگلزار حسن @golchine_sher
به فریاد نگاهم گوش کن گر بسته‌ام لب را که با چشم سخنگویت هزاران گفتگو دارم @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یکرنگ با هر رنگ  سرمستی شیرین و پرشورند؛ شهریوری‌ها باغ انگورند. @golchine_sher
عشق تو مرا آورد شب را به خیابان‌ها ترسم بکشد کارم، روزی به بیابان‌ها این عادت دیرینی‌ست، همواره چنین باشم چون لاله‌ی نُعمانی، در معرض طوفان‌ها با یاد شما هر شب، در ساحل «صوفی‌چای*» آشفته‌سری دارم، چون بی‌سرو‌سامان‌ها چون رایحه‌ی باران، از بس که دل‌انگیزی پیوسته به یاد آیی، در سطوت باران‌ها گاهی ز غم هجران، با گریه همی‌خوانم: «یارب برهان ما را، از سختی هجران‌ها» با این همه دل بردن، زیبد که ملک باشی! آخر که تو را آورد، در زمره‌ی انسان‌ها؟ سعی من و دل این بود جایی نروم اما عشق تو مرا آورد شب را به خیابان‌ها *رودخانه معروف مراغه که از وسط شهر می‌گذرد و به سمت دریاچه ارومیه روان می‌شود @golchine_sher
برگرد که من تابِ دل تنگ ندارم با حرف بیا حوصله‌ی جنگ ندارم خیلی به سکوت دل خود کرده‌ام عادت اعصابِ سه‌تار و دف و آهنگ ندارم درد است که جای هوس بوسه‌ی داغت بر روی لبم جز رژ پر رنگ ندارم درگیر توأم منزجر از فلسفه و درک بگذار بگویند که فرهنگ ندارم از خانه‌ی تو فاصله یک متر زیاد است خب حق بده من طاقت فرسنگ ندارم باید تو بیایی و بمانی که نمیرم برعکس تو من جای دلم سنگ ندارم @golchine_sher
خون به‌ دل‌، خاک‌ به‌ سر، آه به‌ لب‌، اشک به چشم بی‌جمالِ تو چه‌ها بر منِ مسکین آمد... @golchine_sher
کسی که درد و بلای عظیم می گیرد همیشه روضه برای کریم می گیرد همان که ثروت خود را دوبار بخشیده و باز تا صف محشر سهیم می گیرد دو نیمه ی دل عاشق حسینی و حسنی است به وقت ذکر حسن(ع)،هر دو نیم می گیرد به جای زائر کویش همیشه بوسه ی ناب ز روی خاک مزارش نسیم می گیرد دلی که تنگ حسن(ع) می شود در این عالم سراغ مرقد عبدالعظیم(ع)می گیرد خوشا به حال کسی که به جای کنگره ها برات کرب بلا از کریم می گیرد... @golchine_sher
باران ببار تا دل من مست تر شود شاید غم نبودن او مختصر شود عطری بپاش روی نمِ خاطراتمان تا واژه های مرده ی من بارور شود گاهی به جای گریه فقط راه می روم هی راه می روم که شبم با تو سر شود باران همیشه مرهم آتش نمیشود گاهی بهانه ایست که غم بیشتر شود بعد از تو بود باورِ من شد که میشود دنیا در انحصارِ فقط یک نفر شود @golchine_sher
تو را جاری تر از کوثر، تو را سرشار می بینند تو را آیینه الجار ثم الدار می بینند برای این که سائل ها مباد از شرم برگردند فقط آغوش بازت را دم افطار می بینند نمی دانند ماهی را که می گشتند دنبالش شب میلاد تو کامل تر از هر بار می بینند شده جنگ جمل خاری به چشمان حرامی ها هنوز این مردمان از جهل خود آزار می بینند به ضرب سکه ها شد ضربه شمشیرها خاموش تو را در کوچه ها تنهاترین سردار می بینند چه بی اندازه مظلومی، که حتی روز تشییعت نشان تیر را بر پیکرت بسیار می بینند. مزارت بس که تاریک است، تا محشر مورخ ها خطوط دفتر تاریخ خود را تار می بینند @golchine_sher
اصلاً مهم نیست تو چند ساله باشی من همسن و سال تو هستم مهم نیست خانه ات کجا باشد برای یافتنت کافی است چشم هایم را ببندم خلاصه بگویم حالا هر قفلی که می‌خواهد به درگاه خانه‌ات باشد عشق پیچکی است که دیوار نمی‌شناسد @golchine_sher
شوقی نمانده در دل ما جز هوای دوست بار سفر ببند، خراسانم آرزوست... من رعیتی دهاتی‌ام و دورم از حرم صحن‌وسرای حضرت سلطانم آرزوست دلتنگ روی حضرت خورشید در شبم کنج حیاط دیدن ایوانم آرزوست از چشمه‌های روشن اذکار مختلف در این حریم ذکر "رضا جان"م آرزوست مست است هرکه آمده یک‌بار در حرم مستی در این حریم دوچندانم آرزوست گفت؛ از مقام شوق چه‌می‌دانی ای رفیق؟ گفتم؛ رفیق آنچه نمی‌دانم، آرزوست...! لطف عیان ایزد منّان تویی و من لطف عیان ایزد منّانم آرزوست بی‌برگ‌وبر درختم و در خواب غفلتم پایان فصل سرد زمستانم آرزوست @golchine_sher