بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_مدح
#اجتماعی_سیاسی
شاعر: #محسن_ناصحی
▶️
قیام سرخی اگر هست از قیام فاطمه داریم
که ما هرآنچه که داریم از مرام فاطمه داریم
@hosenih
نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق، هان چه نشستید؟
مگر نه زندگی خویش از دوام فاطمه داریم
نه، انقلاب نکردیم تا درون کوفه بپوسیم
که هست کرببلایی اگر، به نام فاطمه داریم
به فکر خانه ی همسایه ایم، آه مختصری عشق
اگر به سفره ی ما هست از کلام فاطمه داریم
یقین که صبح ازل ما سلام داده ایم به نورش
که شام روز ابد چشم بر سلام فاطمه داریم
@hosenih
غلام فاطمه در حشر غصّه ای به سینه ندارد
که ما امید شفاعت هم از غلام فاطمه داریم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
#حامد_آقایی
▶️
آنکس که زد به روی تو باید زند نقاب
از من نگیر رو که شدم از خجالت آب
@hosenih
هر شب کنار آهِ تو من آه می کشم
در خاکِ بستر تو علی شد ، ابوتراب
در بین بی محلیِ یک شهر ، فاطمه
قنفذ به خنده ، روح مرا میدهد عذاب
شرمنده ام از این که ورم کرده بازویت
سهم تو تازیانه شد و سهم من طناب
زهرا به خونِ محسنمان می خورم قسم
روزِ قیامتی رسد و می شود حساب
عجل وفات ، قصه به جانم نشانده است
زهرا همیشه ذکر تو بوده است مستجاب
@hosenih
نه سال ، در کنار تو چون لحظه ای گذشت
اینقدر بهر پر زدن خود نکن شتاب
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#سعید_مرادی
▶️
آن لحظه ای که حرمت آل عبا شکست
ارکان عرش وفرش و زمین و سما شکست
میخانه شعله ور شد و پیمانه غرق خون
گویا سبوی میکده ی کبریا شکست
@hosenih
آیینه ی پُر از تَرَک خانه ی علی
باضرب تازیانه و در زیر پا شکست
بازو کبود و سینه گرفتار میخ شد
بعد از فشار ، پهلوی خیر النسا شکست
پروانه بین شعله فقط بال و پر زده
ای وای از اینکه بال و پرش بی صدا شکست
سقط جنین و زخم زبان شد نصیب او
کوثر به خون نشست و دل هل اتی شکست
با ناله ای که فاطمه زد یا ابا الحسن
رکن و مقام و کعبه و سعی و صفا شکست
جام بلا به دست علی بود و آن میان
حتما غرور و غیرت شاه ولا شکست
بغض علی به سینه ی اهل سقیفه بود
بعد از نبی تمامی حجب و حیا شکست
**
این کینه ها قضا و قدر را به خون کشید
وقتی حریم خیمه ی خون خدا شکست
وقت غروب و غارت اهل حرم که شد
عیسی به سینه میزد و موسی عصا شکست
یک عده بی حیا به تنی سنگ میزدند
دندان و استخوان شَهِ نینوا شکست
@hosenih
با نیزه ای که رفته میان گلوی او
پشت و پناه زینب مشکل گشا شکست
ازبس که تیرو نیزه به رخسار او زدند
روی عزیز اهل کسا بی هوا شکست
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_علی_ع_مدح
#احسان_نرگسی
▶️
کیست علی؟ زینت هر منبر است
ذکر قسم خوردن پیغمبر است
"هر که در این دهر مقرب تر است"
سینه زن فاطمه و حیدر است
دلخوشی ام چیست؟ به جز نوکری
حیدری ام حیدری ام حیدری
@hosenih
در دل میدان یل بی باک اوست
آن طرف قله ی ادراک اوست
علت خلق همه افلاک اوست
ساده بگویم پدر خاک اوست
نام تو لالایی هر مادری....
حیدری ام حیدری ام حیدری
@hosenih
تا نفسی هست گدای توایم
معتکف صحن و سرای توایم
بنده ی بی چون و چرای توایم
خیره به ایوانِ طلای توایم
یک تنه اندازه ی یک لشکری...
حیدری ام حیدری ام حیدری..
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#مرضیه_عاطفی
▶️
سخت آزرده شد و وقتِ سفر درد کشید
بسکه از دست قضا، دستِ قدَر درد کشید
تار میدید و شنیدم که حدودِ دو سه ماه
با همان چشم ِ ورم کرده و «تر» درد کشید
@hosenih
از همان لحظه که، گستاخیِ آتش گل کرد
جگرش سوخت و از داغِ پدر درد کشید
میخ با آتش و دیوار تبانی می کرد
بیهوا تا که لگد خورد به «در»! درد کشید
جانش آمد به لب و آنچه نباید می شد
تا که شش ماهه پسر گشت سپر درد کشید
پشتِ در آیه ای از سورۂ کوثر جان داد
گفت «یافضّه خذیني» و کمردرد کشید
با همان دست که با آه می آمد بالا
دستمالی به سرش بست و چه سردرد کشید
در خودش ریخت غمش را همۂ روز، ولی...
شب چه بیتاب شد و تا به سحر درد کشید
@hosenih
به علی(ع) گفت عزیزم به خدا رفتنی ام
خودش از گفتنِ این حرف و خبر درد کشید
بارها دست به زانو زد و برخواست علی(ع)...
تا که تابوت بسازد چقدَر درد کشید!
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#غلامرضا_شکوهی
▶️
چو زد قساوت شب، تازيانه بر خورشيد
كشيد چادرى از خون به روى سر، خورشيد
@hosenih
نه هر سپيده كه در هر غروب، مثل شفق
ميان بستر خون خفت تا كمر، خورشيد
چنان كبود به نيزار ناله، خانه گرفت
كه درنيامد از آن كوچه تا سحر ،خورشيد
به خون نشست دل تنگ آفتاب آن روز
گرفت مثل دل ماه، شعله در خورشيد
فلك ز غصه گريبان درد مى زد چاك
زبان به آه سحر مى گشود اگر، خورشيد
@hosenih
به حيرتم كه چگونه در آسمانى سرخ
كبوترانه كشيده ست بال و پر، خورشيد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زهرا_س خطاب به امیرالمؤمنین(ع)
#محمود_ژولیده
▶️
تو که از پا نمی اُفتی چه شد از پای افتادی
چرا زانو گرفتی در بغل در جای افتادی!
تو تنها نیستی، مظلومِ من! کُفوَت مگر مُرده
به پیش چشم خونبارم، چنین مَنمای، افتادی
@hosenih
ز های و هویِ تو میدانِ عزم و رزمها پُر بود
چه شد ای حیدرِ زهرا ز هوی و های افتادی
تو مأمور سکوتی، من ولی مأمورِ فریادم
مبادا آنقدر گِرییده ای؛ کز نای افتادی
علی! ایکاش میمردم، نمیدیدم تو کَت بسته
بزیر دست نامردانِ بی پروای افتادی
ندارم طاقتِ شمشیر، بالای سرت، هرگز
تو قرآنی، نبینم گیرِ دشمن آی، افتادی
زمانی بی سپر بودی ولی حالا سپر داری
ز پا اُفتم که با تو کس نگوید؛ های! افتادی!
تمام زخمهایت را تلافی میکنم یک یک
که دیدم در ٱحد پایِ نبی از پای افتادی
تو خواهی دید،کز این دردِ مالامال می ٱفتم
نبینم من که از غصه، تو پایا پای افتادی
@hosenih
مگر پهلو گرفته، کشتی اَت، ای پهلوان!برخیز
چه شد در ساحل خونینِ بستر، وای افتادی
حلالم کن علی! این رأی فرداها بکار آید
اگر امروز از تزویرِ چندین رأی افتادی
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
#حسن_لطفی
▶️
بی تو این شب ، شبِ غمبار مرا خواهد کُشت
بی تو این شهرِ دل آزار مرا خواهد کُشت
بی تو این روضه یِ دشوار مرا خواهد کُشت
درد ، این دردِ جگرخوار مرا خواهد کُشت
چشمت انگار که اینبار بار مرا خواهد کُشت
زحمتِ دخترِ تب کرده تو را خوب نکرد
اَشکَش افسوس که سر دردِ تو را خوب نکرد
رویِ نیلی شده یِ زردِ تو را خوب نکرد
زخم هایِ جگرِ مردِ تو را خوب نکرد
آخر این دخترکِ زار مرا خواهد کُشت
@hosenih
با که گویم تنِ بیمار چرا خونین است
سنگِ غُسلت ، در و دیوار چرا خونین است
باز می شویَم و هر بار چرا خونین است
اِنحنایِ نوکِ مسمار چرا خونین است
داغِ آن ضربه یِ خونبار مرا خواهد کُشت
قاتلت گفت که دشمن شکنش را کشتیم
خوب شد پایِ علی سینه زنش را کشتیم
نه فقط فاطمه ، با او حسنش را کشتیم
می زند داد ببینید زنش را کشتیم
خاطرات در و دیوار مرا خواهد کُشت
آه از آن روز که کارم به تماشا اُفتاد
ردِّ پایی به رویِ چادرت آنجا اُفتاد
من زمین خوردم و بانویِ من از پا اُفتاد
ضربه ای آمد و بر بازویِ تو جا اُفتاد
ضربِ نامحرم و...تکرار... مراخواهد کشت
@hosenih
قنفذ از راه از آن لحظه که آمد می زد
تازه می کرد نفس را و مُجَدَد می زد
وای از دست مغیره چِقَدَر بد می زد
جای هر کس که در آن روز نمی زد می زد
باز با خنده در انظار مرا خواهد کُشت
می روی زخمی و زخمِ دلِ من باقی ماند
رازِ سر بسته ی چشمانِ حسن باقی ماند
کَفنت می کنم اما دو کفن باقی ماند
کهنه پیراهن و یک پاره بدن باقی ماند
پسرت بی سر و دستار مرا خواهد کشت
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#حضرت_زهرا_س_شب_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
#محمدجواد_پرچمی
▶️
بهشت آرزوی من
گمونم بهتری خانوم
خدارو شکر که بازم
خودت پشت دری خانوم
یخورده استراحت کن
همینه خواهشم از تو
جلو پام پا نشو اینقدر
خجالت میکشم از تو
@hosenih
با اینکه زخمیه دردی
داری میسوزی میسازی
با این دست ورم کرده
برا من سفره میندازی
میخوام دستای بی جونه
منو بازم بگیری تو
سرت چی اومده داری...
نشسته راه میری تو
چشای من پر از اشکه
که چشماتو نبندی تو
حالا حسرت به دل موندم
یبار دیگه بخندی تو
تو افتادی ز پا اما
علی رو روبرا کردی
دیدی آخر تو این خونه
پای تابوتو وا کردی
حالا اونکه شبش تاره
منم زهرا منم زهرا
اونیکه دست به دیواره
منم زهرا ، منم زهرا
مگه از یاد من میره
به سنگ غم محک خوردی
حلالم کن سر من از
کس و ناکس کتک خوردی
شیار در گرفت آتیش
روی پهلوت شیار افتاد
طناب از دست من وا شد
ولی دستت زکار افتاد
مگه از یاد من میره
چه حرفایی شنیدم آه
من اون مسمارو از سینه ت
خودم بیرون کشیدم ، آه
داری میری نمیدونی
چه خاکی بر سرم میشه
برو ، یار جوون من
برو دردات کم میشه
@hosenih
برو تو عرش محسن رو
بغل كن فاطمه امشب
پيمبر رو زيارت كن
به جاى ما همه امشب
برو اما قرار ما
غروب روز عاشورا
كنار پيكر بى سر
ته گودال تو صحرا
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
حجتالاسلام #محسن_حنیفی
▶️
برپا شده بساط عزای طهور تو
باران نشسته کنج نگاه نمور تو
ای شاخه ی شکسته و طوبای سوخته
موسی نشسته فیض بگیرد زطور تو
@hosenih
خورشید پشت ابر، تو را گریه میکند
وقتی که زیر پوشیه ها رفت نور تو
آیینهٔ ترک ترک روی طاقچه
تصویری است از وجنات غرور تو
گندم ... نه! غصه در دل دستاس ریختی
این روزها که او شده سنگ صبور تو
بانو مرو! بمان که مسیحای خانه ات
دارد حیات از نفحات حضور تو
قطعا دوباره قلب علی گرم میشود
باگرمی دوبارهٔ قلب تنورتو
@hosenih
درکوچه از جبین عرق شرم پاک کرد
دست طناب بسته ی مرد غیور تو
سادات واژه ها! همه دق مرگ میشوند
هنگام شعر کوچه و شرح عبور تو
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_مدح
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#علیرضا_خاکساری
▶️
بچه ها را دور هم عشق به مادر جمع کرد
تک تک ما را خود زهرای اطهر جمع کرد
فاطمه به شیعیان درس ولایت داده است
شیعه را عشق به حیدر پای منبر جمع کرد
@hosenih
افتخارات زیادی با دعای فاطمه
شیر حق در نهروان و بدر و خیبر جمع کرد
هیچ جا شأن و مقامی این چنین پیدا نشد
آبرو و اعتباری را که قنبر جمع کرد
هرکه عمرش را به پای اهل این خانه گذاشت
در مسیر زندگی اش دُرُّ و گوهر جمع کرد
بی گمان از برکت این سفره غافل بوده است
هرکه رزق خویش را از راه دیگر جمع کرد
هرکسی که درهمی را خرج آل الله کرد
شک ندارم بعد از ان چندین برابر جمع کرد
رزق و روزی همه را بین روضه ریخته
خوش به حال هرکسی آمد و بهتر جمع کرد
فاطمه یعنی به تنهایی سپاه مرتضی
پس دلیلی داشت شیطان نیز لشگر جمع کرد
نه غرور طلحه و نه خشم شمشیر زبیر
فتنه را "امر "علی ، "چشم" ابوذر جمع کرد
باغبانِ باغ هم صد بار مرد و زنده شد
یاس خوشبوی خودش را تا که پرپر جمع کرد
از پرستویی که بین کوچه بر دیوار خورد
آخرش یک مشت پر بچه کبوتر جمع کرد
با نفس هایش تمام خانه عطراگین که شد
لاله ها را فضه از دامان بستر جمع کرد
تا نگه دارد برای مرهم بازوی خود
اشک چشم همسری را دست همسر جمع کرد
@hosenih
درد دل میکرد هرشب که حلالم کن علی
سفره ی دل را دگر در روز آخر جمع کرد
دست سنگینی که روی گونه ی خورشید خورد
در غروب کربلا خلخال و معجر جمع کرد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
وقتی که مادر بستری باشه
هرروز غم تو خونه مهمونه
از خونه بابا صبح زود میره
شب هم که میشه دیر میاد خونه
شونه نمیگیره دیگه دستش
چون شونهٔ زهرا ورم داره
خیلی خجالت میکشه مادر
چونموهای دختر پریشونه
@hosenih
پیراهنو که فضه میشوره
میمیره و زنده میشه هربار
میگه به اسماء خسته شد دستم
هرقدر میشورم بازم خونه!
اینها که امروز اومدن اینجا
فکر عیادت نیستن اصلا
باخنده زیر گوش هم میگن
زهرا دیگه زنده نمیمونه
امشب که توی شهر بارون زد
خیلی حسن آشفته شد حالش
میگفت ای ابرای بی احساس!
حالا آخه چه وقت بارونه؟!
@hosenih
اون روزیکه آتیش زدن در رو
چشمم به سمت آسمونا بود
گفتم ببار! آتیش و خاموش کن
یاس علی تو شعله حیرونه
از دستای بسته ش گله داره!
از چشمای بازش گله داره!
مونده علی چیکار کنه آخر
دردای ناموسی بی درمونه...
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih