eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.1هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
313 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
هُرم نجف حرارت‌مان را زیاد کرد گرمایِ عشق، طاقت‌مان را زیاد کرد مانند بوذر از کرمش زر گرفته‌ایم مِهر علی‌ست ثروت‌مان را زیاد کرد عنوان ماست عبد کرم‌خانه‌ی نجف عبدش شدیم، شُهرت‌مان را زیاد کرد از وادی السلامِ علی تا که رَد شدیم شوقِ به مرگ جرأت‌مان را زیاد کرد با "یاعلی" زمین و زمان را بِهَم زدیم تأثیر ذکر، قدرت‌مان را زیاد کرد گفتیم شیعه‌ایم، طرفدار حیدریم این گفته خوب عزت‌مان را زیاد کرد بودیم مستِ بوسه به دربِ حرم ولی ایوان طلاش، لذت‌مان را زیاد کرد مارا سحر به صحن رساند و غروب بُرد سهمیه‌ی زیارت‌مان را زیاد کرد ما کاه خواستیم ولی کوه داد، آه... این‌گونه او جسارت‌مان را زیاد کرد بی قیمت آمدیم به بازارِ مرتضی دستش رسید، قیمت‌مان را زیاد کرد "یامظهرالعجائب و یامرتضی علی..." ذکر علی عبادت‌مان را زیاد کرد آری همین مسیر نجف تا به کربلاست هر ساله باز همت‌مان را زیاد کرد * در کربلا تمام علی‌ها فدا شدند این داغ‌ها مصیبت‌مان را زیاد کرد ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از شـرار دل من چشـمِ تَرَم می‌سوزد دل من بيش‌تر از زخـمِ سرم می‌سوزد مثل نخلی كه فتـاده‌ست كنـار دريـا دل گرفته شرر و چشم ترم می‌سوزد بر غريبی حسين و حسن و زينب خـويش هم چنان شمعِ دل شعلـه‌ورم می‌سوزد تا به رخساره‌ی عبـاس نگــاهـم افتـاد ديدم از غصه وجـود پسـرم می‌سوزد چون به زينب نگــرم يـادكنم از زهرا گوئيا فـاطمه پيش نظـرم می‌سوزد اين قـدر اشک نريزيـد عـزيــزان دلم كه من از آتش اين غـم، جگرم می‌سوزد قدری از بستر من فـاصلـه گيـريد همه هريتيمی كـه بـُوَد دور و برم می‌سوزد بسته‌ام بار سفـر، ليک خــدا می‌دانـد نگـرم چـون به شما بال و پرم می‌سوزد ای «وفایی» به خدا تا ابديت همه شب همچنان ماه، چراغ سحـرم می‌سوزد ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دلت هوای اجل کرده نیمه‌جانی تو در انتظار و هوایی آسمانی تو بیا بگیر ز اسم خودت مدد، برخیز هنوز هم که هنوز است، پهلوانی تو امان ازین همه غربت به تازگی مَردم_ شده‌ست باورشان که نمازخوانی تو چه قدر دل نگرانی برای قاتل خود فدای این همه لطفت، چه مهربانی تو گرفته صبر مرا، رنگ چهره‌ی زَردت بهار من چه شده زخمیِ خزانی تو دوباره "فاطمه یا فاطمه"ست روی لبت به یاد محسن و مادر چه بی امانی تو سر شکسته نکرده‌ست رو به قبله تو را شهید روضه‌ی زهرای قد کمانی تو شبیه مادرمان فاطمه دم رفتن برای پیکر صد پاره روضه‌خوانی تو امان از آن سر بر نیزه، وای از گودال امان ز کوفه و زینب، اگر نمانی تو... ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دشمنان این روزها حرف دو پهلو می‌زنند دوستانت یک‌به‌یک دارند زانو می‌زنند از نگاه انداختن در چهره‌ات شرمنده‌اند علتش این‌ست کمتر خنجر از رو می‌زنند تو پی تقسیم نانی، عده‌ای در خوابشان_ خاک بیت المال را دارند جارو می‌زنند یک نفر باید بگوید زخمت از شمشیر نیست بر سرِ تو بی جهت دارند دارو می‌زنند خوب شد رفتی ندیدی شُرطه‌ها دورِ بقیع روبرومان دست‌هاشان را به پهلو می‌زنند! ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کنار من، صدف دیده پُر گُهر نکنید به پیش چشم یتیمان، پدرپدر نکنید توان دیدن اشک یتیم در من نیست نثار خَرمنِ جانِ علی، شرر نکنید اگرچه قاتل من کرده سخت بی‌مهری به چشم خشم، به مهمانِ من نظر نکنید اگرچه بال و پر کودکانِ کوفه شکست شما چو مرغ، سر خود به زیر پَر نکنید ازآن خرابه که شب‌ها گذرگه من بود بدون سُفره‌ی خرما و نان گذر نکنید به پیرمرد جذامی سلام من ببرید ولی زمرگ من او را شما خبر نکنید ز کوچه‌ای که گرفتند راه مادرتان تمام عُمر شما هم چو من گذر نکنید ✍ استاد © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دست من خالی است و چشمانی پُرِ اشک و گناه آوردم از خودم هم فراری‌ام، امشب من به اینجا پناه آوردم چیز بهتر نداشتم، با خود غیر ازین چشم‌های گریانم گریه‌ام قاطی ریا شده است اشک خالص که نیست، می‌دانم باخودم فکر می کنم گاهی " بی حیا این هزارمین بار است" در دلم وحی می شود انگار که دوباره بیا که غفار است سال‌ها بنده‌ی خودم بودم هی خودم را فریب می‌دادم همه چیزم به پای نَفْسم رفت جان مولا برس به فریادم قسمت می‌دهم تورا حقِ خانه‌ای که درش در آتش سوخت قسمت می‌دهم به آن مردی که پَر همسرش در آتش سوخت به همان ذوالفقار تنها که سپرش را مقابلش کشتند به علی که دو دست او بستند همسرش را مقابلش کشتند یا الهی به حق آن اشک و گریه‌های درون چاه علی آهِ مرد غریب می‌گیرد قسمت می‌دهم به آه علی می روم با دوچشم گریانم به در خانه‌ی علی امشب آن علی که حدود سی سال است کَم‌کَمَک جانش آمده بر لب خاطرات گذشته می‌کُشَد و فکر فردا عذاب می دهدش تب مولا که می‌رود بالا دست عباس، آب می‌دهدش به حسن خیره می‌شود گاهی یاد کوچه ... و می‌رود از حال به حسینش نگاه می‌کند و روضه می‌خوانَد از تهِ گودال حَسَنم پس چرا از آن سیلی هیچ حرفی به من نمی‌گفتی؟ نگرانم حسین جان! روزی زیر پاهای اسب می‌اُفتی چقدر حرف‌های ناگفته از وصایای همسرش دارد به حسینش نگاه می‌کند و گوشه‌چشمی به دخترش دارد همه‌ی ماجرای فردا را از دوچشم حسین خود می‌خوانْد یاد آن نیزه‌ها و خنجر‌ها... خیره بر حنجر پسر می‌مانْد همه‌ی روضه‌های کرب و بلا باهم از پیش چشم او رد شد آه این قامت رشید حسین قسمت سُمّ اسب خواهد شد لحظه‌های وداع آخر تا خواست زیر گلوش بوسه زند یادش آمد که هیچ شمشیری جای این بوسه را نمی‌بُرَّد تا به زینب نکاه می‌کرد... آه صورتش غرق حسِ غربت بود آخر این نازدانه‌ی بابا سرنوشتش غم و اسارت بود؟ ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اين مرد كه در گوشه‌ی بستر نگران است واللهِ كه مظلوم‌ترين مردِ جهان است از زندگى پُر غَمِ خود سير شد امشب خيبرشكن از غصه زمين‌گير شد امشب خورشيد، دلش خون شده و ماه، زمين خورد سخت است بگويم: اسدالله زمين خورد در بستر مظلوميت آقاى حُنين است اين مردِ جگرسوخته باباىِ حسين است طفلان همه با اشک سرازير رسيدند واى از دل زينب همه با شير رسيدند واى از دل زينب چه كند زخم سرش را اين پارچه‌ی خونى و چشمان ترش را با زحمت علي امر به خيرالعملش كرد هرطور كه شد زينب خود را بغلش كرد بغض وسط حنجره‌ها زنده شد امشب با گريه همه خاطره‌ها زنده شد امشب دور و بر بستر همگى مرثيه خواندند با روضه‌ی مادر همگى مرثيه خواندند از آن در و ديوار علی خاطره دارد از تيزي مسمار علی خاطره دارد زردى رخش ياد همان روى كبود است روى لب او روضه‌ی بازوى كبود است سى سال غمش را اسدالله نگفته مي‌گفت از آن درد كه با چاه نگفته سخت است كه زن با لگد مرد بيفتد در پيش نگاه همه با درد بيفتد سخت است به ناموس كسى راه ببندند سخت است كه بر گريه‌ی مظلوم بخندند من مانده به يادم، زد و آيينه تَرَک خورد زهرا سر من بود كه در كوچه كتک خورد *** مي‌خواست كه در روضه‌ی احساس بماند رفتند همه، گفت كه عباس بماند هم آينه، هم آب، سپردم به تو عباس من زينب بي تاب سپردم به تو عباس مِن‌بَعد نگاه تو و چشمان عقيله ساقىِ حرم! جان تو و جان عقيله در كوفه مبادا بى علمدار بيايد بى تو نكند بر سر بازار بيايد سوگند به اين خونِ سر و روى خضابم دلواپس ناموسم و آن بزم شرابم ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به احترام مناجاتِ نیمه‌شب‌هایش خدا گذشت ز ما شیعیانِ رسوایش چگونه حاکم کوفه "نمک" غذایش بود؟! چگونه پی بِبَرد عقل بر معمایش؟! برای نوکر خود کفشِ نو خرید ولی همیشه کفش پُر از وصله داشت بر پایش علی که قامت یَل‌های شام را خم کرد شکست گریه‌ی اطفال، قد طوبایش طلاق داد خوشی‌های پوچ دنیارا خوشی آخرتش بود حزن دنیایش... کسی که باعلی امروزِ خویش را گذراند خوشا به روز قیامت، خوشا به فردایش! خدا گواه به نامرد و مرد، رو نزند هرآن‌کسی که فقط حیدرست آقایش کریمیِ پسران از کریمی پدرست چه خوب ارث گرفته حسن ز بابایش نشاند قاتل خودرا به سفره‌ی کرمش چه رحمتی‌ست دراین سفره‌ی مُصفایش :: سرش شکسته ولی عاشقانه می‌خندد نمانده فاصله‌ای تا وصال زهرایش 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فرازی از الحَمدلله الَّذی یَحلُمُ عَنّی حَتّی کَاَنّی لاذَنبَ لی هر چند گذشته‌ی تباهی دارم عاصی‌ام و نامه‌ی سیاهی دارم بخشید و کریمانه بغل کرد مرا انگار نه انگار گناهی دارم... ✍ حجت‌الاسلام @dobeity_robaey
ای کاش که نوری به نهادم برسد زاد سفری بهر معادم برسد با این همه کوله‌بار عصیان، شب قدر من آمده‌ام خدا به دادم برسد @dobeity_robaey
خطاب به حضرت زینب(س) فرقِ مرا، تو طاقت دیدن نداشتی هجده سَرِ بریده ببینی چه می‌کنی؟ @dobeity_robaey
؛ حیدر امام ما و حیدر امام قنبر قنبر غلام حیدر، ما هم غلام قنبر خدمت به مرتضی را لایق نبود هرکس مرغِ سعادت اما پَر زَد به بامِ قنبر او احترام دارد از احترام مولا ما احترام داریم از احترام قنبر هرکس به رتبه‌ی خود، جایی مقام دارد او زیر پای حیدر ما زیرِ گامِ قنبر از شیعیان زهرا، زن‌ها به فضه معروف از شیعیان مولا، مردان به نام قنبر وقتی سلام حیدر در شهر بی جواب است می شد دل علی شاد از یک سلام قنبر القصه ما کجا و درکِ مقامِ مولا مائیم و آرزویِ درکِ مقامِ قنبر... ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
همین که گفتم الهی...، اجابتم کردی سریع آمدی و غرق رحمتم کردی کسی که دست منِ پر گناه را نگرفت خودت همیشه رسیدی، حمایتم کردی بزرگواری و اصلاً ندیده‌ای انگار زمانِ معصیتم گرچه رؤیتم کردی به پشتوانه‌ی فضلت گناه کردم من به پشتوانه‌ی حِلمت رعایتم کردی حیا نکردم و مُهلت به بنده‌ات دادی حیا به جای من و این وقاحتم کردی به برکتِ نَفَس و رحمت امام زمان محب فاطمه و اهل هیئتم کردی همین که ناله زدم عائذٌ بِأسمائک گدای دائمیِ آل عصتم کردی ** صدا زدم مددی...، زود آمدی حیدر به لطف باده‌ی کوثر طهارتم کردی پناه می‌برم امشب به زیر ایوانت که زیر سایه‌ی ایوان، شفاعتم کردی اگرچه عبدِ بدم، باز مُنتسب به توأم تویی همان که همیشه ضمانتم کردی تو قدر بودی و قدر تو را ندانستند خودت برای شب قدر، دعوتم کردی چقدر ناله زدی بین چاه، مظلومم چقدر گریه کنِ این مصیبتم کردی فدای زخم عمیق سرت شوم آقا پرت به خاک مکش، غرق غربتم کردی صدا زدی به سوی قاتلت، ز دنیایی، که فاطمه به برم نیست، راحتم کردی © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آمدم سرزده بی حرف و سخن خسته‌ام خسته ز آلوده شدن به بزرگیت نظر کن، نه به من من شکستم دل تو! تو نَشکن تو بزرگی و حقیرم العفو! باز تحویل بگیرم العفو! یخ فروشم که یخم آب شده بنده‌ات بنده‌ی ناباب شده با هوی و هوسش خواب شده سخت شرمنده‌ی ارباب شده پشت کردم به حسین، خام شدم باعث گریه‌ی آقام شدم هیچ‌کس دورو برم نیست که نیست فکر توبه به سرم نیست که نیست اشک و حال سحرم نیست که نیست توشه بهر سفرم نیست که نیست خرج نَفْسم شده کُلِّ عَمَلَم می‌دود پشت سر من اَجَلَم وای بر دور زقرآن شدنم وای بر بی سرو سامان شدنم از عطای تو گریزان شدنم معصیت بود و پریشان شدنم چکمه بر‌ دوشِ خود آویخته‌ام بغلم کن که به‌هم‌ ریخته‌ام... گرچه آلوده و رسوا هستم نوکر فضه و أسما هستم نجفی هستم و بالا هستم شیعه‌ی حضرت مولا هستم حضرت بنده‌نوازست علی بخدا روح نمازست علی ست بها می‌خواهم درد کافی‌ست دوا مي‌خواهم رزق یکسال بُکا می‌خواهم کربلا با رفقا می‌خواهم تو بگو تا که ازین غم چه کنم؟ من هواییِ حُسینم چه کنم؟ ** آن حسین که غمِ آبش دادند آب می‌خواست عذابش دادند  با کف و سوت جوابش دادند رویِ سرنیزه که تابش دادند... خبرش رفت به خیمه، ای داد... مادرش دست به پهلو افتاد... یوسف من! وسطِ گودالی من بمیرم چقدر می‌نالی! نیزه‌باران شدی و بی‌حالی تاج روی سر من! پامالی! مِهر من را به رویت می‌بندند دست و پا می‌زنی و می‌خندند آبرودار قبیله‌ست! نزن با عصا برتنش ای مست، نزن پلک خودرا که دگر بست! نزن بی وضو بر بدنش دست نزن این تنِ ذبح‌شده جانِ من است چادرم هست، نگو بی کفن است © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آنچنان زخم‌ گناهان به پرم افتاده که به صد شهر‌ِ دگر هم خبرم‌ افتاده هرچه را جمع نمودم سر یک غفلت سوخت زیر پای همه حالا ثمرم افتاده من همان شاخه‌ی سرسبز تَهِ باغ توأم که دگر پیر شدم، برگ‌و برم افتاده بشکند پای من، ای وای چه کردم به خودم به چه جاهای بدی که گذرم افتاده دل من جای "علی" بود، خرابش کردم از دلم نام شریف پدرم افتاده جوشن ای کاش پناهم بدهد از آتش من که خوردم به زمین و سپرم افتاده بِعَلیٍ بِعَلیٍ بِعَلیٍ بِعَلی که هوای نجفِ او به سرم افتاده برسانید سلامِ منِ بد را به "حسین" فطرس! امشب تو ببر... من که پرم افتاده شب قدری ببریدم طرف کرببلا خیر عالَم همه در این سفرم افتاده دم افطار فقط گریه به آن تشنه کنم... داغ خشکی لبش بر جگرم افتاده :: نیزه‌ها عاقبت از اسب زمینش زده‌اند خبر ذبح سرش بین حرم افتاده ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🌱یا صاحب الزمان... خدا کند که قَدَر، اَندر این لَیالیِ قَدْر مرا به هجر تو این‌قَدْر مبتلا نکند «التماس دعای فرج»@hosseinieh_net
313.7K
بند 1⃣ نور بباره به قبرِ / پدر_مادرا که "عشقِ" تو رو تویِ دل ما گذاشتن چه تقدیری بهتر از این / توی همون عالمِ زر اسم ما رو گدا گذاشتن معلومه که دستِ رَد نمی‌زنی به سینم حالا که گرفتارِ یلِ اُم بَنینم میگن که بهشت دُرُست شبیه کربلاته من بهشتو بین روضه‌هایِ تو می‌بینم «ای جانم حسین، جانم حسین، جانم حسین جان» ........................ بند 2⃣ وقتی راهی ندارم / میام سرم رو می‌ذارم رو ضریح شش‌گوشه‌ت آقا وقتی گره هست توو کارم / سلام می‌دم سمت یارم حرم توئه عرش اعلی از من اگه باشه روز و شب از تو می‌خونم خوشبختی یعنی اسم توئه وردِ زبونم هر جوری میشه منو نگه‌دار توی روضت حیفه زیر دِینِ کسی غیر از تو بمونم «ای جانم حسین، جانم حسین، جانم حسین جان» ............................. بند 3⃣ ای تیکه‌گاهِ عالم / نده به هیچ‌کس حوالم با تو سرم بالاس همیشه عشق تو برام مِلاکه / خوش به حال اون گدا که حسین همه‌ی زندگیشه می‌میرم اگه بگی دل از گدات بُریدی هر جا که زمین خوردم به داد من رسیدی آقا نکنه زیادی باشم توی روضت آقا نکنه بگی گدایی‌مو ندیدی «ای جانم حسین، جانم حسین، جانم حسین جان» ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ثمر نداشت! خزان میشد و بهار نداشت زمان؛ بدونِ علی غیرِ شامِ تار نداشت نداشت عالَم اگر مَظْهَر العَجائب را کسی برای مباهات و افتخار نداشت جَنم اسیرِ هراسی همیشگی می‌شد علی نبود! جهان تیغِ ذوالفقار نداشت بدونِ حیدر کرار، کارزار نبود کنارِ قلعه‌ی خیبر «دری» قرار نداشت علی اگر نمی‌آمد، نبود حالِ طواف بنایِ کعبه چنین مُهرِ اعتبار نداشت بدونِ أشهدُ أنّ عَلی وَلي ٱلله اذان به مأذنه مضمونِ استوار نداشت نبود شاهدِ عینی برای عدلِ خدا بساطِ حق‌طلبی هیچ اقتدار نداشت فقیر تا أبدُالدّهرْ لنگِ نان می‌ماند نداشت یارِ مددکار و «روزگار» نداشت اگر به خاک نمی‌کاشت بذرِ نخل، علی رطب هر آینه بازارِ کسب و کار نداشت اگر سقیفه نمی‌بود...، عالمِ باقی- -بهشت بود سراسر! عذابِ «نار» نداشت دلم گرفته برای سکوت و غربتِ او برای جاریِ اشکی که اختیار نداشت ** سرش شکست و رمق رفت از دو چشمانش میانِ سینه نفس‌هایِ ماندگار نداشت طبیبِ هر دو جهان را طبیب کرد جواب وَ انتظار به جز حالِ احتضار نداشت به غیرِ چند یتیمی که «شیر» آوردند از اهلِ کوفه به جز کینه انتظار نداشت شبیه فاطمه در لحظه‌هایِ پایانی نگاهِ کامل و لبخندِ آشکار نداشت شبانه رفت و عجب تازه شد غمِ مادر کسی شبیه حسن حالِ إنکسار نداشت! ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بند 1⃣ شب بی‌تابیِ حسن، شب بی‌تابی حسینه ناله و گریه و دعا، روی لب‌های زینبینه یه گوشه گذاشته سرش رُ رو دیوار می‌چکه رو گونه اشکای علمدار (مسجد سینه می‌زنه منبر گریه می‌کنه محراب از داغ تو تا محشر گریه می‌کنه) بند 2⃣ شب دلتنگی علی، شب دلتنگی یتیماس شب دیدار فاطمه، شب وصل علی و زهراس یه پهلو شکسته که چشم انتظاره علی دیگه طاقت به موندن نداره حیدر چش به راهه و با تب گریه می‌کنه پیش بستر پدر زینب گریه می‌کنه (مسجد سینه می‌زنه منبر گریه می‌کنه محراب از داغ تو تا محشر گریه می‌کنه) بند 3⃣ شب دیدارِ آخر و، شب غم‌های زینبینه کنار بستر علی، روضهَی غُربت حُسینه بمیرم که زینب داره می‌ره از حال علی داره میگه چی می‌شه تو گودال پیشِ چشم مادری جنجال می‌شه قتلگاه غوغا می‌شه کربلا زینب می‌شه بی پناه (وای از غارت حرم ...) شاعر و نغمه‌پرداز: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
4_5877485598649880594.m4a
1.52M
بند 1⃣ چه خبر نجف نمی‌بری مارو، یه سحر نجف یا بیا به خواب من، یا ببر نجف هم یه کربلا ببر، هم یه سر نجف بذار بیام خودمو غَرق رؤیات کنم بذار بیام دلمو مستِ چشمات کنم بذار بیام پای ایوونْ طلایِ نجف یه دل سیر تماشات کنم ما رو یه افطار، مهمون خودت کن زائر صحن و، ایوون خودت کن ما رو یه روزی، قربون خودت کن (یا علی مولا، مولا علی مولا) بند 2⃣ باصفاس نجف خدایی که عینِ، کربلاس نجف خونه‌ی پدری، شیعه‌هاس نجف آرزوی هر شبِ، نوکراس نجف ببین چقدر دل نوکر برات تنگ شده دلم چقدر برا صحن و سرات تنگ شده بذار بیام پای ایوون طلا که دلم برا ایوون طلات تنگ شده ما رو علی جان، مجنون خودت کن تا نفسی هست، مدیون خودت کن ما رو یه روزی، قربون خودت کن (یا علی مولا، مولا علی مولا) بند 3⃣ محشره نجف خدایی از عالم، سرتره نجف کربلا عشقه ولی، بهتره نجف یه جورایی حرمِ، مادره نجف دلم می‌خواد تو نگاهم کنی پاک بشم دلم می‌خواد حسرت کلّ افلاک بشم دلم می‌خواد آخرش هم جوار شما زیر ایوون طلات خاک بشم ما رو مقیمِ، باروون خودت کن ساکن صحن و، ایوون خودت کن ما رو یه روزی، قربون خودت کن (یا علی مولا، مولا علی مولا) ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یا امیرالمؤمنين (ع)... چشم تو ماتِ ابالفضل شد و ماتِ حسین روضه خواندی دمِ رفتن به مصیباتِ حسین@hosseinieh_net
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ🏴 ⚫️ در عرش، صدای «اِرجعی» پیچیده‌ست... 😭یتیم شدیم... @hosseinieh_net
خطاب به ازین اتاق نرو، یار زینب من باش قمر، میان شب تار زینب من باش بیا جلو پسر نازنینم ای عباس بیا قرار دل زار زینب من باش میان این همه محرم، دلش به تو قرص است فقط کفیل و علمدار زینب من باش بیا و قول بده هر چه هم که پیش آمد تمام عمر، هوادار زینب من باش بمان کنار حسینم، فدای راهش شو امیر لشگرِ سردار زینب من باش رشید اُم بنین، در شریعه چون رفتی به یاد تشنگی یار زینب من باش قسم به این تب زهری که آتشم زده است به دور قافله، تبدار زینب من باش پس از تو وای به حالش میان کوفه و شام در آن مسیر، عزادار زینب من باش اگر به نیزه سرت شد بلند، در آن حال بیا و سایه به بازار زینب من باش ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مُردم امشب کنار بستر تو باز کن چشم بسته را بابا پدرانه بگیر در آغوش زینب دل‌شکسته را بابا فرق تو باز و چشم تو بسته است می‌کشد غصۀ تو زینب را باز لب وا کن و بخوان قرآن بشکن آخر سکوت امشب را آن شبی که سر تو ضربت خورد نام تو بود ذکر افطارم جای مادر اگرچه خالی بود شکر کردم که من تو را دارم شکر کردم که گرمی دستت گرمی دست مادرم زهراست شکر کردم که گرچه مادر نیست به سرم باز سایۀ باباست شکر کردم که زینبم، یعنی همه‌جا زینت توام بابا بعد مادر که رازدارت بود مرهم غربت توام بابا شکر کردم که تو بهار منی باغ خانه پر است از بویت شکر کردم که آسمان دلم همه‌شب روشن است از رویت شده شقّ‌القمر ولی، ای وای! مثل فرقت شکسته‌ام بابا چشم بگشا کمی نگاهم کن ماه درخون‌نشسته‌ام! بابا کاش آن ضربتی که قاتل زد جای فرقت به فرق من می‌خورد من بمیرم برای زخم سرت کاش زینب به‌جای تو می‌مرد ضربتی که شکافت فرق تو را کینۀ بدر و خیبر است و حنین کینه‌ای که پس از تو می‌گیرد جان شیرین مجتبی و حسین استخوانی که در گلوی تو بود نفست را گرفته بود انگار بود سی سال خار در چشمت شاید از غصۀ در و مسمار روی تو زرد و فرق تو خونی رنگ دیگر گرفته‌ای بابا بیشتر از تمام این سی سال بوی مادر گرفته‌ای بابا... ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بستر برای زینب کبری یادآور غم‌های بسیاری‌ست ِزخمِ سرِ بابای مظلومش یک زخم سی ساله‌ست که کاری‌ست زینب فراوان لاله برمی‌داشت، سی سال پیش از بستر زهرا حالا همان بستر پر از لاله‌ست از خونِ جاری از سر مولا خون دل‌ست این‌ها، نه خونِ زخم سر باز کرده زخمِ دیرینه امروز جاری از سر و دیروز می‌آمد از پهلو و از سینه این روزها حال و هوای او حال و هوای حضرت زهراست پیشانیِ مولا اگر باز ست شرح عزای حضرت زهراست هر روز پیش چشم مولا بود آن لحظه‌ای که فاطمه افتاد سخت است، ناموس علی آن روز، در پیشِ چشمانِ همه افتاد * جان دادم آن لحظه که نامردان انسیه، حورا را نمی‌دیدند بر چادرش پا می‌نهادند و انگار زهرا را نمی‌دیدند نه اتفاقاً خوب می‌دیدند آن کوچه را از عمد، سَد کردند نه اتفاقاً خوب می‌دیدند از عمد، پهلو را لگد کردند نه اتفاقاً خوب می‌دیدند که بین دیوار و در افتاده یک لحظه دیدم دومین ابلیس با پا به جانِ کوثر افتاده اشک خجالت بود در چشمم خونِ شهادت بر رویِ زهرا خون می‌چکید از چشم‌های من خون می‌چکید از بازویِ زهرا حالا در آغوش پُر از دَردَم محسن پس از سی سال می‌آید بارِ سَفر بستم خدا را شکر زهرا به استقبال می‌آید ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e