eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
831 عکس
285 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
از خون و خاکستر ببین در شهر باران را بسته ست خون راه تماشای خیابان را دی را ببین و دردهای ناتمامش را در جان ما سرمای سوزان زمستان را حالا پس از تو انفجار بغض های ما در صدر اخبار جهان آورده کرمان را روزی تو جانت را فدای مردمت کردی حالا فدایت می کنند این مردمان جان را آنشب تو را خیل رفیقانت بغل کردند حالا تو در آغوش می گیری شهیدان را در آسمان حتما که دیدی و بغل کردی ریحانه ی از آتش و خون ها هراسان را آخر چرا بر خاک و خون افتاده؟! وقتی تو بر روی چشمت می نشاندی هر چه مهمان را  بعد از تو جولان می دهند اینگونه نامردان از مرد خالی دیده اند انگار میدان را تا کی سکوت و صبر باید، وقت خونخواهی ست باید به طوفانی پشیمان کرد شیطان را @golchine_sher
‌‌با همین دست، به دستان تو عادت کردم این گناه است ولی جان تو عادت کردم جا برای من گنجشک زیاد است، ولی به درختان خیابان تو عادت کردم گرچه گلدان من از خشک شدن می‌ترسد به ته خالی لیوان تو عادت کردم دستم اندازه‌ی یک لمس بهاری سبز است بس‌که بی‌پرده به دستان تو عادت کردم مانده‌ام آخر این شعر چه باشد انگار به ندانستن پایان تو عادت کردم @golchine_sher
غم را چه کنم که خیمه بر جان زده است لبخند زدن کار دل خرسند است @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امید ما به رحمت بی‌منتهای توست مقصود عاشقان دو عالم لقای توست هرکس امیدوار به اعمال خویشتن سعدی امیدوار به لطف و عطای توست @golchine_sher
اگرچه صحن و‌سرای بهشت زیبا بود میان فوج کبوتر، کلاغ تنها بود سیاه بین تمام سفید و روشن ها میان چشم جماعت چقدر رسوا بود به روی پا که نه، با دل قدم گذاشته بود برای عالم و آدم در آن سرا جا بود سرای نور بود و وقت بوسه ی خورشید به روی گنبد غرق طلای آقا بود میان اشک و تبسم دخیل بست و دلش کنار پنجره فولاد غرق نجوا بود کنار آهن نازک دلی که آغوشش گره گشای غم و غصه های دنیا بود غروب آمد و او بی خیال اطرافش هنوز غرق مناجات و در تمنا بود قیام کرده و در صف تمام زائرها و او نشسته، نماز دلش فرادا بود درست بعد سلامش، بلند شد از جا کسی که شامل لطف دم مسیحا بود چقدر صحن و سرای بهشت زیبا تر صدای نغمه ی نقاره کشف معنا بود میان فوج کبوتر کلاغ تنها نه... میان بهت جهان ،روی دست دریا بود @golchine_sher
مژگان به هم بزن که بپاشی جهان من کوبی زمین من به سر آسمان من درمان نخواستم ز تو من درد خواستم یک درد ماندگار ! بلایت به جان من می سوزم از تبی که دماسنج عشق را از هُرم خود گداخته زیر زبان من تشخیص درد من به دل خود حواله کن آه ای طبیب درد فروش جوان من ! نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را تا خون بدل به باده شود در رگان من @golchine_sher
آدم شدیم و خوردن سیب اشتباه بود عاشق شدیم و عشق برامان گناه بود بارید عشق و سیل شد و جانمان گرفت پنداشتم که سیل مرا جان پناه بود چشمش شبیه خاطره های سیاه ماند شعرم پر از سکوت و محالات آه بود می سوختم برای کسی که برای من تنها به قدر چشم زدن ها نگاه بود او رفت و ماند شاعرکی در خیال او او رفت و بوم زندگی من سیاه بود او رفت و ماند لانه ی من در هجوم باد بی او هجوم باد مرا تکیه گاه بود پوشالی است هر چه که دیدیم از هوس تکیه به عشق عاقبتش اشتباه بود تاوان عشق غربت و درد است و انتظار وقتی رفیق همسفری نیمه راه بود باید به سوی حضرت خورشید رو کنم اینبار قافیه غزلی مثل ماه بود @golchine_sher
یاد بهار بودم در فصل خشک‌سالی دل‌تنگِ پرکشیدن وقت شکسته‌بالی کاش این دل شکسته روزی به چشمت آید هرچند قیمتی نیست، این کوزه سفالی در چشم من نظر کن، دیگر نمی‌توان دید رودی به این روانی، اشکی به این زلالی در آرزوی دریا، شوق رهایی‌ام بود حال مرا بپرسید از تنگ‌های خالی! بگذر تو هم که عمری دنیای ما گذشته‌ست گاهی به سخت‌کوشی، گاهی به بی‌خیالی! @golchine_sher
در دلم جایی برای هیچکس غیر از تو نیست گاه یک دنیا فقط با یک نفر پر می شود! @golchine_sher
در میان جبهه‌ها گم گشته‌ام پیدا نشد آمدن از او نشانی جز به یک رؤیا  نشد خط‌به‌خط‌ کاروان‌های شهیدان رفته‌ام هر‌که را دیدم برایم آخرش بابا نشد! سالها دنبال یک نام‌و نشانی بوده‌ام.... باز سهمم جزبه عکس و گوشه‌ای تنها نشد من پدر میخواستم او رفت گمنامم‌شود! بعد از او دنیای من هم هیچگه زیبا نشد @golchine_sher
روی خاک افتاده در کرمان من شاخه ی ریحان و یاس و نسترن ماه را کشتند و‌ خون جاری شده از سَرِ پروانه های بی بدن تر شده چشمان ایران باز هم از عروج لاله ها بر هر چمن از عروج لاله ها موجی عظیم می شود دریا به دریا سینه زن در غروب جمعه های انتظار بوی یوسف می رسد از پیرهن @golchine_sher
تو از خورشیدها آمده‌ای از سپیده‌دم‌ها آینه‌ها و ابریشم‌ها شادی تو بی‌رحم است و بزرگوار... برمی‌خیزم! چراغی در دست، چراغی در دلم زنگار روحم را صیقل می‌زنم آینه‌ ای برابر آینه‌ات می‌گذارم تا با تو ابدیتی بسازم ...! @golchine_sher
غمخوار من! به خانه‌ی غم‌ها خوش آمدی با من به جمع مردم تنها خوش آمدی بین جماعتی که مرا سنگ می‌زنند می‌بینمت، برای تماشا خوش آمدی راه نجات از شب گیسوی دوست نیست ای من! به آخرین شب دنیا خوش آمدی پایان ماجرای دل و عشق روشن است ای قایق شکسته به دریا خوش آمدی با برف پیری‌ام سخنی بیش از این نبود منت گذاشتی به سرِ ما خوش آمدی ای عشق! ای عزیزترین میهمان عمر دیر آمدی به دیدنم، اما خوش آمدی @golchine_sher
داروی شفابخش ولی شیرین است سرشار ز واژه‌‌هـای عطـــرآگین است حیران شده است روحِ قحطی زده‌ام از بس که نماز، سفره ای رنگین است @golchine_sher
هدایت شده از احمد ایرانی نسب
نشستم بر مزار کودکانم، آه، غمگینم مگر بر آتش این سینه گردد اشک، تسکینم منم باغ گلی که غنچه هایم را لگد کردند درون سینه‌‌ام دشتی پر از گل‌های خونینم منم آن مادری که پا به پای کودکش زخمی‌ست و هر شب موشکی تب دار می‌آید به بالینم بگو خمپاره ها دست از سر گهواره بردارند بگو آژیرها ساکت، که لالایی ست تلقینم زمین دور سرم چرخید، وقتی سینه‌ام میسوخت جهان! پا بر دلم نگذار، من میدانی از مینم چه سِیلی راه افتاده‌ست در چشمان بی تابم نمی دانم که با چشمان مات خود چه می‌بینم خداوندا خداوندا خداوندا خداوندا پر از اشک و مناجاتم، پر از لبیک و آمینم به صفحه صفحه‌‌ی تاریخ عالم نام من پیداست به صفحه صفحه‌‌ی تاریک عالم، برگ زرینم چه تقویمی‌ست که رخت عزا را در نیاوردم پر از لبخند تلخم، خالی از یک اشک شیرینم اگر اسحاق و ابراهیم را، یعقوب و یوسف را درون سینه دارم، لیک اسلام است آیینم منی که روزگاری قبله گاه مسلمین بودم مبادا دست برادرم، نخواه از پای بنشینم مسلمانان مسلمانان مسلمانان مسلمانان بپا خیزید فرزندان من، یاران دیرینم اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار تفسیر من است ای دوست که من دست خدا در آستینم، من فلسطینم کانال اشعار احمد ایرانی نسب در ایتا👇 https://eitaa.com/ahmadiraninasab کانال اشعار احمد ایرانی نسب در تلگرام👇 https://t.me/ahmadiraninasab
هدایت شده از گلچین شعر
😍تو ایتا محاله مثل این کانال پیدا کنی بیا حالت رو خوب کن😍 https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
و ای کاش یکی از این صبح‌ها صدای تو را نفس بکشم ....! @golchine_sher       ‌‌    
ماه من آغوش وا کن باز دلتنگ توام مثل پایانی که از آغاز دلتنگ توام در شب دلتنگی ام مانند خورشیدی بتاب باز هم آغاز کن پرواز دلتنگ توام بال خود را در هوای شعر من جانی بده ای غزال حافظ شیراز دلتنگ توام می نشینم در هوایت زیر باران روز و شب تا دوباره کوک گردد ساز دلتنگ توام در فراقت روز و شب را بی قراری مي كنم سخت می خواند دلم آواز دلتنگ توام وسعتم را پر کن از اندیشه ی سرشار خود ای همه انگیزه و اعجاز دلتنگ توام @golchine_sher
تو نیستی که ببینی چقدر پاییز است چقدر زندگی برگ‌ها غم انگیز است مگر به قهر نگفتی که از تو بیزارم چرا هنوز نگاهت محبت‌آمیز است؟ دلت درخشش یک سرزمین بی فاتح دلم خرابه‌ی بعد از هجوم چنگیز است مرا چگونه فراموش کرده‌ای ای دوست؟ ببین گذشته‌ات از خاطرات لبریز است تمام هستی من آرزوی وصل تو بود تمام هستی من بی‌تو سخت ناچیز است @golchine_sher      ‌‌     ‌‌    ‌‌    
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رسیده ای و اناری رسیده در چشمت خدا تمام دلم را کشیده در چشمت رسیده ای و نگاهت بلند و بارانی نشسته چین هزاران قصیده در چشمت نمی شود که به ناز تو مبتلا نشود کسی که هرچه نیاز است دیده در چشمت مبارک است خدا هرچه دلفریبی را ردیف کرده و با ذوق چیده در چشمت خدا نخواست نگاهت به دیگری برسد به این بهانه مرا آفرید در چشمت.. @golchine_sher
( پرانتز‌ باز‌ طوطی‌ شاد‌ باشد‌ الهی‌ خانه‌ اش‌ آباد‌ باشد‌ پرانتز‌ را‌ نمی بندم‌ که‌ باید پرنده‌ ‌‌توی‌ بیت‌ آزاد‌ باشد‌... @golchine_sher
سیب ها سوگوارند و انارها زخمی... اینجا چشمان هر زنی آینه را سرخ می بیند! @golchine_sher
اگرچه یاد ندارم که دفعه‌ی چندم مرا شکستی و... آه از نگاه این مردم! به گیسوان پریشان خود نگاه بکن که شرح حال من است این کلاف سردرگم! حکایت منِ دور از تو مانده، این‌گونه‌ست: خمار و خسته‌ام و نیست قطره‌ای در خُم! همیشه عطر تو بی‌تاب کرده جانم را چنان که باد بپیچد به خوشه‌ی گندم به سر هوای تو دارم، خدا گواه من است اگر رسیده نمازم به رکعت پنجم! @golchine_sher
دلی دارم که هر چندش بیازاری نیازارد نه دل سنگست پنداری، که "آزردن" نمی‌داند @golchine_sher
زیر رگبار تگرگ پرِ پرواز شکست می‌چکید خون زِ تن آینه‌ها تشنگی از در و دیوار شقایق می‌ریخت "غزه" آغوش شهادت شده بود! در نگاه غم هر زیتونی یک درختی بی‌سر ریشه‌اش اما سبز اشک از دیده‌ی تب‌دار غزل می‌بارید شانه‌های شب شعرم به تمنای وجود قدرتی می‌خواهد تا شود مرهم این زخم عمیق! @golchine_sher
به طوفان می کشد دلبر ، دلِ دریایی ما را که غیر از او نمی فهمد کسی شیدایی ما را هزاران دسته گل پروردم و چیدم سرِ راهت بیا امشب تماشا کن چمن آرایی ما را به ظاهر شاد و خرسندم خلافِ باطنم امّا کسی باور نمی دارد غمِ تنهایی ما را فروغِ حُسنِ دلبر را تماشا کرده ام بسکه منوّر کرده است امشب دلِ سینایی ما را میانِ قطره اشکم روی خود را دید با لبخند و گفت: آیینه ات داده نشان ، زیبایی ما را چو شمعی شسته ام دست از خودم در راهِ جانبازی بیا امشب تماشا کن تو بی پروایی ما را ندیدم بهتر از وامق کسی در عاشقی صادق کجا داند به جُز ( شایق) غمِ عذرایی ما را @golchine_sher
آشفته دلان را هوس خواب نباشد شوری که به دریاست به مرداب نباشد هرگز مژه برهم نَنَهد عاشق صادق آن را که به دل عشق بُوَد خواب نباشد در پیش قَدَت کیست که از پا ننشیند یا زلف تو را بیند و بی تاب نباشد چشمان تو در آینه ی اشک چه زیباست نرگس شود افسرده چو در آب نباشد گفتم شب مهتاب بیا نازکنان گفت آنجا که منم حاجت مهتاب نباشد @golchine_sher
گرگ وقتی در لباس میش پنهان می‌شود جای سگ، کفتار هم دلسوز چوپان می‌شود گاه با یک شعله‌ی کوچک به وقت فتنه ها جنگلی می‌سوزد و گاهی بیابان می‌شود فتنه گاهی در لباس شیخ های لندنی می‌رود در زیر یک عمامه پنهان می‌شود در میان فتنه بعضی از خواص انقلاب مهره‌ی بازیِ دشمن بین میدان می‌شود سفره ها خالیست اما صبر باید پیشه کرد صبر تا وقتی جگر مهمان دندان می‌شود هرکدام از ما هزاران آرمان میهنیم شیشه وقتی بشکند خشمش دوچندان می شود @golchine_sher
از جهان وحش نا امید صبح و ظهر و عصر و شب شهید در میان قطع آب و برق سیل بمب فسفر سفید حال و روز غزه کربلاست ثانیه به ثانیه عزاست این همه جنایت بشر سازمان نا ملل کجاست!؟ «مرگ بر نواده ی یزید مرگ بر یهود غاصب پلید» غزه مشق روضه خوانی است در تلاش زنده مانی است افتخار قوم بی وجود قتل عام «معمدانی» است در نبرد بین خیر و شر ناظرند جمع کور و کر تف به حامیان پولکی بر حقوق ظاهرا بشر! «مرگ بر نواده ی یزید مرگ بر یهود غاصب پلید» شب دوباره پر ستاره شد کودکی که تکه پاره شد از کسی صدا نیامد و باز وقت استخاره شد غزه بار روی گُرده نیست زنده باد آنکه مرده نیست! هرکسی سکوت کرده است جنس شیر پاک خورده نیست «مرگ بر نواده ی یزید مرگ بر یهود غاصب پلید بحث سرزمین مادری است جنگ، جنگ نابرابری است خیبر است و راه فتح آن دست بچه های حیدری است صبر ما به سر رسیده است وقت روئیَت سپیده است کاش رو کند خدا سریع آنچه را که آفریده است از ستم به لب رسیده جان دست مان به سوی آسمان دفع هرچه فتنه می شود با قدوم صاحب الزمان «العجل یا صاحب الزمان العجل یا صاحب الزمان» @golchine_sher