eitaa logo
حِرفِه‌ی هُنَر/ زهرا ملک‌ثابت
479 دنبال‌کننده
2هزار عکس
157 ویدیو
97 فایل
کانال عمومی حرفه‌ی هنر راه ارتباطی: @zisabet زهرا ملک‌ثابت نویسنده داستان و ادبیات دراماتیک کتاب‌ها: قهوه یزدی دعوت‌نامه ویژه فیلم کوتاه: کاغذ، باد، بازی دبیر استانی جشنواره‌های هنری مدرسه عاشق هنر
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹"چگونه سالی شیرین و پُربار داشته‌ باشیم؟" نویسنده: فاطمه سادات زارع می‌خواهم درخت باشم. گاهی گوش نداشته باشی و کار خودت را بکنی هم بد نیست. سر موقع شکوفه بزنی و برگ بدهی و منتظر بمانی میوه بدهی و کسی هم کنارت نباشد که یک بند آیه یاس بخواند آخرش که چه، اگر سرما بزند شکوفه هایت بریزد میوه ات خراب باشد اگر آب نخوری خشک شوی و هزار اما اگر دیگر. یا کسی نباشد مدام تحقیرت کند که بفرما، درختان در فلان جا انبه و موز و کیوی می‌دهند توهم برای ما آلو می‌آوری آلو هم شد میوه، جز نفخ چه چیز آید بشریت می‌کنی. همین اول سالی می‌گویم می‌خواهم درخت باشم. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ❎️ کپی بدون ذکر نام نویسنده و کانال "حرفه‌داستان" مجاز نیست ❎️ https://eitaa.com/joinchat/2199322957C1c653d496d
🌹 "چگونه سالی شیرین و پُربار داشته‌باشیم؟" نویسنده: مینا پدر هفت سین‌مان که با حمد و صلوات جمع میشد دیگر عیدهم تمام میشد..اصلا عید تا جایی عید بود که بوی نوئی میداد که همه چیز دست نخورده و‌تا نشده بود..از لباسهای نو گرفته تا اسکناسهای تانخورده و حتی زنده ماندن آن ماهی های دم قرمزی..ولی امان از روزی که غافل میشدیم و یکی شان دست از شیطنت برمی‌داشت و به هوای اینکه خستگی از تن درکند روی آب برای خودش دراز میکشید..آخ آخ..خوابیدن او همانا و اشکهای سرازیر شده من و تمام شدن عید هم همانا...حالا سالهاست آن عیدها تمام شده است ولی هنوز دلم پیش همان ماهی هاییست که به قول پدرم بلابرچین‌خانه مان بودند همانهاییکه به خیال خودشان خوابیدند ولی جان دادند تا ما عیدمان و سالمان دست نخورده و شیرین بماند. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ❎️ کپی بدون ذکر نام نویسنده و کانال "حرفه‌داستان" مجاز نیست ❎️ https://eitaa.com/joinchat/2199322957C1c653d496d
🌹 "چگونه سالی شیرین و پُربار داشته باشیم؟" نویسنده: زهرا ملک‌ثابت نباید برنجیم از ریزش برگهای پائیزی. هر برگ خشک و بی جانی که ریخت، جایش نوبرگی سبز می‌روید. برگهای سبز می‌درخشند و طراوات می‌دهند. کدام برگ خشک و خمیده‌ای می‌تواند، کار برگ سبز را بکند؟! تو اصلی. ریشه در زمین داری. تو محکم و برجایی. خوبی‌ها و زیبایی‌ها را برخود برویان و زشتی‌ها و بدی‌ها را فروبریز. شاخه‌های اضافی را باید بُرنده و تیز بزنی هرچند ناخوشایند است. باید و نبایدها تو را پُربار می‌کند، هرچند به نظر جمله‌ی شیرینی نیست. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ❎️ کپی بدون ذکر نام نویسنده و کانال "حرفه‌داستان" مجاز نیست ❎️ https://eitaa.com/joinchat/2199322957C1c653d496d
✅️ سلام، تا حالا بیست قطعه متن کوتاه گذاشته‌شده در کانال " حرفه داستان " ... 📊 این آمار از یکم تا نهم فروردین امسال هست ... و در جواب به این سوال: 🌹 " چگونه سالی شیرین و پُربار داشته‌باشیم؟" متن‌های کوتاه با نگاه به موضوع شعار سال و در جواب به این سوال هست . با این هشتگ محور متن‌های ویژه رشد، تغییر و تحول مثبت هست ➕️🌱 در قالب‌ها و سبک‌های متنوع هم نوشته‌شده 😍 این را یک موفقیت در کار گروهی می‌دونم ✌️ همیشه نمره‌تون بیست باشه 0️⃣2️⃣ برای اینکه نویسندگان بیشتری مشارکت کنند در این طرح، این پیام را براشون ارسال کنید 🙏🍀 لینک کانال حرفه داستان ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/2199322957C1c653d496d 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 باتشکر زهرا ملک‌ثابت @zisabet مدیر گروه ادبی حرفه داستان 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹 "چگونه سالی شیرین و پُربار داشته باشیم؟" نویسنده: زهره باغستانی سال تحویل شد. این را از صدای ترقه هایی که بچه های شوخ چشم یا پیران دل زنده باشعله کبریتی به هوا پراندند فهمیدم. تقدیر بعد از هجده سال، چند ساعت مانده به سال تحویل،کلیدی به دستم داد تا به قفل خانه ای بیندازم که هنوز بوی سیب سرخ و طراوت سبزه عیدش را از در و دیوارش استشمام می کنم. خانه ای که تا نگاه به حیاطش انداختم ، دو تا کفتر چاهی روی طناب با دیدنم هول نشدند و نپریدند. شاید پدرو مادر خبرشان کرده بودند که سر سال تحویل این مهمان های دعوت نشده را تنها نگذارند. شاید هم خودشان بودند که دمی از بهشت اجازه مرخصی گرفته بودند. دخترم موهای مشکی اش را مثل حریری لطیف روی بالش ریخته بود و پسرم در دنیای کودکانه شاید خواب داشتن یک لوگوی خفن دیگر می دید. مشغله روز آخر سال طاقت بیدار ماندن وخداحافظی با سالی که دیگه توی قوطی هیچ عطاری پیدا نمی شود را از آنها ربوده بود. خواب خواب بودند. اما من در اتاقی که کودکی هایم در آن هزار بار جلوی آینه قدیش خندیده بودم، رقصیده بودم، با چادر سفید مادر عروس شده بودم و باخود در آینه ام قهر و آشتی کرده بودم، نشسته ام. این بار چند ترقه نورافشان آسمان حیاط را روشن کرد و از خواب پراندشان. دخترم نیم خیز شد. _«مامان سال تحویل شد؟» _«بله مادر» _«پس مبارکه! مامان من تشنمه» پسرم انگار قُل دیگر او باشد بیدار شد. _« از من هم مبارک باشه مامان، من هم تشنمه.» به آشپزخانه رفتم دو لیوان آب آوردم. تا ته لیوان را با لذت سرکشیدند.انگار شربتی گوارا خورده باشند.دوباره مست خواب بهار شدند. در دل گفتم امسال به جای، چای داغ و شیرینی در اولین گام از بهار به شما لیوان آبی دادم دلبندانم، همیشه پیران قدیم می گفتند، آب روشنیست. از خدا می خواهم قطره قطره آن بشوید هرآن چه که بر دلتان سنگینی کرده و مهریه زهرا که مایه برکت است،متبرک کند سال و حالتان. کفترهای چاهی..! عیدی گوارایی بود. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ❎️ کپی بدون ذکر نام نویسنده و کانال "حرفه‌داستان" مجاز نیست ❎️ https://eitaa.com/joinchat/2199322957C1c653d496d
🌹 "چگونه سالی شیرین وپُربار داشته باشیم؟" نویسنده : زهرا غفاری نگاهم بر سفره ای ثابت مانده است, که نمادی از عشق است.سفره ی هفت سین ما سرشار ازمحبت و دوستی است.امسال سفره ام را با ناتوانی وبی حوصلگی چیدم . اما چیدم.درست در اخرین لحظه های سالی که گذشت.روزهای سخت وبحرانی بیماری هایم را,با تولد سفره ی هفت سین سال جدید جبران نمودم. می خواهم ,اما,امسال راپر بار تر از قبل احیا کنم.می خواهم زندگی را از نو بسازم.می خواهم بهارم را. که نه , سالم راپر بار تر نمایم. بیماری هایم را مهار کنم وبیشتر بنویسم واندیشه های سبزم را بارورتر کنم. در دامان طبیعت قدم بزنم وبوی پونه هارا استنشاق کنم.انگشتان نوازشگرم را بر سر گل های شقایق وبابونه ها بکشم. می خواهم بیماری هارا شکست دهم وزندگی را متولد شوم و غزل غزل ترانه سر دهم. می خواهم بسرایم و بنویسم و مهربانی را جوانه بزنم. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ❎️ کپی بدون ذکر نام نویسنده و کانال "حرفه‌داستان" مجاز نیست ❎️ https://eitaa.com/joinchat/2199322957C1c653d496d
🌹 " چگونه سالی شیرین و پُربار داشته‌باشیم؟" نویسنده: فاطمه اقبالی کم کم آسمان ابری می شود ابر ها بیشتر و بیشتر می شوند نسیم تبدیل به تندباد می شود. شاخه های درختان تکان می خورد محکم و محکم تر. نزدیک بهار است و شاخه ها به شکوفه نشسته اند. هراس اینکه تا صبح روی شاخه نماند دلم را بی قرار کرده است. حس می کنم شکوفه ها شب سختی را پشت سر می گذارند. آیا سرما و باد شدید آنها را از پا در نخواهد آورد. امشب را اگر بتوانند به سلامت سپری کنند روزی به بار خواهند نشست. نگران به رختخواب میخزم. پتویم را روی سرم می کشم و آرزو می کنم ای کاش صبح ان ها را با وضعیت خوبی ببینم. ای کاش تا صبح دوام بیاورند ...صدای پر زدن و آواز خواندن پرنده ها پشت شیشه های پنجره خواب را از چشمان من می رباید. برمی‌خیزم نگاهی به آسمان نیمه ابری و اشعه های خورشید تابان، یادم می آورند که دیشب، شب سرد و سختی برای شکوفه ها بود. پشت پنجره می روم تا آنها را ببینم بعضی افتاده اند. بعضی سرما را تاب نیاورده اند و خشکیده اند. بعضی انگار محکم دو دستی شاخه درخت را چسبیده‌اند، سرسخت و مقاوم. باد و سرما را تحمل کرده اند و امروز زیر اشعه های خورشید دلربایی می کنند با خود می اندیشم. فردا از آن کسانیست که در تندباد و حوادث و سردی های روزگار دست توکلشان دو دستی درخت امید به خدا را بچسبد. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ❎️ کپی بدون ذکر نام نویسنده و کانال "حرفه‌داستان" مجاز نیست ❎️ https://eitaa.com/joinchat/2199322957C1c653d496d
🌹 "چگونه سالی شرین و پربار داشته باشیم؟" نویسنده: منصوره صنعتی لبخند بر چهره ام نقش می بندد وقتی کلمه شیرین را می بینم بی اختیار قاب شیرینی نوروز در ذهنم خودنمایی می کند سالی پر از قطاب و باقلوا و لوز بید مشک چه سالی بشود امسال ، اما اگر بخواهیم پربارش کنیم باید این شیرینی ها را بسوزانیم و کالری بشود در بازوان و نیروی محرکه ای در عضلات بدن و فسفری برای مغز تا شاید ایده ای از آن تراوش شود و با کمک دیگر اعضا کاری کند کارستان ، والا بیماری دیابت شود و مایه ی درد سر صاحبش . گذشته از شوخی زمانه همان است که انسان بدان نگاه کند . نیمه پر لیوان را ببینی آبی برای خوردن داری و امیدی برای فردا و دیدن نیمه خالی لیوان شکست است و تشنگی و نا امیدی . لیوان همان زندگی است داشته ها را باید دید تا به کمک همان پیشرفت کرد و ادامه داد . و همین است کلید داشتن سالی شیرین و پربار . داشتن امید و تلاش برای آینده ای روشن و سبز با حضور مولا ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ❎️ کپی بدون ذکر نام نویسنده و کانال "حرفه‌داستان" مجاز نیست ❎️ https://eitaa.com/joinchat/2199322957C1c653d496d
🌹"چگونه سالی شیرین و پُربار داشته باشیم؟" نویسنده: فاطمه سادات زارع داشت یزدی بودنمان به باد می‌رفت که خدا به دادمان رسید! از نشانه¬های یزدی بودن چند چیز است که این چیزها روی هم یک یزدی اصیل را پدید می‌آورد. اول، چایی نبات؛ یکی از داروهای اساسی و اصیل خانگی که با انداختن نبات در لیوان تا پر شدن آن و سپس پر کردن جاهای خالی با چای صورت می‌پذیرد. این یکی به مدد گرانی شکر چمدان بسته و دست قهوه یزدی را که شیرینی اش بر تلخی آن می‌چربد را گرفته و راهی شدند و در راه چهار لوز و پنج لوز و قطاب و پشمک را هم صدا زدند و حاجی حاجی مکه. از این که بگذریم رایحه هل؛ -همان دانه سبزهای خوشبو هم که در شیرینی و قهوه یزدی خودی نشان می‌داد- به واسطه گرانی دوتاپا نداشته، دوتا بال را از نمی‌دانم کی و کِی گرفت و پر زد و رفت که رفت و رفتیم دوم؛ سر شولی¬خوری و دورهمی‌هایِ در همسایگی‌مان یا روضه‌های خانگی، که این کرونا آمد و درش را تخته کرد و البته یک آبی هم سر شیرینی‌های حاجی خلیفه ریخت که کسی جرات خریدن را نه تنها به واسطه گرانی که با همین ادا اطوارهای بهداشتی¬اش نداشت. سوم؛ کوچه های آشتی کنان را که آسفالت کردند و دوچرخه هایش را یک باک بنزین اضافه کردند و اسمش را موتور گذاشتند هوا را خراب کردند و جان جوان مردم را بی ارزش. چهارم؛ قنات‌ که با تکنولوژی حفر چاه عمیق گلاویز است و قناعت هم دارد با چشم و هم چشمی های علاوه‌تر توی سرمی‌زند و در هرچه عروسی است را بسته‌! البته تا اینجا هستم بپرسم چند تا قوری باید جهاز بدهند نه اصلا یک چیز دیگر کتری¬قوری و چای‌ساز و سماوربرقی و گازی کافی است یا منقل و کتریِ¬مسی هم باید بدهند تا عرضم تمام شود بی زحمت شما بفرمائید که مهم است و فراموش می‌شود و مایه خواریِ عروس پیش خانواده داماد! داشتیم کلا موجودیتمان را از دست می‌دادیم که دست‌مریزاد، چهارتا بچه‌ی نانِ حلال¬خور، واکسن ساختند و نجات‌مان دادند کاش واکسنِ مسائل فرهنگی و اقتصادیمان را هم بسازند تا در این بهار به اصل خود باز گردیم. دستشان درد نکند لااقل حالا قدر هم را بهتر می‌دانیم و رفت و آمدها بیشتر شده و عجب در بهار شولی می‌چسبد. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ❎️ کپی بدون ذکر نام نویسنده و کانال "حرفه‌داستان" مجاز نیست ❎️ https://eitaa.com/joinchat/2199322957C1c653d496d
NUM109daryaaknar.pdf
5.73M
داستان‌ اعضای گروه ادبی حرفه‌داستان در روزنامه دریاکنار منتشرشد. مورخ ۳۱/ ۱/ ۱۴۰۲ اسامی نویسندگانی که آثارشان در این شماره چاپ شده: 🌹زهرا ملک‌ثابت 🌹نجمه پارسائیان 🌹مینا پدر 🌹زهره باغستانی 🌹شقایق دهقان نیری 🌹فرانک انصاری این داستان‌ها مربوط به چالش ادبی با محور بهار و شعارسال است که فروردین امسال در کانال برگزارشد. گروه ادبی حرفه‌داستان @herfeyedastan
💠 هشتگ‌های کاربردی حرفه‌داستان، جهت سهولت مخاطبان گرامی ( داستان برگزیدگان جشنواره ره‌آورد راهیان سرزمین نور ) (داستان برگزیدگان جشنواره ادبی یوسف ) ( سری اول و دوم) ( گروه حرفه‌داستان) ( داش آکل ) 🌹🌹🌹🌹🌹 گروه ادبی حرفه‌داستان @herfeyedastan