eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.1هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
292 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
قسم بر چهره‌ی چون ماه تابان علی اکبر جهان دیگر نخواهد دید همسان علی اکبر.. حسین بن علی کار تمام نوکرانش را سپرده از سر رحمت به دستان علی اکبر اگر چه می‌دهد روزیِ عالم را ابوفاضل به شیعه می‌رسد پیوسته احسان علی اکبر شبی پایین پا خلوت کن و بنگر جهان آن‌جا گرفته دست خواهش را به دامان علی اکبر شب جمعه که مهمانان ثارالله بسیارند ببین با چشم دل زهراست مهمان علی اکبر ضریح از بوی سیب سرخ لبریز است و می‌آید شمیم یاس از سمت گلستان علی اکبر بساط روضه بر پا می‌شود با گریه‌ی زهرا پریشان می‌شود عالَم، پریشان علی اکبر در آن باران اشک و آه پایین پای ثارالله بمیرم کاش از داغ فراوان علی اکبر دل غم دیده‌ای دارم که نذر شاه خواهم کرد سر نا قابلم را هم به قربان علی اکبر.. ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هروقت بوده است غم ما زیادتر دست کرامتت شده پیدا زیادتر چشم امید ما به عطا و محبتت قبلا زیاد بوده و حالا زیادتر ای خوش‌به‌ حال‌ و روز گدایی که در طلب دستش به سمتت آمده بالا زیادتر وقت اجابت است دل شب، به این دلیل دارد اثر دعای سحرها زیادتر عاشق حسین بود که در امتحان عشق گفتی: بس است؟ گفت: خدایا زیادتر... روز حساب گریه‌ی بسیار می‌کند چشمی که نیست در غم آقا زیاد، تر این دائم‌البکایی ما بی‌سبب نبود مادر نوشت روزی ما را زیادتر بیهوده نیست شوق دل ما به کربلا دیوانه مایل است به صحرا زیادتر در این حرم مگر چه خبر شد که کعبه هم خواهان نداشته‌ست از اینجا زیادتر از اهل‌بیت قول شفاعت گرفته‌ایم اما امید ماست به زهرا زیادتر 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عزیز فاطمه! جان جهان به قربانت سلام بر لب عطشان و چشم گریانت سلام بر تن مجروح و حلق مذبوحت سلام بر سر خونین و جسم عریانت سلام بر جگر خون و داغ‌های دلت سلام بر شرف و غیرت جوانانت سلام بر دُر دندان و غنچۀ دهنت سلام بر لب خونین و صوت قرآنت سلام بر علی اصغر که وقت جان دادن به خنده داد تسلاّ به قلب سوزانت سلام بر لحظات وداع اکبر تو که وقت رفتن او، رفت از بدن جانت سلام بر دل زینب که پیش دیدۀ او عدو ز چار طرف کرد سنگبارانت عجیب نیست اگر خصم را کنی سیراب سجیّه‌ات کرم و عادت است احسانت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ما سائلِ غَمیم، بدنبال ماتَمیم در روز چند بار سَرِ سُفره‌ی غمیم بالاى بامِ خانه تو را جار می‌زنیم زهرا اگر قبول کند مثل پرچمیم مابین گریه فاطمه سر می‌زند به ما فرقى نمی‌کند که زیادیم یا کمیم هم تو کنار مایی و هم ما کنار تو یعنى هنوز هم که هنوز است با همیم امروز پاى روضه‌ی تو گریه مى‌کنیم فردا شریک حجّ رسول مُکَرّمیم هنگام گریه قطره به قطره تَبَرُّکیم هنگام گریه آب فراتیم، زمزمیم ما را بخر، ضرر بده اصلا، چه می‌شود؟ خوبیم یا بدیم، همینیم دَرهَمیم واى از کسى که پیر شد و کربلا نرفت ما کربلا نرفته فقیر دو عالمیم گریه بده وگرنه از اینجا نمی‌رویم ما سائلِ غَمیم، بدنبال ماتمیم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀 من و شور و نوا شب‌های جمعه وَ قلبی مبتلا شب‌های جمعه قيامت می‌شود در صحن قلبم به ياد کربلا شب‌های جمعه 📝 @hosseinieh_net
تو نازنین دو عالم، فرشته یا بشری ستاره‌ای به زمین، آفتاب یا قمری به خوبی همه خوبان روزگار قسم که هر چه خوب کنم وصف تو، تو خوب‌تری رواق دیده و محراب ابرویت گویند که هم تو کعبۀ دل، هم تو قبلۀ نظری نماز نافله‌ی شب به رؤیت تو خوش است که عاشقان خدا را ستارۀ سحری به هر چمن که گذر می‌کنم تو سرو چمن به هر طرف که نظر افکنم تو جلوه‌گری چگونه وصف تو را با زبان شعر کنم که از تغّزل و از قطعه و قصیده سری تو را مقایسه با دلبران روا نبُوَد که دلبران جهان دیگرند و تو دگری به لاله‌زار نبوّت که باغ سبز خداست تو اوّلین شجر استیّ و آخرین ثمری تو پیشتر ز رسولان، رسول حق بودی تو تا خداست خدا، همچنان پیامبری منم که با تو و پیوسته از تو بی خبرم تویی که از دل «میثم» هماره با خبری ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
حدّ مدحِ تو برتر از قلم است قلم از عجزِ خویش گشته خجل که خدا مدح کرده است تو را شده قرآن به مدح تو نازل تو زلالی، زلال‌تر از آب تو لطیفی، لطیف‌تر از گُل نیست فرشی مناسب قدمت زیر پایت مگر بریزم دل تویی آن بنده‌ی خدای نما تویی آن جلوه‌ی نخستین‌اش که رسیدی به قاب قوسین و نیست بین تو و خدا حائل ابتدای رسالتت "اقرا" انتها و کمال آن "بلّغ" که بدون ولایت حیدر نرسد بارِ دین به سرمنزل ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
جان‌بخش‌تر ندیده کسی از تبسمت جان جهان! فدای سلامٌ علیکمت آب حیات زمزمه‌های زلال توست جان می‌دهی به قلب بشر با ترنمت «اَسریٰ بِعَبدِهِ»... همه از لطف بندگی‌ست با دوست در «دَنَا فَتَدَلّیٰ» تکلمت دنیا سکوت کرد و حسین تو لب گشود از بوی سیب پر شده تکبیر هفتمت آه ای پدر! به داد یتیمان خود برس! تلخ است این زمانه بدون تبسمت جان‌ها هنوز تشنۀ درک حضور توست تو حاضری و باز جهان می‌کند گمت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
وحی آمده اثبات کند سروری‌ات را هر آیه ببوسد لبِ پیغمبری‌ات را هرکس که تو را دید به لبخند تو دل داد "اعجاز" لقب داده خدا دلبری‌ات را محتاج توأم، سائل درمانده‌ی راهم بر من بگشا دستِ گداپروری‌ات را ای خاتمِ بی‌خاتمه‌ی راه نبوت ای کاش ببخشی به من انگشتری‌ات را خورشید تویی، پس همه دور تو بگردند با دست تهی رد نکنی مشتری‌ات را هستیِ تو پاک است، هر اندازه بگردیم نسلِ پدری و نسبِ مادری‌ات را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سلام ما به تو ای شخص اوّل عالم درود ما به تو ای سیّد بنی آدم چه احتیاج به اعجاز دیگری! که تویی خلیلْ آیت و موسی‌ْ ید و مسیحا دم نگین تو علی و نقش نام او زهراست به دست حق، تویی از بین انبیا خاتم تو آمدی و شدند آسمانیان مسرور تو آمدی و گرفتند ساحران ماتم اگر طبیب تویی، خوش به حال بیماران که می‌بری ز دل امروز، درد و فردا غم تو مهربان پدر اُمّتی و ما فرزند که خورده است گره سرنوشت ما با هم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تا دشت‌ها هوای دلت را دویده‌ای در کوه، انعکاس خودت را شنیده‌ای در آن شبِ سیاه نگفتی که از کدام_ وادی سبد سبد گلِ مهتاب چیده‌ای؟ «تبـت یدا...» ابی‌لهبان شعله می‌کشند تا پرده‌ی نمایش شب را دریده‌ای رویت سپیده‌ایست که شب‌های مکه را... خالت پرنده‌ایست رها در سپیده‌ای اول خدا دو چشم تو را آفرید و بعد با چشمکی ستاره و ماه آفریده‌ای باران گیسوان تو بر شانه‌ات که ریخت هر حلقه یک غزل شد و هر مو قصیده‌ای راهب نگاه کرد و آرام یک ترنج افتاد از شگفتی دست بریده‌ای بالاتر از بلندی پرهای جبرئیل تا خلوت خدا، تک و تنها پریده‌ای دریای رحمتی و از امواج غصه‌ها سهم تمام اهل زمین را خریده‌ای حتی کنار این غزلت هم نشسته‌ای خط روی واژه‌های خطایم کشیده‌ای گفتند از قشنگی‌ات اما خودت بگو از ‌آن "محمدی" که در آیینه دیده‌ای ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دیده ز جانْ عاشقِ نگاهِ محمد قلب احبّاست جلوه‌گاه محمد یوسف اگر صورتش به خواب ببیند سینه کند چاک از نگاه محمد مهر و مه افزوده گر به زینت گردون زینت عرش است مهر و ماه محمد عرشْ خودِ اوست؛ مهر ومه حَسَنینش پس نرسد آسمان به جاه محمد گو نرود دردمند بر درِ اغیار باز بوَد باب جان پناه محمد یوم جدل پرچمش به دست یدالله فوج ملک خادم سپاه محمد قامتی آراست بر شکستن بُت‌ها بیت خداوند خود گواه محمد گردن بُت‌ها شکست تا همه گفتند: نیست خدایی به جز اِلهِ محمد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اجازه خواستم از تو هماره بنْویسم دوباره از تو بگویم، دوباره بنویسم ز بحر رحمت تو، بی کناره بنویسم ز نور شمس رُخت با اشاره بنویسم تو آمدی که زمین و فلک شود روشن شکفته‌ای که کویر جهان شود گلشن حدیث رویش تو مژدۀ بهاران داشت کویر سینۀ ما را نوید باران داشت امیدْ بهر تمام امیدواران داشت بشیرِ آمدنت نغمۀ هزاران داشت که فصل آمدن تو بهار می‌آید به یُمن مقدم تو گل به‌بار می‌آید تو آمدی که غبار از دل بشر ببری دل ظلام بشر را سوی سحر ببری از آن سحر دل ما را تو در سفر ببری سفر به سوی خداوند دادگر ببری تو آمدی که بشر را خداشناس کنی پی نجات همه بر حق التماس کنی سلام بر تو که شمس تمام افلاکی درود بر تو که نص حدیث لولاکی اگرچه چند زمانی به روی این خاکی تو عقل کل و فراتر ز عقل و ادراکی اگر که خلق تو را احمدِ امین گوید خدا ز خلقت تو بر خود آفرین گوید چگونه از تو نویسم؟! توان ندارم من چگونه از تو بگویم؟! بیان ندارم من به پیش قدر و جلالت زبان ندارم من به قدر وسعت شأنت زمان ندارم من چراغ بینش ما را بیا و روشن کن کویر دانش ما را ز مهر گلشن کن تو بحر رحمت و دل قطرۀ همین دریاست دلِ غریبۀ من معتکف به کوی شماست همیشه جای قدومت به روی دیدۀ ماست که رد پای شما در غدیر خم پیداست ز عطر ناب شما نکهتِ ولی آید از آن دیار صدای علی علی آید منم گدای ولای تو یا رسول الله نشسته‌ام به سرای تو یا رسول الله شدم رهین عطای تو یا رسول الله «وفایی‌ام» به فدای تو یا رسول الله مرا زلال حیاتند اهل بیت شما سفینه‌های نجاتند اهل بیت شما 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هوا هوای تجلی‌ست، دوستان! صلوات به شکر مقدم آن یار مهربان، صلوات به دیده‌بوسی باران، درخت‌ها! لبخند به پای‌کوبیِ خورشید، آسمان! صلوات شهابی از وسط چشمه‌های نور گذشت ستاره‌های گهرریز کهکشان! صلوات وزید باد بهار، آی شاخه‌های جوان! به چشم‌روشنی باغ و باغبان، صلوات دوباره رو به چمن کرد شاه قبّۀ گل به یمن خندۀ شمشاد و ارغوان، صلوات بر این دقایق زرّین و رنگ‌رنگ، درود بر این ترنم و آن شور ناگهان، صلوات تمام دشت شکوفاست از شقایق سرخ رسیده موسم آن رستخیز جان، صلوات هوا هوای تجلی‌ست، دوست آمده است به «میم» اول «معشوق» عاشقان، صلوات ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای مکه خلیل دیگر آوردی نِیْ نِیْ ز خلیل بهتر آوردی ای مکه ز ریگ زار بُهت آلود سرچشمه‌ی ناب کوثر آوردی رخشنده‌تر از تمام شب‌هایی کآیینه‌ی حُسنِ داور آوردی مجموعه‌ی تام هر چه خوبی را ای مرکز وحی، در بر آوردی ای مکه بناز چون که در دامان محبوب‌ترین پیمبر آوردی ای مکه ز خاندان عبدالله عبدی به صفات داور آوردی از کوه ابوقُبِیْس بر کیوان گل بانگ محمدی بر آوردی ای چرخ تو هم به یُمن میلادش گردیدی و تازه اختر آوردی فریادِ «که هان ستاره‌ی احمد» از سینه‌ی کاهنان بر آوردی ای آمنه دامنت همه سرسبز کاین دسته گلِ معطّر آوردی ماهی که فروغ بخشِ خورشید است طفلی که بُوَد پیمبر آوردی او چون سر و انبیا همه جسم‌اند بر پیکر انبیا سر آوردی ای ختم رسل به شام میلادت بس معجزه‌ها مکرر آوردی شامات ز جلوه‌ی تو روشن شد همراه مگر چه گوهر آوردی آذرکده‌ها خموش شد یعنی بر خرمن کفر، آذر آوردی بشکستنِ طاقِ کاخِ کسری را مانند شکستِ قیصر آوردی جوشیدنِ آبِ ساوه را بُرهان بر دولت عدلْ‌محور آوردی تا جامعه‌ی بشر، بَشر گردد فرمان زخدای اکبر آوردی در عالم شکّ و جهل، دل‌ها را در زیر لوای باور آوردی بر لشکرِ شرک و کفر تازیدی فتح از پیِ فتح دیگر آوردی در مکتب عشق و حکمت و توحید سلمان پرورده، بوذر آوردی ناخوانده کتاب و خلق را سرمشق از علم لدُن به دفتر آوردی بر امتِ خویش ای همه رحمت رحمت پیِ رحمت از در آوردی دادی به زن ارزش الهی را چون فاطمه‌ تا که دختر آوردی در جای تو تا به عدل برخیزد مانند علی تو، رهبر آوردی ای دُرّ یتیم هستی از دامن دریا دریا تو گوهر آوردی قانون برادری چو فرمودی خود را به علی برادر آوردی گفتی که ملاک برتری تقواست ز آن نام بلال برتر آوردی افسوس که امت از نظر افکند عمری که به خونِ دل سرآوردی ای آنکه به یک نگاه و یک ایما بس حاجت دوستان برآوردی بنواز به لطف خود «مؤید» را آن لطف که بر ابوذر آوردی ✍مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به دست، دست علی، دست دیگرش قرآن به دوش، بار امانت، به سینه راز جهان رسیده لطف الهی به شکل او به زمین چنان که بر تن خشکیده‌ی زمین باران صدای آمنه آمد: سلام بر جبریل! مبارک است به عالَم تولد انسان مبارک است قدوم کسی که در قدمش شکست کنگره‌ی کاخ شاه در ایران رسید و از قدمش چشم عشق روشن شد رسید و کور شد از خاک مقدمش شیطان به یک نگاه، ابو/ذر شده‌ست خاک درش و روزبه شده از یک تبسمش سلمان رسیده است که بر سفره‌ها شود نان و رسیده است که در سینه‌ها شود ایمان سلام بر تو که با خلق، مهر و لبخندی سلام بر تو که اخمی به‌روی نامردان پس از تو راه بشر از کتاب می‌گذرد سلام بر تو که دادی به جهل ما پایان پس از تو زنده به گورند جاهلان زمین شدند فاطمه بعد از تو دختران جهان تو قبله‌ی دلی و با تو برده‌های سیاه صحابی‌اند و به بام تو می‌دهند اذان به منبری وسط آسمان هفتم و بعد نشسته‌ای سر یک سفره با تهیدستان قرار می‌دهی از کف ولو میان نماز اگر به مسجد تو کودکی شود گریان تو راه می‌روی و خاک کفش‌های تو را، شرافتی‌ست که بیند به خواب ابوسفیان به‌روی شانه دو تا ماه داری ای خورشید! سرم فدای تو، جانم فدای آن دو جوان ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
و آن‌شب از شميم عطر نامش گلستان پر شد تمام خانه از بوي خوش اين ميهمان پرشد شگفتا "يوسفي در کاروان حُسن پيدا شد" که از نور جمالش صحن جان عاشقان پر شد گريبان چاک کرد از مقدم او طاق کسرايي زمان خالي شد و درياچه‌هاي باستان پر شد سماع لحظه‌ها از چشم صحرا سرخ مي‌باريد فرشته بس! دگر ميخانه‌ی پير مغان پر شد خبر دادند سيمرغي ز کوه طور باز آمد که از آواي سرشارش تمام آشيان پر شد چنان مضمون صفت بود آن دو چشمان غزل گونش که تا يک پلک زد، ديوان جان شاعران پر شد طواف لاله گرد کعبه‌ی آيينه ديدن داشت شبي که مکه از نام "محمد" ناگهان پرشد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
امشب زمین کند به سماوات سروری امشب نسیم مکّه کند روح‌پروری امشب به دور مکّه مه و مهر و اختران از زهره تا زحل همه گشتند مشتری امشب زخاک رفته بر افلاک، موج نور امشب به عرش، فرش زند کوس برتری آمد خلیل بت‌شکنِ دهر با تبر افتاده لرزه بر تن بت‌های آذری بت‌های کعبه نغمه‌ی تهلیل‌شان به لب احجار مکّه کرده به تقدیس گوهری نوشیروان! ز کنکره‌ی قصر خویشتن بشنو سرود معدلت و دادگستری دریای ساوه، رود سماوه شدند خشک حیرت برند هر دو به اسرار دیگری تاج شرف نهاده خدا بر سر بشر افتاده شور در ملک و حوری و پری مسدود شد به روی شیاطین، رهِ سپهر از کاهنان گرفته شده علم ساحری آتشکده خموش و بتان سرنگون به خاک افتاده نطق پادشهان از سخنوری مرد و زن و فقیر و غنی، کوچک و بزرگ خوانند عاشقانه سرود برابری باید دهند یکسره قوم و قبیله‌ها بر دست یک‌دگر همه دست برادری محشر نگشته، واقعه‌ی محشر آمده مُلک وجود پر شده زآیات محشری رازی‌است بس شگفت زآیات سرمدی سرّی‌است بس عجیب ز گفتار داوری باور کنید نور عدالت دمیده است باور کنید طی شده دور ستمگری باور کنید مژده‌ی میلاد احمد است باور کنید عید بزرگ محمّد است اعیادِ خلق دیگر و این عید، دیگر است باور کنید عید خداوند اکبر است آئینه‌ی جمال نبی را نگه کنید آئینه‌ی جمال خداوند منظر است بی‌جبرئیل بانگ خداوند بشنوید زیرا خدا به وصف نبی مدح‌گستر است زیباترین کلام الهی درودِ اوست کز هر چه بگذری سخن دوست خوش‌تر است از کاخ‌های سرخ یمن تا قصور شام با نور آن جمال منوّر منوّر است ای آمنه! عزیز تو نامش محمّد است نامش محمّد است و محمّد پیمبر است ای آمنه! محمّد تو فخر انبیاست دستش ببوس کز همه پیغمبران سر است از خالق و ملائکه و کلّ کائنات بر ماه عارضش مکرّر است این آفتاب کشور دل، نور او علی‌ست این جانِ جان و جان گرامیش حیدر است این بحرِ رحمتی‌ست ز عالم وسیع‌تر دُرّ گران‌بهای چنین بحر، کوثر است این است آن‌که یک نفس روح‌بخش او با طاعت تمام خلائق برابر است پای غلام درگه او بر فراز عرش دست وصیّ او به سر اهل محشر است این اولیّن تجلّی حق، ختم انبیاست هر چند در مقام نبوّت مؤخّر است از صبح دهر، جلوه‌ی او جلوه‌ی نخست تا روز حشر گفته‌ی او حرف آخر است باور کنید! در شب میلاد مصطفی بت‌ها شعارشان همه الله اکبر است باور کنید! چون نفس حضرت مسیح امشب نسیم مکّه همه روح‌پرور است پیشانی ملائکه بر خاک آمده باور کنید خواجه‌ی افلاک آمده آئینه‌ی جمال الهی جمال اوست بام سپهر پلّه‌ی تخت جلال اوست ماه جمال سرو قدان خاک آستان همچون هلال، قامت گردون هلال اوست مهر سپهر در گُل لبخند گشته گم زیبائی بهشت ز عکس بلال اوست دست پیمبران به سوی خانه‌اش دراز لب‌های خضر تشنه‌ی جام وصال اوست چون حُسن بی‌مثال خداوند، بی‌مثال بُرهانم آفتابِ رخِ بی‌مثالِ اوست خون جاری از دهان، گل لبخند بر دو لب خُلق عظیم تا ابدیّت مدال اوست گفتار صاحبانِ خِرد دونِ شأن وی اوهام انبیا همه محو کمال اوست دست خدا نموده لوای ورا بلند مُلک وجود، مملکت بی‌زوال اوست لبخند دوستی به روی دشمنان زدن حرف نخست سوره‌ی حُسنِ خصال اوست اهل بهشت تشنه‌لبِ جام کوثرند کوثر ببین که تشنه‌ی جام وصال اوست ایمان لطیفه‌ای‌ست ز گفت و شنود وی قرآن صحیفه‌ای که پر از خطّ و خال اوست هر شمع را شراره‌ای از شعله‌ی فراق هر جمع را قیامتی از شور و حال اوست ذکر ملک همیشه درود و سلام وی چشم خدا هماره به ماهِ جمال اوست باور کنید! این همه زیبائی وجود تصویری از تصوّر نقش خیال اوست باور کنید! عزّت دنیا و آخرت در سایه‌ی محمّد و قرآن و آل اوست باور کنید! روز و شب و ماه و سال ما مشمول فیض روز و شب و ماه و سال اوست تا عبد ذات پاک خداوند سرمدیم در سایه‌ی محمّد و آل محمّدیم 👌ادامه این شعر در پست بعدی ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️ مُلک وجود تحت لوای محمّد است بحرِ بقا نمی ز عطای محمّد است توحید زنده از نفس روح‌بخش او قرآن کتاب مدح و ثنای محمّد است عیسی که بر سپهر چهارم عروج کرد طول حیات او به دعای محمّد است هر آیه‌ای که وجه خدا را نشان دهد آئینه‌ی تمام‌نمای محمّد است گوشی که بشنود سخن وحی را کجاست؟ عالم پُر از صدای رسای محمّد است قرب خدا، دعای ملائک، صفای دل در خواندن حدیث کسای محمّد است جان لاله بر کف آید و دل با چراغ نور در محفلی که حال و هوای محمّد است مفتاح رمز وحدت اسلام و مسلمین در دست‌های عقده‌گشای محمّد است "اِنَّ الرَّجل لَیَهجُر" جز کفر محض نیست این جنگ با کلام خدای محمّد است شاگرد ابتدایی او کیست، جبرئیل مرهون درس روح‌فزای محمّد است نور ولایتش همه‌جا موج می‌زند ظرف وجود، جام ولای محمّد است عالَم اگر که حاتم طایی شوند، باز بر هر که بنگرند گدای محمّد است تنها مزار و تربت پاکش مدینه نیست مُلک وجود صحن و سرای محمّد است حصن خدا، بهشت خدا، رحمت خداست هر جا که سایه‌ای ز لوای محمّد است عالَم بُود به ظلّ لوای علی؛ ولی حتّی علی به ظلّ لوای محمّد است باور کنید جز مدد جبرئیل نیست "میثم" اگر مدیحه‌سرای محمّد است گر دست دل به دامن احمد نمی‌زدم این‌گونه دم ز مدح محمّد نمی‌زدم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زمین به لرزه درآمد، شکست کنگره‌ها رها شدند خلائق ز بند سیطره‌ها شبی که آتشِ آتشکده فروکش کرد شبی که خاتمه می‌یافت رقص دایره‌ها صدای همهمه‌ی موبدان زرتشتی هنوز مانده به گوش تمام شب پره‌ها شب ولادت فرخنده‌ی بهاری سبز شب وفات زمستان سرد دلهره‌ها دوباره نور و طراوت به خانه‌ها آمد نسیم آمد و وا شد تمام پنجره‌ها جهان به یُمن حضورش، بهشتی از برکات نثار مَقدم پُر خیر و برکتش ستاره‌ها به نگاهی شدند سلمانش منجمانِ مسلمانِ برق چشمانش از انبیاء الهی که رفته تا معراج؟ به غیر از او که ملائک شدند حیرانش مقام بندگی‌اش را کسی نمی‌داند پیمبران اولوالعزم ماتِ ایمانش بساط ذکر سماوات را به هم می‌ریخت نماز نیمه شب و شور صوتِ قرآنش اویس‌های قَرن را ندیده عاشق کرد تبسم لبِ داوودیِ غزل خوانش شفیع روز جزا گشت و حضرت حق داد به دستِ پاک محمد، کلید رضوانش امیر و قافله سالار کاروانِ نجات نثار مقدم پُر خیر و برکتش صلوات مسیح مکه شد و نبض مرده را جان داد به مرگ دخترکان قبیله پایان داد خرافه‌های عرب را اسیر حکمت کرد به جای تیغ جهالت، به عشق میدان داد نمازِ شکرِ سپیدارها چه دیدن داشت! همان شبی که سپیده اذانِ باران داد نبی‌ست پیر خرابات و ساقی‌اش حیدر در ابتدا به علی او شرابِ عرفان داد تبسمش به کسی چون بلال عزت داد مسیر اصلی دین را نشانِ انسان داد چه قدر فاصله‌مان تا بهشت کمتر شد! برات مردم ری را به دست سلمان داد شب تجلیِ مهتابِ روشنِ عرصات نثار مقدم پُر خیر و برکتش صلوات کبوترم نشدم، تا کبوترش باشم دخیل گنبد سبز و مطهرش باشم زمان نداد اجازه، که مشقِ عشق کنم غلام مسئله آموز منبرش باشم چه قدر دیر رسیدم سرِ قرارِ وصال! چه شد؟ نخواست که عمار محضرش باشم! قبول، شیعه‌ی خوبی نبوده‌ام اصلاً نشد که حلقه‌به‌گوش برادرش باشم خدا کند که مرا از قلم نیندازد بهشت مستِ مِی جام کوثرش باشم به حال و روز خودم فکر می‌کنم، انگار قرار بوده که گریانِ دخترش باشم شب گرفتن برگِ زیارتِ عتبات نثار مقدم پُر خیر و برکتش صلوات 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فروزان از دو مشرق، در سحرگاهان، دو ماه آمد دو خورشیدِ جهان‌افروز، در دو صبحگاه آمد دو موسی از دو دریا، یا دو یوسف از دو چاه آمد دو رهرو، یا دو رهبر، یا دو مشعل‌دار راه آمد دو شمع جمع بزم جان، دو رکن محکم ایمان دو بحر رحمت و غفران دو دست قادر منان دو آدم‌خو، دو یوسف‌رو، دو موسی‌ ید، دو عیسی‌ دم دو دریا را، دو رخشان گوهر یک دانه پیدا شد دو جان جان جان، دو دلبر جانانه پیدا شد دو سرو ناز یا دو نازنین ریحانه پیدا شد دو شمع آفرینش، یک جهان پروانه پیدا شد دو سِرّ داور هستی، دو جان در پیکر هستی یکی پیغمبر هستی، یکی روشنگر هستی یکی سر الله اکبر، یکی وجه الله اعظم دو شمع جمع انسان‌ها، دو شاه کشور جان‌ها دو باب الله احسان‌ها، دو بسم الله عنوان‌ها دو سرو باغ و بستان‌ها، دو باغ روح و ریحان‌ها دو واجب جاه امکان‌ها، دو مشعل‌دار کیهان‌ها دو خالق را نماینده، دو قرآن را سراینده دو رحمت را فزاینده، دو دل‌ها را رباینده یکی بر اولیا سادس، یکی بر انبیا خاتم بشارت ای تمام عالم هستی! بشیر آمد گل بستان‌سرای آفرینش در کویر آمد نرفته ماه از بزم فلک، مهر منیر آمد بشیران را بشیر آمد، نذیران را نذیر آمد جهان گردیده آسوده، ملک رخ بر زمین سوده فلک بر زیور افزوده، محمد چهره بگشوده ز مکه تافته خورشید نورش بر همه عالم فلک امشب زمینِ مکه را از دور می‌بوسد ملک مهد محمد را به‌موج نور می‌بوسد به‌فرمان خدا، خاک درش را حور می‌بوسد مسیح از عالم بالا، کلیم از طور می‌بوسد حرم پیموده ره سویش، طواف آورده بر کویش صفا چون گل کند بویش، صفاها گیرد از رویش به یاد لعل لب‌هایش کند رفع عطش زمزم چو آمد آمنه کم کم بهم چشم خداجویش دو لب خاموش اما عالمی گرم هیاهویش بِناگه تافت خورشید جهان آرا ز پهلویش منور ساخت شرق و غرب را از پرتو رویش سما در نور او گم شد، زمین دریای انجم شد لبش گرم تبسم شد، وجودش در تلاطم شد که ناگه چشم حق‌بینش دوباره باز شد ازهم ندا از عمق جان بشنید: هان ای مهربان مادر! خدایت را خدایت را بخوان مادر بخوان مادر سلامت می‌دهد امشب زمین و آسمان مادر که هستی آفرین هستیت بخشد رایگان مادر ببین لطف مؤید را، بخوان دادار سرمد را بدنیا آر احمد را، محمد را، محمد را به‌ذکر حق کن استقبال، از پیغمبر اکرم دل شب آمنه تنها، ولی تنها خدا با او نه عبدالله زنده، نه زنانِ آشنا با او دعا می‌خوانْد و بوده آفرینش همصدا با او سخن می‌گفت فرزندش محمد در خفا با او امیدش بود و معبودش، وجودش بود و مولودش محمد بود مقصودش، زهی از بخت مسعودش گرفتش در بغل مانند جان خویشتن مریم زیک سو رو به قبله مادرش حوا دعاگویش ز یک سو آسیه گل‌بوسه گیرد از گل رویش ز یک سو مام اسماعیل همچون گل کند بویش ز یک سو دست‌های مریم عذرا به پهلویش که کم کم درد او کم شد رها از درد و از غم شد جمال حق مجسم شد، محمد ماه عالم شد به استقبال او خیزید از جا ای بنی آدم! در آن شب بارگاه آمنه خلد مخلد شد در آن شب جلوه‌گر مرآت حُسن حی سرمد شد در آن شب آفرینش محو و مات روی احمد شد در آن شب بوسه‌زن مادر به رخسار محمد شد چه عبدی در سجود آمد، چه نوری در وجود آمد چه غیبی در شهود آمد، خدا را هر چه بود آمد که او با هر دمش، بر آفرینش، جان دهد هر دم 👌ادامه این شعر در پست بعدی ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️ چو آن تابنده اختر زاد آن نور مجسم را نه آن نور مجسم بلکه وجه الله اعظم را فروغی تافت از نورش که روشن کرد عالَم را ندا آمد که زادی بهترین فرزند آدم را مبارک‌باد لبخندت، گرامی باد فرزندت بهین عبد خداوندت، محمد طفل دلبندت که می‌خوانند مدحش را، خدا و انبیا با هم تو امشب آدم و نوح و و خلیل دیگری زادی ذبیح و خضر و داود و کلیم برتری زادی مسیحا، نه! مسیحای مسیحا پروردی زادی تو امشب بر همه پیغمبران پیغمبری زادی رسل در تحت فرمانش، کتب یک جمله در شأنش هزاران خضر عطشانش، صد اسماعیل قربانش مبارک ای گرامی مادر پیغمبر اکرم زمین مکه دیشب غرق در نور محمد بود چراغ آسمان، لبخند زن بر روی احمد بود جهان آفرینش بهتر از خلد مخلد بود تجلای خدا در چهره‌ی عبدی مؤید بود مؤید باد قرآنش، گرامی باد فرقانش معطر باد بستانش، جهان در تحت فرمانش بنای اوست در سیل حوادث کوه مستحکم محمد! ای چراغ روشنی‌بخش جهان‌آرا بر افروز و بر افروزان به‌نور خویش دل‌ها را بلرزان با نهیب آسمانی کاخ کسری را ندای تُفلحوا از عمق جان برکش، بخوان ما را تو ما را دانش آموزی، تو مهر عالم افروزی تو برق اهرمن سوزی، تو در هر عصر پیروزی لوای توست با دست خدا بر دوش نه طارم :: هماره بوی عطر خلد از خاک درت خیزد همیشه نور توحید از فراز منبرت خیزد ندای "تُفلحوا" از مکتب جان‌پرورت خیزد فروغ دانش از کرسی درس جعفرت خیزد ششم مولا، ششم رهبر، ششم هادی، ششم سرور ششم فرمانده‌ی داور، ششم فرزند پیغمبر که شش خورشید حق از صُلب او تابیده در عالَم الا ای اُمّ فَروه! آفتاب داور آوردی محمد را محمد را کتاب دیگر آوردی تعالی الله که مثل آمنه پیغمبر آوردی تو چون بنت اسد در دامن خود حیدر آوردی به‌عصمت مادرش زهرا، به‌صورت چون حَسَن زیبا حسینی خو، علی سیما، امام باقرش بابا که با عید محمد عید میلادش بود توأم کتاب من، کتاب الله و دین مصطفی دینم تولای امیرالمؤمنین عهد نخستینم مرام جعفری و مهر آل الله آئینم نه کاری بوده با آنم، نه حرفی مانده با اینم محب آل اطهارم، علی را دوست می‌دارم ز خصمش نیز بیزارم، به یارش تا ابد یارم نباشد غیر حب و بغض، دین و مذهب "میثم" ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آن را که به جز قرب خدا هیچ ندارد هنگام بلا غیر دعا هیچ ندارد پروانه پرش سوخت و من یاد گرفتم عاشق‌شدنم غیر بلا هیچ ندارد از لکنتم ایراد نگیرید؛ بِلالم دل مایه‌ی قرب است، صدا هیچ ندارد باید به مقامات نظر داشت؛ نه اسباب موسی همه کاره‌ست، عصا هیچ ندارد از جانب گیسوی نگار است که خوشبوست از ناحیه‌ی خویش صبا هیچ ندارد اموال کریمان همه‌اش مال فقیر است اصلاً چه کسی گفته گدا هیچ ندارد هرکس که تو را دارد و در سینه ندارد... مهر علی و فاطمه را... هیچ ندارد بگذار که از فاطمه بهتر بنویسم او را عوض فاطمه مادر بنویسم بگذار که اول صلواتی بفرستم تا نام تو را خوب معطّر بنویسم تو پا بِگُذاری و منم سر بِگُذارم تو پا بنویسی و منم سر بنویسم در فکر بقیعم من اگر میل ندارم بر گنبد خضرات کبوتر بنویسم بگذار در این مرحله که جمله فقیرند جبریل تو را فطرس دیگر بنویسم تو گاه علی هستی و گه‌گاه محمّد ماندم که علی یا که پیمبر بنویسم! یکبار تو را خواندم و دوبار علی را از ذات تو باید دوبرابر بنویسم سرها همه خاک کف پایت؛ سر ما هم پرها همه دنبال هوایت؛ پر ما هم در قرب تو جبریل، پرِ سوخته دارد زیر قدمت ریخته خاکستر ما هم عیسی که نفس داشت و موسی که عصا داشت خوب است ببیند که پیغمبر ما هم... بر خاتم ما حک شده: «یا حضرت خاتم» پس معجزه هم می‌کند انگشتر ما هم گر آخر این زنده‌به‌گوری قدم توست پس زنده‌به‌گور قدمت دختر ما هم به فاطمه گفتی «بأبی أنت و امّی» صد بار فدایش پدر و مادر ما هم از لطف تو نام علی و فاطمه حالا در مأذنه‌ها پر شده، در منبر ما هم راضی شده بودیم به املای محمّد اما نرسیدیم به معنای محمّد هرآنچه که دارند رسولان، همه دارند از معجزه‌ی خاک قدم‌های محمّد مولاست همان رحمت امروز پیمبر زهراست همان رحمت فردای محمّد تفسیر کمالات جلالیِ علی بود «لا حول و لا قُوّةَ الا»ی محمّد این وحدت محض است و دوئیت به میان نیست خوابید اگر «شیر خدا» جای محمّد اسلام محمّد به جز اسلام علی نیست منهای علی یعنی منهای محمّد در آینه‌ی فاطمه دیده‌ست خودش را بنشسته محمّد به تماشای محمّد با جعفر صادق به روایات رسیدیم با لطف روایات به آیات رسیدیم عبد تو شدیم و سر سجّاده که رفتیم دیدیم به مجموع عبادات رسیدیم با واسطه ما پیش خداوند نشستیم از راه توسّل به مناجات رسیدیم در اصل، تو «اللّه» مجسّم‌شده هستی به ذات خداوند از این ذات رسیدیم از ردّ قدم‌های تو تا خانه‌ی زهرا یک‌دفعه، دو دفعه، نه به کَرّات رسیدیم از گریه‌ی تو در وسط شعله‌ی خانه به سوختن مادر سادات رسیدیم ما خاک‌نشینان حرم، عرش‌نشینیم از ارض بقیعت به سماوات رسیدیم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زمان از لحظه‌ی آغاز او چیزی نمی‌داند زمین از کهکشانِ راز او چیزی نمی‌داند مَلَک از وسعت پرواز او چیزی نمی‌داند بشر از قدرت اعجاز او چیزی نمی‌داند کسی از عقل، از توصیف، از ادراک بالاتر کسی که خاک پایش هست از افلاک بالاتر کسی که نام او را آسمان دارد به سربندش که در قرآن حبیب خویش می‌خواند خداوندش نخواهد دید دنیا تا ابد مردی همانندش دل از یاران که هیچ، از دشمنان دل برده لبخندش جهان دارد هنوز از این تبسّم پند می‌گیرد جهان را عاقبت روزی همین لبخند می‌گیرد چه معراجی که هرشب از دل سجاده‌اش دارد چه اسرار نهانی در نگاه ساده‌اش دارد چه سرو باشکوهی قامت افتاده‌اش دارد چه اعجازی که در آیات فوق‌العاده‌اش دارد که حتی مشرکان باآنکه از جان دشمنش بودند کنار کعبه هرشب محو قرآن خواندنش بودند میان قومی از جاهل‌ترین مردم اقامت داشت اگر آزار می‌دادند او را، استقامت داشت اگر تهدید می‌کردند، او صبر و شهامت داشت اگر تحقیر می‌کردند، با آن‌ها کرامت داشت غمش تنها سعادتمندی آحاد مردم بود هزاران زخم می‌خورد و دمی نفرین نمی‌فرمود شبی پرواز کرد، از آسمان‌ها رفت بالاتر از آدم‌ رد شد، از عیسی و موسی رفت بالاتر گذشت از عرش، از جبریل حتی رفت بالاتر «دُنُوّاً وَاقتِرابا...» رفت بالا، رفت بالاتر بدون پرده چندی با حبیب خود تکلم کرد دعایی کرد اگر آن‌جا، دعا در حق مردم کرد وجود نازنینش رحمةٌ لِلعالَمین است او رخش شمس‌ُالضُّحی و گیسویش حَبلُ‌المَتین است او رسول بی قرین است او، امام راستین است او خدا یا بنده؟ حیرانم! نه آن است او، نه این است او کسی از عمق این راز نهان سر درنیاورده خدا در جمع خوبانش از او بهتر نیاورده میان کل عالم یک نفر با او برابر بود نه تنها مصطفی را جانشین بود و برادر بود علی جان پیمبر بود و احمد جان حیدر بود پیمبر "شهر" علم و مرتضی این شهر را "در" بود به لطف مرتضی دارد پیمبر شرح صدرش را ولی افسوس بعد از او ندانستند قدرش را از این نعمت به روز واپسین پرسیده خواهد شد چه شد بعد از پیمبر وضع دین؟ پرسیده خواهد شد به جای او چه کس شد جانشین؟ پرسیده خواهد شد چه آمد بر امیرالمؤمنین؟ پرسیده خواهد شد خدا یاد بشر می‌آوَرَد آن روز فطرت را و بالا می‌بَرَد با هم کتاب‌الله و عترت را 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به دقت گوش کن انگار چیزی بر زمین افتاد سکوت شب شکست و در همه دنیا طنین افتاد گمانم این صدای بر زمین افتادن بت‌هاست یکی الله اکبر گفت و اینَک در جهان غوغاست خدایا کیست بت‌های جهان را واژگون کرده؟! شکوهِ چیست تاج سروران را سرنگون کرده؟! خبر آمد که در ایران ترک برداشت ایوانی سراسیمه پرید از خواب، شاهنشاه ساسانی مدائن را ببین! انگشت بر لب مانده از حیرت که این بی طاقتی در طاق کسری نیست بی علت کسی خاموش کرده آتش شرکی مسلم را کدامین نور تا این حد دگرگون کرده عالم را رسوم جاهلیت را به هم زد وقت میلادش رسید و استجابت شد دعای خیر اجدادش گرفته آسمان انبیا یک عمر نور از او سخن گفتند در تورات، انجیل و زبور از او نشان دادند تنها قدری از اوج مقامش را رسولانی که وقت معجزه بردند نامش را پر از عجزیم وقتی بوده اعجازش کلام الله چه جای مدح؟ خرما بر نخیل و دست ما کوتاه رسید از چشمه‌ی آفاق، جان تازه‌ای آورد برای مردم دنیا جهان تازه‌ای آورد به نام زن کرامت داد، دریا را به صحرا بُرد مقام دختران را با کلام خویش بالا برد نصیب او به غیر از ناسپاسی‌ها نشد، آری لبش یک بار هم اما به نفرین وا نشد، آری نبی آمد ولی افسوس قدرش را ندانستند نه...، قدرش را به‌جز زهرا و جز مولا، ندانستند علی در یاریِ تنهاییِ احمد مصمم ماند ولیُ اللهِ اعظم، با رسول اللهِ اکرم ماند.... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e