وانمایم راز رستاخیز را.mp3
4.65M
وا نمایم راز رستاخیز را
نقد را و نقد قلبآمیز را
دستها ببریده اصحاب شمال
وا نمایم رنگ کفر و رنگ آل
وا گشایم هفت سوراخ نفاق
در ضیای ماه بی خسف و محاق
وا نمایم من پلاس اشقیا
بشنوانم طبل و کوس انبیا
دوزخ و جنات و برزخ در میان
پیش چشم کافران آرم عیان
وا نمایم حوض کوثر را به جوش
کاب بر روشان زند بانگش به گوش
وانک تشنه دور کوثر می دوند
یک به یک را نام واگویم کیند
میبساید دوششان بر دوش من
نعرههاشان میرسد در گوش من
اهل جنت پیش چشمم ز اختیار
در کشیده یکدگر را در کنار
کر شد این گوشم ز بانگ آه آه
از خسان و نعرهٔ واحسرتاه
همچنین میگفت سرمست و خراب
داد پیغمبر گریبانش به تاب
گفت هین در کش که اسبت گرم شد
عکس حق لا یستحی زد شرم شد
آینهٔ تو جست بیرون از غلاف
آینه و میزان کجا گوید خلاف
آینه و میزان کجا بندد نفس
بهر آزار و حیاء هیچکس
آینه و میزان محکهای سنی
گر دو صد سالش تو خدمتها کنی
چون خدا ما را برای آن فراخت
که به ما بتوان حقیقت را شناخت
این نباشد، ما چه اَرزیم ای جوان؟
کی شویم آیین روی نیکوان
لیک در کش در نمد آیینه را
گر تجلی کرد سینا سینه را
گفت آخر هیچ گنجد در بغل
آفتاب حق و خورشید ازل
هم بغل را هم دغل را بر درد
نه جنون ماند به پیشش نه خرد
گفت یک اصبع چو بر چشمی نهی
بیند از خورشید عالم را تهی
یک سر انگشت پردهٔ ماه شد
وین نشان ساتری شاه شد
تا بپوشاند جهان را نقطهای
خصم گردد آفتاب از سخته ای
لب ببند و غور دریایی نگر
بحر را حق کرد محکوم بشر
همچو چشمهٔ سلسبیل و زنجبیل
هست در حکم بهشتی جلیل
#خوانش
#بهروز_رضوی
#شرح
#بشیری_راد
#مثنوی_معنوی
دفتر اول
@hafez_adabiyat
هدایت شده از ادبخانه
🟦#نکته ۶
🟥#انسان_شناسی
🟨یکی از بهترین تحلیل های انسان شناختی تربیتی از مرحوم آیت الله حائری شیرازی
⬛️شیاطین میگویند: «انسان آزاد است» و با این آزادی، انسان را بندۀ همه چیز میکنند!!
🟩اما پیامبران میگویند: «انسان بنده است» و با این بندگی، او را از بندگی دیگران آزاد میکنند!!
🟪@adabkhane
گل درفراق حضرت باران شهیدشد.mp3
1.64M
گل در فراق حضرت باران شهید شد
پس باغ گل مزار هزاران شهید شد
هی سرو پشت سرو که بستان قیام کرد
هی لاله پشت لاله گلستان شهید شد
در شام هجر زنده به شوق وصال بود
در روز وصل از غم هجران شهید شد
هر تن برای حفظ وطن تکه تکه شد
لشکر نیاز بود که گردان شهید شد
این معنی دقیق و عمیق شهادت است
اسلام زنده ماند و مسلمان شهید شد
مردن به راه دوست سرآغاز زندگی است
جسمی که بود در طلب جان شهید شد
از چشمه آب خشک نشد ، آب درگرفت
از سفره نان بریده نشد ، نان شهید شد
آموزگار نام پدر را سوال کرد
طفل تو پشت میز دبستان شهید شد
انسان به اوج قله ی انسانیت رسید
آنسان بزرگ زیست که اینسان شهید شد
جانباز از تاسف آنکه نشد شهید
یکبار زخم خورد و فراوان شهید شد
از مرگ جان اگر چه به در برد در عوض
در انتظار نوبت درمان شهید شد
مفقود نیست چون اثرش را گذاشته
پیداست آن ستاره که پنهان شهید شد
بن بست هم که بود به افلاک می رسید
روزی اگر که نام خیابان شهید شد
دریا کمال مقصد رود است و هرکسی
افتاد در مسیر شهیدان شهید شد
جاری شده دهان به دهان ماجرای تو
هرچند واقعیت جریان شهید شد
پرچم به لطف پیکر او شد بلندتر
هرکس که زیر پرچم ایران شهید شد
#شعرخوانی
#زارعی
@hafez_adabiyat
حکایت دوم باب اول گلستان.mp3
12.13M
🌹☘🍃🌹☘🌹✨
☘🍃✨🕊
🍃✨🕊
🌹🕊
☘
حکایت شمارهٔ ۱
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان
یکی از بزرگان گفت پارسایی را: چه گویی در حق فلان عابد که دیگران در حق وی به طعنه سخنها گفتهاند؟
گفت: بر ظاهرش عیب نمیبینم و در باطنش غیب نمیدانم.
هر که را جامه پارسا بینی
پارسا دان و نیکمرد انگار
ور ندانی که در نهانش چیست
محتسب را درون خانه چه کار
#خوانش
#ژاله_صادقیان
#شرح
#رشید_کاکاوند
@hafez_adabiyat
💫
✨
☘
🌹🕊
🍃✨🕊
☘🍃✨🕊
🌹☘🍃🌹☘🌹✨
هدایت شده از موسیقی سنتی گزینشی
خون غزل - سالار عقیلی.mp3
10.53M
سالار عقیلی
در وصف رشادتهای شهید
#نواب_صفوی
@sonatimazhabi
سعدی غزل ۱۳۸.mp3
942K
غزل ۱۳۸
عشق در دل ماند و یار از دست رفت
دوستان دستی که کار از دست رفت
ای عجب گر من رسم در کام دل
کی رسم چون روزگار از دست رفت
بخت و رای و زور و زر بودم دریغ
کاندر این غم هر چهار از دست رفت
عشق و سودا و هوس در سر بماند
صبر و آرام و قرار از دست رفت
گر من از پای اندرآیم گو درآی
بهتر از من صد هزار از دست رفت
مرکب سودا جهانیدن چه سود
چون زمام اختیار از دست رفت
سعدیا با یار عشق آسان بود
عشق باز اکنون که یار از دست رفت
#روایت_استاد_مهدی_امین_فروغی
#سعدی_نامه
@hafez_adabiyat
به نام حضرت دوست
رواق منظر چشم من آشیانه توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست
شصت و هفتمین نشست ادبی شاعران پردیسان و قم
در انجمن شعر «رواق»
با همکاری امور فرهنگی دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام
و
حضور «جناب آقای عباس صادقی زرینی»
سه شنبه ۲ بهمن ماه
ساعت۱۸ تا ۱۹:۳۰
پردیسان،بلوار دانشگاه،دانشگاه باقرالعلوم،ساختمان علامه طباطبایی
https://eitaa.com/joinchat/4167041496Cbc50b4da4e
حکایت۲۰باب۳گلستان.mp3
758.6K
حکایت شمارهٔ ۲۰
سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت
گدایی هول را حکایت کنند که نعمتی وافر اندوخته بود.
یکی از پادشاهان گفتش: همینمایند که مال بی کران داری و ما را مهمی هست، اگر به برخی از آن دستگیری کنی چون ارتفاع رسد وفا کرده شود و شکر گفته.
گفت: ای خداوند روی زمین! لایق قدر بزرگوار پادشاه نباشد دست همت به مال چون من گدایی آلوده کردن که جو جو به گدایی فراهم آوردهام.
گفت: غم نیست که به کافر میدهم اَلخبیثاتُ لِلخبیثین.
شنیدم که سر از فرمان ملک باز زد و حجت آوردن گرفت و شوخ چشمی کردن.
بفرمود تا مضمون خطاب از او به زجر و توبیخ مستخلص کردند.
به لطافت چو بر نیاید کار
سر به بی حرمتی کشد ناچار
هر که بر خویشتن نبخشاید
گر نبخشد کسی بر او شاید
#روایت_استاد_مهدی_امین_فروغی
#سعدی_نامه
@hafez_adabiyat
خوانش و شرح غزل۱۸۰.mp3
2.24M
غزل ۱۸۰
انصاف نبود آن رخ دلبند نهان کرد
زیرا که نه روییست کز او صبر توان کرد
امروز یقین شد که تو محبوب خدایی
کز عالم جان این همه دل با تو روان کرد
مشتاق تو را کی بود آرام و صبوری
هرگز نشنیدم که کسی صبر ز جان کرد
تا کوه گرفتم ز فراقت مژهام آب
چندان بچکانید که بر سنگ نشان کرد
زنهار که از دمدمه کوس رحیلت
چون رایت منصور چه دلها خفقان کرد
باران به بساط اول این سال ببارید
ابر این همه تأخیر که کرد از پی آن کرد
تا در نظرت باد صبا عذر بخواهد
هر جور که بر طرف چمن باد خزان کرد
گل مژده بازآمدنت در چمن انداخت
سلطان صبا پر زر مصریش دهان کرد
از دامن کُه تا به در شهر بساطی
از سبزه بگسترد و بر او لاله فشان کرد
شاید که زمین حله بپوشد که چو سعدی
پیرانه سرش دولت روی تو جوان کرد
#غزلیات_سعدی
#استاد_امیرنوری
@hafez_adabiyat