eitaa logo
گلچین شعر
13.7هزار دنبال‌کننده
707 عکس
254 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
مرا به خلسه می‌برد حضور ناگهانی ات سلام و حال‌پرسی و شروع خوش‌زبانی ات فقط نه کوچه‌باغ ما ، فقط نه اینکه این محل احاطه کرده شهر را شعاع مهربانی ات دوباره عهد می‌کنی که نشکنی دل مرا چه وعده‌ها که می‌دهی به رغم ناتوانی ات جواب کن به جز مرا ، صدا بزن شبی مرا و جای تازه باز کن میان زندگانی ات بیا فقط خبر بده مرا قبول کرده‌ای سپس سر مرا ببَر به جای مژدگانی ات @golchine_sher
قامت بالا بلندی چون شهادت ای دریغ آبشاری بود و در مرداب آغوشم نریخت @golchine_sher
من را نگاه كن كه دلم شعله‌ور شود بگذار در من این هیجان بیشتر شود @golchine_sher
گفته بودی چشم بردارم من از چشمان تو چشمهایم بی تو بارانیست حرفش را نزن @golchine_sher
بگذار سهم من ز شما بیشتر شود جا دارد از تبسم جان دیده تر شود وقتی به چشمهای شما دیده می شوم با عشق جان دلم شعله‌ور شود ای آخرین ذخیره تاریخ زندگی حرفی بزن که شام دو عالم سحر شود @golchine_sher
باز بی تو شد بهار و در بهارم لطف نیست لاله روئید و ولی در لاله زارم لطف نیست کاشکی می آمدی در گلبهاران با بهار زانکه بی تو در بهاروگلبهارم لطف نیست لطف آن باشدکه توباشی کنارم - دربهار در کنار گلعِذاران در کنارم لطف نیست گوش جانم طالب آوای تو باشد، از آنک در نوا و نغمه مرغ هزارم لطف نیست در خزان صبر و قرارم رانمای لطف بود در بهاران درصبوری و قرارم لطف نیست اشک می بارد زِچشمم همچوباران و ولیک همچوباران بردوچشم اشکبارم لطف نیست شعرمهدی راخزانی نیست لیکن بی رُخَت از بهاران می سرایم‌‌ در شعارم لطف نیست @golchine_sher
زمین با آسمان دیدار دارد خدا با بندگانش کار دارد چه می داند دلی که شعله ور نیست چه حالی لحظه افطار دارد @golchine_sher
هرکسی از عشق، با خود یادگاری می‌برد یادگارِ من غمی در جان و زخمی بر تن است @golchine_sher
عشق یعنی چو زلیخا به گناه افتادن تیشه بر دست پی کوه به راه افتادن پشت هر غصه اگر لذت شادی باشد مثل چنگال پلنگ است به ماه افتادن گوشه‌ی چشم نظرباز نشستن بهتر تا که از نقطه‌ی پرگار نگاه افتادن لنگ و حیران به یکی چاله پناه آوردم ترسم این است، از این چاله به چاه افتادن شوق پرواز مرا تیزی پیکان خون کرد در دل خوف و رجا گاه به گاه افتادن دل به طاغوت سپردیم و به یغما رفتیم حیف... از آن همه پابوسی شاه افتادن @golchine_sher ‌‌‌‌‌‌‌
قیامتم که به دیوان حشر پیش آرند میان آن همه تشویش در تو می‌نگرم @golchine_sher
آرام دل عالمیان کوی حسین است این دام بلا سلسله موی حسین است برعالمیان فخر کند روضه رضوان تاجلوه گر از قامت دلجوی حسین است @golchine_sher
چندی است اسیر باد و باران شده ام دلداده به آفتاب تابان شده ام گلها همه خوبند ولی با این حال من عاشق ِآفتابگردان شده ام @golchine_sher
معشوق آنچنان که تویی دیده روزگار عاشق چو من هنوز به دنیا نیامده ست @golchine_sher
مرا خسته در این ویرانه مپسند قطار کاروان ها دیده ام من که صبح از رویشان پیغام می برد. صداهای جرس های ره آوردان بسی بشنیده ام من که از نقش امیدی آب می خورد @golchine_sher
لبخند تو را چند صباحی ست ندیدم یک بار دگر خانه ات آباد بگو: سیب… @golchine_sher
ای سازگار با همه، با من نساختی... @golchine_sher
تا جاده زیر پای لنگ افتاده باشد از آسمان انگار سنگ افتاده باشد دنیا گشاده تر از ابعاد قفس نیست وقتی نفس در سینه تنگ افتاده باشد با آه سوزانی که از دل می تراود گویی درون سینه جنگ افتاده باشد تردید دارم طعم امن خانه ها مان در زیر دندان کلنگ افتاده باشد کو عطر مشک و چشم دریا گونه وقتی آهو به چنگال پلنگ افتاده باشد تغییر خواهد کرد، آنی زیر و بالاش عمری که بر الاکلنگ افتاده باشد شب میرود می ترسم از افکار عریان بر دامن تاریخ ننگ افتاده باشد @golchine_sher
گُشا آن درگَهت را باز امشب که دل میل تو دارد باز امشب مرا کن همنشینِ خلوت خود که گویم باتوصدهاراز امشب رها شدمرغِ دل ازسینه ی من که تا بر تو کند پرواز امشب به امیدی که بینم خوابِ نازت بخوابد دیدگانم ناز امشب ازآنکه بشنوم آوایت ایدوست نمی خوانم دگر آواز امشب چه پُر معنا بُوَد لبهای خاموش چه ‌ پُر آوا سکوتِ ساز امشب نخواهدماه وناهیداز تو(مهدی) که خواهد زهره ی طنّاز امشب @golchine_sher
لحظهٔ دیدار نزدیک است باز من دیوانه‌ام، مستم باز می‌لرزد، دلم، دستم باز گویی در جهان دیگری هستم های! نخراشی به غفلت گونه‌ام را، تیغ های، نپریشی صفای زلفکم را، دست و آبرویم را نریزی، دل ای نخورده مست لحظهٔ دیدار نزدیک است @golchine_sher
در شب هجران مرا پروانه ی وصلی فرست ور نه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع  @golchine_sher
ای بازی زیبای لبت بسته زبان را زیبایی تو کرده فنا فنّ بیان را ای آمدنت مبدا تاریخ تغزُّل تاخیر تو بر هم زده تنظیم زمان را عشق تو چه دردیست که در منظر عاشق از تاب و تب انداخته حتی سرطان را کافی است به مسجد بروی تا که مشایخ با شوق تو از نیمه بگویند اذان را روحم به تو صد نامه نوشت و نفرستاد ترسید که دیوانه کنی نامه رسان را @golchine_sher
تویی بهانه ی آن ابرها که می‌گریند بیا که صاف شود این هوای بارانی @golchine_sher
همسایه سایه ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد وقتی انیس لحظه ی تنهایی ام توئی تنها دلیل اینکه من اینجایی ام توئی هر شب دلم قدم به قدم میکشد مرا بی اختیار سمت حرم میکشد مرا با شور شهر فاصله دارم کنار تو احساس وصل میکند آدم کنار تو حالی نگفتنی به دلم دست میدهد در هر نماز مسجد اعظم کنار تو با زمزم نگاه دمادم هزار شمع روشن کننند هاجر و مریم کنار تو تا آسمان خویش مرا با خودت ببر از آفتاب رد شده شبنم کنار تو در این حریم، سینه زدن چیز دیگریست خونین تر است ماه محرم کنار تو مادر کنار صحن شما تربیت شدیم داریم افتخار که همشهری ات شدیم ما با تو در پناه تو آرام می شویم وقتی که با ملائکه همگام می شویم بانو! تمام کشور ما خاک زیر پات مردان شهر نوکرو زنها کنیز هات زیبا ترین خاطره هامان نگفتنی ست تصویر صحن خلوت و باران نگفتنی ست باران میان مرمر آیینه دیدنیست این صحنه در برابر ایینه دیدنیست مرغ خیال سمت حریمت پریده است یعنی به اوج عشق همین جا رسیده است خوشبخت قوم طایفه، ما مردم قمیم جاروکشان خواهر خورشید هشتمیم اعجاز این ضریح که همواره بی حد است چیزی شبیه پنجره فولاد مشهد است من روی حرف های خود اصرار میکنم در مثنوی و در غزل اقرار میکنم ما در کنار دختر موسی نشسته ایم عمریست محو او به تماشا نشسته ایم اینجا کویر داغ و نمک زار شور نیست ما روبروی پهنه ی دریا نشسته ایم قم سالهاست با نفسش زنده مانده است باور کنید پیش مسیحا نشسته ایم بوی مدینه می وزد از شهر ما،بیا ما در جوار حضرت زهرا نشسته ایم @golchine_sher
گل داده ام از شکوفه هم لبریزم بی روی تو اما همه را می ریزم ننشسته به روی شاخه ام گنجشکی رنگم نکن ای بهار من پاییزم @varan313 @golchine_sher
سنگی بودم ز فرط غم کوه شدم آرام آرام  نم به نم کوه شدم هی سنگ به من سنگ به من سنگ زدند انباشته شد به روی هم کوه شدم @varan313 @golchine_sher