eitaa logo
گلچین شعر
13.8هزار دنبال‌کننده
706 عکس
254 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقم غرق تمنایت حبیبی یا حسین زنده هستم با تولایت حبیبی یا حسین ذره هستم در حریم تو خدا را تا ابد بر نمی دارم سر از پایت حبیبی یا حسین می شوم عاشق تر از موسی اگر پیدا شود گوشهٔ چشم تجلایت حبیبی یا حسین صبح چشمان ترا دیده زلیخای دلم بسته او دل بر تماشایت حبیبی یا حسین آیهٔ “جنات تجری تحتها النهار”هم کربلای جلوه آرایت حبیبی یا حسین بگذرد از هر صراطی هر که بر لوح دلش نقش بسته مُهر امضایت حبیبی یا حسین اولین روزی که عاشق شد دلم در کربلا بود میلاد فرح زایت حبیبی یا حسین ــــ ـــ ـــ “ای لب لعل ترا با عاشقان حق نمک ما کجا و خواهش “یا لیتنا کنا معک” @golchine_sher
غرض از خلقت تو چیست اباعبدالله(ع)...؟ غیراز این است که دیوانه ز عشق ات باشیم؟! @golchine_sher
ما بی تو تا دنیاست، دنیایی نداریم چون سنگ خاموشیم و غوغایی نداریم ای سایه‌سار ظهر گرم بی‌ترحم جز سایۀ دستان تو جایی نداریم تو آبروی خاکی و حیثیت آب دریا تویی، ما جز تو دریایی نداریم خورشید، چشم توست، چشمان تو خورشید تا نشکفد چشم تو فردایی نداریم وقتی عطش می‌بارد از ابر سترون جز نام آبی تو آوایی نداریم شمشیرها را گو ببارند از سر بغض از عشق، ما جز این تمنایی نداریم @golchine_sher
به وصفِ هیچکسی جز تو دَم نخواهم زد خوشا کسی که اگر شاعر است، شاعرِ توست @golchine_sher
این قلب به عشق توست محکوم حسین! دنیا شده است سمت تو زوم، حسین! یاد تو محال است فراموش شود بر لوح دلم نوشته با موم، حسین! @golchine_sher
بی نام حسین نام آدم هیچ است بی حب حسین حب عالم هیچ است بی عشق حسین و عشق اولاد حسین بر هر چه دگر که عشق دارم، هیچ است @golchine_sher
موج می‌داند ملال عاشق سرخورده را زخم خنجرخورده، حال زخم خنجرخورده را   در امان کی بوده‌ایم از عشق، وقتی بوی خون باز، وحشی می‌کند باز کبوتر خورده را   مرگ از روز ازل با عاشقان هم‌کاسه است تا بلرزاند تنِ هر شام آخر خورده را   خون دل‌ها خورده‌ام یک عمر و خواهم خورد باز جام دیگر می‌دهندش جام دیگر خورده را شعر شاید یک زن زیباست، من هم سایه‌اش می‌کند مشغول خود، هرکس به من برخورده را   @golchine_sher
جا می خورد از تردی ساق تو پرنده! ايمان منی، سست و ظريف و شکننده! هم, چون کف امواج «خزر» چشم گريزی هم, مثل شکوه «سبلان» خيره کننده! می خواست مرا مرگ دهد آنکه نهاده ست بر خوان لبان تو, مربای کشنده! چون رشته ی ابريشم قاليچه ی شرقی ست بر پوست شفاف تو رگهای خزنده! غير از تو که يک شاخه ی گل بين دو سيبی چشم چه کسی ديده گل ميوه دهنده!؟ لبهای تو اندوخته ی آب حيات است اسراف نکن اين همه در مصرف خنده! ای قصه موعود هزار و يکمين شب مشتاق تو هستند هزاران شنونده افسوس که چون اشک, توان گذرم نيست از گونه ی سرخ تو ـ پل گريه و خنده! عشق تو قماری ست که بازنده ندارد ای دست تو پیوسته پر از برگ برنده! @golchine_sher
سفر بهانه‌ی دیدار و آشنایی ماست از این به بعد «سفر» مقصد نهایی ماست در ابروان من و گیسوان تو گرهی‌ست گمان مبر که زمانِ گره‌گشایی ماست خراب تر ز من و بهتر از تو بسیار است همین بهانه‌ی آغاز بی‌وفایی ماست زمانه غیرِ زبان قفس نمی‌داند بمان، که «پرزدن» حیله‌ی رهایی ماست به روز وصل چه دل بسته‌ای؟ که مثل دو خط به هم رسیدن ما نقطه‌ی جدایی ماست @golchine_sher
گلاب وگل... تو آمدی زمین و زمان بیقرار شد توحید در نهایتِ خود آشکار شد با روی کار آمدن رویت، آفتاب؛ از کار سَروَری جهان برکنار شد اینگونه صبح سوم شعبان به خاطرت هر سال از طلوع خودش شرمسار شد یعنی که با طلوع تو پنجاه و هفت سال خورشید در غروب خودش خانه دار شد باعلت سپید و سیاهی چشم تو پلکت دلیل گردش لیل و نهار شد درمجلسی که گیسوی تو درس می دهد بوی بهار موی تو شرح بِحار شد نام حسین پهن شد و بین سین آن جبریل شد زمینی و فُطرس شکار شد ترویج گشت در شب میلادت این مَثَل گاهی گلی بهانه ی فصل بهار شد گفتم حسین پس همه‌ی قُم قُمار شد گفتم حسین مِی وسط خُم خُمار شد با یا غفور و یا احد و یا صمد نشد با یاحسین نَفْس ولیکن مهار شد «وحشی بافقی» اگر «اهلی» شد از تو شد «انسانی» فخیم غمش «سازگار» شد هم یا حسین بوی «گلاب وگل» آفرید هم یا حسین ریشه ی «نخل» چهار شد مجبور بودم از تو بگویم در این غزل این جبر درنهایتِ امر اختیار شد دستی که سجده تکیه برآن کرد پیش تو درکربلا ز خاک درآمد مِنار شد نگذاشت هیچگاه عبا روی دوش خویش هرکس به روضه ی علی اکبر دچار شد... @golchine_sher
برفِ پیری می‌نشیند بر سَرم همچنان طبعم جوانی می‌کُند @golchine_sher
آنگونه دلم سوخت ز داغِ غمِ هجران هر جا سخن از عشق که شد، آه کشیدم... @golchine_sher
دارد دل و دین می برد از شهر شمیمی افتاده نخ چادر او دست نسیمی تسبیح دلم پاره شد آن دم که شنیدم با دست خودش داده اناری به یتیمی حتی اثر وضعی تسبیح و دعا را بخشیده به همسایه، چه قران کریمی در خانهء زهرا همه معراج نشینند آنجا که به جز چادر او نیست گلیمی ای کاش در این بیت بسوزم که شنیدم می سوخت حریم دل مولا چه حریمی آتش مزن آتش در و دیوار دلش را جز فاطمه در قلب علی نیست مقیمی حالا نکند پنجره را وا بگذاریم پرپر شود آن لاله زخمی به نسیمی @golchine_sher
گویند طبیبان که بگو دردِ خود اما دردی که گذشته ست ز درمان به که گویم..؟ @golchine_sher
گفته‌ام بارها و می‌گویم: بی وجودش حیات مکروه است همه‌ی عمرتکیه‌ گاهم بود پدرم نام کوچکش کوه است! @golchine_sher
‏گفتم که تو منظور من از این همه شعری مغرور، نگاهی به من انداخت که: منظور؟! @golchine_sher
حتی اگر خيالِ منی، دوست دارمت ای آن‌كه دوست دارمت امّا ندارمت @golchine_sher
دردها را دوا شود، عباس نام مشکل گشا شود، عباس آمد از آسمان به سمت زمین جلوه ای از خدا شود، عباس ماه ام البنین و شیر خدا شرح مهر و وفا شود، عباس هنر آموز محضرش لقمان در ادب مقتدا شود، عباس از محالات عالم است اگر از ولایت جدا شود ،عباس آرزویش همیشه این بوده پیش پایش فدا شود، عباس تا علمدار سید الشهدا ساقی کربلا شود، عباس وخدا در کنار علقمه خواست تا که حاجت روا شود، عباس @golchine_sher
غروب می گذرد باتمام دلتنگی تو چشم دوخته برشیر خسته ی سنگی درانتظارخروشی ازاین مجسمه ای که ازدلت بتکاند غبار دلتنگی به شیر قصه ی مادر بزرگ می ماند به وقت دم زدن ازقصه های "بهرنگی" نشسته دستخوش زوزه ی شغالان باز نشسته تا بکشد طرح نقشه ای جنگی بگو کلاغ خبرچین!ازاین غروب برو توراشناخته ام از هزار فرسنگی براین کبود به شکل کبوترآمده ای برو که رو شده دستت ازین بدآهنگی غروب،مثل اناری ست درسبد خونی که کرده خون دلم را به شیشه ای رنگی نشسته ام به تماشای رنج دستفروش به دست چین سبدهای غرق نارنگی به وقت حادثه ماهردو سنگ زیرینیم چه تلخ می گذرد دور آسیا سنگی شغاد،جای تهمتن نشسته ،کاری کن! شده ست آخر این شاهنامه،شترنگی اگرچه قافیه ها بسته دست وبالم را "به یادگار نوشتم خطی ز دلتنگی" @golchine_sher
هرڪجا عاشق به بن بستی رسد ، حرفش فقط از سر غم هرچه پیش آید خوش آید می شود @golchine_sher
هم عشق تو در این دل شیدا متفاوت هم جنس غمت با همه غم ها متفاوت ای ماه تر از ماه که دیدست و شنیدست بر روی زمین مثل تو زیبا، متفاوت ای سرو سرافراز نشسته است بهاران بر قامت سبزت به تماشا متفاوت یک روز بر این شب زده دنیای دل ما سر می زند از چشم تو فردا متفاوت هر لحظه به جان دادن در راه خدایت دلواپسی ات با همه دنیا متفاوت اینبار که راهی شده ای از سر حسرت افتاده به پاهای تو صحرا متفاوت ای موج خروشان وفاداری و ایثار برخاستی از دامن دریا متفاوت افسوس از آن لحظه که دیدند علمدار برداشته مشک و علمش را متفاوت از هرچه که در کرب و بلا بوده حساب... دستان علمگیر تو با ما متفاوت @golchine_sher  
سقا... دلهای عاشق حلقه بر در دارد امشب باران لطافت مثل کوثر دارد امشب حیدر میان خانه حیدر دارد امشب عباس می آید علم بر دارد امشب مردی به بی همتاییِ دریا می آید بهر حسین بن علی سقا می آید وقتی علم در دست این آقا می آید «کفر تمام نیزه ها بالا می آید» امشب شب شور و شب ذکر و نماز است امشب به سوی آسمان ها راه باز است هر کس که جنس خواهشش جنس نیاز است بر دامنش دست توسل چاره ساز است از گوشه ی چشمش غضب می ریزد این مرد از زلف هایش راه شب می ریزد این مرد از قد و بالایش ادب می ریزد این مرد از کنج لب هایش رطب می ریزد این مرد باید خدا در وصف او قرآن بسازد یا بلکه تندیسی خود از ایمان بسازد یک چشمه اش کافیست تا باران بسازد جای تعجب نیست که سلمان بسازد او آمد و مهتاب را بی آبرو کرد ماه رخش را آسمان ها آرزو کرد در عرش باید نام او را جستجو کرد باید برای مسح نام او وضو کرد این مرد یعنی صورت اخلاص ارباب این مرد یعنی شاخه های یاس ارباب این مرد یعنی جلوه ی احساس ارباب این مرد یعنی حضرت عباس ارباب تکیه زده دنیا به دستان ابالفضل جان علی بسته است بر جان ابالفضل نان خورده عمری نوکر از خان ابالفضل بیچاره ام، دستم به دامان ابالفضل تو کاشف الکربی، همیشه بی نظیری بر خانه ات رو کرده امشب را فقیری وقتی پس از ارباب تو نعم الامیری امکان ندارد دست نوکر را نگیری خیلی ضریح با صفایت دیدنی بود آن گنبد و گلدسته هایت دیدنی بود خیلی خدایی کربلایت دیدنی بود آن روز را هم که... وفایت دیدنی بود آن روز با مشک و علم... آبی نخوردی شد سینه ات لبریز غم... آبی نخوردب حتی میان آب هم... آبی نخوردی تا دست هایت شد قلم... آبی نخوردی @golchine_sher
عاشق‌ نشوم؟ دل‌ ندهم؟‌ پس‌ به‌ چه‌ کوشم؟ جز عشق، دگر بهرِ‌ چه‌ کار‌ است‌ دلِ‌ ما...؟ @golchine_sher ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
بیزارم از کسی که برنجانَدَت ولی . . . ! لعنت به هرکسی که تو را دوست دارَدَت @golchine_sher
مثل آن چایی که میچسبد به سرما بیشتر باهمه گرمیم ، با دلهای تنها بیشتر هیچکس از عشق سوغاتی به جز دوری ندید هرقدر یعقوب تنها شد ، زلیخا بیشتر ... درد را با جان پذیراییم و با غم ها خوشیم قالی کرمان که باشی میخوری پا بیشتر @golchine_sher