eitaa logo
گلچین شعر
13.6هزار دنبال‌کننده
639 عکس
241 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
چو وصلی نیست باشد ٬ وصله ها ناجورتر بهتر و پیش چشم مردم ، من همان منفورتر بهتر! برای من که از شیرینی لبهات محرومم غم دریای شورانگیز چشمت ٬ شورتر بهتر تو ماه کامل و من کوچه گردی پیر و دیوانه من و تو هر چه از هم بی خبر تر ، دورتر بهتر من این چشمی که رویت را نمی بیند نمی خواهم که یعقوبی که یوسف را نبیند ، کورتر بهتر به چشمان عسل رنگت زبانی تلخ می آید ! که هر چه چشم شیرین تر٬ زبان زنبورتر بهتر ! مگر نه هرکه بامش بیش برفش بیشتر بانو؟ اگردوریت رنج آور٬ دلم رنجور تر بهتر به چشمان تو دل بستم... ز چشم خلق افتادم تو با من باش٬ باشد وصله ها ناجور تر بهتر! @golchine_sher
بگو دو مرتبه این را که: "دوستت دارم" دلم هنوز به این جمله‌ی شما گرم است... @golchine_sher
عشق را در من دمیدی، کاش می دیدی ز من بعد از آن طوفان ویرانگر چه باقی مانده است... @golchine_sher
شاید نباشم. تو اما هر روز صبح پنجره ی قلبت را باز کن و "دوستت دارم" ها را و "صبحت بخیر"ها را و "مراقب خودت باش" هارا نفس بکش! سپرده ام به آسمان سپرده ام به صبح.... @golchine_sher
قسمت دشمن انسان نشود روزی که دوستت دارمِ معشوق به اما برسد... @golchine_sher
مپرس شادی من حاصل از كدام غم است  كه پشت پرده عالم هزار زیر و بم است زیان اگر همه سود آدم از دنیاست  جدال خلق چرا بر سر زیاد و كم است اگر به ملك رسیدی جفا مكن به كسی  كه آنچه كاخ تو را خاك می كند ستم است خبر نداشتن از حال من بهانه توست  بهانه همه ظالمان شبیه هم است كسی بدون تو باور نكرده است مرا  كه با تو نسبت من چون دروغ با قسم است تو را هوای به آغوش من رسیدن نیست  وگرنه فاصله ما هنوز یك قدم است @golchine_sher
شکست بغض و فرود آمد آبشار غزل چنانکه آینه شد مست در کنار غزل بیا به رسم قدیم آرزو کنیم ای دل که روزگار بچرخد به اعتبار غزل تمام کار جهان را تو می دهی سامان تویی که شهره ی شهری به انتشار غزل بدون گوشه ی چشمت شبیه برکهٔ گنگ بغل گرفتمت این غم را در انتظار غزل دلم گرفته از این ایل مانده در پاییز بیا که سبز بمانیم ای بهار غزل اگر حضور تو باشد به بزم انجمنی دوباره باده بنوشیم در جوار غزل @golchine_sher
بغض می کنند پنجره ها وقتی سرشار از صدای گیتار دوره  گردی می شوند که نان را می نوازد @golchine_sher
گل گونه کنار کاسه‌ی چشمان نم کافیست زمان بدرقه، چشمانمان افتد به هم کافیست در این فرصت که خیلی حرف‌ها ناگفته می‌ماند همین که زیر باران می‌زنی با من قدم کافیست شبیه ریل‌ها از جنس آهن هم که باشم باز برای این‌که بی تو بشکنم، یک پیچ و خم کافیست تظاهر می‌کنی که دوستم داری؟ نمی‌دانم! همین که پشت شیشه می‌دوی هرچند کم، کافیست کنار پنجره تصویر تو غرق است در باران همین تصویر پایانی که با خود می‌برم کافیست @golchine_sher
بغض زبان بسته سر دردِ دلش وا شد هر بار که با عکس لبخند تو تنها شد آرامش دریا هم از چشمان من افتاد پایم به جزر و مد چشمان تو که وا شد تنهایی ام را یک جهان هم پر نکرد اما غم های تو در وسعت آغوش من جا شد تو نغمه ی داوودی خود را بخوان شاید روی لبم گلهای شیپوری شکوفا شد خورشید باش و این زمین خسته را دریاب شاید که از زیر لحاف برفی اش پا شد تا بی خبر رفتی نگاه بی قرار من از پنجره چشم انتظار قاصدک ها شد @golchine_sher
‏در حیرتم که دیده از او بر نداشتم دل را چگونه بُرد که چشمم خبر نداشت.. @golchine_sher
خوشا! دلی که گرفتار زلف دلبند است ... @golchine_sher
وَه چه مضمون ها که با این چشم ها آورده ای شاه بیتی از غزل های خدا آورده ای با همین لبخند شیرینی که درمان من است بر سر دل های بسیاری بلا آورده ای داستانم را به مجنون گفتم و با خنده گفت این همه دیوانگی را از کجا آورده ای؟ ای غم شیرین تنهایی کجا با این شتاب؟ بیشتر در خانه ام بنشین صفا آورده ای ای نسیم عشق ممنونم که در زندان من بار دیگر عطر گیسویی رها آورده ای... @golchine_sher
ای بغض غم انگیز ترین شعر شبانه امشب غزلم یاد تورا کرده بهانه من واژه به واژه به تو پرداخته ام تا این تازه غزل پر بکشد خانه به خانه پرداخته ام تا همه ی شهر بدانند تشویش غزل های من از توست نشانه مردانه سخن گفتم و هرگز نشنیدی این بار مرا بشنو از این بغض زنانه تا پنجره ی چشم تو یک لحظه بخندد من منتظرم... این سوی دیوار زمانه @golchine_sher
من آتش عشقم که جهان در اثرش سوخت خورشید ، شبی پیش من آمد ، جگرش سوخت آدم به تب دیدنم افتاد و پس از آن هر کس که به دیدار من آمد پدرش سوخت آتشکده اهل بهشتم من و جزء این هر کس که نظر داشت به پای نظرش سوخت شیطان عددی نیست که آتش بزند ،هان! سودای مرا داشت به سر ، هر که سرش سوخت ققنوس هم از جنس همین شب پرگان بود دیوانه خورشید که شد بال و پرش سوخت تنها نه فقط خانه زهرا و علی ، نه ! هر خانه که با عشق در آمیخت درش سوخت شاعر خبر تازه ای از عشق شنید و تا خواست کلامی بنویسد خبرش سوخت @golchine_sher
مغرور و بداخلاق بشو با همه، اما «با من به ازین باش که با خلق جهانی» @golchine_sher
آخر از حسرتِ دیدار تو من می‌میرم! @golchine_sher
چشم وا کردیم و عمر آمد به سر همچون حباب از نبودن تا فنا ، دنیا درنگی بیش نیست @golchine_sher
اگر این بار رو در رو شدم در آینه با خود به آهی محو خواهم کرد تنها دشمن خود را @golchine_sher
من دوستی به جز تو ندارم؛ قسم به عشق هر کس که غیر از این به تو گفته ست، دشمن است چشمان من ، مسیر تو را گم نمی کنند فانوس اشک های من از بس که روشن است @golchine_sher
از گریه نگو بغض من افشا شدنی نیست بغضی که به تسلیم رسد وا شدنی نیست من چند غزل پیر شوم تا که بفهمی تصویر تو در قاب زمان جا شدنی نیست؟ تلفیق جنون من و آسودگی تو زیبا شدنی نیست که زیبا شدنی نیست همخانگی و عشق قشنگ است ولی خب چیزیست که با منطق دنیا شدنی نیست درباره ی عشق تو همین قدر بگویم روحی است که از کالبدم پا شدنی نیست پرسیدمت از آب، جواب آمد از آتش: درد تو و پروانه مداوا شدنی نیست @golchine_sher
خنده تو خانه ی قلب مرا اوار کرد لحن شادت دیده را از خواب غم بیدار کرد عصمت چشمان من را چشم تو بر باد داد عشق، دنیای خیالات مرا پر بار کرد شوق زاهد بودنم را شهر می داند ولی مسجد چشمان تو زهد مرا انکار کرد من هوای دیدنت را دور کردم از خودم دل ولی هر بار بر دیدار تو اصرار کرد کار من بالا گرفته با خیال روی تو آنقدر که عقل با دل تا سحر پیکار کرد @golchine_sher
عزیزم دوستت دارم ولی با ترس و پنهانی که پنهان کردنٍ یک عشق یعنی اوج ویرانی! دلم رنج عجیبی می برد از دوریت ، اما نجابت می کند مانند بانو های ایرانی! تحمل کردن این راز از من زن نمی سازد که روزی خسته خواهد شد دل از اندوه طولانی! غمت را می خورد هر شب دل نازک تر از شیشه تو سنگی را نمی خواهی کنار شیشه بنشانی! مرا باور کنی ، شاید ، به راه عشق برگردم نه از این دست باورهای مردم در مسلمانی! عزیزم دوستت دارم ، غم این جمله را دیدی؟ تفاوت دارد این سیلاب با شب های بارانی @golchine_sher
زین پاره دل چه مانْد که مژگان بلند ها چندین پی رفوش،به سوزن کشیده اند @golchine_sher
در دل تنگم خموشی می‌کُند انبار حرف ... @golchine_sher