#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
از چشم من مگیر مجال نظاره را
با پلک خود مبند به من راه چاره را
آیینه ی توبودم بنگر چه می کشم
وقتی که آه تو شکند سنگ خاره را
@hosenih
با هر تکلمی نفست بند آمده
با آه میزنی گره تسبیح پاره را
جای سلام پلک کبودت تکان مده
از تو گرفته اند زبان اشاره را
من را ضی ام همین که تو باشی کنار من
دریای من مگیر زمن این کناره را
زانو بغل گرفته ام از غم که پیش تو
پنهان کنم چو غنچه گریبان پاره را
@hosenih
داری هلال می شوی از بس گرفته ام
از افتاب چشمت افول ستاره را
از آن زمان که سوخت پرت منزوی شدیم
آتش به گوشه ای بنهد هر شراره را
شاعر: #موسی_علیمرادی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#طلیعه_فاطمیه
#حضرت_زهرا_س_شهادت
ما قطره ولی وصل به دو دریائیم...
ما ذره ولی مهر جهان آرائیم...
خوشبخترین مردم دنیا مائیم...
چون گریه کُن فاطمه ی زهرائیم
شاعر: #سیدمجتبی_شجاع
@dobeity_robaey
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
یاس سپیدی بوی خاکستر گرفته
آتش ز هرم شعله های در گرفته
هر روز فضّه دانه دانه می شمارد
آلاله هایی را که از بستر گرفته
@hosenih
با شانه ای در دستهای ناتوانش
امشب گره از موی یک دختر گرفته
تا نیمه ی نیلوفری اش را نبیند
پیش علی، در خانه چادر سر گرفته
درد مدام استخوان های شکسته
تاب و توان یاس را دیگر گرفته
آه از چهل نامرد و آه از ضربه ی پا
در بین شعله یک فرشته پر گرفته
حالا حسن با یاد داغ کوچه ای تنگ
در کنج خانه روضه ی مادر گرفته
مهتاب چشمان سحر را پاک می کرد
دست قضا چشم قَدَر را پاک می کرد
در ظلمت شب مرد تنهای قبیله
با اشک خود روی گُهَر را پاک می کرد
از جسم یاس نیلی اش ردّ عبورِ
جامانده از چندین نفر را پاک می کرد
تا داغ او کمتر شود شاید خداوند
از ذهن او یاد پسر را پاک می کرد
@hosenih
ای کاش بال قاصدک ها چیده می شد
یا بوم دنیا این خبر را پاک می کرد:
مردی که در از قلعه ی خیبر گرفته
حالا رد خون روی در را پاک می کرد...
شاعر: #بردیا_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
خون جگر داد زد غریبی من را
زهر بهانه ست کوچه کشت حسن را
وای از آن مسجد و مرور بلایا
بر سر منبر مغیره بود خدایا
سبِّ علی میکنند و فکر بهشتند
نامه بیعت به عمرو عاص نوشتند
@hosenih
کشت مرا داغ کوثری که شکسته
خاطره ی بغض مادری که شکسته
حق بده هرروز زارزار کنم من
خاطره ی کوچه را چکار کنم من؟
آی کسی که سوال میکنی از من
تا به کنون دیده ای کتک بخورد زن؟!
پیش روی مادری که نور کهن داشت
یک نفر آمد جلو که دست بزن داشت
غصه همین بس بوَد که شانه به شانه
دست به دیوار آمدیم به خانه
دست پلیدی به ظرف کوثر من خورد
بشکند آن دست که به مادر من خورد
داغ زدند عاقبت دل پر او را
با لگد انداختند چادر او را
آنکه به کوچه شکست شیشه و بارش
یک پسر هفت ساله بود کنارش
کشت مرا آه سینه سوز حسینم
روز کسی نیست مثل روز حسینم
گرچه جگر بین طشت و حال خراب است
کی سر من درمیان بزم شراب است
@hosenih
گرچه به تابوت تیر اینهمه خورده
پیرهنم را کسی بزور نبرده
آی ابالفضل پیش زینبمان باش
دختر حیدر کجا اراذل و اوباش؟!
کاش که شمشیر بر تنم بنشیند
خواهر من را کسی اسیر نبیند
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
تا ذهن را با خاطره درگیر می کرد
ناگاه رنگ صورتش تغییر می کرد
خواب پریشان شبش را در خیالش
خوب و بدون درد و غم تعبیر می کرد
@hosenih
شاءن نزول آیه های چشم خود را
با روضه های مادرش تفسیر می کرد
گل های روی بالش زیر سرش را
با اشک های چشم هایش سیر می کرد
او داغ دیده در میان کوچه ای تنگ
داغی که یک تازه جوان را پیر می کرد
هر روز با خود زمزمه می کرد ای کاش
در کوچه دشمن چند لحظه دیر می کرد
یا کاش بعد از کوچه وقتی خانه آمد
میخِ کجِ در را خودش تعمیر می کرد
جعده، خیانت، زهر و...این ها علتش نیست
روی جگر داغی دگر تاثیر می کرد
@hosenih
می خواست مادر را برد از کوچه اما
چادر به زیر پای دشمن گیر می کرد
▪️
▪️
آئینه ای یک دست را در قاب تابوت
مشت مهیب تیرها تکثیر می کرد...
شاعر: #بردیا_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
کار زار بین کوچه کار ما را زار کرد
حال گل را زار کرد و کوچه را گلزار کرد
دیده شیر خدا را دور دید و شیر شد
آن که روز مادرم را همچو شام تار کرد
@hosenih
داشت مادر حرف می زد بی حیا مهلت نداد
ناشنیده وحی را با سیلی اش انکار کرد
مادر نازک تر ازبرگ گل مارا زدند
سنگ می داند چه با آیینه رخسار کرد
نیمی از گلبرگ او پژمرد از سیلی خصم
نیم دیگر را چو لاله ضربه دیوار کرد
او رشیده بود آه افتاد و آن افتادنش
زخم هایی را به زخم کهنه اش تکرار کرد
شکر من بودم عصای مادرم در کوچه ها
بعد ازآن ظلمی که در کوچه بر او اغیار کرد
وای اما از رقیه در شب تاریک دشت
خواب بود و زجر او را بی هوا بیدار کرد
@hosenih
هیچ کس در آن سیاهی های شب یارش نشد
زیر دست پای زجر او مرگ را دیدار کرد
قد او تا زانوان زجر هم حتی نبود
بی حیا اما برای زجر او اصرار کرد
شاعر: #موسی_علیمرادی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_مدح
#وحید_محمدی
▶️
وقتی هوای روضه ما باز مادری است
حال و هوای گریه ما جور دیگری است
وقتی که مادر همه ماست فاطمه
حسی که بین ماست، همانا برادری است
@hosenih
مداح و روضه خوان و سخنران و چای ریز
کارِ تمام ما درِ این خانه نوکری است
شاهان روزگار به ما غبطه می خورند
این نوکری خودش به خدا عین سروری است
این اشک ها نشان دل بی قرار ماست
عالم بداند اینکه دل شیعه مادری است
@hosenih
زهراست آن که وصف شکوهش نگفتنی است
زهراست آنکه شأنِ مقامش پیمبری است
زهراست آن که ام ابیهای احمد است
زهراست مادر همه ما، چه مادری است
زهراست آن که شیعه به او کرده اقتدا
از لطف فاطمه است، اگر شیعه حیدری است
@hosenih
زهراست آنکه در ره حیدر خمیده شد
بگذاشت سر به پای ولایت ... شهیده شد
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#حسین_ایزدی
▶️
تو حیدری به تو چشمان تر نمی آید
سرت سلامت اگر غصه سر نمی آید
@hosenih
رشید شهر چرا دست بر کمر داری؟
به تو گرفتن دست از کمر نمی آید
گره گشای همه دست های بسته علی
به دست حیدری ات بند و پر نمی آید
سپرده ام به کنیزان که نان درست کنند
ز دست و بازوی من کار برنمی آید
@hosenih
میان شعله من و در بهم گره خوردیم
علی ز پهلوی من میخ در نمی آید
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#محمدجواد_شیرازی
▶️
دردی که گلستان مرا ریخته بر هم
آسایش دوران مرا ریخته بر هم
هجران رخ یوسف زهراست که این طور
آبادی کنعان مرا ریخته برهم
@hosenih
بیچارگی و درد فراقی که چشیدم
یک عمر، گریبان مرا ریخته برهم
دلگرمی من چشم ترم بود، گناهم
دلگرمی چشمان مرا ریخته بر هم
خسته شدم از این همه تاریکی نفسم
آن قدر که بنیان مرا ریخته بر هم
@hosenih
درهم شده نان همه با هم، چقدر حیف
این فاجعه ایمان مرا ریخته بر هم
مدیون گل فاطمه هستم که دعایش
پرونده عصیان مرا ریخته بر هم
داغ غم جانسوز علی و غم زهرا
آرامش مژگان مرا ریخته بر هم
@hosenih
فرمود علی فاطمه جان، حوریه ی من
اوضاع تو ارکان مرا ریخته بر هم
مبهم شدنت، جان علی بیشتر از قبل
احوال پریشان مرا ریخته برهم
لعنت به کسی که وسط کوچه تو را زد
نامرد چه قرآن مرا ریخته بر هم
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#اعظم_سعادتمند
▶️
کسی به باغچه بعد از تو آب خواهد داد؟
به روزهای جهان، آفتاب خواهد داد؟
کدام دامن پر مهر می شود بالش؟
به گریه های یتیمانه خواب خواهد داد
@hosenih
کدام عشق به این سفره های نان و نمک
پس از عبور تو رنگ و لعاب خواهد داد
مرا هر آینه او از سکوت پر کرده است
هم او که آه مرا بازتاب خواهد داد
برای آنکه بگیریم انتقامت را
خدا به گردش دنیا شتاب خواهد داد
@hosenih
زمانه ای که به زهرا چنین جفا کرده است
مگر سلام علی را جواب خواهد داد!؟
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_شب_شهادت
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
منم زهرا همان که از سوی حق کوثر آوردم
سُروری بی بدل در خانهی پیغمبر آوردم
علی جان از سوی جنت به عشقت آمدم دنیا
خودت گفتی برایت روزگاری دیگر آوردم
@hosenih
قرارت بودم ای مولا، کنارت بودم ای دریا
برایت لؤلؤ و مرجان، برایت گوهر آوردم
زمان عقدمان یادت نمی آید که می گفتم:
سپر را دادی و جایش حفاظی بهتر آوردم؟
گمان کردی که در سختی فراموشت کنم... هرگز
برایت بین کوچه شاخه ای نیلوفر آوردم
@hosenih
سر من را اگر بر زانویت افتاده می بینی
پرم پر پر شده... جایش برای تو سر آوردم
نه تنها چشم و پهلویم، نه تنها دست و بازویم
برایت از سر مویم، هزارن لشگر آوردم
به نفرین و به اشک و هر توانی داشت بازویم
از آن مسجد به این خانه، تو را آخر سر آوردم
@hosenih
بهارش را خزان کردم، نفاقش را عیان کردم
همین که از خیالات خلیفه سر در آوردم
نبین آشفته احوالم، بدان امروز خوشحالم
تو را از کنج خانه ماندن و غربت در آوردم
بزن بر موی خود شانه، برو مسجد بیا خانه
برایت امنیت سرتاسرِ این معبر آوردم
@hosenih
دلم می خواهد اشک از گونه ی مظلوم بردارم
بیا که دست زخمی را سوی پلکِ تر آوردم
پر از دلشوره ام امشب، برای دخترم زینب
چرا که کار یک مادر برای دختر آوردم
کنار پیکری بی سر، به لب دارد نوا خواهر:
لبم را سوی این حنجر به جای مادر آوردم
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#یوسف_رحیمی
▶️
آمد محرّم علی و ماه فاطمه
آتش گرفته جان تو از آه فاطمه
با ذوالفقارِ خون جگر خورده در نيام
بازآی خون فاطمه خونخواه فاطمه
@hosenih
بازآی تا تو روضه بخوانی برايمان
با هاى هایِ گريهی جانکاه فاطمه
بیشک سه ماه خوانده تو را با دو چشم تر
بالای قبر محسن ششماهه، فاطمه
آه از ميان آن در و ديوار شد شروع
بعد از نبی، سلوک إلى الله فاطمه
@hosenih
پشت در و کنار بقيع و به روی نی
معنا شدهست سرِّ فديناه فاطمه
محشر، به پاست روضهی مولای بیکفن
پيراهنیست کهنه به همراه فاطمه
دارد به روی دست، دو دست قلم شده
دستی که در مقام شفاعت علم شده
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
گرد علي وجود تو اندر طواف شد
راه ميان خانه و مسجد طواف شد
@hosenih
تنها اميد دست خدا بود دست تو
دستت شكست و دست علي در كلاف شد
دست چهل نفر همه در جنگ با علي
دست تو با تماميشان در مصاف شد
از ذوالفقار نام علي كينه داشتند
يكجا حساب كينه شان با تو صاف شد
دستت محال بود علي را رها كند
تا اينكه نوبت ضربات غلاف شد
تو دست خير داري و از خير دست تو
از ماليات ، قنفذ ملعون معاف شد
چيزي به دور بازوي تو پيچ خورده بود
آن تازيانه بود كه در انعطاف شد
خانه به خانه در زدي و گفتي از غدير
اما جواب تو سخنان گزاف شد
@hosenih
بعد از تو اي ستاره ي خوشبختي علي
در كنج خانه كار علي اعتكاف شد
شاعر: #محمدجواد_پرچمي
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
تویی مادرانه هوادار ما
طبیب نفس های بیمار ما
فقیر و یتیم و اسیر آمدیم
ببین حالت سخت غمبار ما
@hosenih
به جایی به جز آستان شما
الهی نیافتد سر و کار ما
نباشد در این تنگنای درد
به غیر از توسل در افکار ما
در این روزگار پُر از بی کسی
کسی غیر یادت نشد یار ما
کسی جز دل مهربانت نخورد
غم زندگانی دشوار ما
الا فاطمه فاطمه فاطمه
شده نام تو حُسنِ تکرار ما
فقط دست پر مهر تو وا کند
گره های پیچیده در کار ما
بیا مادری کن ببخشای اگر
که در شأن تو نیست رفتار ما
چه ها می کند نام دیوار و در
در این روضه ها با دل زار ما
@hosenih
فدای غم روضه ی کوچه ات
تپش های قلب عزادار ما
غم کوچه تا خون به رگ های ماست
صدای بلند تبرّای ماست
شاعر: #حسن_کردی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#حضرت_زهرا_س_مناجات
جز نام تو را به لب نبُردم... زهرا
غیر از تو به کس دل نسپُردم... زهرا
در آخر روضه های تو می گویم...
شرمنده که از غمت نمُردم زهرا
شاعر: #سیدمجتبی_شجاع
@dobeity_robaey
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#حضرت_محسن_بن_علی_ع_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
همراه با خاکستر پروانه ی خویش
شمعِ شبستان را کفن کرده است خانه
دارد سیاهه می زند جبریل در عرش
رخت عزاداری به تن کرده است خانه
نایی برای دردِ دل کردن نداری
حتی برای گفت و گو هم ناتوانی
بار سفر بستی ولی وللهِ زود است...
حالا نمی شد بیشتر پیشم بمانی
@hosenih
هر روز یک رنگ اند این نامردمَردُم
مابین قومی سُست پیمان گیر کردم
دیگر به نجّار محل بی اعتمادم
میخ کج در را خودم تعمیر کردم
این پیرْهَنخالی است یا که پیکر توست
این که میان بستر تو خواب رفته؟!
حتی برای حیدرت تشخیص سخت است
آنقَدر جسم لاغر تو..،آب رفته!
بر روی گلبرگ تو جای پنجه انداخت...
ای رَذل!این گُل لایق سیلی زدن بود!؟
آن گوشواری را که گفتی:"کوچه گُم شد"
امروز دیدم فاطمه..،دستِ حسن بود
با هر نفس آلاله می کاری عزیزم
پیراهنت هر لحظه گُلگون است زهرا
این آسیایِ گندمِ تو کُشت ما را...
هر روز دستاست پر از خون است..،زهرا
طرز قنوتت جانِ حیدر را گرفته
داری علی را رو به قبله می گذاری
اِی بشکند دست مغیره،دست قنفذ...
حتّی توان ربنا خواندن نداری
در پشت در یک سوم از سادات کم شد
"با محسن من هرچه کرد آن میخ در کرد"
تو بار شیشه داشتی..،دیوار بو بُرد
ای کاش می شد زودتر "در" را خبر کرد
دیگر برایم وا نکن این بقچه ها را
اسباب بازی اش نشان دادن ندارد
لالاییِ تو عرش را سوزانده..،بس کن
گهواره ی خالی تکان دادن ندارد
آهِ حسین از اشتها انداخت ما را
جای دو لقمه نان فقط غم خورد هر شب
دلواپس تشنهلبت اصلاً نباشی
زینب برایش آب خواهد بُرد هر شب
@hosenih
تو هستی و پیش نگاهت..،چکمهپوشی
پا روی عرشِ سینه ی او می گذارد
با پا به خشکی لب او می زند..،شمر
مانند قنفذ..،بی حیا رحمی ندارد
امروز میخی که به پهلویت فرو رفت
سرنیزهی فردای گودال است زهرا
آن گوشواری را که بین کوچه گم شد
آغاز غارت های خلخال است زهرا
شاعر: #بردیا_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حماسه_ی_نهم_دی_ماه
#بصیرت #شهدا_و_دفاع_مقدس
باز در دستم قلم آماده است
در وجودم حسّ فوق العاده است
شور و شوقی در سرم افتاده است
عشقِ نابی کار دستم داده است
در تشهّد میدهم تا که سلام
میخورَد عطر شهیدان بر مشام
غرق در ذات خدا بودند و بس
نفْس را کشتند کنج هر نفَس
قلبشان شد خالی از مکر و هوس
با چه حالی پر کشیدند از قفس
سخت در خون غوطه ور شد رویِ خاک
پیکرِ گمنام هایِ بی پلاک
@hosenih
جان سپردند و هدف شد آشکار
با جنم ماندند محکم پایِ کار
تا که «سر» دادن به حق شد افتخار-
روزگارِ دشمنان شد شام ِ تار
باز هم در جای جایِ این وطن
با ولایت فتنه ها شد ریشه کن
موسم بیداری و فریاد شد
کارمان تخریبِ استبداد شد
علم و استقلالِ مان آباد شد
خوب شد که از شهیدان یاد شد
ما هم آری هر نفر یک لشکریم
یاسر و عمّارهایِ رهبریم
خطّ مشیِ مان ولایت-محوری ست
راه و رسم مان شجاعت پروری ست
گر چه کارِ دشمنان عصیانگری ست
کور خواندند و دم ِ ما حیدری ست
این عبارت حک شده بر ماهِ دی؛
با بصیرت میشود هر فتنه طی
یاعلی(ع) گفتیم و «زین الدّین» شدیم
مثل «همّت» وامدارِ دین شدیم
با بصیرت مانده؛ واقع بین شدیم
با سرانِ فتنه سرسنگین شدیم
شر شد و خیری ندیدیم از کلید
وای از این کابوس ِ تدبیر و امید
از تبِ پُست و مقام و حرف ِ زور
بعد از آن برجام ِ از عالم به دور
راه حلّ فقر شد صعب العبور
سفرۂ مستضعفین شد جمع و جور
گر چه سربازیم و در آماده-باش
اعتراض ِ ماست دور از اغتشاش
آتش تحریم ها شعله ور است
کشور ایرانمان کوهِ زر است
گر چه دشمن در خیال دیگر است
رونقِ تولیدمان شیرین تر است
معنویّت! عزّت و علم و کتاب
هست گام دوّم ِ این انقلاب
@hosenih
وارثانِ سرفرازی میشویم
سمبلِ آینده سازی میشویم
«بوعلی سینا» و «رازی» میشویم
موشک و ناوِ مجازی میشویم
دین و غیرت شد سلاح سرد و گرم
تا شدیم از افسرانِ جنگ نرم
آرزوی ماست بی پیکر شدن
با شهادت لالۂ پرپر شدن
جوْن و حرّ و عابسی دیگر شدن
عاقبت مثلِ علی اکبر(ع) شدن
با شهادت کاش پیدا می شدیم
کاش ما هم إرباً إربا می شدیم!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به مناسبت سالگرد شهادت#حاج_قاسم_سلیمانی
#استکبار_ستیزی #مرگ_بر_آمریکا
در سینه هامان زخم صدها بغض پنهانی ست
چشمانمان از این مصیبت ابر بارانی ست
ای بادهای هرزه در فکر کفن باشید
حال و هوای شهرمان بدجور طوفانی ست
از پشت گرچه بازهم خنجر زدید اما
این شهر این خانه پر از قاسم سلیمانی ست
این خانه از اهل وفا خالی نخواهد شد
این شهر این خانه پر از یار خراسانی ست
آری عزاداریم اما غرق امیدیم
آری پس از این روزهای سخت آسانی ست
@hosenih
آری پس از این، غنچه بسیار می روید
صد ها گل قاسم در این گلزار میروید
سردار ما را بی هوا کشتن کجا زیباست
اینگونه جنگیدن مرام بچه ترسو هاست
ای گرگ ها مرد نبرد تن به تن باشید
شیر آمده آماده جان باختن باشید
چشم عدالت روز و شب در انتظار ماست
هیهات من الذله تا آخر شعار ماست
ما نان ز دست خصمپیغمبر نمیگیریم
ما مرد میدانیم در بستر نمیمیریم
با دوستان خویش کارونیم و اروندیم
با دشمنان خویش البرز و دماوندیم
باید ببینی در رگ ما خون آرش را
در چشمهامان غیرت صدها سیاوش را
ما یک به یک از نسل خون از نسل شمشیریم
وقتش بیاید انتقامی سخت میگیریم
از ایستادن آسمان خسته نخواهد شد
راهی که با خون باز شد بسته نخواهد شد
حس میکنم روی سر خود دست قائم را
باید بگیریم انتقام حاج قاسم را
ای آسمان خونخواهی هابیل نزدیک است
شبهای نابودی اسرائیل نزدیک است
حالا ببین تاثیر خون مرد مخلص را
هم حاج قاسم هم ابومهدی مهندس را
ای چشم بسته جمعه فریاد را دیدی؟
جمعیت میلیونی بغداد را دیدی؟
از آبرو تا جان مرید امر جانانیم
ای گاوهای شیرده ما شیر میدانیم
در راه میهن لشکر آماده بسیار است
سرباز جان بر کف چو حاجی زاده بسیار است
@hosenih
غیرت شرف عزت بزرگی ارمغان ماست
پایش بیفتد باز موشک گفتمان ماست
...
دست علی و فاطمه پشت و پناه ماست
این خانه خالی نیست صاحبخانه اش زهراست
زهرا همانی که سرود جان نثاری خواند
تا آخرین لحظه فقط پای ولایت ماند
ای حضرت خورشید هنگام ظهور توست
درمان این ظلمت فقط مهتاب نور توست
من شک ندارم شهرمان آباد خواهد شد
من مطمئنم قدس هم آزاد خواهد شد
شاعر: #محمود_یوسفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_شهادت
در بساطِ عشق هرکس زحمتش بالاتر است
پیشِ زهرا مادرش شخصیتش بالاتر است
هر که محضِ احترامت معصیت کمتر کند
روزیِ اشک میانِ هیاتش بالاتر است
احترامِ پیرها هر چند بر ما واجب است
پیر پایِ پرچمِ تو حُرمَتش بالاتر است
@hosenih
قول دادی روزِ محشر لنگ مگذاری مرا
ساکنِ بیتُ الحُسين امنیتش بالاتر است
خیمۀ تو جایِ کبر و کینه و منصَب که نیست
هر کسی خاکی تر آمد عزتش بالاتر است
نقص هایِ هر نمازش زود کامل میشود
هر که انسِ سجده رویِ تربتش بالاتر است
کربلا رفتن کجا ، از کربلا گفتن کجا
دیدنِ شش گوشه ات از صحبتش شیرین تر است
داغ تو دیده به فکرِ غصۀ دنیا که نیست
مبتلایِ اشکِ تو ظرفیتش بالاتر است
از شهيدانِ تو فهمیدم که پایِ عشق تو
هر کسی گمنام تر شد شهرتش بالاتر است
گریه در هیأت تفاوت میکند با هر کجا
اشک دسته جمع باشد قيمتش بالاتر است
@hosenih
وسع ما این است اما خوب میدانیم ما
خیلی از اين نوکری ها ساحَتَش بالاتر است
تشنگی،زخم زبان،داغِ جوان،هتک حرم
از تمام این مسائل غربَتش بالاتر است
آب مهرِ مادرش بود و به رویش بسته شد
حجم نیزه آمد و راهِ گلویش بسته شد
شاعر: #رضا_دین_پرور
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
بیت وحی و شعله های نار أَینَ المُنتَقِم
سوخت در آتش گل و گلزار أَینَ المُنتَقِم
این صدای ناله زهراست می آید به گوش
از میان آن در و دیوار أَینَ المُنتَقِم
مادر و شش ماهه باهم پشت در افتاده اند
کار شد بر خادمه دشوار أَینَ المُنتَقِم
خون محسن میچکد از آن درِ آتش زده
خون زهرا ریزد از مسمار أَینَ المُنتَقِم
@hosenih
با چهل نامرد شد در کوچه زهرا رو به رو
وایِ من از این همه آزار أَینَ المُنتَقِم
در کنار قبر زهرا نیمه شبها تا به صبح
ناله میزد حیدر کرار أَینَ المُنتَقِم
دید تا طشت پر ازخونِ حسن را خواهرش
گفت با چشمان گوهر بار أَینَ المُنتَقِم
نیزه داران آنقدَر بر پیکر اکبر زدند
شد تنش مانند نیزه زار أَینَ المُنتَقِم
با عمود آهنین افتاد آخر بر زمین
با سر آن سر لشکر و سردار أَینَ المُنتَقِم
خون اصغر را که می پاشید سمت آسمان
گفت جدّت با دل خونبار أَینَ المُنتَقِم
کرد با خون دلش مویِ سفیدش را خضاب
بین مقتل سیدالاحرار أَینَ المُنتَقِم
@hosenih
در میان قتلگه که دست و پا میزد حسین
در حرم شد کار زینب زار أَینَ المُنتَقِم
از حرم تا قتلگه میزد صدا (أَینَ الحسین)
تا تنش را دید میزد زار أَینَ المُنتَقِم
زجر ملعون دختر از قافله جا مانده را
میکشد با زجر روی خار أَینَ المُنتقم
زینبی که سایه اش را چشم نا محرم ندید
شد تماشایی سرِ بازار أَینَ المُنتَقِم
شاعر: #عبدالحسین_میرزایی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح
دل ما نیست غیرِ با زهرا
السلام علیکِ یا زهرا
ای که حیرانِ عصمتت مریم
مظهرِ عفت و حیا زهرا
ما همه در طوافِ چشمانش
برترین جلوهی خدا زهرا
همه اسباب در اشارهی اوست
حاجت ما کند روا زهرا
@hosenih
در قیامت سؤال اگر کردند
من که لالم، جواب با زهرا
روز محشر که خلق حیرانند
بِنِگر میکند چهها زهرا
اوست انسیه، عصمتِ کبری
ما کجا، دامنش کجا زهرا
مادرِ آب، دخترِ دریا
آفتابِ خدانما زهرا
هیچکس همتراز زهرا نیست
پس حسابش بود جدا زهرا
اوست معنای آیهی تطهیر
محور اصلی کسا زهرا
بارالها خودت تفضل کن
دستِ ما را بگیر تا زهرا
اولین عاشقِ ولایت کیست؟
اولین ذوبِ مرتضی زهرا
@hosenih
بینِ آتش امیر خیبر گفت:
تا علی هست پس چرا زهرا؟
نامِ آتش میان شعر آمد
دلِ ما رفت کربلا زهرا
خیمهای سوخت غرق در آتش
دختری گفت بیصدا زهرا
با تمامِ وجود میگوییم:
السلام علیکِ یا زهرا
شاعر: #عادل_حسین_قربان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به مناسبت سالروز شهادت #حاج_قاسم_سلیمانی
هر چند اجرِ کارِ تو غیر از شهادت نیست
اما ز داغت جانِ ما را صبر و طاقت نیست
تلخ است اگر چه درد هجرانت به کام دل
می دانم اما سینه ات را تابِ ذلت نیست
@hosenih
رفتی طنینِ گامهایت در جهان باقیست
در سینه ات عشقی بجز عشق ولایت نیست
دشمن نمیفهمد ولی میداند از این پس
در چشم او تا روز محشر خواب راحت نیست
آسوده باش ای شیرمرد عشق و آزادی
هر قطره خونت جز نماد عزم و وحدت نیست
دستت پر است از خاطرات کربلا ای وای
در قلب ما دست بریده بی حکایت نیست
بعد از تو یارانت کنار رهبرت هستند
کور است آنکه در دلش نورِ بصیرت نیست
بی شک که راهت امتدادِ راهِ عاشوراست
راهی که پایانش بجز خون و شهادت نیست
لعنت به امریکا و اسرائیل و عمالش
کز ظلمشان جایی در این عالم فراغت نیست
چون مالک اشتر اطاعت از علی کردی
دست تو بر دست ولی جز دست بیعت نیست
حقا ز نقشِ بی بدیل و ماندگارِ تو
در منطقه دیگر بساطِ ظلم و قدرت نیست
آن صادق الوعدی که بر چیده بساط کفر
بر حق ستیزان جهان گو درسِ عبرت نیست؟
هر قطره خون قاسم ما بذر پیروزی است
دشمن بداند تا شکست آنقدر فرصت نیست
دیدیم اشک زینبت را در عزای تو
شکر خدا بر گردنش بند اسارت نیست
@hosenih
در پیشگاهِ حضرتِ حق روسفیدی تو
پس انتظارِ ما ز تو غیر از شفاعت نیست
وصف تو بود این شعر، سردارِ سلیمانی!
البته وصف پهلوانی چون تو راحت نیست
شاعر: #هستی_محرابی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به مناسبت شهادت #حاج_قاسم_سلیمانی
#شهدا_و_دفاع_مقدس
#مدافعان_حرم
به نام قلب زلال مدافعان حرم
به نام رزق حلال مدافعان حرم
به نام شیر دلان سپاه عاشورا
فدائیان بسیجی زینب کبری
به زاهدان شب و شیرهای در میدان
به فاتحان دمشق و یلان خان طومان
@hosenih
به غیرت علویِ جوان ایرانی
به خونِ ریخته ی قاسم سلیمانی
اگرچه شاعرم؛ اما خودم که می دانم
که غیر عشق، از این طایفه نمی دانم
کدام طایفه؟ آنها که در جوانی خود
گذشته اند ز لذات زندگانی خود
کدام طایفه؟ آنها که بی قرار شدند
ستاره های شب تار روزگار شدند
کدام طایفه؟ آنان که نسل سلمانند
به تارک بشریت همیشه تابانند
برای ما که از این قافله جدا ماندیم
برای ما که از این عاشقانه جا ماندیم
وصیت شهدا راه را نشان داده
چراغ قبله نما را به دستمان داده
قسم به بغض یتیمان، به آه مظلومان
به خون پاک شهیدان جبهه ی ایمان
به سینه های سپر در مقابل دشمن
به راس های شریف جدا شده از تن
به صدرزاده و آژند و عفتی سوگند
به قلب شیعه ی ناب ولایتی سوگند
@hosenih
اگر جهان به صف آیند، مرد میدانیم
مطیع امر ولی فقیه می مانیم
و تا ظهور، برای امیر می میریم
اگر که امر نماید بمیر؛ می میریم
به سر رسیدن این انتظار نزدیک است
دهید مژده به یاران، بهار نزدیک است
شاعر: #حمیدرضا_عباسی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به مناسبت سالروز شهادت #حاج_قاسم_سلیمانی
#استکبار_ستیزی #مرگ_بر_آمریکا
#مدافعان_حرم
قسم به حضرت مولا ستم نخواهد ماند
به غیر عشق کسی محتشم نخواهد ماند
در این مصاف ستم محترم نخواهد ماند
"رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند"
@hosenih
جلوی چشم خدا ساز اختلاف زدید
کنار دشمنتان باده مضاف زدید
برای فتح حرم هرچقدر لاف زدید
به جان حضرت زینب دم از گزاف زدید
"حرام زاده مقیم حرم نخواهد ماند"
برای مرجع هر فاجعه ضمیر شدید
و با یهود مراعات بی نظیر شدید
خلاف شرع به چشمان دوست تیر شدید
اگرچه از طرف دشمنان اجیر شدید
"همیشه مخزن گنج و درم نخواهد ماند"
مباد فکر کنی بی ستون بزرگ شدیم
به عشق آل علی با جنون بزرگ شدیم
به یاد مادرمان نیلگون بزرگ شدیم
هزار سال شده غرق خون بزرگ شدیم
"به این امید که نقش از ستم نخواهد ماند"
اگر چه بار به دوشیم یار مانده هنوز
درون ترکش ما انتظار مانده هنوز
پس از گذشت زمستان بهار مانده هنوز
علی که نیست ولی ذوالفقار مانده هنوز
"که دین همیشه گرفتار غم نخواهد ماند"
کسی می آید؛رکن و مقام در دستش
و حکم ارث زمین مستدام در دستش
برای زخم خدا التیام در دستش
و عادلانه ترین انتقام در دستش
"که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند"
@hosenih
طبیب زخم دل ما مسیح خواهد شد
کنایه ها و مثل ها صریح خواهد شد
در این مسیر غلط ها صحیح خواهد شد
و فکر گنگ شماها فصیح خواهد شد
"که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند
شاعر: #حبیب_حاجی_پور
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حاج_قاسم_سلیمانی
#حماسه_ی_نهم_دی_ماه
#حضرت_زهرا_س_شهادت
لحظهٔ وصف جوانمردی و ایثار شده
بخت از روز ازل با وطنم یار شده
باز هم حرف وفاداریِ بسیار شده
وقت یادآوری غیرتِ سرشار شده
شعله ور شد تب عشق و جنم و جرأت ما
مانده در ذهن خیابان شرف و عزت ما
شهر را زوزهٔ یک عده یزیدی پُر کرد
هتک حرمت شد با نقشهٔ چندین نامرد
یاعلی(ع) گفته و هر چند شکستیم از درد
ایستادیم چه محکم وسطِ فصلی سرد
تا زمینگیر شد آن فتنه و آشوبِ عظیم
با بصیرت نُهِ دی خورد رقم در تقویم
تا که فهمید غیوریم و کماکان بیدار
نیست در مکتب ما سازش ِ با استکبار
سنگی انداخت و ترسید و بنا کرد فرار
دشمنی کرد و غلط کرد و شدیداً شد خوار
نهراسیده از این قائله ها میهنِ ما
عددی نیست به والله قسم دشمن ما
خاک ما رهبری از وارث حیدر دارد
إذن فرماندهی از ساقی کوثر دارد
خیلِ سربازِ فدایی؛ علی اکبر دارد
همت و باکری و مالک اشتر دارد
مالکِ اشترمان نیمه شبی در بغداد
خواب بودیم که افتاد به خاک و جان داد
@hosenih
بیقراریم! از این غم به خدا بیماریم
هر شب جمعه کلافه، نگران بیداریم...
یاد آن دستِ قلم سینه زنان میباریم
خاطرات بدی از سیزده دی داریم
بی علمدار شدیم و خبری از او نیست
علم افتاد زمین ساعتِ تلخ یک و بیست
رفت و هر آنچه که میخواست گرفت از دنیا
رفت و برگشت أباالفضلی و إربا إربا
رهبرم گریه کنان خواند نمازی زیبا
کشت ما را غم ِ «لانعلمُ إلا خیرا»...
زنده شد داغ شهادت، دلمان شد بیتاب
غبطه خوردیم به حالش که خریدش ارباب
@hosenih
روضهٔ حضرت زهرا(س) به لبش بود مدام
داشت از مادر سادات همین پُست و مقام
عاقبت شد نفَسَش در وسطِ شعله تمام
سوخت در آتش و با گریه به او داد سلام
یاد آن لحظه که «در» سوخت و بر سر افتاد
جان سپرد از غم ِ آن لحظه که مادر افتاد
میرود روضه پس از «در» به کنارِ بستر
مادری میکشد آه از سرِ شب تا به سحر
میشود از ورم گوشهٔ ابرو مضطر
خیره مانده ست به دیوار و ندارد باور-
-که زمین خورد و زمانِ ستمی دیگر شد
لگدی آمد و شش ماهه گلش پرپر شد
وای از نیمه شب و بغضِ یتیمانِ علی(ع)
اشکِ آهسته و دلشورهٔ پنهانِ علی(ع)
بر لب آمد به خداوند قسم جانِ علی(ع)
زخم ها شد سبب حال پریشانِ علی(ع)
غسل میداد و همین دید کبودی ها را
اشک میریخت و میگفت عزیزم زهرا(س)!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e