eitaa logo
گلچین شعر
13.8هزار دنبال‌کننده
740 عکس
258 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
از من دلیل عشق بازی خواستی تو باید بگویم دلبر من،دل حساب است @golchine_sher
آه ای سحر طلوع کن از شام تار من بگذار پا به دیده‌ی شب‌‌زنده‌دار من شرمنده از گناهم و شرمنده‌تر که بود وقت گناه دیده‌ی تو اشکبار من از ما هزار حاجت غیر از ظهور هست ای آرزوی گمشده در روزگار من گفتم بیا...تو آمدی و... من نیامدم گفتم کجایی... آه... تو بودی کنار من تو ناظری به حالم و من تا ببینمت دستی بکش به آینه‌ی پُر غبار من @golchine_sher
نه! تو آن بی تاب سابق نیستی چون گذشته صاف و صادق نیستی در اجاقِ سرد رؤیاهای من شعله ی سرخ شقایق نیستی زندگی با عشق معنا می شود گوییا با من موافق نیستی…! دائماً این پا و آن پا می کنی فارغ از بند دقایق نیستی با چنین اوضاع و احوالی، عزیز مثل این که دیگر عاشق نیستی! گرچه بس تلخ است امّا ای دریغ! تو برای عشق، لایق نیستی حسّ من این گونه می گوید به من نه! تو آن پرشور سابق نیستی! @golchine_sher
گرچه طوماری از خطا داریم دست هایی پر از دعا داریم قطره ایم و مسافر دریا مثل یک رود ماجرا داریم گرچه رفتند و مانده ایم اما با شهیدان برو بیا داریم رویش سرخ مان مبارک باد برگ و باری ز ابتلا داریم تن به ذلت نداده و ندهیم ریشه در خاک کربلا داریم به جهان انقلاب صادر شد در دل عشق ردپا داریم با ولایت چنین درخشیدیم هرچه داریم از خدا داریم عطر صبح ظهور می آید به ظهورش امیدها داریم کاش میشد فدای او بشود جان ناقابلی که ما داریم @golchine_sher
به خود گفتم دل از اندیشهٔ‌ دیدار بردارم تمامِ عمر «تنها» دست روی دست بگذارم نباید می‌نوشتم پاسخ آن نامه را اما نشد از دست‌خط دوست یک‌دم چشم بردارم نوشتم هرچه از هم دورتر، آسوده‌تر اما کسی در گوش من می‌گفت من دلتنگِ دیدارم کسی از دور می‌آید به جنگِ عقل و می‌ترسم مبادا عشق باشد اینکه می‌آید به پیکارم اگر شب‌های دلتنگی نمی‌آیم به دیدارت نمی‌خواهم تو را با گریه‌های خود بیازارم @golchine_sher
سرسبز دل از شاخه بریدم، تو چه کردی؟ افتادم و بر خاک رسیدم، تو چه کردی؟ من شور و شر موج و تو سرسختیِ ساحل روزی که به سوی تو دویدم، تو چه کردی؟ هر کس به تو از شوق فرستاد پیامی من قاصدِ خود بودم و دیدم تو چه کردی مغرور، ولی دست به دامانِ رقیبان رسوا شدم و طعنه شنیدم، تو چه کردی؟ «تنهایی و رسوایی» ، «بی‌مهری و آزار» ای عشق! ببین من چه کشیدم تو چه کردی @golchine_sher
اُمّید نشسته بر سرِ شانه‌ی ما پرواز کند دوباره پروانه‌ی ما صبح آمده گلها همگی خندانند خورشید سَرک کشیده در خانه‌ی ما @golchine_sher
تقدیم به همه شهدای امر به معروف از دیروز تا امروز... گره خورده است با اندیشه ی آلاله ها غیرت و پیچیده است در دنیا ،که ایرانی است با غیرت شبیه خار در چشمان دشمن بوده تا امروز دو رکن نهضت ایران اسلامی ، «حیا، غیرت» به خون خویش می غلتد وطن اما نمی میرد میان ذره های پیکرش باقیست تا غیرت به زور فتنه و کشف حجاب و هشتک و آشوب نمی گردد جدا از باور و قاموس ما غیرت در این آشفته بازار حیا،بار دگر بخشید میان پیکر تردید، جانی تازه را غیرت کسی از جنس «اِبدام» و «خلیلی» بود، «الداغی» شهید راه ناموس و جدال دشنه با غیرت @golchine_sher @gida13
مرگ هرچند نوشته شده در تقدیرم به جهان با نخی از موی سرت زنجیرم من چه هستم؟ منِ بی نام‌ و نشان، دور از تو‌؟ قابی‌ام بر تنِ دیوار که بی‌تصویرم قایقِ کاغذی‌ام در دلِ گرداب اسیر قطره‌قطره به تو دل می‌دهم و می‌میرم برگِ خشکی که به سر شوق پریدن دارد با نسیمِ نفسِ توست که پر می‌گیرم دمِ من خنده‌ی تو، بازدمم بوسه‌ی تو یعنی از زندگیِ بی‌تو پس از این سیرم حسرتِ پنجره مانده‌است به دیوارِ دلم دستی ای کاش برآید بدهد تغییرم باغ زردم پیِ لبخند بهار افتاده کاش از بارشِ تو سبز شود تقدیرم @golchine_sher
طلوع کردی و من نیز آفریده شدم دم از بهار زدی ، گل به گل دمیده شدم من اتفاق کمی بودم و شبی ناگاه نگاه کردی و اینگونه شد که دیده شدم به خاطر تو غزل گفتم ای سراسر شعر به خاطر تو غزل گفتم و شنیده شدم ببین نمی شکنم در کویر سختی ها که در پناه تو ای ابر، آبدیده شدم تو آسمانی و من تا خلاصه ات باشم شبیه نم نم باران شدم، چکیده شدم... @golchine_sher
به جوجه اردک زشتی که مثلِ من تنهاست چه فایده که بگویند باطنت زیباست دلت به ماندن اگر نیست خب رهایم‌ کن که‌ مرگ ساده‌تر از هضم این ترحم‌هاست نه اینکه فکر کنی دوستت ندارم، نه برای آدم دلمرده عشق بی معناست به فکر پر زدنم گرچه خوب می‌دانم غمم بلندتر از سقف تیره‌ی دنیاست تو ماه بودی و من برکه‌ای که آغوشش به جای عکس تو گاهی خود تورا می‌خواست جه بی تفاوتی ِ مضحکی‌ست تنهایی چه احمقانه سرم بعد رفتنت بالاست چقدر تلخ که بعد از هزار سال سکوت هنوز یاد تو در واژه‌های من پیداست مچاله می‌کنم این شعر را و این یعنی هنوز آدم این قصه عاشق حواست... @golchine_sher
«به نام حضرت دوست» 📝«دلا ز معرکۀ محنت و بلا مگریز چو گردباد به هم پیچ و چون صبا مگریز» رهبر معظم انقلاب به استقبال غزل زیبای رهبر عزیزتر از جانمان این حقیر نیز غزلی تقدیم می کنم: به نام نامی حیدر همیشه می‌مانیم میان معرکه‌ها رود رو به جریانیم هراس نیست اگر عالمی بیابان است به وقت معجزه در انتظار بارانیم چو نوح دربرمان است بیم‌دریا نیست به عرشه حاضر و در جستجوی طوفانیم اگرچه باد خزان بارها وزید اینجا هنوز مقتدر و باشکوه و تابانیم چو صخره‌ایم و غم تلخ موج‌ها هرگز به شوق پیر خرابات کوه ایمانیم رها شویم چو تیر از کمان آرش، ما مثال صاعقه هم ابتدا و پایانیم به دوش ماست امانت،به صدق می‌کوشیم و مثل قاسم ِ سرباز، مرد میدانیم @golchine_sher
ای برتر از خیالِ محالی که داشتم! بالاتر از توهمِ بالی که داشتم! طوفان رسید و برگ و بَرَم را به باد داد پیش از رسیدنِ دلِ کالی که داشتم این کوره رودهای گِل‌آلود از کجاست؟ کو چشمه‌ی عمیق و زلالی که داشتم؟ حالِ غزال بود و مجالِ غزل مرا آن حال کو؟ کجاست مجالی که داشتم؟ کِی می‌شود به روی تو روشن چراغِ چشم؟ روشن نشد جوابِ سوالی که داشتم باری مگر ز شوقِ نگاهِ تو بردَمَد آن آفتابِ رو به زوالی که داشتم! @golchine_sher
نگاهت نم نم باران عشق است قَدَت مانند سروستان عشق است تو وقتی دفتر دل می گشایی لبت دروازه ی قرآن عشق است برای معلم کلاس اول ابتدایی ام پاسداشت مقام معلم @golchine_sher
غروب این حوالی را تو باور می کنی یا نه؟ غم و درد اهالی را تـو باور می کنی یا نه؟ تمام زندگی مان را سکـوتی تلخ پر کرده خیابان های خالی را تو باور می کنی یا نه؟ کویر داغ و بی باران ، بر این جا سایه گسترده هجوم خشک سالی را تو باور می کنی یا نه؟ نفس در سینه می گیرد، دل این جا زود می میرد و مرگ احتمالی را تو باور می کنی یا نه ؟ دراین تاریکی و وحشت ، سیاهی های بی پایان وجود یک زلالی را تـو باور می کنی یا نه ؟ نگـاه سبز تـو آخر مرا آباد می سازد بگو این خوش خیالی را تو باور می کنی یا نه؟ @golchine_sher
شکسته آنچه میانِ من و تو حرمتِ ماست نظر به آینه و سنگ کن! حکایتِ ماست به حرف‌های خوشت دلخوشیم، می‌بینی؟ به باد تکیه‌ زدن نیز قابلیت ماست! نشد ز حلقه‌ی دیوانگان فرار کنیم قسم به موی تو، بندی به پای همت ماست به اوج خویش چرا غره‌ای چنین ای موج؟ خروش تا به کجا؟ نیستی نهایتِ ماست! چه باک از این که شرابِ تو سهم غیر شود؟ همیشه خونِ جگر خورده‌ایم! عادتِ ماست! @golchine_sher
چشمها – پنجره‌های تو – تأمل دارند فصل پاییز هم آن منظره‌‌‌ها گل دارند ابر و باد و مه و خورشید و فلک مطمئنم همه در گردش چشم تو تعادل دارند تا غمت خار گلو هست، گلوبند چرا؟ کشته‌هایت چه نیازی به تجمل دارند؟ همه‌جا مرتع گرگ است، به امید که‌اند میش‌هایم که ته چشم تو آغل دارند؟ برگ با ریزش بی‌وقفه به من می‌گوید: در زمین خوردن، عشاق تسلسل دارند هرکه در عشق سر از قله برآرد هنر است همه تا دامنه‌ی کوه تحمل دارند @golchine_sher
سلام فلسفۀ چشم‌های بارانی! سلام آبروی سجده‌های طولانی.. بیا که ما همه چشم از گناه می‌پوشیم چرا تو این همه از خلق رو بپوشانی؟ چقدر موقع قحطی صدا زدیم تو را و یادی از تو نکردیم در فراوانی قرار بود بسازیم خانۀ دل را چه شد که ساخته شد خانه‌های اعیانی؟ چه عهدها که پس از هر دعای عهد، شکست چه ندبه‌ها که نشد موجب پشیمانی اضافه شد به غم تو چقدر سال به سال و ما چقدر گرفتیم بی‌تو مهمانی.. چقدر در پی ما گشته‌ای چراغ به دست میان همهمۀ کوچۀ چراغانی نه روضه‌های محرم تو را تسلا داد نه شاد کرد تو را جشن‌های شعبانی خودت بیا بنشین و بخوان و اشک بریز خودت خطیب، خودت مستمع، خودت بانی بخوان که روضه از آن حنجره شنیدنی است به لهجۀ عربی، با زبان قرآنی.. بگو چگونه به هنگام آب نوشیدن همیشه می‌رسی از تشنگی به حیرانی فدای سرخی چشم سیاه تو که هنوز درون گودی مقتل نماز می‌خوانی.. @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی یکسر به کانال ما بزن 👌 🌷فقط رباعی و تک بیت حتما حالت خوب میشه یکبار امتحان کن🌷 ❤️کاش جای بوسه‌اش می‌ماند بر پیشانی‌ام با خدا بودن نشان از مِهر می‌خواهد نه مُهر!❤️ https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
هدایت شده از رباعی_تک بیت
در کاسه ی چشمهام غم لبریز است احوال دلم شبیه یک پاییز است بعد از تو چنان لال و کر و کور شدم مانند مترسکی که در جالیز است @robaiiyat_takbait
صبح است کمی چای و عسل می‌چسبد لبخندِ گُلَت بغل بغل می‌چسبد لبخند بزن که شعرمان دَم بکشد همراهِ غذایمان، غزل می‌چسبد. @golchine_sher
صدایم بزن ای صدای تو باران نگاهم کن ای آبروی بهاران به یک جرعه لبخند و نور و نوازش در این خاک دلتنگ، باغی برویان بدون تو گلخانه روحی ندارد به افسردگی می‌زند نبض گلدان دوتا صندلی خالی از شور و شادی‌ بدون تو مانده در آغوش ایوان بیا بپران خواب گنجشک‌ها را هیاهو بیاور به صبح درختان عیادت کن از ماهی حوض کاشی که کابوس دیده تمام زمستان‌ تو سروی و هرگز خزانی نداری ولی من کی‌ام؟ برگی افتان و خیزان! بگو کی به این خانه سر می‌زنی؟ کی؟ کجا عمر دوری می‌آید به پایان؟ دلم ابری و آسمانم کبود است صدا کن مرا ای صدای تو باران @golchine_sher
از پنجره، از آسمان، از ماه میترسم از هرچه یاد از عشق دارد، آه... میترسم دل بسته ی هرچیز باشی، از تو میگیرند! از عشق، از آن حسرت دلخواه میترسم... من چشم میبندم، به چشمانت می اندیشم تو سر به زیری و از این اکراه میترسم! میپرسم از تو تا کجاها دوستم داری؟ از مکث تو، این لحظه ی کوتاه میترسم... کفشم اذیّت میکند...این جاده طولانی ست... تنهایم و از انتهای راه میترسم! @golchine_sher
حالا تو قایم شو؛ جای عددها میگذارم: "دوستت دارم" تا چند بشمارم؟! @golchine_sher