eitaa logo
گلچین شعر
13.7هزار دنبال‌کننده
709 عکس
254 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
از باغ می برند چراغانی ات کنند تا کاج جشن های زمستانی ات کنند پوشانده اند «صبح» تو را «ابرهای تار» تنها به این بهانه که بارانی ات کنند یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند این بار می برند که زندانی ات کنند ای گل گمان مکن به شب جشن می روی شاید به خاک مرده ای ارزانی ات کنند یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند آب طلب نکرده همیشه مراد نیست گاهی بهانه ای است که قربانی ات کنند @golchine_sher
یک دل و این همه غم ؟ وای به من @golchine_sher
دوباره در سرم افتاده باورها به جان هم و افتادند جوهرها و دفترها به جان هم من و تو هر دو در یک آسمان در حال پروازیم گره خورده‌ست جان ما کبوترها به جان هم به رغمِ این همه نیرنگ ما سرباز یک راهیم نمی‌افتیم هرگز بین سنگرها به جان هم به زیر پرچمی واحد همه آیات قرآنیم نمی‌افتیم با آشوب کافرها به جان هم قسم خوردیم دست از یاری هم بر نمی‌داریم قسم خوردیم آری ما برادرها به جان هم @golchine_sher
بایـد بــدون ایـنکه کـسی را خــبر کـنم با قایـــق خـــیال به قلبت ســـفر کــنم همراه موج، دست‌به‌دست سکوت شب از تــنگه‌ی نگـــاه حــسودان گــذر کـنم وقتی سوار کـشتی نــوحِ دلــت شــدم بی اضطراب از هــمه دنیــا حـــذر کــنم طوفان شعر قصد وزیدن گرفته اســت فـرصت نمانده است نبـاید خـــطر کنم بایــد به جـــای ثانیـــه‌های نـــــبودنت یـک عمـر با تـو درد دلـی مختصـر کنم @golchine_sher
بیا ببین که چه سوزی درونِ آهِ من است بیا ببین که چه اشکی در این نگاهِ من است قسم به آنکه دو عالم همه به دست هموست که دوزخی که بِپا میکند زِ آه من است تو‌ از سیاهی شب ناله میزنی ؟! هیهات بیا ببین که سیه تر زِ شب پگاهِ من است نگار گشته رفیقِ رقیبِ پُر زِ جفا انیس و همدم من هم شبِ سیاهِ من است نه حاجتی به مَه است و نه اختر ونه به شمس فروغ گوهرِ اشکم چراغِ راهِ من است کدام عقل بکشاند تو را به جنگ من ای دون که صبر و ذکر دعای سحر سپاه من است مرا مگو که سخن را رها نما ( مهدی) که نه به دستِ من است ونه دلبخواهِ من است @golchine_sher
هان ای دل بی ارادهٔ بی پروا ای بی خبر از تاب و تب روز جزا فرموده خدای مهربان ای ”بنده” “صد بار اگر توبه شکستی بازآ ” @golchine_sher
شیوه‌ی عُشّاق چون اشک است در راه‌ِ نیاز ابتدا، سرگشتگی‌ها؛ انتها، افتادگی... @golchine_sher
بر زبان دارم شب هجران پیِ تسکین دل گفت و گوهایی که روز وصل با من کرده ای... @golchine_sher
کجاست بالشِ امنی که با تو سر بنهم که حسرت سر و سامان که گفته اند این است... @golchine_sher
با تو خوشحالند در واقع پیمبر دوست ها چون علی شادند و مسرورند حیدر دوست ها شاعران از پارس می آیند ذیل طوطیان پشت لب های تو صف بستند، شکر دوست ها آن چنان لبریز حُسنی که شب میلاد تو آرزومند پسر هستند دختر دوست ها مژده ات را من به حاتم های طایی داده ام از ابازر های عالم، تا ابوذر دوست ها ماه هم گفته است از تو چونکه می گویند خوب دوستان از دوستان خود به دیگر دوست ها هرکسی با هرچه که دارد، صدف با یک دهان سمت دریای تو در راهند، گوهر دوست ها محو بالای تو و ارباب سر خم می کنند بین مردم بیشتر سرو و صنوبر دوست ها موقع افطار می آیند با لب های خشک می رسند از راه این گونه برادر دوست ها کوچه و اشک من و درد تو، آری بیشتر گرد می‌آیند دور هم در آخر، دوست ها نیمه ی ماه مبارک، فاطمیه می شود اکثرا چونکه پسر هستند کوثر دوست ها اکثرا در را نمی کوبند در وقت وداع اکثرا از کوچه بیزارند مادر دوست ها اتفاقی هم اگر افتاد و مادر ضربه خورد با کسی چیزی نمی گویند خواهر دوست ها... @golchine_sher
‏همه از خواب و من از فکر تو مست... @golchine_sher
باید که عمری مثل بابا، نان بیارد نجواکند، خرما به نخلستان بیارد شاهی که تنها مانده در شهر گدایان بهتر که جای حکم راندن نان بیارد فرزند پیغمبر چه تدبیری کند با... دینی که فرزند ابوسفیان بیارد!؟ هرچند هم در گوششان یاسین بخواند صد بار اگر مصداق از قرآن بیارد... جایی که پای سکه ی زر در میان است سخت است حتی یک نفر ایمان بیارد حتی نشد یک بار از بین دو انگشت اندازه ی انگشت ها انسان بیارد تدبیر یعنی نرمشی آرام اما.... آرامشی که در پی اش طوفان بیارد @golchine_sher
مگر میشود خوبِ من، شقایق نشد! تو را دید و عاشق نشد؟ @golchine_sher
چه سخت می گذرد عمر، شانه یِ تو کجاست؟ برای خستگی ام تکیه گاه می خواهم ! @golchine_sher
بازآ که در فراقِ تو چشمِ امیدوار چون گوشِ روزه‌دار بر الله اکبر است @golchine_sher
لانه کرده یا کریمی روی بام شانه اش حاتم طایی نشسته در مسیر خانه اش دست خالی هر که آمد بر در بیت الحسن دست خالی بر نگردد از در شاهانه اش بس نمک دارد رخش، دنیا نمک گیرش شده پر شده ماه خدا در نیمه از پیمانه اش حیدر و زهرا و احمد جمع کل مجتباست ماه می گردد به گرد چهره ی ماهانه اش نور،اعجاز خدا در شمع روی مجتبی کهکشان ها بوده اند از ابتدا پروانه اش شهد شیرین عسل مدیون نام مجتبی مور برکت می کند از نام او هر دانه اش او رفیق بی رفیقان و پناه بی پناه بی کسان را نیست جایی جز در کاشانه اش فکر زنجیری کنید بر عاقل مجنون شده فکر زنجیری برای عاشق دیوانه اش @golchine_sher
عجیب نیست که دائم سر زبان من است حسن قشنگ‌ترین واژه درجهان من است اگر به گفتن ذکرش همیشه مشغولم زبان برای همین کار در دهان من است همیشه أشهَدُ أَنّ حسن کریم الله پس از علی ولی الله در اذان من است گدای سفره ‌ی او بوده اند اجدادم همین بزرگترین فخر خاندان من است به تیره روزی شب های خویش مفتخرم برای اینکه حسن ماه آسمان من است غم نداری خود را نمی‌خورم هرگز چرا که مُهر حسن پای آب و نان من است مرا به شاعر درگاه او شناخته اند هزار شکر که در شهر این نشان من است قبول اگر غزلم در خور مقامش نیست ولی محبت او برتر از توان من است اگر چه جان جهان شد برای ما اما همیشه گفته حسن جان حسین جان من است @golchine_sher
معصوم‌ترین حالت یک عشق همین جاست او پس بزند باز به پایش بنشینی @golchine_sher
چون درخت آمدی، زغال مرو میوه ای پخته باش، کال مرو..   @golchine_sher
گاهی فقط یک ابر می ‌فهمد هوایم را یک روح سرگردان، سرای ناکجایم را یک باغبان در خشکسالی‌های پی ‌در ‌پی یک گوش کر، فریادهای بی‌صدایم را دردم شبیه دردهای پیش از اینم نیست گم کرده‌ام انگار در قلبم خدایم را می‌ترسم ازتصویر آیینه که در چشمش دیوانه ‌ای دیگر بگیرد باز جایم را مثل خوره این زخم ها بر روحم افتاده درهم تنیده تار رخوت انزوایم را من گرم رویای خودم بودم نمی‌دیدم کابوس‌های منتظر در خوابهایم را رفتم به سمت آرزوهای مه‌ آلودم آن قدر که دیگر ندیدم رد‌پایم را @golchine_sher
مرا چگونه فراموش کرده‌ای ای دوست ببین گذشته‌ات از خاطرات لبریز است @golchine_sher
پیغمبران دورِ پیمبر(ص) جمعشان جمع است خیلِ ملائک دورِ حیدر جمعشان جمع است مادر شده زهرا(س) و آمد ساره با لبخند حوّا و مریم؛ دورِ مادر جمعشان جمع است نوزاد نه! نورِ کرامت! حُسنِ نامحدود در دستهایش درّ و گوهر جمعشان جمع است یامجتبی(ع) گفتند و بوسیدند پایش را خورشید و ابر و ماه، دیگر جمعشان جمع است حاتم به بازو بسته حرزِ یاحسن(ع) را و در خانه؛ سائل هایِ مضطر جمعشان جمع است لبریزِ روزه دارها شد امشب این خانه وقتِ اذان از قبل، بهتر جمعشان جمع است دارند میگیرند از چشم ِ حسن(ع) حاجت سلمان و مالک، حُجر و قنبر جمعشان جمع است شخصِ کریمِ اهل بیت(ع)آمد؛ بهشت اینجاست اینجا که اهلِ دل؛ سراسر جمعشان جمع است وعّاظ، قاری، مستمع، مداح، شاعرها اطرافِ حیدر خیلِ نوکر جمعشان جمع است با، یاحسن(ع) دل میبریم از پنج تن هرآن روزی که دورِ حوض کوثر جمعِ مان جمع است! @golchine_sher
برگرد و عکس دیگری از گنجه رو کن گاهی مرا در خاطراتت جستجو کن خود را پس از یک عمر دوری مثل سابق با این پلنگ لنگ لنگان رو برو کن من روی تپه گیج و تنها می نشینم اما تو هر شب برکه را بی تاب قو کن در انجمادم گُر بگیر از عشق رد شو با خون سرد شعر من کمتر وضو کن عادت ندارم با خودم درگیر باشم شلیک کن من را بکش یا آرزو کن قانون جنگل ظاهرا رحمی ندارد حرفی بزن یا سرب داغی در گلو کن هی کینه، بدبینی، دورنگی؛ عشق مشروط بوی تعفن می دهد این قصه، بو کن ! @golchine_sher
ماه است که در ماه خدا آمده است دریای کرامت و سخا آمده است ازخانه ی زهرا و علی ،قرص قمر آقام امام مجتبی آمده است @golchine_sher
از نمکدان لبت شهد و شکر می ریزد از تجلی رخت شمس و قمر می ریزد دست نقاش ازل با تو چه کرده است که از جز جز وجنات تو هنر می ریزد لولو فاطمی حیدری مصطفوی آسمان پیش قدمهات گهر می ریزد هیچ کس را هنر درک مقامات تو نیست ملک وحی همین جاست که پر می ریزد عید قربان شده آقا تو‌ فقط لب تر کن تا ببینی که سر چند نفر می ریزد جمل از هیبت جنگاوری ات می لرزد با اشارات نگاهت تن و سر می ریزد می رسد ارث پدر بر پسرانش آری کربلا هم عسل از لعل پسر می ریزد از زمانی که خراب تو شدم آبادم حسنی ام من و از هر دو جهان آزادم نام ما را بنویسید غلامان حسن سینه چاکان حسن، دست به دامان حسن از سر ما نرود مستی عشقش هرگز از شرابی که ازل ریخت به پیمانه حسن هر که یکبار فقط خلق نکویش بیند می شود تا ابدالدهر مسلمان حسن ماه مهمانی حق منحصرا یک ماه است سالیانه است ولی سفره احسان حسن نان به سگ میدهد از لطف، خداوند کرم تا ابد هر چه کریم است به قربان حسن حسنیه است همه فاطمیه ها، بی شک مادری اند همه خیل مریدان حسن عالمی گوش به فرمان حسین است ولی خود ارباب بود گوش به فرمان حسن می رسد عاقبت آن روز که گوید شاعر: نام ما را بنویسید به ایوان حسن @golchine_sher